در هفتهای که گذشت ترور نافرجام ترامپ، سیرک انتخاباتی کنوانسیون حزب جمهوریخواه، معرفی ترامپ بهعنوان نامزد این حزب در انتخابات ماه نوامبر و منازعه انتخاباتی دو حزب رقیب نماینده انحصارات آمریکائی، در صدر اخبار و گزارشهای رسانههای جهان قرار داشت. این تمرکز رسانههای جهانی بر رویدادهای انتخاباتی آمریکا نه ازآنرو بود که به روال گذشته انتخابات ریاست جمهوری در این کشور صورت میگیرد، بلکه ازآنجهت حائز اهمیت بود که پیروزی ترامپ نهفقط نتایج و تحولات مهمی در خود آمریکا بلکه از آن مهمتر در مقیاس جهانی به بار خواهد آورد.
تا پیش از ترور ترامپ گرچه نظرسنجیها از برتری وی بهعنوان نامزد حزب جمهوریخواه بر حزب دمکرات و شخص بایدن خبر میدادند، اما آنچه توازن قوا میان دو حزب را کاملاً به نفع حزب جمهوریخواه و ترامپ تغییر داد، ترور نافرجام وی بود. این ترور کاملاً توازن قوا را میان دو حزب به نفع حزب جمهوریخواه برهم زد .
ترامپی که به خاطر تخلفات و سوءاستفادههای متعددش میبایست پیدرپی از این دادگاه به آن دادگاه برود، در پی این ترور در کنوانسیون جمهوریخواهان نهفقط بهعنوان نامزد بیرقیب، بلکه رهبری ظاهر شد که دست نامرئی خدا او را برای انجام رسالتی که گویا نجات آمریکاست از مرگ نجات داده است. یا آنگونه که خود وی در سخنرانیاش گفت، اگر او از این ترور جان سالم به دربرده و در کنوانسیون جمهوری خواهان حضور یافته”به لطف خداوند قادر متعال” بوده است. همین خدا به وی نیز همچون تمام شیادان راستگرا این رسالت را داده است که تمام بحرانهای جامعه آمریکا را حل و رفاه و خوشبختی را برای همیشه به مردم آمریکا بازگرداند. اما این رسالت تنها به حلوفصل معضلات داخلی آمریکا محدود نخواهد ماند، بلکه رسالتی جهانی است که گویا به بحرانها، جنگ و بیثباتی در جهان نیز پایان خواهد بخشید و صلح جهانی را به ارمغان خواهد آورد. او در سخنرانیاش در کنوانسیون جمهوریخواهان گفت: ” تحت رهبری ما ایالاتمتحده دوباره موردتکریم و احترام قرار خواهد گرفت. هیچ ملتی قدرت ما را مورد سؤال قرار نخواهد داد.هیچ دشمنی در مورد توان ما به خود تردید راه نخواهد داد. مرزهای ما بهکلی امن خواهد بود. اقتصاد ما اوج خواهد گرفت. نظم و قانون را به خیابانها ، وطنپرستی را به مدارسمان بازخواهیم گرداند و مهمتر از همه صلح، ثبات و هم آهنگی را به سراسر جهان بازخواهیم گرداند.”
چشمانداز پیروزی ترامپ ازآنرو اینهمه در سطح جهان اهمیت یافته که صرفاً یک رقابت درونی میان دو جناح طبقه حاکم به روال گذشته بر سر مسائل داخلی و یا صرفاً خارجی کماهمیت در این کشور نیست، بلکه میتواند با توجه به نقش آمریکا در جهان سرمایهداری به یک کشمکش بر سر سیاستهای جهانی بورژوازی و حتی نهادهای تا کنونی جهانی منجر شود و تلاطمات و نزاعهای جهانی جدیدی را به بار آورد . بنابراین، اگر اتفاق غیرمنتظرهای در ۱۰۰ روز آینده رخ ندهند، تاکنون پیروزی وی بر رقیب دمکرات خود که خواستار حفظ سیاست داخلی و بینالمللی و نظم جهانی بر سیاق پیشین است، قطعی به نظر میرسد.
تغییراتی را که ترامپ خواستار انجام آنها در آمریکاست بازتاب بنبست و بحرانهای جهانی نظام سرمایهداری و سیاستهایی است که با شکست روبهرو شده، موقعیت بینالمللی امپریالیسم آمریکا را تضعیف نموده و با زوال روزافزون روبهرو ساخته است. آنچه را که ترامپ به نمایندگی از حزب جمهوریخواه خواستار آن است چرخشی به راست باسیاستهای جدید برای حل این بحران است. نظیر آنچه که در کشورهای اروپائی در حال رخ دادن است و یک جناح راست نژادپرست و فاشیست باسیاستهای جدید در حال شکلگیری برای حل بحرانها با روشهای خاص فاشیستی است.
هدف ترامپ این است که ظاهراً جایگاه بینالمللی ازدسترفته آمریکا را در عرصه جهانی به آن بازگرداند و شعار اول آمریکا را در عرصه داخلی و بینالمللی محقق سازد. این شعار در همان حال که حامل رؤیای بازگرداندن هژمنی منحصربهفرد آمریکا در عرصه جهانی است، بر پایه شووینیسم تمام عیار قرار گرفته است.
وی آنگونه که ادعا میکند مقدم بر هر چیز خواستار حل بحران اقتصادی خود آمریکاست. اما با کدام سیاست؟ سیاست اقتصادی نئولیبرال و جهانیسازی که سالها منافع کلانی عاید انحصارات بینالمللی آمریکا کرد، اکنون با شکست روبهرو شده است. ترامپ خواستار کنار نهادن این سیاست و جایگزینی آن با یک سیاست اقتصادی جدید مبتنی بر پروتکسیونیسم است. اولین کاری که در این عرصه در دستور کار قرار خواهد داد، بستن مرزها، وضع تعرفههای سنگین بر واردات کالاهای کشورهای دیگر بهمنظور ایجاد بازار داخلی انحصاری برای کالاهای مؤسسات آمریکائی، لغو یا کاهش مالیات مؤسسات انحصاری بزرگ و اختصاص تسهیلات متعدد برای بازگرداندن آنها به آمریکا که در پی نیروی کار ارزان تولیدات خود را به کشورهای دیگر بهویژه چین، سایر کشورهای آسیای جنوب شرقی و آمریکای لاتین منتقل کردهاند. علاوه بر این، قصد دارد صنعت ماشینسازی آمریکا را تقویت کند و همزمان با آن سیاست استفاده از انرژیهای تجدید پذیر را کنار بگذارد و زمینه را برای سرمایهگذاریهای کلان انحصارات نفتی آمریکا در خود آمریکا فراهم آورد. این مجموعه اقدامات که عملاً به معنای پایان قطعی سیاست اقتصادی نئولیبرال در آمریکا خواهد بود ، تأثیرات گسترده جهانی در پی خواهد داشت و با اقدامات متقابل کشورهای دیگر جهان بهویژه قدرتهای بزرگ اقتصادی جهان نظیر چین و اتحادیه اروپا همراه خواهد شد. مقدم بر همه اتحادیه اروپا را که هماکنون با معضلات جدی درونی نظیر آمریکا روبهروست، وا خواهد داشت که اقدامات متقابلی انجام دهند. این اقدامات جبراً همراه خواهد بود با تجدیدنظر در سیاستهای اقتصادی داخلی که هماکنون به شعار جریانات راست نژادپرست تبدیلشده و هریک به نحوی خواهان اجرای همان سیاستی هستند که قرار است ترامپ پیش برنده آنها در آمریکا باشد.
ترامپ همچنین برای مقابله با معضل بیکاری در آمریکا همانند همفکران فاشیست اروپائی خود قصد دارد یک سیاست جنایتکارانه را علیه پناهجویان و مهاجران به مرحله اجرا در آورد.
ترامپ یک شوونیست تام و تمام است. این شووینیسم همراه است با یک نژادپرستی علنی و نیز پوشیده. بخش علنی آن ضدیت آشکار با مهاجران آمریکای لاتینی است. وی در تبلیغات انتخاباتی خود عوامفریبانه تلاش کرده است که تمام معضلات و بحرانهای جامعه آمریکائی،از جمله فقر، بیکاری، ناامنی وافزایش جرم و جنایت را به مهاجران نسبت دهد. حتی ادعا کرده است که دولتهای کشورهای بیگانه درب زندانها و مراکز بیماریهای روانی خود را بازکرده و جنایتکاران و بیماران روانی را بهسوی آمریکا روانه کردهاند. منظور او هم مردم کشورهای آمریکای لاتین هستند. کشورهایی که انحصارات آمریکائی بازور کودتاهای نظامی و سیاست اقتصادی نئولیبرال و سالها کسب سودهای هنگفت، مردم آنها را به فقر و فلاکت دهشتناکی محکوم کردند و حالا که این مردم فقیر و گرسنه در جستجوی کار روانه آمریکای شمالی شدهاند، جنایتکاران و بیماران روانی نامیده میشوند که باعث تمام بدبختیهای مردم ایالاتمتحده آمریکا شدهاند و باید برای مقابله با آنها دیوار با مرز مکزیک را طولانی کرد و آنهایی را که مدرک ندارند اخراج کرد و از استخدام آنها جلوگیری کرد . ترامپ نژادپرست به طرفداران خود وعده داده است که بزرگترین اخراج مهاجران تاریخ آمریکا را به مرحله اجرا درخواهد آورد. درعینحال برای فریب کارگران ناآگاه ادعا میکند که استخدام این مهاجران باعث کاهش دستمزد کارگران آمریکائی شده است. درحالیکه کاهش دستمزدهای کارگران آمریکا نتیجه بحران اقتصادی، تورم بالا و سیاستهای نئولیبرال جناح رقیب در حزب دمکرات آمریکاست. سیاست اقتصادی ترامپ هم با امتیازات متعددی که میخواهد به سرمایهداران بدهد و محدود کردن هزینه های اجتماعی، وضعیت وخیمتری برای کارگران به بار خواهد آورد. این مهاجر ستیزی ترامپ که درواقع نوع علنی نژادپرستی است، نوع پوشیدهای هم دارد که موکول به آینده میشود و سیاهپوستان آمریکائی را هدف قرار خواهد داد. گروهای متعددی از سفیدپوستهای بهشدت نژادپرست در آمریکا وجود داشته و دارند که در حزب جمهوریخواه سنگر گرفته و امروز همه آنها طرفدار ترامپاند. آنها ضدیت آشتیناپذیری با سیاهپوستان آمریکائی داشته و دارند. قدرتگیری ترامپ آنها را فعال خواهد کرد. پیروزی ترامپ همچنین همراه خواهد بود با حمله به دستآوردهای مبارزاتی زنان آمریکائی بهویژه حق سقط جنین و تلاش برای ممنوع کردن آن. فشار بر دگرباشان جنسی نیز یکی دیگر از سیاستهای ترامپیستها خواهد بود.
سیاستهای ترامپ تضاد میان دولت آمریکا را با دیگر قدرتهای سرمایهداری جهان تشدید خواهد کرد. بیش از همه اتحادیه اروپا از به قدرت رسیدن ترامپ زیان خواهد دید. چراکه درواقع اتکای اتحادیه اروپا در حفظ قدرت خود به قدرت و حمایت آمریکا وابسته است که هزینه حفظ نظم جهانی را با تمام سیاستها، ارگانها و نهادهای آن بر عهده داشته است. قطع و کاهش این هزینهها چیزی نیست که اتحادیه اروپا بتواند از پس آن برآید. نزاع ترامپ با اتحادیه اروپا بر سر هزینههای ناتو تنها یک نمونه آن است. هزینههای حفظ نهادهای سیاسی نظم جهانی مورد دیگر آن است. دست کشیدن از حمایت اوکراین و تنها گذاشتن اتحادیه اروپا نمونه دیگری است.
ادعاهای صلحطلبی و مخالفت با جنگها که ترامپ بهویژه در سخنرانی اخیر خود مدام بر آن تأکید نمود، یک شوخی و افسانه است. امپریالیسم و جنگ از یکدیگر جدائیناپذیرند. اگر ترامپ میخواهد پای آمریکا را از جنگ در اوکراین کنار بکشد، نشانه صلحدوستی او نیست. ترامپ از ضعف قدرت امپریالیسم آمریکا آگاه است و میداند توان درگیری در چند جبهه را ندارد. میخواهد عقبنشینی کند، تمرکز خود را بر محورهای خاص قرار دهد و با تقویت قدرت امپریالیسم آمریکا وارد درگیریهای جدید شود. این واقعیت را معاون وی در مصاحبهای بهصراحت چنین بیان کرد آمریکا دیگر قادر نیست هزینههای درگیریهای نظامی را در چندین جبهه متحمل شود و اکنون بر روی چین و در خاورمیانه در حمایت از اسرائیل متمرکز خواهد شد.
تمرکز اصلی سیاست بینالمللی ترامپ مقابله با چین است که بهسرعت در حال تبدیلشدن به یک قدرت هژمونیک جهان است. این مقابله صرفاً به جنگ تجاری اعلامشده، محدود نخواهد ماند، بلکه شامل متمرکز کردن قدرت نظامی و هزینههای نظامی آن، ازجمله تقویت نیروهای مسلح و صنایع تسلیحاتی آمریکائی علیه چین و حفظ مواضع آمریکا در آسیای جنوب شرقی و اقیانوس آرام خواهد بود. بنابراین ترامپ خواستار کاهش درگیریهای نظامی و هزینههای آن در مناطق دیگر بهویژه در اروپاست. از همین رو خواستار پایان دادن به جنگ میان روسیه و اوکراین برخلاف خواست و سیاست اتحادیه اروپاست.
تا جایی که تمرکز سیاست ترامپ بر منطقه خاورمیانه و دفاع از اسرائیل قرار میگیرد، افزایش فشار بر روی جمهوری اسلامی سیاست اصلی وی خواهد بود. این فشار اساساً اقتصادی و سیاسی خواهد بود و نه نظامی. ترامپ نه خواستار درگیری نظامی با جمهوری اسلامی است و نه سرنگونی آن. بلکه میخواهد از طریق فشارهای اقتصادی و سیاسی آن را در تنگنا قرار دهد و سیاستهای منطقهای خود را در حمایت از اسرائیل پیش ببرد. بنابراین چنانچه پیروزی ترامپ قطعیت یابد، جمهوری اسلامی بار دیگر با تشدید تحریمهای دولت آمریکا روبهرو خواهد شد. تحریمهایی که بایدن آنها را کاهش داد یا نقض آنها را بهویژه بر سر فروش نفت به چین نادیده گرفت.
پیروزی احتمالی حزب جمهوریخواه آمریکا به رهبری ترامپ البته آنگونه که وی ادعا کرده است قادر نیست بهسادگی مشکلات اقتصادی و اجتماعی آمریکا را حل کند، چرا که سیاستی را در دستور کار قرار میدهد که قادر به حل تضادهای نظام سرمایهداری نیست، مکرر در طول حیات نظام سرمایهداری آزموده شده و شکست خورده است. از دیگر سو، تلاش برای احیای موقعیت گذشته آمریکا در عرصه بینالمللی نیز بهرغم امکانات بالقوهای که جامعه آمریکا میتواند در اختیار ترامپ قرار دهد نیز به شکست خواهد انجامید. هیچ عاملی نمیتواند زوال قدرت آمریکا را که از سالها پیش آغازشده متوقف سازد. برعکس، سیاستهای ترامپ تضادهای دولت آمریکا را با دیگر قدرتهای امپریالیستی تشدید خواهد کرد و همین عامل نیز زوال این قدرت را تسریع خواهد کرد.
متن کامل نشریه کار شماره ۱۰۷۹ در فرمت پی دی اف:
نظرات شما