روز یازده اردیبهشت برابر با اول ماه مه روز جهانی کارگر، روزی که باید تعطیل رسمی باشد، در اثر ریزش تونل شماره ۴۲ معدن زغالسنگ طزره واقع در استان سمنان، دو کارگر جوان ۳۰ و ۳۵ ساله به نامهای میلاد روشنایی و علیاصغر فضلی در زیر خروارها خاک در عمق معدن مدفون شدند که جسد آنها روزهای ۱۶ و ۱۷ اردیبهشت پیدا شد. دوازده اردیبهشت، یک روز بعد از ریزش معدن طزره، ریزش معدن کرومیت نیز جان امید رئیسی کارگر ۲۸ ساله این معدن را گرفت. این حوادث غمبار زمانی رخداد که دو روز بعدازآن براثر بارش شدید باران و جاری شدن سیل در منطقه راور و گلباف کرمان و قطع برق، ۶ نفر از کارگران برق اعزامشده به محل که روز ۱۴ اردیبهشت درحال کار روی شبکه برق بودند، گرفتار سیلاب و مفقود شدند. جسد بیجان این ۶ کارگر به نامهای؛ محسن توکلی، محمد میرزا حسینی، مسلم دهقانی، علی توسلی، علیرضا جعفر نژاد و مصطفی ابراهیمی روز بعد پیدا شد.
روزی نیست که یک یا چند حادثه که منجر به مرگ کارگران میشود رخ ندهد. میزان حوادثی ازایندست و مرگومیر کارگران بهویژه در معادن بسیار بالاست. مرگهایی که در اصل، تصادفی و از روی اتفاق نیستند، بلکه به خاطر عدم تأمین وسایل ایمنی و بهداشتی لازم، وقوع آنها حتمی است.
در ایران هزاران معدن از معدن سنگآهن و زغالسنگ گرفته تا معدن مس و طلا و کرومیت و سایر کانیها در استانهای مختلف کشور وجود دارد و دهها هزار کارگری که در این معادن به کار مشغولاند، هرروز و هرلحظه، مستقیماً در معرض خطر مرگ قرار دارند. کار در معدن، یکی از سختترین و پرمخاطرهترین کارهاست. بهخصوص که ایمنی محیط کار، نهفقط در سطح استانداردهای جهانی، بلکه حتی در اندازهی حداقلها نیز رعیت نمیشود. به خاطر بیتوجهی سرمایهداران مالک معادن و دولت حامی آها به ایمنی محیط کار و جان کارگران، به خاطر نبود لوازم ایمنی و بهداشتی، دستگاههای گاز سنج و تهویه هوا و تأمین اکسیژن، انفجار، استنشاق گازهای سمی و حتی به خاطر صرفهجویی در ابزار و وسایل ضروری برای تونل بندی و استحکام سقف و دیواره آن که ریزش از عواقب حتمی آن است، صدها معدنچی تاکنون جان خود را ازدستدادهاند. دهها حادثه مرگبار در معادن مختلف ازجمله معادن زغالسنگ کرمان و دامغان و طبس و سمنان و شهرها و استانهای دیگر، جان صدها کارگر را گرفته است. انفجار معدن زمستان یورت در سال ۹۶ را همگان به یاد دارند. آن حادثه نیز که در ۱۳ اردیبهشت رخ داد، منجر به مرگ ۴۳ کارگر معدن شد. در بسیاری از این رویدادهای مرگبار، پیش از وقوع حادثه، کارگران احتمال بروز حادثه را هشدار دادهاند. اما کارفرما و عمال وی به این هشدارها توجهی نکرده و عامدانه کارگران را به کام مرگ فرستادهاند. در مورد ریزش اخیر تونل شماره ۴۲ معدن طزره نیز کارگران از قبل غیر ایمن بودن تونل و حتی احتمال ریزش آن را هشدار داده بودند. کارگران صداهایی را که از سقف و دیواره تونل شنیدهشده بود به عوامل کارفرما اطلاع داده و آن را هشدار داده بودند. اما کسی به این اخطارها و هشدارها توجهی نکرد تا اینکه آن صداها به ریزشی مرگبار منجر شد و دو کارگر را در عمق معدن مدفون ساخت. چنانکه در انفجار معدن زغالسنگ زمستان یورت نیز کارگران از یک هفته قبل، نشت گاز و خطر بروز حادثه را هشدار داده بودند. اما بیتوجهی سرمایهداران سود پرست و انفجار معدن، ۲۳ کارگر را در عمق چند صد متری مدفون ساخت.۲۰ کارگر که برای نجات جان رفقای خویش وارد معدن شده بودند نیز در اثر مسمومیت تنفسی و خفگی، جان خود را از دست دادند.
معدن طزره با حدود ۸۰۰ کارگر که ریزش تونل ۴۲ در آن منجر به مرگ ۲ کارگر شد، معدن تخت مینودشت با ۳۰۰ کارگر و معدن رامیان با ۵۰ کارگر درگذشته بهطور کامل زیر نظر شرکت معادن زغالسنگ البرز شرقی قرار داشت اما سالهاست که این معادن و تونلهای مربوطه، به شرکتهای پیمانکاری واگذارشدهاند. “هماکنون چند شرکت دستاول پیمانکاری در تونلهای «برناکی» با ۱۵۰ کارگر، «کلاریز» با ۲۵۰ کارگر، «مادر» با ۲۰۰ کارگر و «رزمجای غربی» مجری استخراج زغالسنگ هستند . چندین سال است که تونل رزمجای شرقی، مرکزی، تونل ۳۰، تونل یک واکلن ۴ از مسئولیت شرکت البرز شرقی خارجشده و بهطور کل به بخش خصوصی واگذارشدهاند.” (ایلنا ۱۵ / ۲ / ۴۰۰ ) پیمانکاران معادن زغالسنگ البرز شرقی درواقع این معادن را مانند گوشت قربانی میان خود تقسیم کردهاند. پیمانکاران بالادستی، تونلها را به پیمانکاران دیگری واگذار نمودهاند و برخی از این معادن و تونلها نیز بهکلی از زیر مسئولیت شرکت خارجشده و به بخش خصوصی واگذارشدهاند. نه کارفرمایان خصوصی و نه پیمانکاران طرف قرارداد شرکت معادن زغالسنگ البرز شرقی، هیچکدام اصول اولیه ایمنی محیط کار را رعایت و دستگاهها و لوازم آن را فراهم نمیکنند. سودجوئی سرمایهداران و پیمانکاران فقط در این نیست که درزمینهٔ بهداشت، دستشوییها و وضعیت رختکنها و سرویسهای غذاخوری و امثال آن هزینه نمیکنند، فقط در این نیست که دستگاهها و وسایل ضروری ایمنی برای پیشگیری از حوادث را تأمین نمیکنند و فقط در این نیست که حتی از تهیه هر شش ماه یکبار لباس و هر یک سال یکبار کفش ایمنی که عرف معادن بوده است خودداری میکنند، بلکه حرص و آز و سود ورزی، خست و بیتوجهی نسبت به جان کارگر را تا آنجا رساندهاند که در هزینه کردن برای تأمین پایهایترین لوازم کار در معدن نیز امساک میکنند. برای مثال در همین معادن زغالسنگ البرز شرقی منجمله معدن طزره، پیمانکاران برای کاهش هزینهها، حتی از تعداد ستونهای چوبی نگهدارنده سقف کارگاهها نیز کم کرده و درواقع ناایمنی محیط کار و ضریب حوادث را بالابردهاند.
معدن طزره نمونهای است از کل معادن کشور و مشتی نمونه خروار. بیش از ۹۵ درصد از ۴۵۰۰ معدن فعال کشور به بخش خصوصی و شرکتهای پیمانکاری واگذارشدهاند. سرمایهداران و مالکان و شرکتهای پیمانکاری تنها در فکر سود و افزایش سرمایه خویشاند و حاضر نیستند برای تأمین ایمنی محیط کار هزینه کنند. باوجودآنکه خوب میدانند هرآینه ممکن است حادثهای رخ دهد و جان چند کارگر را بگیرد، اما کارگران را در فقدان ایمنی به درون معدن میفرستند. آمار کارگرانی که براثر انفجار معدن، ریزش معدن، گازگرفتگی، تنفس گازهای سمی و امثال آن جان خویش را از دست میدهند و کارگرانی که به دلیل کار در معدن دچار نقص عضو یا به بیماریهای تنفسی دائمی مبتلا میشوند بسیار بالا است. معادن در جمهوری اسلامی به معنای واقعی به قتلگاه کارگران تبدیلشدهاند. زمان رفتن کارگر به درون معدن مشخص است اما لحظه بازگشت وی نامعلوم است. کارگر معدن خود نیز این را میداند، اما چارهای جز کار در معدن ندارد. خانواده کارگر نیز این را میداند و در استرس دائمی به سر میبرد. نه سرمایهداران و نه دولت آنها هیچگونه ارزشی حتی در حد و اندازه سایر کشورهای سرمایهداری برای کارگر معدن و جان وی قائل نیستند. نه بهمنظور پیشگیری از وقوع حادثه کاری انجام میدهند و نه بعد از وقوع حادثه برای نجات جان کارگر . مرگ از همان لحظه ورود کارگر به درون معدن تا آخرین لحظات خروج وی بر فراز سرش در چرخش است. هر بار که حادثهای رخ میدهد یا کارگری جانش را از دست میدهد، مرگ در جلو چشم سایر کارگران به رقص درمیآید و این سؤال در مغز و جان آنها جان میگیرد آیا از این سرنوشت گریزی هست؟ نوبت بعدی آیا…؟
انفجار یا ریزش معدن، معنایش جان باختن کارگراست. سرمایهگذاران بخش معدن و حامیان دولتی آنها، نه پیش از وقوع حادثه ارزشی برای جان کارگر قائلاند و نه بعدازآن. نحوه برخورد سرمایهداران و دولت حامی آن با حوادث معدن از نوع ریزش اخیر معدن طزره و یا انفجار معدن زمستان یورت در سال۹۶ را مقایسه کنید با نحوه برخورد سرمایهداران و دولت شیلی با کارگران معدن مس “سن خوزه”. براثر ریزش معدن مس “سن خوزه” در ۵ اوت سال ۲۰۱۰، ۳۳ کارگر معدن در عمق ۶۲۴ متری زمین محبوس شدند. بلافاصله تلاشهای جدی برای نجات جان کارگران آغاز شد و بهطور شبانهروزی ادامه یافت.۱۷ روز طول کشید تازنده بودن کارگران محرز شد. بیدرنگ با دستگاههای پیشرفته قوی، با حفر تونلهای باریک امکان رساندن غذا و دارو و برقراری تماس با معدنچیان میسر شد.آنگاه با ساخت کپسول نجات و حفر کانالهای مختلف تا محل حبس کارگران، یکییکی آنها را از عمق زمین خارج کردند و هر ۳۳ کارگر معدن پس از ۶۹ روز به خانوادههای خود پیوستند.
در سرمایهداری تحت حاکمیت جمهوری اسلامی اما جان کارگر بهکلی فاقد ارزش است. کارگر برای استثمار و تولید ارزش اضافی فراوان است و ده تا صدتا و هزارتا کارگر هم که در اثر حوادثی از نوع ریزش معدن طزره و انفجار معدن زمستان یورت جان به بازند برایش مهم نیست.
کارگر معدن باوجود کار سخت و دشوار و بهرغم اینکه هر بار پایش را به درون معدن میگذارد پای مرگ خویش را امضا میکند، اما دستمزدش بسیار ناچیز و ناکافی است و حتی با اضافهکاری نمیتواند زندگی خود و خانوادهاش را اداره کند. کم نبودهاند کارگرانی که درهمان ساعات اضافهکاری دچار حادثه شدهاند. بسیاری از کارگران معدن بهرغم ۱۰تا۱۵ سال سابقه کار، اما با قراردادهای موقت و یکساله کار میکنند. کار در معدن و زیرزمین گرچه در ردیفکارهای سخت و زیانآور است و برمبنای ماده ۵۲ قانون کار رژیم، ساعات کار نباید از ۶ ساعت در روز و ۳۶ ساعت در هفته تجاوز کند، اما کارگران معدن، گاه حتی تا دو برابر این یعنی ۱۲ ساعت کار میکنند. بی حقوقی و استثمار کارگران معدن بسیار شدید و غیرقابلتحمل است. معادن کشور به عرصه تاختوتاز مشتی سرمایهدار چپاولگر تبدیلشده که از حمایت همهجانبه دولت نیز برخوردارند.
هیچچیز اما ابدی و ازلی نیست. میتوان و باید نظام سرمایهداری را برانداخت. کارگر معدن میتواند و باید وضعیت را به نفع خویش تغییر دهد و دگرگون سازد. میتواند و باید دستمزد را افزایش و ساعات کار را کاهش دهد، میتواند و باید در برابر سرمایهداران و پیمانکاران و دولت حامی آنها بایستد و طالب ایمنی کامل معدن، بهبود جدی شرایط کار شود. میتواند و باید خواستهای خویش را محقق ساخته و بر طبقه حاکم تحمیل کند.
دستیابی به این خواستها اما روشن است که بدون مبارزه متحد و متشکل ممکن نیست. سنت و سابقه مبارزه در معادن خوشبختانه بسیار قوی و درخشان است. اعتصابات و مبارزات درخشان کارگران معادن سنگآهن بافق و چادرملو، معادن مس سرچشمه و خاتونآباد و معادن زغالسنگ کرمان تنها چند نمونه از این مبارزات و اعتصابات است. اعتصابات متحدانه و تقریباً همزمان سال ۹۴ کارگران معادن زغالسنگ در سه استان، استان کرمان (شامل شش معدن ؛ کوهبنان، هشونی، همکار، پابدانای جنوبی، معدن اصلی و چشمه پودنه)، استان گلستان( شمال معدن زمستان یورت و ملچ آرام) و معدن البرز شرقی در استان سمنان، همچنین اعتصاب یکپارچه کارگران معادن زغالسنگ کوهبنان، راور و زرند کرمان در سال گذشته تنها نمونههایی از برجستهترین اعتصابات و مبارزات کارگران معدن زغالسنگ هستند.
نفس اعتراض و سازماندهی اعتصاب در معادن زغالسنگ، گویای این واقعیت است که کارگران پیشرو و آگاه کمیتهها و محفلهای کارگری معینی را در این معادن ایجاد نمودهاند. کمیتههای کارخانه و کمیتههای اعتصاب گرچه از ملزومات سازمانیابی کارگری در لحظه کنونی هستند، اما این هنوز برای سازماندهی اعتصابها و تجمعهای فرا واحدی از نوع اعتصابات و تجمعات در برق و راهآهن و نفت و موارد مشابه آن کافی نیست. فعالین کارگری و کارگران پیشرو معدن، ضمن برپائی و تحکیم این کمیتهها، باید میان معادن مختلف پیوند و ارتباط برقرار نمایند و تشکل هماهنگکننده اعتصابات و مبارزات معادن را پایهریزی کنند. اگر کارگران برق فشارقوی توانستهاند شورای هماهنگی کارگران برق فشارقوی را ایجاد کنند و بارها تجمعهای سرتاسری را سازمان دادهاند، اگر کارگران بخش توزیع برق نیز در همین راه گام نهاده و چندین تجمع سراسری برگزار نمودهاند، اگر کارگران نفت و گاز توانستهاند نوعی تشکل هماهنگکننده را سازمان دهند و اعتصاب فراگیر مرداد ۹۹ را سازمان دادهاند، اگر کارگران مخابرات نیز همین راه را پیموده و کارگران پتروشیمی در این راه پیشقدم بودهاند، اگر رانندگان کامیون و کارگران راهآهن نیز توانستهاند گامهای مهمی در همین زمینه بردارند، پس کارگران معدن نیز قادرند تشکل ویژه خود را سازمان دهند. دستکم در گام نخست، کارگران معادن زغالسنگ میتوانند درراه تشکل یابی کل کارگران معادن زغالسنگ پیشقدم شوند و کمیته یا شورای هماهنگی کارگران معادن زغالسنگ را ایجاد کنند و اعتراضات و اعتصابات فرا واحدی را سازمان دهند. زمینههای ایجاد چنین تشکلی فراهم است. درگذشته نیز چندین معدن زغالسنگ باهم وارد اعتصاب شدهاند.سال گذشته نیز کارگران معادن زغالسنگ کوهبنان، راور و زرند کرمان یک اعتصاب دهروزه و تجمعات وسیع خیابانی را سازمان دادند. کارگران معدن برای مقابله با سرمایهداران و پیمانکاران بیرحم و برای مبارزه مؤثر با طبقه حاکم و عقب راندن آن راه دیگری ندارند جز آنکه خود را متشکل سازند و با اتحاد و سازماندهی اعتصابهای فرا واحدی و رشتهای، خواستهای خویش را به سرمایهداران به قبولانند. شورای هماهنگی کارگران معادن زغالسنگ و در گام بعدی یک تشکل ویژه تمام معدن کاران از نیازهای مبرم مبارزه کارگران معدن است.
نظرات شما