کابینه «وفاق ملی» یا کابینه بحران

روز شنبه ۲۷ مرداد ۱۴۰۳، جلسه رسمی مجلس ارتجاع اسلامی برای بررسی صلاحیت ۱۹ وزیر پیشنهادی کابینه «وفاق ملی» تشکیل گردید. مسعود پزشکیان که همراه با محمد رضا عارف معاون اولش، جهت دفاع از وزرای کابینه پیشنهادی خود در مجلس حضور یافته بود، در آغاز این جلسه با تکرار همان سخنان دوران تبلیغاتی اش گفت: «اگر صدای مردم به موقع شنیده نشود سرخوردگی هایی صورت می گیرد که نابودی امید و اعتماد را به همراه دارد.»

پزشکیان که همواره مواضع سیاسی، اقتصادی و اجتماعی خود را با کلی گویی های بی سر و ته شروع می‏کند و پایان می دهد، در ادامه صحبت هایش بی آنکه اشاره ای به ریشه های نارضایتی مردم داشته باشد و اینکه او خود برای جبران نارضایتی مردم چه خواهد کرد یا اساساً چه می تواند بکند که مردم راضی شوند، گفت: «تمام دعوا بر سر این است که مردم باید راضی باشند و عامل این رضایت ما هستیم. مقصر نارضایتی امروز مردم ما، آمریکا نیست.»

روی کار آمدن مسعود پزشکیان و چیدمان مشتی عنصر جانی و آدمکُش و جنایتکار در کابینه ای تحت عنوان «وفاق ملی» اگرچه به ظاهر برای برون رفت نظام از بحران های رشد یابنده عدیده ای است که جمهوری اسلامی را فرا گرفته است، اما نتیجه عملی چیدمان چنین کابینه ای با افرادی ناهمگون، نه تنها کمترین کمکی به کاهش بحران های درونی حاکمیت نکرد، بلکه بحران جدیدی را بر مجموعۀ بحران های پیشین نظام اضافه کرد.

تبهکاری پزشکیان اما، فقط در دوران تبلیغات انتخاباتی و پس از آن در چیدمان وزرای پیشنهادی کابینه اش خلاصه نشده است. او این تبهکاری را که ناشی از ذوب شدگی در ولایت خامنه ای است، در روز شنبه به هنگام معرفی کابینه اش به مجلس ارتجاع  نیز مجدداً تکرار کرد و گفت: «اگر صدای مردم  به موقع شنیده نشود، باعث نابودی امید و اعتماد در مردم می شود.»

با این همه و با تکرار اینگونه سخنان مردم فریب، همه آن افراد نادان و ناآگاه و کسان دیگری که به اینگونه یاوه سرایی های مسعود پزشکیان دل بسته بودند، به محض دیدن لیست پیشنهادی وزرای کابینه «وفاق ملی» انگار از خواب زمستانی بیدار شده باشند، از سر یأس و سرخوردگی نهیب بر کشیدند و گفتند، این چگونه صدای مردم شنیدنی ست که مشتی دزد و آدمکُش و فاسد و بی رحم و جنایتکار را در کابینه خود جمع کرده اید و همچنان به فریب شعار می دهید که صدای مردم را شنیده اید. این چگونه صدای مردم شنیدنی ست که اسماعیل خطیب – وزیر جانی و جنایتکار اطلاعات کابینه رئیسی – را در مقام همین وزارتخانه ابقاء کرده اید و همچنان مدعی هستید که به شیوه های رفتاری خشونت آمیز علیه زنان پایان خواهید داد. آنهم وزیر اطلاعاتی که سهم به سزایی در سرکوب زنان در جنبش انقلابی «زن زندگی آزادی»  داشته و نیروهای تحت امرش ده ها هزار نفر را بازداشت و برای بسیاری از آنان پرونده های امنیتی ساخت و تعدادی از آنان را هم به جوخه های اعدام سپرد.

ناامید شدگان از پزشکیان، آنچنان در غفلت و جهالت خود غرقند که با گذشت ۴۵ سال هنوز نمی دانند و یا به دلیل وابستگی به رژیم و حفط منافعی که در بقاء آن دارند، نمی خواهند بدانند که همه دست اندرکاران حاکمیت، جملگی مشتی دزد و فاسد و قاتل و جنایتکارند. فرق شان تنها در کمتر و بیشتر کشتن مردم، کمتر و بیشتر دزدیدن ثروت های جامعه و یا کمتر و بیشتر جنایتکار بودن است و بس.

پوشیده نیست بحران کابینه پیشنهادی پزشکیان ادامه بحران های ناعلاج تا کنونی جمهوری اسلامی است که تماماً ریشه در بحران ساختاری حاکمیت و ناتوانی و ناکارآمدی آن در پاسخگویی به مطالبات تل انبار شدۀ توده های مردم ایران دارد. بحران هایی که با تعمیق مبارزات توده های مردم ایران هربار به شکلی دیگر و با نام و نشان تازه ای در درون بالایی ها سر باز می کنند.

مبارزات سال های سپری شده توده های مردم ایران، شکل گیری خیزش و قیام و نبردهای خیابانی در چند سال اخیر، خاصه شکل گیری جنبش انقلابی «زن زندگی آزادی» در نیمه دوم ۱۴۰۱ و بازتاب پیشروی و گسترش این مبارزات در میان بالایی ها، آنچنان نظام را به وحشت و سر درگمی کشانده است که خامنه ای و دیگر رهبران نظام با اتخاذ راه کارهایی به ظاهر جدید برای برون رفت از وضعیت موجود تقلا می کنند.

گماردن ابراهیم رئیسی در راس دستگاه اجرایی با هدف «یکدست سازی» حاکمیت، از جمله آخرین شانس خامنه ای برای برون رفت از بحران های موجود یا دست کم تعدیل آن بود، که آن هم با فضاحت تمام شکست خورد.

با کشته شدن ابراهیم رئیسی در سقوط هلیکوپتر حامل او و همراهانش، بحران جدیدی بر مجموعه بحران های ناعلاج جمهوری اسلامی افزوده شد. مرگ رئیسی – با آن کارنامه فضاحت بارش در امر معیشت مردم – اگرچه به ظاهر خُسرانی برای نظام بود، اما در عمل فرصت دوباره ای را برای خامنه ای ایجاد کرد تا با چیدمان یک انتخابات فرمایشی زودهنگام، بار دیگر شانس نداشته خود و نظام را برای برون رفت از بحران های موجود آزمایش کند.

توسل به سیاست سوختۀ انتخاب میان «بد» و «بدتر» و اتخاذ بازی «موش و گربه» با «اصلاح طلبان» حکومتی، از جمله تدبیر خامنه ای در دوران پسامرگ رئیسی بود. تدبیری شکست خورده که به اجبار او را به سمت گزینش یکی از «ذوب شدگان» ولایت که در عین حال مطلوب رهبران جناح موسوم به اصلاح طلبان حکومتی هم باشد، برانگیخت.

مسعود پزشکیان، که در فریبکاری و دروغ بافی دست کمی از دیگر مسئولان نظام ندارد، با تأکیدات مکرر خود مبنی بر «ذوب شدگی» در ولایت که در عین حال داعیه «اصلاح طلبی» هم داشت، در واقع همان چهره مطلوب خامنه ای و «اصلاح طلبان» حکومتی بود که با چیدمان شورای نگهبان وارد بازی «موش و گربه» انتخاباتی مورد نظر خامنه ای شد.

در پایان این مضحکه انتخاباتی، آنگونه که پزشکیان در روز شنبه ۱۶ تیر ماه ۱۴۰۳ در جمع فعالان ستادی خود اعلام کرد: «اگر ایشان [خامنه ای] نبود، تصور نمی کنیم از این صندوق ها اسم من در می آمد»، سرانجام مسعود پزشکیان جایگزین ابراهیم رئیسی شد.

اعلام رسمی نام پزشکیان در پایان نمایش انتخاباتی، اگرچه با رضایت خاطر خامنه ای، شادمانی پادوان اصلاح طلب حکومتی و شور و شعف همه «فریب خوردگان» بازی انتخاباتی همراه بود، اما با معرفی اعضای کابینه پیشنهادی مسعود پزشکیان، همه آن شادمانی های اولیه به یکباره دود شد و به هوا رفت. نه فقط آن شادمانی روزهای نخست رأی دهندگان تبهکار و یا افراد متوهم به دروغ بافی های پزشکیان به خاموشی کشیده شد، بلکه از دل این فرایند، بحران جدیدی به نام بحران «کابینۀ وفاق» سر بر آورد.

معرفی اعضای پیشنهادی کابینه پزشکیان که علی العموم و طبق ادعای او می بایست «کابینه وفاق» می شد، آنچنان برای رأی دهندگان و حامیان او دور از انتظار بود که به جای «وفاق ملی»، تشتت و پراکندگی را در میان آنان بر انگیخت.

عباس عبدی – از نیروهای امنیتی پیشین جمهوری اسلامی –  که حامی پزشکیان و از تئوریسن های جناح موسوم به اصلاح طلبان حکومتی ست، در اولین واکنش نسبت به لیست وزرای پیشنهادی پزشکیان از جمله وزرای کشور و آموزش و پرورش، طی یادداشتی در روزنامه اعتماد خطاب به او نوشت: «لیست را پس بگیرید و ۱۹ وزیر خودتان را انتخاب کنید.»

آذر منصوری، رئیس جبهه موسوم به اصلاحات نیز طی نامه ای به مسعود پزشکیان اعلام کرد: «در مرحله اول شکل گیری هیأت دولت، اجازه ندهید ویژگی ها و روندهای ناصواب، موجب حذف شایستگان و ناامیدی مردم از انتخاب خود شود که حتی روز رأی گیری برای آمدن پای صندوق و رأی دادن به شما تردید داشتند.»

در سمت دیگر این ماجرا، اگر چه خامنه ای و روزنامه های نزدیک به نیروهای امنیتی، در مجموع از چیدمان کابینه پیشنهادی پزشکیان خرسند و راضی بودند، اما در بدنۀ اصولگرایان، ۸ تشکل بسیج دانشجویی دانشگاه های تهران طی نامه ای سرگشاده نسبت به گزینش حسین سمایی، محمد رضا ظفرقندی، عبدالناصر همتی، عباس عراقچی و محمد اتابک – وزرای پیشنهادی وزارتخانه های علوم و تحقیقات و فناوری، بهداشت و درمان آموزش پزشکی، امور اقتصاد و دارایی، امور خارجه و صنعت، معدن و تجارت – اعتراض کرده و خواهان تعویض آنان شدند.

ایجاد شکاف در جبهه موسوم به اصلاح طلبان حکومتی، گستردگی انتقادها و نارضایتی مجموعۀ رأی دهندگان حامی پزشکیان و پیامد آن شکل گیری یک بحران جدید حکومتی، آنهم پیش از شروع به کار کابینه «وفاق ملی» خاتمی را بر آن داشت تا ضمن حمایت مجدد از پزشکیان، از دیگران هم بخواهد تا به «ادامه حمایت خود از رئیس جمهوری جدید» ادامه دهند.

اکنون مستثنی از انتقاد حامیان و رأی دهندگان مسعود پزشکیان و مستثنی از تحلیل هایی که کابینه پیشنهادی او را کابینه سوم حسن روحانی یا کابینه دوم ابراهیم رئیسی می دانند، کابینه «وفاق ملی» پزشکیان را باید محصول تعمیق بحران های درونی حاکمیت دانست که بر خلاف کابینه های پیشین، اینبار پیش از شکل گیری و پیش از شروع به کار با یک بحران درون حاکمیتی مواجه شده است.

برای همه آنهایی که از ماهیت ارتجاعی جمهوری اسلامی آگاهی دارند، برای همه آنهایی که با ترفندها و شگردهای ارتجاع حاکم در فریب دادن بخشی از توده های ناآگاه و یا با رویه های انتخاباتی رژیم در فریب دادن دسته هایی از افراد به اصطلاح روشنفکر جامعه آشنا هستند، لیست پیشنهادی کابینه مسعود پزشکیان نه فقط تعجب آور نبود، بلکه با توجه به سر سپردگی پزشکیان و اینکه او به دفعات اعلام کرده بود که «ذوب شده» در ولایت است و غیر از اجرای «منویات» رهبری هدف و برنامه دیگری برای اجرا ندارد، کاملا واضح و آشکار بود که چیدمان کابینه انتخابی پزشکیان نعل به نعل با خواست و منویات خامنه ای تنظیم و معرفی خواهد شد.

اینکه حامیان انتخاباتی پزشکیان از عدم انتخاب وزرایی از زنان و اهل تسنن و ملیت های مختلف در کابینه «وفاق ملی» به شدت دچار ناامیدی و سرخوردگی شده اند، مشکلی است که آنان خود باید پاسخگو و شرمنده این «فریب خوردگی» و رفتار و تصمیم ناآگاهانه خود در مقابل آگاهی و تیزهوشی سیاسی تحریم کنندگان باشند. بدون شک، این یأس و سرخوردگی حامیان و همفکران سیاسی پزشکیان اگر ناشی از تبهکاری آنان در همراهی با جنایات رژیم نباشد، دست کم ناشی از نادانی و خواب رفتگی آنان است که بعد از ۴۵ سال تجربۀ سیستم ولایی جمهوری اسلامی و دست کم ۲۰ سال تجربه فریبکارانه و شکست خورده نیروهای موسوم به اصلاح طلبان حکومتی، همچنان در رؤیای اصلاح رژیم به سر می برند.

بحران «وفاق ملی» که پیش از شروع به کار مسعود پزشکیان، کابینه او و به طریق اولی جمهوری اسلامی را فرا گرفته است، بحرانی عمیق تر از کابینه های پیشین جمهوری اسلامی است. این باج دهی پزشکیان به همه جناح های حکومتی و جمع کردن مشتی جنایتکار و دزد و فاسد و تبهکار تحت عنوان کابینه «وفاق ملی»، اگر چه ممکن است با منویات خامنه ای سازگار باشد، اما از هم اکنون و پیش از شروع به کار، با خود و در درون خود ناسازگار و ناهمگون است. بحرانی که اگر از سد مجلس ارتجاع هم بگذرد به سرعت عمیق و عمیق تر خواهد شد. ناگفته پیداست شکل گیری این بحران جدید و ناهمگونی کابینه پیشنهادی، نه صرفاً ناشی از خلف وعده های انتخاباتی مسعود پزشکیان، که ناشی از فَشَل بودن نظام، تعمیق بحران ها درونی حاکمیت و ناتوانی و ناکارآمدی رژیم در پاسخگویی به انبوه مطالبات تل انبار شده کارگران و زنان و عموم توده های مردم ایران است. بحران هایی که مدام تشدید می شوند و جز با شکل گیری یک انقلاب اجتماعی، سرنگونی انقلابی جمهوری اسلامی و استقرار حاکمیت شورایی کارگران و زحمتکشان هیچ چشم اندازی برای برون رفت از آن متصور نیست.

متن کامل نشریه کار شماره ۱۰۸۳  در فرمت پی دی اف:

 

 

 

POST A COMMENT.