ثمره وصلت سرمایهداری و اسلام که تجسم سیاسی آن دولت بورژوائی – مذهبی جمهوری اسلامی ایران است، بیشمار فجایع و رسواییهایی است که نمونههای آن را در کمتر کشوری در سراسر جهان میتوان سراغ گرفت.
در این دولتی که سران و پاسداران حکومت، آن را نماینده اسلام راستین و عرصه حاکمیتخدا بر روی زمین میدانند، فساد مالی، دزدی، رشوهخواری، قاچاقچیگری، غارت و چپاول اموال عمومی، به اوج آن مرحلهای رسیده که مقام نخست جهانی را از آن خودکرده است.
این دولت در اختناق، سرکوب و کشتار مردم ایران نیز، گوی سبقت را از تمام رژیمهای سرکوبگر و استبدادی ربوده است. کشتار دهها هزار تن از مردم ایران در چند دهه گذشته ، عطش خونآشامان حاکم را فروننشانده است. جمهوری اسلامی همچنان در صدر دولتهای جهان قرار دارد که مردم کشور خود را اعدام و کشتار میکند.
جمهوری اسلامی در سراسر دوران حیات ننگینش مصائب بیشماری برای طبقه کارگر و تودههای زحمتکش به بار آورده است.
درحالیکه طبقه سرمایهدار حاکم، باندهای رنگارنگ درون هیئت حاکمه و دستگاه انگل روحانیت با تکیهبر دولت سرکوبگر و استبدادی حاکم، از طریق تشدید استثمار کارگران دزدی و رشوهخواری، غارت و چپاول ثروتهای کشور، پیوسته بر حجم سرمایه و ثروت خود افزودهاند، طبقه کارگر و تودههای زحمتکش سالبهسال فقیرتر شدهاند. تحت حاکمیت رژیم جمهوری اسلامی، اکثریت بسیار بزرگی از مردم ایران به چنان مرحلهای از فقر گرفتارشدهاند که در تمام دوران سلطه سرمایهداری بر ایران بیسابقه است. در سراسر این دوران، هیچگاه شکاف فقر و ثروت در جامعه ایران همچون امروز، عمیق نبوده است. از این بابت نیز نظم حاکم بر ایران، در زمرهنمونههای منحصربهفرد جهان سرمایهداری است. متجاوز از ده میلیون بیکار و پانزده میلیون حاشیهنشین فقیر، ارمغان دیگر نظم سرمایهداری است که اسلام راستین و دست نامرئی آسمانی آن را تقدیس کرده است.
میلیونها معتاد به مواد مخدر، رواج و گسترش روزافزون تکدیگری، تنفروشی، فروش کودکان و اعضای بدن و صدها نمونه دیگر از فجایع و تباهی که جمهوری اسلامی و طبقه سرمایهدار حاکم به بار آورده است، همگی گواه روشنی بر رسوایی و ورشکستگی نظمی است که متجاوز از ٣۵ سال جز تباهی و ویرانی ارمغانی نداشته است.
فجایع و ویرانگریهای دولت بورژوائی – مذهبی جمهوری اسلامی، آنچنان عظیم و وحشتناکاند که حتی وقتی سران و مقامات رسوای حکومت میکوشند خبری و گزارشی از بهاصطلاح دستآوردهای مثبت خود ارائه دهند، عمق گند آب حکومت اسلامی و ورشکستگی بیشتر آن را برملا میکنند.
در آخرین روزهای نیمه اول اسفند، رئیس پلیس مبارزه با مواد مخدر جمهوری اسلامی خبرنگاران را فراخواند تا گزارشی از دستآوردهای پلیس را ظاهراً در مبارزه با مواد مخدر ارائه دهد.
وی گفت: از آغاز سال تا امروز (۱۴ اسفند) ۳۴۰ هزار نفر دستگیرشدهاند که ۲۳۰ هزار نفر قاچاقچی و بقیه معتادان آلوده به مواد مخدرند. ۲۸۰ هزار پرونده تشکیلشده و ۲۶۰۰ باند متلاشیشده است. ۵۲۵ تن انواع مواد مخدر کشفشده است که در مقایسه با سال گذشته افزایش ۱۴ درصد را نشان میدهد. از این مقدار، ۴۰۰ تن تریاک و بقیه حشیش و مرفین بودهاند. اخیراً نیز ۹ تن از اعضای یک باند دستگیرشدهاند که افراد دانشگاهی و تحصیلکردهاند و قصد داشتند یک ماده مخدر جدید را به کشور وارد کنند. سرانجام اینکه در سال جاری ۱۱۰ هزار معتاد نیز جمعآوریشدهاند.
آمار و ارقامی که پلیس مبارزه با مواد مخدر ارائه میدهد، بدون آنکه خود آگاه باشد، رسوایی و ورشکستگی نظم حاکم بر ایران و رژیم سیاسی پاسدار آن را جار میزند.
چگونه ممکن است در کشوری که همهساله پلیس جمهوری اسلامی گزارشهای عریض و طویلی از کشف خروارها تریاک و نابودی باندهای قاچاقمواد مخدر میدهد، ۲۳۰ هزار قاچاقچی در طول یک سال دستگیرشده باشند؟ لابد باید صدها هزار از این نمونه قاچاقچیها وجود داشته باشند که در یک سال این تعداد از آنها به دام افتاده باشند.
چراکه هماکنون میلیونها معتاد در ایران وجود دارد. مقامات دولتی تعداد آنها را ۲ تا ۴ میلیون اعلام کردهاند. اخیراً هم یکی از سران باند موسوم به انصار حزبالله این تعداد را ۶ تا ۷ میلیون اعلام کرد. بنابراین باید شبکههای گستردهای در سراسر ایران وجود داشته باشد که به این جمعیت چندمیلیونی مواد مخدر برسانند.
بهدفعات، سران رژیم و فرماندهان پلیس و سپاه پاسداران تکرار کردهاند که تمام مرزهای ایران چنان تحت کنترلاند که هیچ جنبندهای نمیتواند از مرزهای ایران عبور کند. اما اکنون اعترافات پلیس مبارزه با مواد مخدر حاکی است که آنقدر مواد مخدر و بهویژه تریاک وارد ایران میشود و توزیع میگردد که صدها تن آن در طول سال، توسط پلیس کشفشده است.
محال است بدون نقش مستقیم سران و مقامات رژیم، باندهای درونی دستگاه دولتی و حتی ارگانها و نهادهای آن چنین حجم کلانی از مواد مخدر بتواند وارد ایران شود که به مصرف میلیونها معتاد برسد. بیتردید نقلوانتقال صدها تن مواد مخدر فقط از عهده کسانی ساخته است که میتوانند هر محمولهای را بدون کنترلهای مرزی زمینی، دریایی و هوایی وارد کشور کنند یا از گمرکات ترخیص نمایند. قطعاً انجام این کار نیز از عهده یک یا چند نفر یا حتی یک باند ساخته نیست، بلکه شبکه گستردهای از درون هیئت حاکمه در آن نقش دارند.
این واقعیت دامنهای چنان گسترده وعریان دارد که احمدینژاد وقتینزاعش با باندهای دیگر بالا گرفت، از “برادران قاچاقچی” درون هیئت حاکمه نام برد که هرسال از بابت آن میلیاردها سود به جیب میزنند. البته بدون اینکه کسی و یا دستگاههایی که ادعای مبارزه با قاچاقمواد مخدر یا دیگر کالاها را دارند، جرئت پیگیری آن را داشته باشد. اخیراً نیز روحانی از ارگانی در درون رژیم صحبت کرد که کارش قاچاقچیگری است. بازهم نه او جرئت کرد که بهصراحت بگوید کدام ارگان و نه فرد یا نهاد دیگری از درون رژیم این جرئت را به خود داد که حتی از آن نام ببرد. چون میدانند که اگر این مسئله کمی برملا شود، پته تمام مقامات تا بالاترین آنها روی آب میافتد و خود افشا کنندگان هم گیر میافتند. چرا که آنها نیز درگیر ماجراهای بهاصطلاح غیرقانونی هستند که پروندهشان توسط رقبا برملا خواهد شد.
سودی که باندهای مافیایی درون هیئت حاکمه از قاچاق مواد مخدر میبرند، به هیچوجه قابل قیاس با سودی که از طریق قاچاق کالاهای دیگر عاید آنها میشود نیست.
آنها نهفقط از بابت فروش مواد مخدر در داخل ایران همهسالهتریلیونها تومان سود میبرند، بلکه صدور مواد مخدر از ایران به کشورهای دیگر نیز منبع بعدی درآمد و سودهای هنگفتآنهاست. ایران مهمترین کشور ترانزیت مواد مخدر به آسیا و اروپاست. روشن است که در اینجا نیز همان افراد، باندها، ارگانها و نهادهای جمهوری اسلامی دستاندرکارند. جریان صدور مواد مخدر از ایران به کشورهای دیگر نیز چنان آشکار است که رئیس پلیس مبارزه با مواد مخدر رژیم هم به آن اعتراف میکند، بدون اینکه در این مورد حرف مشخصی ارائه دهد. تنها به ذکر این نکته اکتفا کرد که “باندهایی اقدام به قاچاق تریاک از داخل ایران به خارج از مرزها میکنند که برای شناسایی سرشاخههای آنها تلاش میشود.” واقعیت این است که قاچاقچیان بزرگ و واقعی باندهای درونی جمهوری اسلامی، سران و ارگانهای آن هستند که مصونیت کامل دارند و هیچگاه نه نامی از آنها به میان میآید و نه دستگیر میشوند. اگر هم برحسب اتفاق در جریان اختلافات و نزاعهای جناحی چیزی برملا گردد، یکی، دو نفر را حتی با اعدام قربانی میکنند و سروته قضیه را هم میآورند. همین ماجرای بابک زنجانی را در نظر بگیرید که چگونه از دوران رفسنجانی تا احمدینژاد در زد و بند با تمام مقامات رژیم، بانکها، وزارتخانهها، وزرای کابینهها، وزارت اطلاعات، پلیس، سپاه پاسداران، گمرک و …. در انواع و اقسام دزدی و قاچاقچیگری با مشارکت همه آنها فعال بوده و ثروت دهها میلیارد دلاری انباشت کرده است. اما حالا که در پی درگیری جناحهای رژیم کارش به محاکمه کشیده است، آنچه به میان کشیده نمیشود، نقش مقامات، ارگانها و نهادهایی است که او را حمایت کرده و در زد وبند با او، سودهای هنگفتی به جیب زدهاند.
رئیس پلیس مبارزه با مواد مخدر از دستگیری ۲۳۰ هزار نفر بهعنوان قاچاقچی مواد مخدر سخن میگوید، درواقع اینان که رژیم تبهکار جمهوری اسلامی هرسال صدها تن از آنها را با ادعای قلابی مبارزه با مواد مخدر به جوخه اعدام میسپارد و صدها هزار تن از آنها را به حبس محکوم میکند، عموماً قربانیان نظم سرمایهداری حاکم و دولت بورژوا – مذهبی جمهوری اسلامی از میان انبوه بیکاران، فقرا و معتادانی هستند که باندهای دزد و قاچاقچی وابسته به حکومت، آنها را با پرداخت اندکی دستمزد در شبکهای گسترده برای توزیع مواد مخدر سازماندهی کردهاند. اگر رئیس پلیس مبارزه با مواد مخدر از دستگیری ۲۳۰ هزار تن از آنها در طول یک سال خبر میدهد، لابد باید هماکنون لااقل ده برابر این تعداد مشغول توزیع مواد مخدر در میان میلیونها معتاد باشند.
اینان خود قربانیان رژیم فاسد، تبهکار و ضد انسانی جمهوری اسلامی و طبقه حاکماند که مروج و اشاعه دهندگان واقعی مواد مخدرند و از قبل از آن سود میبرند.
دارو دستههای هیئت حاکمه نهفقط از قاچاق مواد مخدر و اشاعه آن ثروتهای هنگفت میاندوزند، بلکه با این اقدام تبهکارانه و جنایتکارانه میکوشند از آن وسیلهای برای تحکیم نظم ستمگرانه موجود بسازند.
جمهوری اسلامی همانگونه که میکوشد بهعنوان یک دولت پاسدار نظم ستمگرانه سرمایهداری تمام امکانات جامعه را در خدمت اشاعه خرافات مذهبی قرار دهد تا با تحمیق معنوی تودهناآگاه، و انفعال سیاسی آنها، حداکثر استفاده را از مذهب، بهعنوان افیون تودهها برای حفظ نظم موجود ببرد، با اشاعه افیون واقعی، تریاک و دیگر مواد مخدر بهویژه در میان جوانان همین استفاده را به شکلی دیگر در جهت حفظ نظم موجود میبرد.
پوشیده نیست، انسانی که در چنگال مواد مخدر گرفتارشده است، تبدیل به یک آدم مریض و مفلوک میشود. او دیگر انسانی نخواهد بود که با بیدادگریهای نظم موجود بجنگد و برای زندگی بهتر، برای جامعهای انسانی، رسته از استثمار ، ستم، استبداد و بندگی مبارزه کند.
جمهوری اسلامی برای تحقق این هدف ضدانسانی خود، از این بابت نیز منافع خود را در گرفتار شدن مردم ایران بهویژه جوانان میبیند.
ادعای مبارزه با مواد مخدر در جمهوری اسلامی یک دروغ بزرگ است و گزارشهای پلیس از این بهاصطلاح مبارزه، چیزی جز سرپوش گذاشتن بر این دروغ نیست.
سالهاست که این دروغ را تحویل مردم دادهاند. سالبهسال گزارشهای عریض و طویلی از کشف خروارها مواد مخدر و دستگیری صدها هزار قاچاقچی میدهند، سالبهسال آمار اعدامشدگان مرتبط با مواد مخدر را افزایش دادهاند، سالبهسال تعداد معتادان و توزیعکنندگان مواد مخدر در زندانها افزایشیافته است، اما سالبهسال بر تعداد معتادان به مواد مخدر نیز افزودهشده است. زمانی آمار معتادان یکمیلیون اعلام میشد، یک دهه بعد به دو میلیون افزایش یافت. در دهه سوم موجودیت جمهوری اسلامی از سه میلیون تجاوز کرد و اکنون آمار ۴ تا ۷ میلیون ارائه میشود.
جمهوری اسلامی رسالت و وظیفهای جز غارت و چپاول، فساد، تباهی توده مردم و ویرانی ندارد. در کشوری که متجاوز از ده میلیون انسان بیکارند، در کشوری که مردم در چنگال یک رژیم استبدادی و مذهبی اسیر و گرفتارند، در کشوری که انواع و اقسام محدودیتها و فشارها بر مردم تحمیلشده است، رویآوری گروههایی از مردم به مواد مخدر، بهویژه جوانانی که آینده خود را تباهشده میبینند و راه صحیح نجات از وضعیت فلاکتباری را که در آن گرفتارند، نمیدانند، اتفاقی عجیب نیست. همانگونه که در افزایش روزافزون خودکشیها نیز انعکاس همین واقعیت را میبینیم. اما عواقب وضعیت فاجعهباری که نظم حاکم به بار آورده است به همینموارد خلاصه نمیشود. در اشکال و پدیدههای دیگر از نمونه زورگیری، سرقت، قتل، جنایت نیز خود را نشان میدهد. اینها نیز گوشه دیگری از ثمرات و دستآوردهای نظم ارتجاعی و پوسیده حاکم بر ایران است.
همین چند روز پیش بود که فرمانده پلیس تهران بزرگ گزارشی از فتوحات خود در هفتمین طرح به گفته وی دستگیری باندهای تبهکار در سطح شهر تهران داد. او گفت: “۲۸ باند تبهکار که در قالب زورگیری، سارقان منزل، سارقان به عنف و سرقت خودرو فعالیت میکردند متلاشی و ۱۳۷ زن و مرد دستگیر شدند.” اما نکته قابلتوجه در این گزارش این بود که “متوسط سن افراد دستگیرشده در اجرای طرح ۱۸ تا ۲۰ سال است.” وی باافتخار از متلاشی کردن ۱۳۰۰ باند از این نوع در سال ۹۴ خبر داد. اما پلیس جمهوری اسلامی آنقدر کودن است که نمیداند وقتی اعلام میکند، سن متوسط اعضای باندهای تبهکار ۱۸ تا ۲۰ سال است، ذرهای افتخار در آن نیست بلکه سند رسوایی و ورشکستگی رژیم جمهوری اسلامی را برملا میکند.
وقتیکه در کشوری، رژیمی غرق در فساد، دزدی، چپاول و غارت باشد، وقتیکه در کشوری میلیونها انسان بیکار، فقیر و گرسنه باشند، وقتیکه در کشوری تمام راههای پیشرفت بر سر راه فرزندان کارگران و زحمتکشان سد شده باشد، تعجبآور نخواهد بود که نوجوانان ۱۸ تا ۲۰ ساله اعضای “باندهای تبهکار” باشند. اما حقیقت این است که “باندهای تبهکار” نه این نوجوانان ١٨ تا ٢٠ ساله، بلکه دار و دستههای حاکمبر ایراناند که این نوجوانان بیکار، فقیر و گرسنه را ناگزیر میکنند که با سرقت و زورگیری، شکمگرسنه خود و خانوادهشان را سیر کنند. معضل جامعه ایران تبهکاران حاکمو در قدرتاند. اینان باید از ایران ریشهکن شوند.
نظرات شما