نیاز جامعه ایران به تغییر و دگرگونی نظم حاکم، چنان مبرم و آشکارشده است که ارتجاع حاکم نیز بهرغم تمام تلاش مأیوسانهاش برای مقابله با این ضرورت، سرانجام جبر شرایط عینی ناگزیرش میسازد که به آن اعتراف کند. یادمان هست که محمدرضا شاه پهلوی، دیکتاتور سابق پسازآن که در عمل دید تمام روشهای قهری و رفرمیستی برای مقابله با انقلاب، نتیجهای در پی نداشته است، به ناگزیر پذیرفت صدای انقلاب را شنیده است. اکنون نوبت به ارتجاع پاسدار دولت دینی در ایران رسیده است که اعتراف کند مردم ایران خواهان یک تغییر اساسیاند.
روز ۲۶ دیماه معاون وزیر کشور و رئیس سازمان امور اجتماعی کشور در “همایش ملی مواجه با آسیبهای اجتماعی” با ارائه گزارشی از کارنامه رسوای جمهوری اسلامی پیرامون بحرانهای اجتماعی، اعتراف کرد که ” میل به ایجاد تغییرات اساسی در کشور در حال افزایش” است و گفت: “شاخص میل به اعتراض نیز از نشانگرهای مهم است. این اعتراض میتواند در قالب رفتارهای هنجارشکنانه یا کج روی خود را نشان دهد. از سوی دیگر ظرف سالیان اخیر با افزایش فشار اقتصادی و معیشتی تابآوری مردم کاهش پیداکرده است. ”
وی افزود: “اگر احساس کنیم به دلیل ناکارآمدیها، نگرش مردم به سمتی میرود که گویا حکومت دینی در حل چالشهای کشور موفق نیست و شاید حکومت دیگری نظیر حکومت سکولار و غیردینی میتواند مشکلات کشور را حل کند، آن زمان زنگ خطر برای ما به صدا درمیآید. …اگر در جامعه عدالت نباشد مردم به فکر برقراری عدالت خواهند بود و تلاش میکنند که عدالت را برقرار و ظلم را جبران کنند.”
وی البته بهعنوان یک کارگزار رژیم ارتجاعی حاکم بر ایران، نمیتوانست صریحتر از این، به تلاش مردم برای نفی نظم حاکم اعتراف کند.
این واقعیتی است برهمگان آشکار که تودههای کارگر و زحمتکش مردم ایران از مدتها پیش با رویآوری به اشکال مختلفی از مبارزات علنی و تعرضی، نشان دادهاند که دیگر نمیخواهند نظم موجود را تحمل کنند. نشان دادهاند که خواهان سرنگونی طبقه حاکم بر ایران هستند. این واقعیت را مبارزاتی که در چند سال اخیر در جریان بوده ، بهوضوح نشان داده است. تظاهرات گستردهای که در دیماه ۹۶ در شهرهای مختلف ایران شکل گرفت. اعتراضات تیرماه سال ۹۷ ، اعتصابات کارگری همزمان در شهرهای مختلف، ازجمله در خوزستان و اراک، قیام سراسری آبان ماه ۹۸ ، تظاهرات گسترده مردم خوزستان ، تحریم فعال و قدرتمند خیمهشببازیهای انتخاباتی رژیم، اعتصاب دهها هزار کارگر نفت، گاز و پتروشیمی، تجمعات و تظاهرات کشاورزان و مردم اصفهان ، اعتصابات و تجمعات معلمان و بازنشستگان و هزاران نمونه از اعتصابات و تجمعات کارگری چند سال اخیر که هماکنون نیز در هر هفته دهها نمونه آن را شاهدیم ، همه حاکی از تلاش عملی تودههای کارگر و زحمتکش برای سرنگونی طبقه حاکم و دگرگونی نظم ارتجاعی مستقر در ایران هستند. این مبارزات آشکارا نشان دادهاند که تودههای زحمتکش، دیگر هیچ توهمی به طبقه حاکم و جناحهای آن و اصلاح نظم حاکم ندارند و کارگران و زحمتکشان به چیزی کمتر از یک انقلاب که تمام نظم موجود را دگرگون سازد، رضایت نمیدهند.
این مبارزات از بطن یک بحران سیاسی فراگیر و همهجانبه برخاسته که خود برآمده از تشدید بیسابقه تضادهای نظم اقتصادی-اجتماعی سرمایهداری و بحرانهای متعددی است که شالودههای این نظم را به لرزه درآوردهاند. تمام سیاستهای طبقه حاکم برای غلبه بر این بحرانها به شکست انجامیده و آشکارا نشان داده است که راه رفرم و اصلاح نظم موجود مسدود شده و طبقه حاکم نمیتواند به روال گذشته بر مردم حکومت کند و آنها را به تمکین وادارد.
جمهوری اسلامی به همگان نشان داده است که نهتنها هیچ راهی برای حل تضادها و بحرانهای موجود ندارد، بلکه با ادامه حیات آن، تضادها پیوسته تشدید و بحرانها عمیقتر شدهاند. بحران اقتصادی در همین چند سال اخیر چنان عمق و ژرفایی یافته که در تمام دوران سلطه شیوه تولید سرمایهداری در ایران بیسابقه است. این بحران متجاوز از هشتاد درصد مردم را به قعر خط فقر و فلاکت سوق داده است. بیکاری ابعاد بیسابقهای به خود گرفته است. در کشوری با جمعیت ۸۵ میلیونی، تنها ۱۴ میلیون شاغل تماموقت وجود دارد. فقر، میلیونها کودک کم سن و سال را روانه بازار کارکرده و هماکنون تعداد کودکان کار به بیش از ۳ میلیون رسیده است. بحران اقتصادی و سیاستهای ارتجاعی طبقه سرمایهدار، میلیونها انسان بیکار و فقیر را به حاشیه شهرهای بزرگ رانده است. معاون وزیر کشور در این گزارش، تعداد این حاشیهنشینها را ۱۱ تا ۱۳ میلیون اعلام کرد. در واقعیت اما منابع رسمی دیگر، تعداد جمعیت حاشیهنشین را که در منتهای فقر و بدبختی زندگی را میگذرانند، ۲۰ تا ۲۵ میلیون اعلام کردهاند. فجایع اجتماعی که نظم ارتجاعی حاکم به بار آورده است به آنچه ذکر شد، خلاصه نمیشود. میلیونها تن از مردم ایران به اعتیاد روی آوردهاند و رشد سالانه اعتیاد در طول دهه گذشته،به ۸ درصد رسیده است. منابع رسمی تعداد معتادان به مواد مخدر را حدود ۳ میلیون و معتادان شناسایی نشده را یکمیلیون و ۴۰۰ هزار اعلام کردهاند. گروه کثیری از فرط فقر به تنفروشی روی آوردهاند. معاون وزیر اما از رشد فحشای اسلامی یا همان صیغه در فضای مجازی شکوه میکند و میگوید: “صیغه یابی در فضای مجازی بهعنوان یک آسیب در حال گسترش است. ” کلیه فروشی و دیگر اعضای بدن به پدیدهای عادی برای نجات از گرسنگی تبدیلشده است.
به گفته معاون وزیر ” سالیانه در کشور حدود ۱۰۰ هزار نفر اقدام به خودکشی میکنند که البته مرگومیر ناشی از این اقدامات حدود ۵ هزارتا ۵۵۰۰ نفر است.”
کودک فروشی از فرط فقر به پدیده جدیدی تحت حاکمیت جمهوری اسلامی تبدیلشده است. معاون وزیر کشور به افزایش سقطجنین اشاره میکند و میگوید: ” مطابق با آمارهای موجود در وزارت بهداشت ۲۳۰ هزار سقط در سال و مطابق با برخی پژوهشها ۳۰۰ هزار تا ۴۰۰ هزار سقط جنایی و یا غیرقانونی در سال انجام میشود. ” وی البته نمیگوید که بخش بزرگی از این سقطها نتیجه فقری هستند که نظم سرمایهداری در ایران به بار آورده است. آنچه را که وی به آنها اشاره میکند، تنها نمونههایی از کارنامه یک رژیم ورشکسته و رسواست که در تمام عرصهها فاجعه به بار آورده است. این رژیم به آن درجه از گندیدگی و انحطاط رسیده که سرتاپای آن را فساد فراگرفته است. فساد مالی تمام ارکان نظم سیاسی حاکم را فراگرفته و دولت دینی اسلامگرا به یکی از شاخصترین نمونههای دولتهای فاسد در سراسر جهان تبدیلشده است.
برای عموم مردم ایران آشکارشده است که حکومت اسلامی چیز دیگری جز حکومت دزدان، غارتگران و آدم کشان نیست.این رژیم سالها با بازی فریب و نیرنگ جناحبازی، دیکتاتوری عریان، کشتار، زندان، اختناق و تحمیق مردم با خرافات دینی بر مردم حکومت کرد، اکنون اما دیگر نمیتواند با همان شیوههای گذشته بر مردم حکومت کند.
بنابراین، طبقه حاکم سرمایهدار تنها با بحران اقتصادی و بحرانهای متعدد اجتماعی مواجه نیست. آنچه که جمهوری اسلامی با آن مواجه است، یک بحران سیاسی ژرف و فراگیر است که رژیم راهی برای نجات از آن را ندارد. این بحران نشاندهنده این واقعیت است که نظم موجود در بنبست قرارگرفته، هیچ رفرم و اصلاحی برای شکستن این بنبست کارساز نیست و راه غلبه بر آن یک تغییر و دگرگونی اساسی است. این تغییر بر طبق نیازهای عینی جامعه ایران برای غلبه بر تضادها و بحرانها یک انقلاب اجتماعی است که تمام شالودههای نظم موجود را در هم میشکند تا با برانداختن تمام موانع، راه را بر تحول و پیشرفت جامعه بگشاید.نیاز به این انقلاب چنان مبرم و آشکار است که اکنون معاون وزیر کشور هم اعتراف میکند که ” میل به ایجاد تغییرات اساسی در کشور در حال افزایش” است. او درواقع با این اعتراف میپذیرد که شیوههای گذشته برای حکومت کردن بر مردم کارساز نیست.
نظرات شما