در گرامی داشت صد و پنجاهمین سالگرد کمون پاریس-زنده باد اقدامات انقلابی کمون

“در صبح ۱۸ مارس ۱۸۷۱، پاریس با صدای رعد آسای زنده باد کمون، از خواب بیدار شد. کارگران پاریس در میان ضعف ها و خیانت های طبقات حاکمه دریافتند که ساعت عمل برای نجات از اوضاع، از راه به دست گرفتن اداره امور کشور فرا رسیده است… وقتی کمون پاریس زمام انقلاب را به دست گرفت، وقتی برای نخستین بار، کارگران ساده جرات کردند به امتیازات بالا دستی های خود تجاوز کنند، در آن وقت دنیای کهن با دیدن درفش سرخ – مظهر حکومت کارگری که بر فراز شهرداری به اهتزار درآمده بود – از خشم و غضب به خود پیچید، این کارگران ساده در شرایط بی مانندی از سختی، با فروتنی و دلسوزی و به نحو موثر کار خود را به انجام رساندند”. (کارل مارکس- جنگ داخلی در فرانسه- ترجمه باقر پرهام)

با شکست انقلاب ۱۸۴۸، فرانسه برای نزدیک به دو دهه زیر مهمیز استبداد رژیم بناپارتی قرار گرفت. استقرار ارتجاع بناپارتی و خصلت جنگ طلبانه این رژیم کودتایی، نه تنها باعث خرابی اقتصاد کشور شد، بلکه سیاست های جنگ طلبانه رژیم بناپارتی خفت و خواری و سرافکندگی ملی را نیز دامن زد. در چنین وضعیتی پرولتاری فرانسه که بر ضد رژیم کهنه قد بر افراشته بود، دو وظیفه مهم را به عهده داشت: “وظیفه عمومی ملی و وظیفه طبقاتی، یعنی رهایی فرانسه از اِشغال آلمان و رهایی سوسیالیستی کارگران از چنگ سرمایه داری. پیوند میان این دو وظیفه، بهترین مشخصه کمون است”. (لنین، درس هایی از کمون پاریس).

کمون پاریس این دو وظیفه مهم را که لنین به آن اشاره کرده است، در شرایط بی مانندی از رنج و سختی و دشواری های مبارزاتی، و در مدت زمان کوتاه عمر خود، به انجام رساند. رهایی فرانسه از اِشغال آلمان و رهایی سوسیالیستی کارگران از یوغ سرمایه داری؛ آنگونه که لنین یادآور شده است، بهترین مشخصه کمون پاریس است و کمون با پیوند این دو وظیفه بزرگ، درایت، استواری و شایستگی خود را در مسیر اجرا و عملی شدن آن نشان داد.

کمون پاریس، نخستین حکومت کارگری و نمونه شکوهمندی از جنبش پرولتری در جهان و آفریننده دولتی نوین بود که چنانچه پیروزی آن استمرار می یافت، طبقه کارگر را قادر می ساخت تا گام های بزرگ بعدی را برای استقرار یک جامعه نوین کمونیستی با استواری بردارد. کمون شکل تاریخی و معینی از دولت کارگری با مختصات ویژه منحصر به فرد بود که در عمر کوتاه دو ماه و چند روز خود، مجموعه ای از اقدامات انقلابی را به مرحله اجرا گذاشت. اقدامات کمون، نشان از تولد مناسبات اجتماعی نوینی دارد که اگر ادامه می یافت، می توانست به رهایی نهایی بشریت از بربریت نظام سرمایه داری منجر شود. در این نوشتار با نگاهی گذرا به مجموعه ای از مصوبات و اقدامات انقلابی کمون پاریس اشاره خواهیم داشت.

تشکیل گارد ملی، نخستین اقدام انقلابی کارگران پاریس بود، که از روزهای پیش از استقرار کمون سازماندهی شده بود. در سپیده دم ۱۸ مارس ۱۸۷۱، وقتی کارگران پاریس با شهامت و جسارت و از خود گذشتگی بی نظیری با طنین فریادهای زنده باد کمون، بورژوازی را سرنگون کردند، کمیته مرکزی گارد ملی تمام قدرت را در دست گرفت. کمیته مرکزی، که در آن هنگام ۲۱۵ گردان متشکل را تحت فرماندهی داشت، در نخستین فرمان خود، تسخیر تمام مراکز مهم دولتی را صادر کرد. با صدور این فرمان، بورژوازی و نماینده‌اش، که مارکس آنان را “این فسقلی بدنهاد تی یر” نامیده است، به ورسای متواری شدند.  پس از تصرف شهرداری، به فاصله چند ساعت، نخستین جلسه کمیته مرکزی گارد ملی، در تالار شهرداری پاریس برگزار شد. اعلام رسمی سرنگونی دولت بورژوازی، نخستین اقدام کمیته مرکزی گارد ملی در این نشست بود. پس از اعلام سرنگونی دولت بورژوایی، با اولین قطعنامه این نشست، فرمان لغو حکومت نظامی و آزادی کلیه زندانیان سیاسی صادر شد.

کمون از همان روزهای اول، پایه های قدرت بورژوازی را نشانه گرفت و با قاطعیت، علیه بورژوازی و ماشین سرکوب بوروکراتیک اش وارد عمل شد. در طی چند روز ارتش دائمی، پلیس و ژاندارمری منحل شدند و مردم مسلح در گارد ملی وظیقه حراست از انقلاب را بر عهده گرفتند. نیروی انتظامی بی درنگ از عناوین سیاسی اش محروم گردید و به ابزاری در دست کمون تبدیل شد. ابزاری مسئول و پاسخگو که با قصور از وظایف خود، به فوریت عزل می شدند. اصلی که به فوریت درمورد تمامی کارکنان و در تمامی شاخه های خدماتی اداری به یک سان عمل شد.

اقدام بعدی کمیته مرکزی گارد ملی، صدور فرمان انتخابات آزاد بود که از تمام مردم خواسته شد در آن شرکت کنند. در ۲۶ مارس، انتخابات کمون برگزار شد. کمیته مرکزی گارد ملی، که تا ۲۸ مارس وظایف حکومتی را انجام می داد، پس از انجام انتخابات، در اقدامی زود هنگام اختیارات خود را به کمون تفویض کرد و کمون عهده دار اجرای اقدامات کمیته مرکزی شد. کمون از مجموعه مشاوران شهری که با رای عمومی مردم در نواحی مختلف شهر برگزیده شده بودند، تشکیل شد. اکثریت این اعضاء البته از کارگران  یا از نمایندگان سرشناس طبقه کارگر بودند و وظایف شان نه صرفا قانون گذاری که در عین حال اجرای قانون هم بود. در واقع اعضای کمون، در همان حال که قانونی را تصویب می کردند، خود در کمیسیون های مختلف وظیفه اجرای آن را نیز بر عهده داشتند. یا آنگونه که مارکس گفته است: “مراجعه به آرای عمومی را می بایست به صورتی درآورد که همچون ابزاری در خدمت مردم، آن هم مردمی که در قالب کمون سازمان یافته بودند، در آید…کمون می بایست نه یک اقدام پارلمانی، بلکه هیئت اجرایی و عمل کننده یعنی اجرایی و قانون گذاری در عین حال باشد”. (جنگ داخلی در فرانسه -کارل مارکس- ترجمه باقر پرهام).

لذا، بر خلاف سیستم پارلمانی حکومت سابق، به جای اینکه مردم هر سه یا شش سال جمع شوند و یکی از اعضای طبقه حاکم را به عنوان “نماینده” خود در پارلمان برگزینند، اینبار نمایندگان منتخب در مقابل مردم، نه فقط موظف به پاسخگویی بودند، بلکه هر زمان هم که در انجام وظایف خود کوتاهی می کردند، از مقام خود عزل می شدند.

در ۳۰ مارس، کمون فرمان انحلال نظام وظیفه اجباری را صادر کرد و به جای آن، گارد ملی، متشکل از توده های مسلح را بوجود آورد که همه افراد می توانستند داوطلبانه در آن شرکت کنند. کمون انتخابی بودن تمام مقامات رسمی را تصویب کرد. کمون اعلام کرد که در یک جمهوری واقعا دمکراتیک، نباید جایی برای حقوق های افتخاری و حقوق های کلان وجود داشته باشد. حقوق ها حداکثر تا سقف ۶ هزار فرانک در سال تعیین شد. کمون، در عین حال دو شغله بودن کارمندان در دستگاه های دولتی را ممنوع اعلام کرد. بدین سان کمون پاریس، با اجرای فرامین اولیه خود، شعار حکومت ارزان را که شعار همه انقلاب‌های بورژوایی است، با الغاء دو سرچشمه اصلی هزینه‌های دولتی، یعنی ارتش دائمی و دستگاه کارمندی دولت، عملی کرد.

به فرمان کمون، کار عمومی در خدمت دستگاه اداری، از خود اعضای کمون گرفته تا پائین ترین مرتبه دستگاه اداری، کاری بود که می بایست با مزدی معادل مزد کارگری انجام می شد. رشوه گیری های مرسوم و مداخله گری معمول مقامات عالی دولتی همراه با خود این مقامات از بین رفتند. خدمات عمومی، از این پس، دیگر در حکم ملک خصوصی موجوداتی مأمور از جانب حکومت مرکزی تلقی نمی شدند. نه فقط دستگاه اداری شهرداری، بلکه همه اقداماتی که ابتکار اقدام به آن ها تا آن زمان از آن دولت بود، از آن پس در زمره اختیارات کمون قرار گرفت.

در واقع، راز حقیقی کمون در این بود که: “این کمون، اساسا حکومتی بود از آن طبقه کارگر، زائیده نبرد طبقاتی تولید کننده بر ضد طبقات بهره مند از برخوداری و تملک، یعنی خلاصه، شکل سیاسی سرانجام به دست آمده ای که رهایی اقتصادی کار از راه آن ممکن بود تحقق پذیر گردد. سلطه سیاسی تولید کننده نمی تواند تا ابدی شدن بردگی اجتماعی او همزیستی داشته باشد. بنابر این کمون می بایست در حکم اهرمی باشد برای بر افکندن پایه های اقتصادی وجود طبقات، و بر افکندن خود سلطه طبقاتی. با رها شدن کار [از قید سرمایه]، هر آدمی به کارکن تبدیل می شود و کار تولیدی دیگر صفتی نیست که به طبقه معینی نسبت داده شود”. (جنگ داخلی در فرانسه – کارل مارکس- ترجمه باقر پرهام)

لذا، درهم شکستن تمامی ابزارهای مادی و معنوی دستگاه سرکوب و بوروکراتیک بورژوازی یکی پس از دیگری در دستور کار کمون قرار گرفت. پس از صدور فرمان انحلال ارتش دائمی و نیروی انتظامی، این دو بازوی مادی اعمال قدرت و سرکوب در حکومت سابق، کمون به حذف ابزار معنوی سرکوب، یعنی قدرت کشیشان همت گماشت. فرمان جدایی کامل کلیسا از دولت، از جمله مصوبات بعدی کمون بود، که به فوریت اجرا شد. با صدور فرمان جدایی کلیسا از دولت، “خلع مالکیت از کلیسا ها، در حدی که آن ها به هیئت های زمین دار و مالک تبدیل شده بودند”، به اجرا در آمد.

این فرمان کمون، “کشیشان را به آرامش بازنشسته شدن و پرداختن به زندگی خصوصی برگرداند، تا، همانند پیشینیان خود یعنی حواریان با اتکا به صدقات و نذورات مؤمنان معاش خود را بگذرانند. همه مؤسسه های آموزشی به صورت رایگان برای عموم مردم آزاد شد و خود آن مؤسسات نیز از هرگونه دخالت از سوی کلیسا و دولت برکنار اعلام شدند. بدین سان، نه تنها آموزش در دسترس همگان قرار گرفت، بلکه خود علم نیز از قید زنجیرهای اسارت پیش داوری های طبقاتی و قدرت حکومتی حاکم بر آن رها گردید”. (جنگ داخلی در فرانسه – کارل مارکس- ترجمه باقر پرهام)

کمون بودجه انجام مراسم مذهبی را حذف و اموال مجامع مذهبی را مصادره کرد. کمون بساط مذهب را از مدارس برچید و کمیسیون آموزش را موظف کرد تا نظام آموزشی قبلی را که در انطباق با منافع بورژوازی و کلیسا سازماندهی شده بود، دگرگون سازد. کمون وسیع ترین آزادی های سیاسی را که فرانسه تا آن زمان به خود دیده بود، معمول ساخت. بدین سان نوع کاملی از دمکراسی شکل گرفت که نمونه آن در تاریخ بشریت وجود نداشت.

پس از صدور فرمان جدایی کلیسا از دولت، نوبت به کارکنان دستگاه قضایی رسید تا به گفته مارکس، پرده استتار از استقلال نمایشی و سرسپردگی کارکنان آنان برداشته شود. “کارکنان دستگاه قضا از نقاب استقلال نمایشی که تا آن زمان فایده اش این بود که بر سرسپردگی حقیرانه آنان نسبت به همه حکومت های گذشته، که به همه آنان نیز، یکی پس از دیگری، سوگند وفاداری خورده بودند، سوگندی که پس از آن زیر پا می گذاشتند، پرده استتاری بکشد؛ خلاص شدند. عناوین هیئت دادرسان و قضات نیز، مانند دیگر همکاران اداری عمومی، تبدیل به عناوین و مقامات انتخابی، پاسخگو و پس گرفتنی شدند”.(جنگ داخلی در فرانسه – کارل مارکس- ترجمه باقر پرهام)

در واقع، کمون ارگان های قدیمی قضائی را از بین برد و سنتهای ارتجاعی و قانونی حاکم بر این دستگاه را منحل اعلام کرد. کمون مشخص کرد که قضات باید توسط مردم انتخاب شده و دادستان های کل نیز مستقیما از جانب کمون منصوب گردند.

الغای اجاره خانه های عقب افتاده سه ماه گذشته، یک دیگر از اقدامات کمون به نفع کارگرانی بود که دست کم در سه ماه گذشته به دلیل در اختیار نداشتن ابزار و مواد خام، کار نکرده بودند. کمون از اتوریته انقلابی خود استفاده کرد و اجاره خانه های پرداخت نشده سه ماه قبل را لغو کرد. با این ایده که مالکین هم باید در بهای گزاقی که فرانسه در این مدت پرداخته است، اندکی سهیم باشند.

برپایی قصابی شهرداری یکی دیگر از اقدامات رفاهی کمون برای فقرا و بیکاران بود. در وضعیتی که بانک ها راه کمک مالی به کمون را بسته بودند، در شرایطی که فقر و فلاکت و بی پولی زندگی کارگران و توده مردم را فرا گرفته بود، عملی کردن این کار؛ اگرچه برای برخی از قصابی ها خوشآیند نبود، خصوصا آن دسته از قصابی هایی که خود واسطه هایی بودند و از این راه ارتزاق می کردند، اما اعضای کمون این ایده را عملی کردند تا فقرا دست کم بتوانند یک یا دو بار در هفته چیز دیگری غیر از یک تکه نان بخورند. قصابی شهرداری از طریق یارانه ای که کمون در اختیارش قرار داده بود، تامین می شد. ممنوعیت کار شبانه نانوایی ها از جمله دیگر تصمیماتی بود که کمون به درخواست کارگران نانوایی که دیگر نمی خواستند شب ها کار کنند در توافق با آنها، اتخاذ کرد.

کمون، در ۶ آوریل در میان شادمانی عمومی، دستگاه گیوتین را که مظهر سرکوب و قتل و اعدام دولت های بوژوازی بود در انظار عمومی به آتش کشید و شش روز بعد، در روز ۱۲ آوریل، با تصمیمی شجاعانه، ستون واندوم را که مظهر میهن پرستی افراطی و نماد ناسیونالیسم و شوونیسم افراطی فرانسه بود، به آتش کشید.

کمون پاریس با انجام حجم بزرگی از اقدامات سترگ خود، پس از ۷۲ روز، سرانجام در خون کموناردهای خود غوطه ور شد. در “هفته خونین”، ۳۰ هزار زن و مرد و کودک به دست بورژوازی ورسای قتل عام شدند، حدود ۴۵ هزار تن دستگیر، که بسیاری از آنان بعدا اعدام، تبعید یا زندانی شدند. کافی بود که پاریسی ها و تمام فرانسه و تمام کارگران جهان دریابند که بورژوازی برای پاسداری از منافع طبقاتی اش از هیچ عملی برای کشتار کودکان و زنان و مردان، کوتاهی نخواهد کرد.

در بزرگداشت صد و پنجاهمین سالگرد کمون پاریس و در گرامی داشت یاد و خاطره تابناک زنان و مردان و کموناردهایی که در دفاع از ارزش های والای کمون و در دفاع از منافع کارگران و زحمتکشان در خون خود غلطیدند، این نوشتار را با گفتاری از لنین به پایان می رسانیم.

“با وجود اینکه پرولتاریای سوسیالیست از گروه های پراکنده متعددی تشکیل شده بود، با این همه کمون نشانه درخشانی برای آن ارائه داد که پرولتاریا درک کند که وظیفه دموکراتیکی را که بورژوازی فقط قادر به اعلام آن بود، به اتفاق حل کند. پس از آنکه پرولتاریا قدرت را قبضه کرد، بدون هیچ گونه قانون گذاری مشکل، با آسانی و با مهارت به دموکراتیک کردن نظام اجتماعی تحقق بخشید. بوروکراسی را از میان برد و حق انتخاب شدن کارمندان دولت را به عهده دولت گذاشت. البته بر اثر اشتباهات پی در پی، پیروزی درخشان از میان رفت. کارگران در نیمه راه توقف کردند. به جای آنکه به مصادره اموال غاصبین بپردازند در این رؤیا به سر می بردند که در سرزمینی که زیر پرچم اجرای وظایف عمومی متحد شده اند، عالی ترین عدالت به واقعیت خواهد پیوست. طبقه کارگر برای مثال مؤسساتی از قبیل بانک ها را تصاحب نکرد. در میان سوسیالیست ها، هنوز تئوری پرودونی یعنی مبادله عادلانه و غیره حاکم بود. اشتباه دوم، خوش قلبی بیش از حد پرولتاریا بود. ضروری بود که پرولتاریا دشمنان خود را نابود می کرد ولی به جای این کار سعی کرد که آن ها را از نظر اخلاقی تحت تاثیر قرار دهد و به اهمیت اقدامات نظامی در جنگ داخلی کم بها داد. و به جای آنکه پیروزی خود را در پاریس با حمله قاطعانه به ورساری تکمیل کند، مسامحه کرد و به دولت ورسای فرصت داد که نیروهای خود را جمع آوری نموده و برای هفته خونین مجهز کند.

با این همه، کمون پاریس با وجود تمام اشتباهاتش، شکوهمندترین نمونه از بزرگترین جنبش کارگری قرن نوزدهم را ارائه داد. مارکس برای اهمیت تاریخی کمون پاریس ارج فراوانی قائل بود. چنانچه کارگران در موقع حمله سپاه ورسای بر علیه مسلح شدن پرولتاریای پاریس، بدون مبارزه سلاح خود را بر زمین می گذاشتند، در این صورت تائیر شومی که این نوع ضعف در جنبش پرولتاریا باقی می گذاشت و دلسردی حاصله از آن به مراتب بیشتر از ضررهایی می بود که به طبقه کارگر به خاطر مبارزه برای دفاع مسلحانه از خود مجبور به تحمل آن بود. هر اندازه هم که قربانیان کمون زیاد بوده باشد، اهمیتی که این کار برای مبارزه طبقه پرولتاریا دارد، اثر آن را خنثی می کند؛ یعنی کمون، جنبش سوسیالیستی را در اروپا به حرکت در آورد، قدرت جنگ داخلی را نشان داد و توهمات میهن پرستانه را از میان برد و به اعتقاد ساده لوحانه نسبت به کوشش های عمومی سرمایه داری ملی خط بطلان کشید. کمون به پرولتاریای اروپا آموخت که باید وظایف جنبش سوسیالیستی را به طور دقیق مطرح سازد”. (درس هایی از کمون پاریس- لنین- ترجمه و تنظیم احمد آزادی جو)

متن کامل نشریه کار شماره ۹۱۲ در فرمت پی دی اف

POST A COMMENT.