نوروز ۱۴۰۰، با صدای شلیک توپ اعتصاب غذای سه روزه تعدادی از زندانیان سیاسی در زندان های اوین و فشافویه آغاز شد. بکتاش آبتین، عضو هیئت دبیران کانون نویسندگان ایران و امیر سالار داودی، وکیل دادگستری، جزو اولین زندانیانی بودند که در اعتراض به تبعید چند تن از زندانیان سیاسی اعتصاب غذای سه روزه خود را از اولین روز بهاری اعلام کردند. این دو زندانی سیاسی با انتشار اطلاعیه اعتصاب خود اعلام کردند: “در همین روزها آتنا دائمی از زندان اوین به زندان لاکان شهر رشت، سپیده قُلیان به زندان بوشهر و مریم اکبری منفرد به زندان سمنان منتقل شده اند”. بکتاش آبتین و امیرسالار داودی، همچنین خواهان پایان بلاتکلیفی اسماعیل عبدی، فعال صنفی معلمان شده اند که ۶ سال از حکم حبس ۸ ساله اش را گذرانده است. آنان در اطلاعیه خود تاکید کرده اند در صورتی که به خواست هایشان رسیدگی نشود، زندانیان دیگری نیز به آنان خواهند پیوست.
پس از بکتاش آبتین و امیر سالار داودی، ۲۸ نفر دیگر از زندانیان سیاسی در بیانیه نوروزی خود نوشتند: “ما به یاد و احترام رنجِ آوارگانی که در حاشیه نشینی و پشت بام خوابی به اسارت رفته اند و در اعتراض به استبدادی که حتی در زندان هم در پی گسستن هر پیوندی ست و به جبر تبعید آواره ات می کند، اعتصاب غذا خواهیم کرد”. آنان، به مرگ زندانیانی چون بهنام محجوبی که به دلیل عدم رسیدگی به بیماری اش و انتقال دیر هنگام او به بیمارستان، در بیمارستان لقمان تهران جان باخت و همچنین اعدام زندانیان سیاسی دیگر، از جمله نوید افکاری، مصطفی صالحی و محدث ثلاث اعتراض کرده و گفته اند، رژیم حاکم بر ایران سیستمی است که “امنیتش را بر سرکوب میزان می کند”. این زندانیان، که چهره های شناخته شده ای همچون کیوان صمیمی، امیر سالار داودی و کسری نوری نیز در میانشان هستند، با اشاره به قیام توده های مردم ایران در آبان ۹۸ نوشته اند، “در اعتراض به ظلم و ستمی که برای بقایش هیچ گلوله ای را هوایی تلف نمی کند”، اعتصاب غذا می کنند. زندانیان اعتصابی خطاب به کارگران و توده های زحمتکش ایران نوشته اند: “بسیار کسان دیگری در زندان هستند که در این تلاش برای تجدید پیوند با شما مردم و به ویژه کارگران، معلمان، بازنشستگان و زحمتکشان در کنار ما ایستاده اند، اما تبعید، انفرادی و بسی ستم های ناروا مجال شان نداد تا نام و نشان شان ذیل این اعتصاب نوروزی آغاز قرن باشد”.
این اولین باری نیست که زندانیان سیاسی برای تحقق مطالبات بر حق شان اعتصاب غدا می کنند و بدون شک آخرین آن هم نخواهد بود. با این همه، آنچه اعتصاب غذای نوروزی زندانیان سیاسی را با اعتصابات پیشین آنان متفاوت کرده است، همانا مضمون و ماهیت خواست های زندانیان در بیانیه و اطلاعیه های اعلام اعتصاب غذای آنان است. خواست هایی که اینبار به تاسی از شرایط انقلابی درون جامعه از دایره مطالبات صنفی محصور در چهاردیوارهای زندان ها فراتر رفته و با مطالبات آزادی خواهانه و برابری طلبانه توده های مردم ایران پیوند خورده است.
عمده اعتصاب ها و اعتراض های پیشین زندانیان سیاسی، از اعتصابات فردی گرفته تا اعتصابات جمعی و گروهی آنان، همواره در اعتراض به شرایط مرگبار زندان های جمهوری اسلامی، نظیر سرکوب، شکنجه، ناامنی، عدم دسترسی به دارو و درمان، کمبود غذا و بی حقوقی آنان بوده است. شرایط مرگباری که از همان لحظه دستگیری، بدون هیچ حد و مرزی بر جسم و جان زندانیان سیاسی آوار می شوند، زندانیانی که در زیر فشار سیستماتیک بازجویی و شلاق و شکنجه و انفرادی های طولانی مدت، مدام با خطر مرگ نابهنگام مواجه هستند. خطری که هر از چند گاهی به واقعیت تبدیل شده و با انتشار خبر مرگ یک یا چند زندانی سیاسی در زیر شکنجه و بازجویی یا عدم رسیدگی به درمان زندانیان بیمار انعکاس بیرونی یافته است.
اینبار اما صدای اعتراض زندانیان محبوس در شکنجه گاه های جمهوری اسلامی از جنس دیگری است. اعتصاب نوروزی تعدادی از زندانیان سیاسی دیگر صرفا در اعتراض به تشدید سرکوب و شکنجه وعدم رسیدگی به وضعیت بهداشت و درمان آنان در شرایط کرونایی نیست. اینبار، زندانیان اوین و فشافویه با اعلام اعتصاب سه روزه، رنج های خود را با رنج ها و سفره خالی کارگران و توده های مردم ایران پیوند زده اند. آنان، از پشت میله های زندان با صدایی رساتر از پیش، دادخواهی، ایستادگی و مقاومت خود را در پیوند با مبارزات کارگران و زحمتکشان، در همنوایی با مقاومت و ایستادگی های قهرمانانه مردم ایران فریاد کرده اند. آنان، در خطاب به توده های مردم ایران، رنج مشترک، درد مشترک و مقاومت مشترک میان خود و توده ها را این چنین آواز داده اند: “ما به یاد و احترام رنج های مشترک مان و در اعتراض به ظلم های ستمگران که شمه ای از آن را برخواهیم شمرد و به پاسداشت مبارزه شما برای آزادی، دمکراسی، رفع تبعیض و نابرابری و احقاق حقوق انسان، از بامداد اولین روز قرن پانزدهم به مدت سه روز اعتراض خود را به صورت اعتصاب غذا نشان خواهیم داد، تا به جای نان و آسایش که مدت هاست از سفره شما مردم شریف ایران دریغ شده است از خوان جانفزای شرافت و شجاعت شما ارتزاق کنیم و نیرو بگیریم”.
اینبار، آنان با یاد واحترام به رنچ بی شمار “گرسنگان وطن”، از خوردن باز ایستاده اند. در اعتراض به “خشونت کشنده فقر”، دراحترام به آفتابی که از “سراوان” برآمد و در “خون دل مادران داغدار بلوچ غروب کرد”، فریاد بر کشیده اند. در اعتراض به سرکوب، کشتار و خفقان اقلیت های قومی و مذهبی، در اعتراض به زندان هایی که “درهایش رو به قبرستان گشوده” است، اعتصاب کرده اند. در اعتراض به سفره خالی کارگران و زحمتکشان که آخرین زخمه آن با تعیین حداقل دستمزد سال ۱۴۰۰ بر گرده شان فرود آمد، بانگ بر کشیده اند، در اعتراض به “استبدادی که حتی در زندان هم در پی گسستن هر پیوندی ست” و زندانیان را به “جبر تبعید و آوارگی” کشانده اند، فریاد بر کشیده اند. اینبار، آنان نه برای رنج های خود، که در پیوند با رنج های مردم ایران نوشته اند: “یاد شجاعت و ایستادگی شما مردم بزرگ، ما را مصمم تر می کند و این رنج ها ما را قوی تر، تا پای به پای شما راه صلح و آزادی را در قرن پیروزی به پیماییم، زیرا باور داریم پی و بُن بر شده ی دیوار بد جویان، روی در سوی خرابی است”. اینبار آنان، به تاسی از مقاومت و ایستادگی مردم ایران، نوید فرو ریختن پایه های حکومت را وعده داده اند و خطاب به مردم نوشته اند، شما می توانید از “صدای قلاده های بر گردن و پاهای در زنجیر” ما، که “رقص لغزان شکستن را می آوازد”، صدای شکستن و فرو ریختن سریر حکمرانی را که بر “خودکامگی تکیه زده اند”، بشنوید.
پوشیده نیست،عنصر مقاومت در زندان، همواره بخشی از ماهیت وجودی زندانیان سیاسی است، اما حد و حدود این مقاومت و ایستادگی، ارتباط تنگاتنگی با شرایط جامعه و وضعیت مبارزاتی توده های مردم ایران دارد. آنچه اکنون از مقاومت و ایستادگی و پایداری زندانیان سیاسی در زندانی های جمهوری اسلامی به گوش می رسد، تبلوری از شراط عینی و انقلابی درون جامعه است که این چنین در شکنجه گاه های جمهوری اسلامی تجلی یافته است.
روشن است که شرایط امروز جامعه ما بسیار متفاوت با سال های پیش از ۹۶ است. خیزش انقلابی توده های مردم ایران در دی ماه ۹۶، فصل نوینی را در جامعه رقم زد. اعتراضات وسیع و سلحشورانه دی ماه، باعث ایجاد یک دوران انقلابی در جامعه شد، دورانی به کلی متفاوت با سال های پیش از آن. با شکل گیری دوران انقلابی، چرخه توازن قوا به نفع کارگران و توده های مردم ایران تغییر کرد و مبارزات قانونی درون جامعه بر روی ریل مبارزات فراقانونی به حرکت درآمد. از دی ماه ۹۶ به این سوی، در یک نماد کلی، روند مبارزاتی کارگران و توده های مردم ایران از حالت تدافعی خارج شد و در یک شمای کلی شکل تعرضی پیدا کرد. این روند با گسترش مبارزات کارگران در سال ۹۷ تجلی بیشتری یافت. طرح شعار “کار، نان، آزادی – اداره شورایی” توسط کارگران مبارز هفت تپه، امید بیشتری را برای تغییر و تحولات بنیادی در درون جامعه ایجاد کرد. در این میان، قیام شکوهمند آبان ۹۸، اراده عموم کارگران و توده های مردم ایران را برای تغییر و سرنگونی انقلابی جمهوری اسلامی نشان داد.
در واقع، آنچه اکنون زمینه ساز همدردی عینی زندانیان سیاسی با “گرسنگان وطن” شده است، برخاسته از همین شرایط عینی مبارزاتی موجود در متن جامعه است. شرایطی که از دی ماه ۹۶ آغاز و تا به امروز نیز به اشکال مختلف ادامه یافته است. پوشیده نیست شکل گیری این دوران انقلابی و پیامد آن طرح شعار “اصلاح طلب، اصولگرا – دیگه تمام ماجرا”، فقط خط پایانی بر نفوذ سیاسی “اصلاح طلبان” حکومتی در عرصه های مختلف جامعه نبود، بلکه نقطه پایانی بر سیاست تبلیغ و ترویج خط انفعالی و کرختی زندانیان “اصلاح طلب” حکومتی در درون زندان های جمهوری اسلامی نیز بود. سیاستی که زندانیان وابسته به “اصلاح طلبان” حکومتی دست کم برای سال هایی موفق به عملی کردن آن در درون زندان های ایران نیز شده بودند.
پوشیده نیست، بر بستر مجموعه شرایط موجود، سیاست تبعید زندانیان سیاسی به شهرهای دور افتاده نیز کارکرد زمان رژیم سلطنتی پهلوی را از دست داده است. اگرچه با تبعید زندانی و به لحاظ دوری راه جهت ملاقات، مشکلات عدیده ای برای خانواده ها ایجاد می شود و خود زندانی هم از بودن در جمع وسیع زندانیان سیاسی در زندان های تهران محروم می گردد، اما نظر به اینکه جامعه در وضعیت سکون نیست، پیش از اینکه زندانی به تبعیدگاه خود برسد، مردم آن شهر از آمدن و حضور یک زندانی سیاسی مقاوم با خبر می شوند؛ لذا در چنین وضعیتی، علاوه بر اینکه رژیم در پیشبرد سیاست منزوی کردن زندانی ناکام می شود، چه بسا زندانی در ایستادگی و مقاومت در مقابل سیاست های سرکوبگرانه رژیم، پایدارتر هم گردد. چنانچه تبعید سپیده قُلیان به بوشهر، آتنا دائمی به زندان لاکان رشت و مریم اکبری منفرد به زندان سمنان، نه تنها باعث انزوا و خاموشی صدای آنان نشد، بلکه پس از تبعید هم صدای اعتراض شان با طنین بیشتری در جامعه انعکاس یافت.
چنانچه اشاره شد، آنچه اکنون از استفامت و پایداری در زندان های جمهوری اسلامی می گذرد، انعکاسی از مبارزات کارگران و توده های مردم ایران در متن جامعه است. در پرتو چنین شرایطی است که زندانیان سیاسی همدردی خود را با رنج توده ها فریاد کرده اند. با “مادران داغدار بلوچ” و دیگرمادران داغدار هم رای و هم صدا شده اند. با یاد و احترام به سفره خالی کارگران و نیرو گرفتن از “شجاعت و ایستادگی مردم بزرگ” و شجاعت ستودنی مادران داغدار، با اعتصاب غذا بر سفره نوروز نشستند. با یاد مادران داغداری اعتصاب غذا کردند که در روزهای نوروزی با طنین مرگ بر خامنه ای و مرگ بر جمهوری اسلامی، گل های استقامت و پایداری را تقدیم جان فشانده گان خود کردند. زندانیانی که اینک به تاسی از استقامت و پایداری همین مادران، “صدای قلاده های بر گردن و پاهای در زنجیر” خود را در “رقص لغزان شکستن” زنجیرها آواز داده اند.
نظرات شما