در فاصله یکم تا هفتم شهریور۱۴۰۰ سه بیانیه مشترک پیرامون چند موضوع مهم انتشار یافت. بیانیه مشترک سندیکای کارگران شرکت واحد اتوبوسرانی تهران و حومه و سندیکای کارگران نیشکر هفتتپه و ۴ تشکل دیگر در اول شهریور، بیانیه مشترک همین دو سندیکا و ۶ تشکل دیگر در سوم شهریور و بیانیه مشترک ۲۲ تشکل مرکب از کانونها و گروههای گوناگون بازنشستگان از شهرها و استانهای مختلف. انتشار این بیانیههای مشترک، بهروشنی گویای تقویت اتحاد و همگرایی در صفوف کارگران و زحمتکشان و رویآوری آنها بهنوعی عمل مشترک است گرچه صرفاً در حد صدور بیانیه که ناکافی است و باید به مرحله سازماندهی اقدام مشترک و به عرصه کشاندن نیروی تودهای متشکل در این تشکلها- البته تا آنجا که از چنین پایگاهی برخوردارند- فراروید و تقویت شود. باوجوداین، نفس نوشتن و انتشار بیانیه مشترک که مستلزم درجه معینی از ارتباط و سازماندهی و هماهنگی میان تشکلهای امضاکننده است و هر بار تشکل جدیدی را به درون خود میکشد، اقدام مثبتی است که همگرایی در صفوف کارگران و زحمتکشان را تقویت میکند. نکته بسیار مهم اما جهتگیری این بیانیهها، مضمون اصلی خواستها و پررنگتر شدن خواستهای سیاسی عمومی و اعلام حضور پررنگتر کارگران در عرصه مسائل عمومی جامعه است. این بیانیهها که درواقع بازتابدهنده موقعیت مبارزاتی کارگران و زحمتکشان است براین واقعیت صحه مینهند که خواستها و مبارزات سیاسی و اقتصادی کارگران بیش از هرزمانی درهمآمیختهاند، خواستها و مبارزات سیاسی پررنگتر شدهاند و در برخی موارد حتی تقدم پیداکردهاند. مضمون مطالبات مطروحه و نحوه برخورد با دولت و نظم حاکم در این بیانیهها درعینحال حاکی از آن است که جنبش طبقه کارگر اگرچه هنوز در موقعیتی نیست که بهمثابه یک طبقه آگاه و متشکل به یک مبارزه تمامعیار سیاسی با طبقه حاکم و تعیین تکلیف قطعی با این طبقه روی آوَرَد، اما در چنین مسیری گام نهاده و آرامآرام در مقیاس تمام جامعه وارد صحنه سیاسی شده است.
برای صحت این ادعا، مضمون این بیانیهها و نحوه برخورد با نظام حاکم را ولو بهاختصار از نزدیک موردبررسی قرار میدهیم.
در بیانیه مشترک دو سندیکای کارگری و ۴ تشکل دیگر مورخ اول شهریور با عنوان” وکالت و دفاع از حقوق کارگران جرم نیست” محاکمه فرزانه زیلابی وکیل کارگران هفتتپه به اتهامات واهی از قبیل “فعالیت تبلیغی علیه نظام” محکومشده است. نویسندگان بیانیه در مورد انگیزه این اتهامات نوشتهاند:”ماحصل این اتهامات خفه کردن صدای اعتراض به فقر و بیکاری، بهرهکشی، زورگویی، فساد، غارتگری و نقض آشکار حقوق شهروندی و استقلال رأی وکیل میباشد. واردکردن این اتهامات به فرزانه زیلابی باهدف هر چه دشوارتر کردن پیگیری حقوقی حقخواهی کارگران و انتقامجویی از کارگران نیشکر هفتتپه صورت میگیرد” تشکلهای امضاکننده در پایان بیانیه کوتاه خود نوشتهاند:”ما اعلام میکنیم که وکالت و دفاع از حقوق کارگران جرم نیست. اتهامات دستگاه قضایی به فرزانه زیلابی را اتهامی نخنما و بیپایه میدانیم و همراه با کارگران هفتتپه حمایت خود را از این وکیل مردمی اعلام میداریم.”
اعتراض به محاکمه فرزانه زیلابی و انتقامجویی از کارگران هفتتپه، اشاره به اتهامات واهی و نخنمای دستگاه قضایی که برای خفه کردن صدای اعتراض علیه فقر و بیکاری و بهرهکشی و غارتگری و حقوق شهروندی عنوانشده و بالاخره اعلام حمایت از وکیل کارگران هفتتپه، سرتاپا اقدام و اعتراض سیاسی است و در آنجا که گفتهشده “وکالت و دفاع از کارگران جرم نیست” نهفقط از حقانیت مبارزات کارگران هفتتپه دفاع شده بلکه از حقوق و آزادی وکلا در دفاع از کارگران نیز دفاع بهعملآمده است.
بیانیه مشترک ۲۲ گروه و تشکل مستقل بازنشستگان تأمین اجتماعی، روز ۷ شهریور در محکومیت صدور حکم ۶ سال زندان برای اسماعیل گرامی کارگر بازنشسته زندانی انتشار یافت. اسماعیل گرامی کارگر ۶۷ ساله بازنشسته و از فعالان اعتراضات پرشمار بازنشستگان تأمین اجتماعی است که روز ۱۴ فروردین ۱۴۰۰ توسط نیروهای اطلاعات سپاه بازداشت شد. ابتدا به مکانی نامعلوم، سپس مدت چهار روز انفرادی و درنهایت به زندان تهران بزرگ منتقل شد و هماکنون ۵ ماه است که بهطور “موقت” در زندان به سر میبرد. ۲۲ تشکل بازنشستگان که از شهرها و استانهای مختلف این بیانیه را امضا کردهاند، بازداشت اسماعیل گرامی را محکوم نموده و خواهان آزادی بیقیدوشرط وی شدهاند. امضاکنندگان در پایان بیانیه، بیماریهای زمینهای و خطراتی که جان این کارگر بازنشسته را تهدید میکند هشدار داده و چنین نوشتهاند:”عواقب بیتوجهی مسئولان نسبت بهسلامتی جسمی این کارگر بازنشسته ، به عهده کسانی است که بدون هیچ مدرکی علیه این بازنشسته حکم صادر کردهاند وایشان را بهزور و خلاف قانون در زندان نگهداری میکنند”. خواست آزادی بیقیدوشرط اسماعیل گرامی کارگر بازنشسته و خواست هر زندانی سیاسی، یک خواست خالص سیاسی است که در آن جای هیچ بحثی نیست.
اما بیانیه مشترکی که از این دو مهمتر است، بیانیهای است که در مورد واکسیناسیون فوری با امضای سندیکای کارگران شرکت واحد، سندیکای کارگران نیشکر هفتتپه و ۶ تشکل دیگر ازجمله گروه اتحاد بازنشستگان، اتحاد سراسری بازنشستگان، انجمن صنفی روزنامهنگاران آزاد و چند تشکل دیگر در سوم شهریور انتشار یافت. این بیانیه از همان عنوان خود که ” عدم واکسیناسیون فوری، رایگان، عمومی و استاندارد جنایت است” و “مردم را فوراً واکسینه کنید” تا نحوه برخوردش با حاکمیت و سیاست رژیم درزمینهٔ دارو و درمان و بهداشت و تا برخورد بهکل نظام سرمایهداری حاکم، معطوف به یک موضع رادیکال و نثری توفنده است. بیانیه، حاکمیت ناکارآمدی که مسبب “کشتار کرونائی” است و کشور را به یک “قتلگاه” مبدل ساخته، مورد بازخواست قرار داده است. بیانیه، سیاستهای رژیم درزمینهٔ بهداشت و دارو و درمان و هزینه بالای تست کرونا و همچنین اعمال تبعیض در این مورد را موردحمله شدید قرار داده، شکاف طبقاتی در این عرصه را فاش ساخته و ” مافیای دارو” را که واکسنها و داروهای وارداتی را باقیمت سرسامآور در بازار سیاه(آزاد) میفروشد، موردانتقاد شدید قرار میدهد. از این فراتر “نهادهای دولتی و اقلیت مرفه حاکم، بیگانه با هر درد و رنج” که ” با قبضه امکانات و تجهیزات بهداشتی درمانی باهدف دستیابی به سود بیشتر،از همان ابتدا با ممنوعیت خرید واکسنهای معتبر و عدم ارائه خدمات حمایتی ویژه دوران قرنطینه به شهروندان، به دامنه پاندومی کرونا وسعت بخشیدند” نهفقط نهادهای حکومتی بلکه رأس حکومت و شخص علی خامنهای را نیز بهدرستی مسبب این کشتار و جنایت دانسته است. در این بیانیه با اشاره به اینکه بودجه اختصاصیافته مقابله با کرونا ۵۳۰ میلیارد تومان درحالیکه بودجه حوزه علمیه ۱۷۳۳ میلیارد تومان( سه برابر بودجه مقابله با کرونا) تعیینشده، نهفقط سیاست دولت حاکم درزمینهٔ سهلانگاری در مقابله با کرونا و عدم اختصاص بودجه کافی برای مقابله با آن نقد شده، بلکه نهادها و دستگاه انگل روحانیت نیز در تیررس تشکلها و بیانیه مشترک آنها قرارگرفته است. بیانیه ضمن اشاره به شرایط فاجعهبار محصول بحران همهجانبه و فساد سیستماتیک نظام سیاسی و اقتصادی سرمایهداری که جز سود بیشتر و انباشت سرمایه و اعمال ستم و سرکوب در مقابل مردم معترض و تودههای زحمتکش قانون دیگری نمیشناسد، خواهان واکسیناسیون سریع و رایگان همگان در مقابل کروناشده است. خواستی را که در اعتصابات کارگری نیز مطرح و بر آن تأکید شده، یک مطالبهی محوری دانسته و چنین تأکید نموده است:” کارگران و تودههای زحمتکش و تشکلهای مستقل علیه روند کشتار کرونائی مردم محروم و کالایی شدن بهداشت و درمان از مبارزه دست نخواهند کشید و خواهان مجازات عاملان کشتار کرونائی شهروندان میباشند.” بیانیه در ادامه ضمن اعلام انزجار و اعتراض شدید علیه اینهمه ناکارآمدی و بیتوجهی حکومت بهسلامت مردم، خواهان تأمین ضروریات اساسی برای کنترل و نابودی و ریشهکن کردن بیماری کووید ۱۹ شده و در پایان آن در مورد وکلایی که به خاطر اعتراض به سهلانگاری و سیاستهای رژیم در قبال واکسیناسیون مردم مورد پیگرد و بازداشت قرارگرفتهاند، چنین آمده است” بازداشت وکلایی را که به خاطر اعتراض به مسئولیتناپذیری حکومت تحت پیگرد قرارگرفتهاند شدیداً محکوم میکنیم و خواستار آزادی بیقیدوشرط و فوری آنان هستیم” .
این، یک بیانیه تمامعیار سیاسی است که تمام حاکمیت و سیاستهای آن را درزمینهٔ بهداشت و درمان و واکسیناسیون که یک خواست عمومی است زیر سؤال برده است. واکسیناسیون فوری، رایگان و عمومی خواست همه کارگران و زحمتکشان است. خواستی که امروز بیش از همه بر پرچم کارگران و تشکلهای کارگری نقش بسته است یک خواست عمومی است اگرچه هیچ قشر و طبقهای در پیگیری این خواست همتراز و هموزن طبقه کارگر نیست. “مردم را فوراً واکسینه کنید!” این صدای کارگران و تشکلهای کارگری است که در همهجا طنین افکنده است. پیشازاین نیز کارگران مبارز هفتتپه بارها خواهان واکسیناسیون فوری و رایگان عمومی شدهاند. فقط خواست واکسیناسیون فوری نیست که بیان روشنی از رویکرد سیاسی کارگران و تشکلهای کارگری است. تا جایی که به کارگران هفتتپه مربوط میشود، این کارگران سیاست خصوصیسازی دولت حاکم مقامات و نهادهای حکومتی را نیز به چالش کشیدهاند،از مبارزات و مطالبات مردم زحمتکش خوزستان دفاع و حمایت کردهاند، باسیاستهای رژیم درزمینهٔ محدودیتهای اینترنتی مخالفت کردهاند، تلاش کارفرما و اداره کار برای جا انداختن شورای اسلامی تشکل دستساز دولت بهعنوان تشکل موردقبول کارگران را خنثی کردهاند، خواهان بازگشت به کار اسماعیل بخشی و سایر کارگران اخراجی، پایان پروندهسازی برای فعالان کارگری، پایان پروندهسازی علیه فرزانه زیلابی شدهاند. تمان این خواستها و مبارزات در زمره خواستها و مبارزات سیاسی هستند. خواست نظارت شورایی در هفتتپه یک خواست سیاسی است و اقدام در این جهت در هراندازه و کم و کیفی یک عمل سیاسی است.
طرح خواستهای سیاسی به تشکلهای کارگری و کارگران هفتتپه محدود نمیشود. کما اینکه در جریان اعتصاب بلندمدت کارگران پروژهای و پیمانی نفت نیز واکسیناسیون فوری و همگانی به یکی از خواستهای آنان تبدیلشده است و نهفقط این، بلکه کارگران در ۲۲ شرکت نفت و گاز و پتروشیمی در عسلویه، در اقدامی هماهنگ و یکپارچه، با خواست واحد و اخص واکسیناسیون، در روزهای ۲۶ و ۲۷ مرداد دست از کار کشیدند. کارگران نفت، کارگران هفتتپه سایر کارگران و تشکلهای کارگری امضاکننده بیانیه مشترک سوم شهریور، در عمل وارد پروسهای شدهاند و خواستی را پرچم کردهاند که درعینحال خواست کل کارگران و زحمتکشان و خواست آحاد جامعه است. کسی دوست داشته باشد یا دوست نداشته باشد، کارگران صدای کل جامعه شدهاند.
مبارزات و خواستهای کارگری از مرحله مبارزات و خواستهای صرف اقتصادی و صنفی فراتر رفته است. خواستهای سیاسی و اقتصادی به نحو غیرقابلتفکیکی درهمآمیختهاند. کارگران نهفقط بهعنوان کارگر، بلکه بهعنوان یک شهروند آگاه مرتبط با تمام مسائل سیاسی و اجتماعی به جلوصحنه آمدهاند. خواستهای سیاسی از نقش و جایگاه مهمی در اعتراضات و اعتصابات کارگری برخوردار شدهاند. پروسه مداخله طبقه کارگر در مسائل سیاسی و عمومی جامعه درحال رشداست و کسی نمیتواند این روند را متوقف سازد. با هیچ نیرویی نمیتوان خواستها و مبارزات کارگری را در چارچوب مطالبات و مبارزات صرفاً اقتصادی و صنفی محدود و مقید ساخت. شرایط سیاسی متحول و پرتلاطم جامعه، هر بار طبقه کارگر را با مسائل سیاسی جدیدی روبرو میسازد که ناگزیر باید وارد آن شود و میشود.بهجرئت میتوان گفت افزون بر شرایط اقتصادی، این آگاهی سیاسی است که طبقه کارگر را به جلوصحنه رانده و بیش از این خواهد راند. کارگر آگاه و بخش پیشرو طبقه کارگر نسبت به مسائل کلان جامعه اعم از سیاسی یا اقتصادی و اجتماعی بیتفاوت نیست. نسبت به سیاستهای دولت حاکم بیتفاوت نیست.تردید نباید داشت که مبارزات طبقه کارگر در جریان رشد و تکامل خود به یک مبارزه طبقاتی تمامعیار علیه طبقه حاکم و دولت این طبقه گذر خواهد کرد. ازیاد نبریم یک سال قبل از آنکه قیام آبان ۹۸ چهارستون حاکمیت ارتجاع و نظم موجود را به لرزه اندازد، کارگران آگاه و مبارز هفتتپه و فولاد( و هپکو و آذر آب) با شعار و خواست نان و کار و آزادی و اداره شورایی جامعه ابراز وجود کردند و با ارائه یک آلترناتیو کارگری و شورایی کل نظم سرمایهداری حاکم را به چالش کشیدند.
اکنون پرسش اساسی این است که آیا باید به این اکتفا کرد و دلخوش بود که مبارزات طبقه کارگر در جریان رشد و تکامل خود به یک مبارزه طبقاتی تمامعیار علیه طبقه حاکم و دولت این طبقه گذر خواهد کرد؟ آیا باید به این اکتفا کرد و دلخوش بود که کارگران در پائیز ۹۷ خواست نان و کار و آزادی و اداره شورایی را مطرح کردهاند؟ آیا باید به حد و اندازه مبارزه سیاسی حال طبقه کارگر رضایت داد؟ آیا این حد از خواستها و تحرک سیاسی طبقه کارگر در شرایط پرتلاطم سیاسی موجود پاسخگوی نیازهای لحظه فعلی جنبش طبقه کارگر و تکامل مبارزه این طبقه تا حد ایفای نقش و رسالت آن برای رهبری تمام جامعه و دگرگونی بنیادی آن کافی است؟ پاسخ تمام این پرسشها قطعاً منفی است. جنبش طبقه کارگر طی دو دهه اخیر و از آن مهمتر طی دو سال اخیر پیشرفتهای چشمگیر و شایان توجهی داشته است که دوست و دشمن به آن اعتراف کردهاند. این درست است که جنبش طبقه کارگر همواره درصحنه حضورداشته و کمیت بالای اعتراضات و اعتصابات کارگری در ایران با هیچ کشوری قابلمقایسه نیست، این درست است که بر متن شرایط و زمینههای موجود، اعتصابات کارگری با خواستهای سیاسی فزونی یافته است، این کاملاً درست است که نقش و وزن خواستهای سیاسی در اعتصابات و مبارزات کارگری پررنگتر شده و طبقه کارگر به نمایندگی از کل زحمتکشان جامعه اینجاوآنجا پرچم مبارزه را برافراشته است، اما طبقه کارگر هنوز بهعنوان یک طبقه متشکل و آگاه با اهداف سیاسی روشن، علیه تمام نظم موجود به پا نخاسته است. این نقص و خلأ بزرگی است که برای رفع آن باید مجدانه تلاش کرد. نجات جامعه درگرو تشکل و انسجام و آگاهی طبقه کارگر و ظهور آن در مقام رهبری کننده توانمند تمام جامعه است، درگرو اعتصابات سیاسی سراسری طبقه کارگر ، درگرو اعتصاب عمومی و درگرو قیام مسلحانه علیه تمام نظم موجود و برپائی انقلاب اجتماعی است. این آمادگی متأسفانه هنوز در طبقه کارگر ایجاد نشده است. این واقعیت تلخی است که باید به آن اعتراف کرد. این نقیصه و خلأ و چاله بزرگ اما با اعتراف و نصیحت و فرمان پر نمیشود. کسی انتظار ندارد طبقه کارگر نامتشکل، صرفاً بر متن بحران انقلابی موجود، یکشبه در مقام یک طبقه آگاه و متشکل رهبری انقلاب را به دست گیرد. اما هرکس باید مطمئن باشد که در غیاب حضور متشکل و آگاه طبقه کارگر و در نبود آمادگی این طبقه برای رویآوری به انقلاب و به زیر کشیدن تمام نظم حاکم، ارتجاع بورژوایی از بحران موجود به سود خویش استفاده میکند، به تمام دستاوردهای مبارزاتی طبقه کارگر یورش میبرد، به هر وسیلهای برای سرکوب طبقه کارگر متوسل میشود تا نظم سرمایهداری موجود را نجات دهد. بنابراین وظیفه همه کمونیستها و طرفداران طبقه کارگراست، وظیفه همه کارگران آگاه و پیشرو و تشکلهای کارگری است که برای از میان بردن این نقیصه و خلأ بزرگ تلاش کنند و برای کمک به سازمانیابی و تشکل و آگاهی طبقه کارگر، جدیتر از گذشته آستینها را بالا بزنند. وظیفه همه کمونیستهاست که انرژی خود را بیشتر از گذشته به این موضوع بسیار مهم اختصاص دهند و تا آنجا که در توان دارند به تشکل و آگاهی و ایجاد آمادگی طبقه کارگر برای رویآوری به یک مبارزه تمامعیار سیاسی علیه نظم موجود و انقلاب یاری رسانند.
نظرات شما