دوره پهلوی دوم (۱۳۲۰ – ۱۳۵۷ شمسی) دورهیی از رونق و شکوفایی نسبی در ادبیات ایران است. در این دوره، جریانهای مختلف ادبی، از جمله رئالیسم انتقادی، به حیات خود ادامه میدهند. شعرا و نویسندگان رئالیست در این دوره، با ظرافت و دقت بیشتری به مسائل اجتماعی و سیاسی پرداخته و در آثار خود به نقد نظام ستمشاهی و نابرابریهای موجود در جامعه میپردازند.
جلال آل احمد یکی از این افراد است که از جوانی به فعالیتهای ادبی و سیاسی روی می آورد و در عداد نویسندگان رئالیسم انتقادی قرار می گیرد. او در ابتدا عضو حزب توده ایران میشود، اما پس از مدتی از این حزب جدا شده، به فعالیتهای مستقل ادبی و سیاسی می پردازد. آل احمد در آثار خود از سبک ساده و بیپیرایهیی استفاده میکند و تلاش دارد تا مسائل و مشکلات جامعه ایران را به روشنی و بدون پیچیدگی بیان نماید. وی به شدت از غربگرایی و تأثیرات منفی آن بر فرهنگ و جامعه ایران انتقاد میکند و تلاش دارد تا با نگارش و فعالیتهای فکری، به احیای ارزشهای بومی و ملی ایران بپردازد. از آثار مهم او می توان غربزدگی، خسی در میقات، نفرین زمین، مدیر مدرسه و… را نام برد. وی در کتاب “غربزدگی” (۱۳۴۰) به بررسی این پدیده در جامعه ایرانی میپردازد. او امپریالیسم را نه به مثابه ی مناسبات سرمایه داری در آخرین مرحله ی آن، بلکه صرفأ به عنوان “غرب” می شناسد که در نظر دارد فرهنگ خود را به “جهان سوم” القا نماید. در نتیجه، “غربزدگی” را نوعی بیماری فرهنگی معرفی میکند که در اثر “استعمار فرهنگی” به جان جامعه ایرانی افتاده است. او در این کتاب هرگز از زاویه ی ادبیات مترقی به مسأله ی امپریالیسم نمی نگرد، نگاه او صرفأ به غرب است و راه های مقابله با آنرا از زاویه ی تنگ و متحجر مذهبی می بیند که همواره در کنه ذهن او لانه کرده است. او در سال ۱۳۴۳ بالأخره مکنونات ارتجاعی ذهنی خود را آشکارا در کتاب “خسی در میقات” به رشته ی تحریر در می آورد. این کتاب حکایت سفرنامه ی حج اوست، اما حکایتی که صرفا ً توصیفی از اماکن مقدس و مناسک حج نیست، بلکه سفری روحانی و فلسفی در اعماق وجود خود او است. در این سفر، آل احمد با ظرافت و دقت نظر کم نظیری، لایه لایه های وجود خود را، تحقیر شده همچون “خسی”، در تقابل با “عظمت و شکوه” مکه و مدینه و مناسک حج (میقات) می شکافد و به کاوش در مفاهیمی “عمیق و بنیادی” همچون ایمان، یقین، خدا، مرگ، زندگی، هویت، غربزدگی و خودشناسی می پردازد. جلال آل احمد با آثار و دیدگاههای خود تأثیر زیادی بر نویسندگان و همفکران ایرانی ِ زمان خود میگذارد. او با نقدهای اجتماعی و فرهنگی خود، بسیاری از مسائل و مشکلات جامعه ایران را برجسته میکند و به بحثهای مهمی درباره هویت ملی، فرهنگ بومی و تاثیرات غرب بر ایران دامن میزند. او راه حل مشکلات جامعه را در اصلاح مناسبات سیاسی – اقتصادی ایران می فهمد و این اصلاحات را حداکثر تا تغییر حاکمیت سیاسی آنروز ایران امتداد می دهد. او بواقع “خشمگین از امپریالسم و ترسان از انقلاب” است. آل احمد در سال ۱۳۴۸ در سن ۴۶ سالگی چشم از جهان فرو می بندد، اما آثار و اندیشههای او همچنان در ادبیات و فرهنگ ایران تأثیرگذار و مهم باقی میماند. ولی در همین زمان بسیاری دیگر از شعرا و نویسندگان هستند که در شمار رئالیست های سوسیالیستی قرار دارند. همانطور که پیش از این گفته شد در کنار رئالیسم اولیه و رئالیسم انتقادی، جریانی دیگر به نام رئالیسم سوسیالیستی نیز در ادبیات ایران شکل می گیرد که عنوانش ریشه در انقلاب بلشویکی روسیه دارد. این سبک هنری و ادبی قبل از انقلاب کبیر اکتبر، رئالیسم اجتماعی یا ادبیات کارگری نامیده می شده است. این سبک، از زمان پیدایش، بر برابری اجتماعی، عدالت اقتصادی و مبارزه طبقاتی تأکید دارد. و راه حل نهایی معضلات عدیده ی هر جامعه ی سرمایه داری را نه در اصلاحات سیاسی و اقتصادی آن جامعه می بیند، بلکه در تغییر بنیادی شالوده های مناسبات اجتماعی-اقتصادی-سیاسی آن جامعه میداند. از مهمترین نمایندگان رئالیسم سوسیالیستی در این دوره میتوان به احمد محمود اشاره کرد که یکی از نویسندگان برجسته معاصر ایران است که با آثارش تأثیرات عمیقی بر ادبیات داستانی ایران می گذارد. او به ویژه به خاطر رمانهای واقعگرایانه ی اجتماعیاش شناخته شده است که به مشکلات اجتماعی و سیاسی جامعه ایران میپردازد. احمد محمود در ۱۰ دی ۱۳۱۰ در اهواز به دنیا می آید و در ۱۲ مهر ۱۳۸۱ در تهران چشم از جهان بر می بندد. او در محیطی فقیر و کارگری رشد می کند تجربیاتی می اندوزد که بر آثارش تاثیر زیادی می گذارند. محمود دوران کودکی و جوانیاش را در اهواز و جنوب ایران می گذراند، به همین دلیل این منطقه و مردمش الهامبخش بسیاری از داستانها و رمانهای او واقع می شوند. وی نویسندگی را از سنین جوانی آغاز می کند و در طول زندگی خود به نوشتن داستانهای کوتاه و رمانهای بلند می پردازد. آثار او عمدتاً بر مشکلات اجتماعی، سیاسی و اقتصادی جامعه ایران متمرکز است و زندگی طبقات پایین و متوسط جامعه را به تصویر میکشد. احمد محمود نویسندهیی پرکار است و آثار متعددی در زمینه داستان کوتاه و رمان از خود بر جای می گذارد. برخی از مهمترین آثار او عبارتند از: همسایهها / مدار صفر درجه / زمین سوخته / داستان یک شهر و…احمد محمود در آثار خود از سبک واقعگرایانهیی استفاده میکند که بر تحلیل دقیق و جامع از مسائل اجتماعی و سیاسی متمرکز است. رمان “همسایهها” اثر احمد محمود، داستانی واقعگرایانه است که در آن به زندگی خالد، نوجوانی از طبقه کارگر در محلهیی فقیرنشین در اهواز میپردازد. این داستان به وضوح تصویری از تضادهای طبقاتی و مبارزات اجتماعی در ایران دهه ۱۳۳۰ ارائه میدهد. خالد که در محلهیی کارگری و پر از مشکلات اقتصادی و اجتماعی زندگی میکند، شاهد فقر، نابرابری و استثمار طبقه کارگر توسط طبقه حاکم است. او از نزدیک با مشکلات خانواده و همسایگان خود آشنا میشود و این تجربیات به تدریج او را به سمت آگاهی سیاسی و اجتماعی سوق میدهد. این رمان، با ترسیم زندگی روزمره مردم محله، به نقد سیستم سرمایهداری و تأثیرات مخرب آن بر زندگی طبقات پائین اشاره دارد. مشکلاتی چون بیکاری، فقر، و بیعدالتی اجتماعی، خالد و دیگر شخصیتهای داستان را به سوی مبارزه و تلاش برای تغییر وضعیت موجود سوق میدهد. خالد با پیوستن به جنبشهای سیاسی و شرکت در تظاهرات و فعالیتهای اعتراضی، به نمادی از بیداری و مقاومت طبقه کارگر تبدیل میشود. احمد محمود در “همسایهها” با استفاده از زبان ساده و توصیفهای دقیق، زندگی و مبارزات طبقه کارگر را به تصویر میکشد و به وضوح تأثیرات نابرابریهای اجتماعی و اقتصادی را نشان میدهد. این رمان با تأکید بر همبستگی و مقاومت، پیام روشنی از ضرورت تغییرات اجتماعی و مبارزه برای آزادی و برابری ارائه میدهد. رمان “همسایهها” تحلیلی عمیق از مبارزات طبقاتی و نقش آگاهی و همبستگی در پیشبرد اهداف اجتماعی و سیاسی است. احمد محمود با نگاهی تیزبین و انتقادی به بررسی مشکلات و نابرابریهای جامعه نظر می افکند و تلاش میکند تا با روایت داستانهایی واقعگرایانه و ملموس، خواننده را به تفکر وادارد. زبان ساده و روان، شخصیتهای واقعی و باورپذیر، و توجه به جزئیات زندگی روزمره از ویژگیهای بارز آثار او هستند. او می تواند با قلم خود، صدای اقشار محروم و فرودست جامعه باشد و به مشکلات و دردهای آنان بپردازد. آثار او همچنان خواندنی و پرمخاطب است و الهامبخش نسلهای جدید نویسندگان ایرانی می باشد.
احمد شاملو یکی از برجستهترین شاعران و نویسندگان معاصر ایران است که آثارش نه تنها از نظر ادبیات بلکه از نظر دیدگاههای اجتماعی و سیاسی نیز اهمیت زیادی دارد. شاملو را میتوان به عنوان شاعری رئالیست دانست که با دیدگاه انتقادی به مسائل اجتماعی و اقتصادی جامعه ی خود مینگرد و از شعر به عنوان ابزاری برای بیان نابرابریها و بیعدالتیها استفاده میکند. وی در آثار خود به روشنی تضادهای طبقاتی، فقر، ستم، و استثمار را به تصویر میکشد. او با استفاده از زبان ساده و صریح، مشکلات و دردهای مردم عادی را بازتاب میدهد و تلاش میکند تا صدای آنان باشد. (رجوع شود به تمام سی و شش شماره “کتاب جمعه”. بعنوان نمونه: مقدمه یی بر “اسناد تاریخی، یک سند در باره زمین های گرگان و…” شماره ی ۱، صفحه ی ۱۲۷ و نیز نظرش نسبت به “عباس آقا، کارگر ایران ناسیونال”، نوشته سعید سلطانپور، ایضأ کتاب جمعه، شماره ی ۱، صفحه ۱۵۷ و انبوهی مقالات دیگر). در بسیاری از اشعارش، او به نقد سیستمهای سرکوبگر و استثمارگر پرداخته و به ضرورت تغییرات اجتماعی و اقتصادی اشاره می کند. از این رو، میتوان گفت که آثار شاملو با اصول رئالیسم و دیدگاههای مارکسیستی هماهنگی دارد. “باغ آینه” یکی از مجموعه های مهم شاملو است که به شیوهیی رئالیستی، زندگی روزمره و عشق میان انسانها را مینمایاند. در این اثر، شاملو عشق را به عنوان یکی از اساسیترین و انسانیترین احساسات توصیف میکند و از آن به عنوان نیرویی برای مقاومت در برابر بیعدالتی و ستم یاد میکند: یاران ناشناخته ام / چون اختران سوخته / چندان به خاک تیره فرو ریختند سرد / که گفتی / دیگر / زمین / همیشه / شبی بی ستاره ماند. در این مجموعه، شاملو با زبان ساده و در عین حال عمیق، به توصیف عشق و ارتباط انسانی پرداخته و آن را به مثابه نوری در تاریکی زندگی امروزی نشان میدهد: “- خورشید زنده است / در این شب سیاه…” عشق در نگاه او، نیرویی است که میتواند انسانها را از ناامیدی و یأس نجات دهد و به آنها انگیزهیی برای مبارزه و تلاش جهت نیل به یک زندگی متناسب شأن انسان بدهد: چراغی در دستم چراغی در برابرم – من به جنگ سیاهی می روم. “باغ آینه” نمادی ست واقعی از مقاومت و امید در برابر سیستمهای استثمارگر و سرکوبگر. شاملو با این اثر رئالیستی، نشان میدهد که حتی در سختترین شرایط فقر و تنگدستی، که در آن “از رنجی خسته است که از آن او نیست / برخاکی نشسته است که از آن او نیست”، امید و عشق میتوانند به عنوان نیرویی مؤثر در تغییرآفرینی و سازندگی عمل کنند: “و خورشیدی از اعماق / کهکشان های خاکستر شده را روشن / می کند…” “باغ آینه” مجموعهیی از اشعار شاملو است که در آن به مسائل اجتماعی و سیاسی ایران در دهههای ۲۰ و۳۰ شمسی پرداخته شده است. ولی در گام های بعدی، دیدگاه وی عمیق تر شد. این مجموعه، به وضوح نقدهای اجتماعی و سیاسی شاملو را منعکس میکند و به موضوعاتی چون فقر، بیعدالتی، و سرکوب سیاسی نظر می اندازد. شاملو با استفاده از شعر، ساختارهای نابرابر و استثمارگر جامعه را نشان میدهد و به مخاطبان خود یادآوری میکند که تغییرات اجتماعی و اقتصادی ضروری است تا آزادی و برابری در جامعه محقق شود. این مجموعه، به وضوح دیدگاههای شاملو را نشان میدهد و به عنوان یک ابزار قوی برای بیداری و آگاهیبخشی اجتماعی عمل میکند.
صمد بهرنگی یکی از شناخته شده ترین نویسندگان مبارز و کمونیست ایران است که به خاطر آثارش در سبک رئالیسم سوسیالیستی در زمینه ادبیات کودکان و نوجوانان چهره ی شاخصی ست. او به ویژه به دلیل داستانهایش که به مشکلات و مسائل اجتماعی کودکان و جوانان پرداخته، شهرت دارد. صمد بهرنگی در ۲ تیر ۱۳۱۸ در تبریز چشم بر جهان می گشاید. او در خانوادهیی فقیر و کارگری رشد کرده که این امر تاثیر زیادی بر آثارش باقی می گذارد. بهرنگی پس از اتمام تحصیلات ابتدایی و متوسطه، به تحصیل در رشته زبان و ادبیات فارسی در دانشسرای مقدماتی تبریز می پردازد و سپس به عنوان معلم در روستاهای آذربایجان شرقی اشتغال می ورزد. او علاوه بر تدریس، به نوشتن داستانهای کوتاه و کتابهای آموزشی برای کودکان و نوجوانان مشغول می شود و از طریق داستانهایش سعی دارد آگاهی و بیداری اجتماعی را در میان آنان افزایش دهد. بهرنگی همچنین به فعالیتهای سیاسی و اجتماعی مشغول می شود. او در نقد سیستمهای نابرابر و بیعدالتیهای اجتماعی بسیار فعال است. او به همراه دوستان و همکارانش، در زمینه ترجمه و انتشار آثار آموزشی و داستانهای عامهپسند فعالیت دارد. صمد بهرنگی تعداد زیادی داستان کوتاه و کتاب برای کودکان و نوجوانان می نویسد. برخی از معروفترین آثار او عبارتند از: ماهی سیاه کوچولو / پسرک لبوفروش / یک هلو و هزار هلو/ اولدوز و کلاغ ها و بسیاری دیگر.
صمد بهرنگی در ۹ شهریور ۱۳۴۷ در رودخانه ارس غرق میشود. بهرنگی در زمان کوتاه زندگیاش، تاثیرات عمیقی بر ادبیات کودکان و نوجوانان ایران میگذارد. صمد بهرنگی با آثار و دیدگاههای خود به عنوان یکی از پیشگامان ادبیات متعهد اجتماعی در ایران شناخته میشود. او با داستانهای خود به کودکان و نوجوانان نشان میدهد که میتوانند با آگاهی و تلاش، بر مشکلات و نابرابریهای اجتماعی غلبه کنند. آثار او همچنان منبع الهام و تفکر برای نسلهای جدید نویسندگان و فعالان اجتماعی در ایران است.
“ماهی سیاه کوچولو” یکی از معروفترین و تأثیرگذارترین داستانهای صمد بهرنگی است که نخستین بار در سال ۱۳۴۷ منتشر میشود. این داستان نمادین و استعاری، به مسائل مهم اجتماعی، سیاسی و فلسفی میپردازد و به ویژه به مبارزه برای آزادی و کشف حقیقت تأکید دارد. داستان با روایت یک پیرماهی آغاز میشود که برای دوازده هزار بچه و نوهاش داستان ماهی سیاه کوچولو را تعریف میکند. ماهی سیاه کوچولو در یک جویبار کوچک با مادرش زندگی میکند. اما او از زندگی یکنواخت و محدود در جویبار خسته شده و تصمیم میگیرد تا به دنبال حقیقت و کشف دنیای بزرگتر برود، به این دلیل با مادرش درباره تصمیمش صحبت میکند، اما مادر و دیگر ماهیهای جویبار سعی میکنند او را از این تصمیم بازدارند و به او میگویند که دنیا فراتر از جویبار چیزی ندارد. اما ماهی سیاه کوچولو مصمم است و سفر خود را آغاز می کند. در طول سفر با خطرات و چالشهای زیادی روبرو میشود. او با یک خرچنگ، یک قورباغه، یک اردک و ماهیهای مختلفی ملاقات میکند که هر کدام سعی میکنند او را از ادامه مسیر منصرف کنند. اما او با شجاعت و اراده قوی به سفر خود ادامه میدهد. ماهی سیاه کوچولو به دریا میرسد و در آنجا با ماهیان بزرگ و موجودات دریایی دیگری مواجه میشود. او متوجه میشود که دنیا بسیار بزرگتر و پیچیدهتر از جویبار کوچک اوست. در این مرحله، او با خطرات جدیتری مانند شکارچیان روبرو میشود اما با هوشمندی و شجاعت، از این خطرات عبور میکند و در نهایت به آبهای آزاد و عمیق میرسد. او با این کار، نشان میدهد که برای رسیدن به آزادی و کشف حقیقت دنیای جدید، باید از محدودیتها و ترسها عبور کرد. در این سفر، ماهی سیاه کوچولو به اهمیت مبارزه و ایستادگی در برابر ناملایمات پی میبرد. داستان با پایان باز و نمادین خود، این پیام را میرساند که جستجو و مبارزه برای آزادی و حقیقت هیچگاه به انتها نمیرسد. او به دیگر ماهیان جویبار پیام میدهد که دنیا بسیار بزرگتر از آن چیزی است که در جویبار کوچک خود میبینند و آنان نیز باید به دنبال کشف و تجربههای جدید بروند. “ماهی سیاه کوچولو” داستانی است که به وضوح مسائل اجتماعی و فلسفی عمیقی را مطرح میکند. از منظر اجتماعی، این داستان نقدی است بر جامعهیی که سعی دارد افراد را در چارچوبهای محدود و سنتی نگه دارد و از تغییر و تحول جلوگیری کند. ماهی سیاه کوچولو نماد فردی است که در برابر این محدودیتها و سنتها ایستادگی میکند و به دنبال حقیقت و آزادی است. این داستان همچنین به اهمیت شجاعت، اراده و استقامت در برابر سختیها و چالشهای زندگی اشاره دارد. ماهی سیاه کوچولو با تصمیم خود برای ترک جویبار و کشف دنیای بزرگتر، نشان میدهد که برای دستیابی به اهداف بزرگتر، باید از راحتی و امنیت محدود خود گذشت و با شجاعت و اراده به سمت ناشناختهها حرکت کرد. از دیدگاه فلسفی، داستان به مسأله جستجوی حقیقت و ماهیت زندگی میپردازد. ماهی سیاه کوچولو نماد انسانی است که به دنبال معنای عمیقتر و واقعیتر زندگی میگردد و برای این جستجو حاضر است خطرات و چالشها را به جان بخرد. پیام اصلی داستان، تشویق به جستجو و کشف، و تأکید بر اهمیت آزادی و حقیقت است.
علیاشرف درویشیان، نویسنده یی متعهد و مبارزی خستگی ناپذیر است که در طول زندگی پربار خود، همواره برای مردم و در کنار مردم زیسته است. او با قلمی توانا و دلی سرشار از عشق به محرومین جامعه، رنجها و محرومیتهای ستمدیدگان را به بهترین شیوه یی به تصویر میکشد و صدای رسای آنان در تاریکی استبداد می شود. درویشیان که از جمله نویسندگان برجستهی ادبیات چپ ایران به شمار میرود، در آثار خود به واکاوی نابرابریها و بیعدالتیهای موجود در جامعه میپردازد. او با نگاهی تیزبین و تحلیلی عمیق، ریشههای فقر، ظلم و ستم را در نظام سرمایهداری و ساختارهای طبقاتی جستجو میکند و خواهان دگرگونی بنیادین جامعه به نفع کارگران و زحمتکشان است. تعهد عمیق درویشیان به آرمانهای برابری طلبانه و سوسیالیستی، او را در مسیر مبارزات سیاسی نیز قرار می دهد. او بارها به دلیل فعالیتهای سیاسی و اجتماعی خود از سوی هر دو رژیم استبدادی شاهنشاهی و جمهوری اسلامی دستگیر و زندانی می شود، اما هرگز از آرمانهای خود دست نمی کشد و تا پایان عمر به مبارزه ادامه می دهد. درویشیان نه تنها در عرصهی ادبیات داستانی، بلکه در زمینهی پژوهش و ترجمه نیز فعال است. او با همکاری رضا خندان(مهابادی) مجموعه با ارزشی از “فرهنگ افسانه های مردم ایران ” را گردآوری نمود. اما سهم وی در ادبیات ایران فراتر از اینهاست. او با خلق آثاری ماندگار همچون “فصل نان”، “آبشوران” و “من او را دوست داشتم” در زمره پیشگامان رئالیسم سوسیالیستی در ایران شناخته میشود. آثار درویشیان سرشار از تصاویر بدیع و لحنی گیرا است که خواننده را به عمق فاجعهی انسانی در جامعهی طبقاتی میبرد. او با ظرافت و دقت، آلام و آمال انسانهای فرودست را به تصویر میکشد و خواننده را به تفکر و تأمل وا میدارد. درویشیان در سال ۱۳۹۶ پس از یک دوره بیماری طولانی چشم از جهان فرو می بندد، اما یاد و خاطرهی او همچنان در میان مردم و بهویژه در میان فعالان سیاسی و اجتماعی زنده است. او الگوی نویسندگان و مبارزانی است که در راه آزادی و برابری قدم برمیدارند.
“فصل نان” اثر ماندگار علیاشرف درویشیان، مجموعهای از شش داستان کوتاه مضمونأ بهم پیوسته است که تصویری تلخ و گزنده از فقر، گرسنگی و ستم در جامعهیی طبقاتی ارائه میدهد. گرسنگی و فقری که تار و پود زندگی این انسانها را دربرگرفته و آنان را در برابر ستم و بیعدالتیهای جامعه ی طبقاتی و سنتی ما آسیب پذیر میکند. اربابان و ثروتمندان، در مقابل رنج و مشقت تهیدستان، بیتفاوت هستند و از هیچ ظلمی برای حفظ منافع خود دریغ نمیکنند. با وجود تمام سختیها، شخصیتهای مجموعه داستان “فصل نان” امید خود را از دست نمیدهند. آنها با شجاعت و غرور در برابر ظلم ایستادگی میکنند و برای زندگییی بهتر تلاش میکنند. “فصل نان” با لحنی تلخ و گزنده نوشته شده است، اما در عین حال سرشار از امید به زندگی و عشق به بشریت است. درویشیان با قلم توانای خود، تصویری واقعی از زندگی اقشار فرودست جامعه در ایران ارائه میدهد و خواننده را به درک عمیقتر ریشههای فقر و نابرابری رهنمون میکند. در هر داستان این مجموعه، خواننده با خانوادهیی تهیدست و رنجدیده روبرو میشود که در تلاش برای بقا در میان سختیها و بیعدالتیها هستند. در یکی از داستانها پسری ۱۰ ساله به نام “غلامحسین” در دکان پدرش که سلمانی است، مشغول به کار است. او شاهد فقر و سختی زندگی مردم روستا و همچنین ظلم و ستمی است که ارباب به آنها میکند. در داستان دیگر خانوادهیی فقیر در تلاش برای تهیه غذا برای شام هستند. مادر خانواده با وجود نداشتن مواد اولیه، با تدبیر و ذوق خود، آبگوشت آلوچهیی خوشمزه برای فرزندانش تهیه میکند. داستان سوم حکایت مردی تهیدست به نام “کریم” است که برای گذران زندگی، به حمل بشکههای نفت با الاغ خود مشغول است. سختی کار و ناچیزی دستمزد، کریم و خانوادهاش را در تنگنای شدید قرار میدهد. داستان بعدی روایتگر وقایع یک روز از زندگی یک فرد را در شهر تهران به تصویر میکشد. او شاهد تظاهرات مردم علیه رژیم شاه و سرکوب وحشیانه آنها توسط ماموران است. داستان بعدی داستانی عاشقانه در فضای غمانگیزی ست. عشق دو جوان که به دلیل فقر و مشکلات زندگی به ثمر نمیرسد. این داستان به موانع عشق در جامعهیی طبقاتی با سنت های عقب مانده میپردازد. آخرین داستان، حکایت مرد علیل و رنجدیده یی ست که در اثر بیماری، شغل خود را از دست داده و بار زندگی خانوادهاش را به تنهایی بر دوش میکشد. این داستان به مخاطب کمک میکند تا با مشکلات و سختیهای زندگی افراد معلول آشنا شود. در پایان، می توان گفت که “فصل نان” به عنوان مجموعهیی از داستانهای کوتاه ارزشمند با سبک رئالیستی و مضامین اجتماعی و انسانی معرفی میشود.
غلامحسین ساعدی، متخلص به “گوهر مراد”، یکی دیگر از برجستهترین نویسندگان متعهد و مبارز ایران در سبک رئالیسم سوسیالیستی است که با قلم توانا و نثر روان و رسای خویش، به خلق آثاری ماندگار در حوزههای مختلف ادبیات، از جمله داستان کوتاه، رمان، نمایشنامه، ترجمه و نقد ادبی، پرداخته است. ساعدی فعالیتهای ادبی خود را از اواخر دهه سی آغاز می کند. او در بدو کار به نوشتن داستان های کوتاه می پردازد و به سرعت به یکی از برجستهترین داستاننویسان ایران تبدیل می شود. داستانهای ساعدی سرشار از مضامین اجتماعی و سیاسی است. او با نگاهی تیزبینانه به مسائل جامعهی ایران، به خصوص فقر، نابرابری، ستم طبقاتی و استبداد میپردازد و صدای رسای کارگران و زحمتکشان می شود. در ادبیات او از سانتیمانتالیسم و رومانتیسیسم خبری نیست. در آثار وی شاهد تصاویری واقعی از زندگی مردم در اقشار مختلف جامعه، به خصوص طبقات فرودست هستیم. او با قلمی ساده و صادق، بیرحمانه زشتیها و پلشتیهای جامعه را به تصویر میکشد و خواننده را به تأمل در وضعیت موجود وامیدارد. ساعدی در کنار داستان های کوتاه، در زمینههای دیگر ادبیات نیز فعالیت چشمگیری دارد. او نمایشنامههای متعددی می نویسد که بسیاری از آنها به روی صحنهی تئاتر می روند و مورد استقبال تماشاگران و منتقدان قرار می گیرند. ساعدی در طول زندگی پرفراز و نشیب خود، بارها از سوی رژیم پهلوی مورد سرکوب و آزار قرار می گیرد. او به دلیل فعالیتهای سیاسی خود، چندین بار دستگیر و زندانی و به شدت شکنجه می شود. شاملو در باره ی او میگوید:
“آنچه از او زندان شاه را ترک گفت، جنازه نیم جانی بیش نبود. آن مرد با آن خلاقیت جوشانش پس از شکنجههای جسمی و بیشتر روحی زندان اوین، دیگر مطلقا زندگی نکرد. آهسته آهسته در خود تپید و تپید تا مرد. وقتی درختی را در حال بالندگی اره میکنید، با این کار در نیروی بالندگی او دست نبردهاید، بلکه خیلی ساده او را کشتهاید. ساعدی مسائل را درک میکرد و میکوشید عکسالعمل نشان بدهد. اما دیگر نمیتوانست. او را اره کرده بودند.” او در نهایت در سال ۱۳۶۷ در تبعید در پاریس زندگی را بدرود می گوید. (پایان)
نظرات شما