“ما باید فرصت ها و تهدیدها را در حوزه زنان بشناسیم اعتقاد دارم اگر انقلاب بخواهد ضربه ببیند از ناحیه زنان است و اگر موفق هم بشود باز هم از ناحیه بانوان خواهد بود.” این بخشی از سخنان احمد وحیدی، وزیر کشور جمهوری اسلامی، در نشست سراسری مدیران کل امور زنان و خانواده استانداریهای سراسر کشور در روز پنجشنبه ۱۸ آذر است.
کاربرد واژهی “انقلاب” برای یکی از ضدانقلابیترین و واپسگراترین رژیمهای دینی دوران معاصر، از جمله یاوهسراییهای معمول سران رژیم برای جعل واقعیت است. چرا که ضد انقلاب حاکم از همان فردای قبضه قدرت، رسالتی جز سرکوب انقلاب تودههای مردم ایران و بازپسگیری دستاوردهای آن و بیش از آن، پس راندن جامعه به اعماق قرون وسطا نداشت.
گرچه یکی از دلایل رویارویی خمینی با رژیم پهلوی در دهه چهل مخالفت با حق رأی زنان بود، اما در سال ۵۷ جامعه چندان تغییر کرده بود و حضور زنان در عرصههای اقتصادی، سیاسی و اجتماعی چنان متعارف شده بود که خمینی جرأت نیافت همچون رژیم طالبان در افغانستان، فرمان حذف یکبارهی زنان از عرصههای سیاسی، اجتماعی و اقتصادی را صادر کند. اما همچنان در سودای ایجاد “جامعه اسلامی”، یکی از اولین فرمانهای خود علیه زنان را صادر کرد. مقاومت و اعتراضات زنان علیه فرمان “حجاب اجباری”، رژیم نوپای اسلامی را موقتاً به عقبنشینی واداشت، اما از پیگیری آن بازنداشت. زنان ناچار به انتخاب میان “حجاب اجباری” و اخراج شدند. ورود زنان بیحجاب به ادارات و مؤسسات و مدارس و دانشگاهها و حتا فروشگاهها ممنوع شد. اوباش حزباللهی با چماق و تیغ و چاقو در خیابانها به جان زنان افتادند و بگیر و ببندها زنان را واداشت به حجاب تن دهند، اما باز هم نه حجاب مطلوب رژیم اسلامی. از همان روزها بود که مقاومت زنان آغاز شد. گرچه عدم پذیرش حجاب اجباری یکی از مظاهر مقاومت زنان در برابر اسلامیزه کردن جامعه بود، اما محدود به آن نبود. در تمامی سالهای رفته، زنان سرسختانه در عرصه اشتغال و تحصیل و ورزش و فرهنگ و هنر ماندند. در برابر قوانین زنستیزانه مقاومت کردند. از شأن انسانی خود دفاع کردند و به ایفای نقش فرودست تن ندادند و قوانین و مقررات دینی عرفی و شرعی رژیم را به مضحکه گرفتند.
وحیدی که آگاه است قرار نیست “از ناحیه زنان” موفقیتی نصیب جمهوری اسلامی شود، اکنون بیش از ۴ دهه پس از سیاستها و تقلای ناموفق برای راندن زنان به “جایگاه شایسته اسلامی” یعنی کنج خانهها، هنوز این عنصر نظامی – امنیتی بر “تشکیل شبکههای هماندیشی به طور ویژه”، لزوم کار فرهنگی” و “ترکیبی از کار سخت و نرم، اجبار و اختیار و الزام و تمایل” جهت مقابله با زنان تأکید میکند. گویا رژیم در این سالها جز این کرده است. در طول دههها، رژیم جمهوری اسلامی از توسل به هیچ ابزاری برای راندن زنان به “جایگاه اسلامی شایسته زن” دریغ نکرده است. سال به سال بر قوانین و بخشنامههای زنستیزانه افزوده است؛ بسیاری از حقوق زنان را سلب کرده است؛ عرصه کار و تحصیل را بر زنان تنگ و تنگتر کرده است؛ تمام ابزارهای تبلیغاتی را برای تثبیت نقش فرودست زنان به کار گرفته است؛ نقش واقعی زن در نظام اسلامی، یعنی “مادری و همسری” را در منابر و مراسم مذهبی جار زده است؛ نشست و همایشهای “فرهنگی” برگزار کرده است؛ با سرکوب و بگیر و ببند، اسیدپاشی،گشتهای ارشاد، بازداشت، شلاق و زندان کوشیده است زنان را “ارشاد” کند. پس چه شده است که وزیر کشور بار دیگر بر اهمیت “ترکیب کار فرهنگی، سخت و نرم” تأکید میکند و به روی زنان شمشیر کشیده است؟ چه شده است که خطاب به “مدیران کل امور زنان و خانواده استانداریها” فرمان “نظارت، پایش و بسیج” یعنی صفآرایی نظامی – امنیتی در برابر زنان را صادر میکند؟
پاسخ را باید به ویژه در تحولات سیاسی سالیان اخیر یافت. در جریان اعتراضات سراسری دی ماه ۹۶، زنان برای نخستین بار پس از تظاهرات ماههای اولیه بعد از انقلاب، با پدیده “دختران خیابان انقلاب” مقاومت علیه حجاب اجباری را از کنشی فردی به کنشی اجتماعی بدل کرده و مقاومت را به “مبارزه علیه حجاب اجباری” فرارویانیدند. همچنین حضور زنان در اعتراضات عمومی چندان نمود بارزی یافت که برخی سران رژیم از نقش “میدانداری و میانداری” و “رهبری” زنان در اعتراضات ابراز تعجب و هراس کردند. هرچند رژیم بر احضار، تهدید، آزار و شکنجه جسمی و روانی و صدور احکام سنگین جزایی افزود، اما نه تنها مشارکت زنان در جنبشهای اعتراضی کاهش نیافت، بلکه بر آن افزوده شد. اکنون در تمامی اعتراضات تودهای و اعتراضات موسوم به “مطالباتی” با حضور گسترده زنان روبروییم. در اعتراضات دانشجویی، در تجمعات معلمان و بازنشستگان و کارگران، در تجمعات مالباختگان، در شرکت خانوادهها در اعتراضات و اعتصابات کارگری، در قیام تشنگان در خوزستان، در قیام آب در اصفهان و چهارمحال بختیاری، در جریان دادخواهی مادران جانباختگان و بسیاری از اعتراضات دیگر. این است علت هراس سردار سپاه و وزیر کشور کابینه رئیسی از “تهدیدهای” حوزه زنان. گرچه تمام مردم ایران از سیاستهای جمهوری اسلامی آسیب دیدهاند، این آسیب در مورد زنان دو چندان است، یک بار به علت تعلق طبقاتی به تودههای کارگر و زحمتکش و بار دیگر به علت جنسیت خود. تمام آمارهای رسمی رژیم حاکی از نرخ بالای بیکاری، فقر، تجربه خشونت خانگی و دولتی، تبعیض و نابرابری و تحقیر، آسیبهای اجتماعی از جمله تنفروشی و اعتیاد و بیخانمانی و آسیبهای روانی در میان زنان است.
از آن جایی که در جامعه هیچ دیواری جنبشهای اجتماعی را از هم جدا نمیکند، نقض حقوق هر یک از گروههای اجتماعی مقدمهایست بر نقض حقوق تمامی گروههای اجتماعی. هیچ گروه اجتماعی نمیتواند به حقوق ویژهای دست یابد و سایرین محروم از آنها.
پس از صدور فرمان حجاب اجباری، بسیاری آن را “تکه پارچهای” بیاهمیت جلوه دادند و اهمیت این فرمان در حمله به یکی از حقوق بنیادین زنان، یعنی حق انتخاب پوشش را درنیافتند. اما دیری نگذشت که در پی اولین حمله، رگبار حملات به حقوق زنان آغاز گشت. حملاتی که به زنان هم محدود نماند و دامنگیر تمامی گروههای اجتماعی شد و به تمامی دستاوردهای دمکراتیک انقلاب تسری یافت.
بدیهی است مجموعه این شرایط زنان را به واکنش واداشته است؛ نه با خزیدن به پستوی خانهها بلکه با پیوستن به صف اول مبارزه. زنان ایران با تجربه زیستی خود دریافتهاند که بدون مشارکت فعال در مبارزات عمومی نمیتوانند به خواستههای خود دست یابند. چرا که آنان یک بار به عنوان عضوی از تودههای کارگر و زحمتکش در معرض استثمار و فقر و فلاکت ناشی از نظام سرمایهداری قرار دارند، یک بار به عنوان زن در معرض ستم جنسیتی و رژیم حاکم دینی.
پس زنان همچنان پیشقراولان مبارزه با رژیم جمهوری اسلامی خواهند ماند، خواه رژیم با شمشیر آخته به مقابله با آنان رود خواه با نیرنگهای فرهنگی. آنان تا سرنگونی این رژیم ضدبشری و زنستیز و دستیابی تمام تودههای کارگر و زحمتکش به آزادی و رفاه این سنگر را ترک نخواهند کرد. اگر این رژیم در چهل و اندی سال نتوانسته آنان را مهار کند، در چند صباح بازمانده از عمر خود نیز نخواهد توانست. اقدامات “فرهنگی و سخت و نرم” رژیم نیز تنها خشم آنان را شعلهورتر و عزم آنان را استوارتر خواهد کرد.
نظرات شما