ابعاد فاجعه بار خودکشی

خبر غم‌انگیز خودکشی سه خواهر در ۱۱ اسفند ۹۴ انعکاس وسیعی در رسانه‌ها یافت. این سه خواهر ۴۲، ۴۵ و ۵۰ ساله که در طبقه‌ی دوم خانه‌ای در منطقه نظام‌آباد تهران زندگی می‌کردند، با بستن در و پنجره‌ها و روشن کردن بخاری، بر اثر استنشاق گاز و کمبود اکسیژن جان خود را از دست دادند. هنوز از انگیزه این سه خواهر اطلاعی در دست نیست، اما گفته می‌شود آنان در دیوارنویسی خود، از مشکلات خانوادگی نام برده‌اند. این در حالی‌ست که پدر و برادر آنان مدعی‌اند از این “مشکلات خانوادگی” اطلاعی نداشته‌اند.

این خبر، یکی از موارد متعدد خودکشی در ایران است که در رسانه‌ها انعکاس وسیعی یافت. اما اخبار تلخ خودکشی، حتا خودکشی کودکان در ایران، اکنون به یکی از حوادث متداول روز تبدیل گشته است. پدیده‌ای که پیش از این چنین گسترده نبود.
ایران در دهه شصت از زمره کشورهای دارای آمار پایین خودکشی بود، اما این پدیده در دهه‌های اخیر با گذشت زمان از قدرت‌گیری جمهوری اسلامی و رشد آسیب‌های اجتماعی ناشی از وجود نظام سرمایه‌داری و رژیمی دیکتاتور و مذهبی چنان به سرعت رو به افزایش است که اکنون در گروه کشورهای با نرخ متوسط خودکشی قرار گرفته است. طبق آمار موجود، اقدام به خودکشی از حدود ۳ درصد در هر صد هزار نفر در سال ۱۳۶۳، به ۶ درصد در هر صد هزار نفر در سال ۱۳۸۳ و ۵ / ۶ درصد در هر صد هزار نفر در سال ۱۳۸۶ رسیده است. بنا به گزارشی از سازمان پزشکی قانونی، از زمستان ۱۳۸۸ تا زمستان ۱۳۸۹ به طور متوسط روزانه ۱۰ نفر خودکشی کرده‌اند. بنا به گزارشی دیگر، از سال ۱۳۸۱ تا ۱۳۸۲ تعداد ۱۱۱ کودک هشت تا سیزده ساله (۵۹ پسر و ۵۲ دختر) به شیوه مسمومیت اقدام به خودکشی کرده‌اند.
روزآمدترین آمار خودکشی در ایران، آمار سال ۹۲ است. بر پایه این آمار، مرگ‌های مشکوک به خودکشی نسبت به سال ۹۱ در حدود ۱۴ درصد افزایش داشته و روزانه ۱۱ نفر در کشور اقدام به خودکشی کرده‌اند. بیشترین موارد خودکشی در گروه سنی ۱۸ تا ۲۴سال است که ۲ / ۲۸ درصد از کل موارد خودکشی را دربرمی‌گیرد، پس از آن گروه سنی ۳۰ تا ۳۹ سال با ۲ / ۲۲ درصد، ۲۵ تا ۲۹ سال با ۶ / ۱۷ درصد، بالای ۵۰ سال با ۹ / ۱۲ درصد، ۴۰ تا ۴۹ سال با ۱ / ۱۱ درصد و زیر ۱۸سال با ۹ / ۷ درصد به ترتیب بیشترین موارد خودکشی را به خود اختصاص داده‌اند. طبق آمار ۹ ماهه اول سال ۹۲، تعداد ۳۱۲۵ نفر خودکشی کرده‌اند که ۹۸۲ نفر را زنان و ۲۱۴۳ نفر را مردان تشکیل می‌دهند.
در بررسی آمارها باید توجه داشت که این آمار تمام موارد اقدام به خودکشی را در برنمی‌گیرد. در برخی موارد که منجر به مرگ یا آسیب جدی نمی‌شود، اصولا به بیمارستان مراجعه نمی شود. افرادی که روزانه به بیمارستان‌ها آورده می‌شوند تا معده‌هایشان از قرص‌های مختلف شستشو داده شود یا رگ‌دستشان بخیه زده شود، در جایی ثبت و گزارش نمی‌شوند. برخی از خانواده‌ها نمی‌خواهند مرگ بستگان‌شان به عنوان خودکشی ثبت شود، در نتیجه پرونده ای برای آنها تنظیم نمی‌شود. یا آمار مربوط به روستاها و شهرهای کوچک که به مراکز پزشکی قانونی دسترسی ندارند. به روال معمول نیز، رژیم از انعکاس همان آمارهای موجود به بهانه “سیاه‌نمایی” خودداری می‌کند. بنابراین آمار فوق قابل اتکا نبوده و آمار واقعی با توجه به مجموعه شرایط موجود در ایران بسیار بالاتر است. در گوشه و کنار خبرها نیز به افزایش پدیده خودکشی در ایران اشاره می‌شود. معاون دانشجویی وزارت بهداشت در اردیبهشت ماه ۹۴، از افزایش خودکشی در میان دانشجویان در سال ۹۳ نسبت به سال ۹۲ خبر می‌دهد.
خودکشی پدیده‌ای‌ست چند عاملی. بسیاری بر این اعتقادند که اقدامی‌ست فردی و ریشه‌های آن در اختلالات و بیماری‌های روانی، افسردگی، اضطراب و ناامیدی فرد نهفته است. اما، رویکرد جامعه‌شناسانه، این پدیده را پدیده‌ای فرهنگی – اجتماعی می‌داند و دلایل آن را در ساختار و مناسبات اجتماعی می‌جوید.
در رسانه‌ها، از عوامل متعددی در اقدام به خودکشی در ایران یاد شده است: اختلافات زناشویی، عشق و تمایلات شدید عاطفی، شکست در عشق و اختلالات روانی و شخصیتی، مشکلات ناشی از شکست‌های تحصیلی، استرس‌ها، فشارهای روانی (مانند فشارهای عاطفی، فشارهای تحصیلی مانند کنکور، نقایص جسمی و فیزیکی در نسل جوان)، احساس پوچی و بی‌هدفی و افسردگی، فقر و تنگدستی، بیکاری، اخراج از کار و شرایط نامساعد اقتصادی، مسایل و معضلات زندگی شهری و وضعیت نابسامان زندگی، ضعیف شدن اعتقادات مذهبی، برملا شدن اسرار و حقایق خصوصی زندگی فرد و…
مجموعه عواملی که برشمردن آن‌ها، نمی‌تواند به چرایی افزایش پدیده خودکشی در ایران نوری بتاباند. برخی عوامل، هم‌چون اختلافات زناشویی، عشق و تمایلات شدید عاطفی، برملا شدن اسرار و حقایق خصوصی زندگی فرد، ضعیف شدن اعتقادات مذهبی، شکست‌های تحصیلی چنان فراگیرند که در صورت صحت، باید با آماری تقریبا معادل جمعیت ایران روبرو باشیم. رویکرد روانشناسانه، علل را در اختلالات و بیماری‌های روانی و شخصیتی و افسردگی و فردی می‌جوید. گرچه این عوامل می‌توانند در تصمیم و اقدام به خودکشی نقش داشته باشند، اما گسترش خود این اختلالات نیاز به ریشه‌یابی دارند و به تنهایی قادر به توضیح علت افزایش خودکشی نیستند. گفته می‌شود تنها ۶ درصد از این پدیده بر اثر چنین عللی هستند.
در رویکرد جامعه‌شناسانه، خودکشی پدیده‌ای اجتماعی دانسته می‌شود و دلایل آن در ساختار و مناسبات اجتماعی و اقتصادی و نابرابری‌های موجود جستجو می‌شود. دلایلی نظیر فقر و تنگدستی، بیکاری، مسایل و معضلات زندگی شهری و جنسیت، قومیت، سن، میزان تحصیلات. رویکردی که به جز، خودکشی و علل افزایش آن، ریشه‌ی عوامل دیگر از جمله گسترش اختلالات روانی و افسردگی در میان مردم جامعه را نیز روشن سازد.
در بررسی آمار خودکشی‌های سال ۹۲، شاهدیم بیش از نیمی از آمار خودکشی در این سال (۵۴ درصد) به گروه سنی زیر ۳۰ سال تعلق دارد. یعنی جوانانی که قاعدتا بایستی شادترین و پرامیدترین گروه جامعه باشند. اما جوانان در ایران به علت گسترش فقر و بیکاری، نبود آزادی‌های سیاسی و فردی و امکانات تفریحی و ورزشی، یکی از گروه‌های آسیب‌پذیر جامعه‌اند. زنان یکی دیگر از گروه‌های آسیب‌پذیرند. زیرا به خاطر جنسیت‌شان در معرض تبعیض و بی‌حقوقی شدیدی قرار دارند. نرخ بیکاری در میان آنان بسیار بالاست. از آن گذشته در معرض خشونت‌های دولتی و اجتماعی و خانوادگی قرار دارند. گرچه از نظر آماری، تعداد خودکشی در میان زنان کم‌تر از مردان است، اما در بررسی این آمار باید به چند نکته توجه داشت. نخست، آمار فوق، آمار متوسط ایران است. در برخی مناطق و استان‌ها هم‌چون ایلام، آمار خودکشی زنان بسیار بالاست؛ دوم، همان گونه که گفته شد آمار واقعی خودکشی‌ها روشن و دقیق نیست؛ سوم، آمار اقدام به خودکشی ناموفق ثبت نمی‌شود. طبق آمار دیگری زنان سه برابر بیش‌تر از مردان اقدام به خودکشی می‌کنند که نجات می‌یابند. آمار مراجعه به مراکز اورژانس اجتماعی در سال ۹۳ نشان می‌دهد از ۱۲۶۷ تماس تلفنی ۸۰۰ نفر مربوط به زنان و ۴۶۰ نفر مربوط به مردان است. در ادامه همین آمار، ۶۶۰ مراجعه مرتبط با خودکشی به مراکز مداخله در بحران اورژانس اجتماعی وجود داشته که ۱۴۵ نفر مرد و ۵۱۵ نفر زن بوده‌اند. از ۱۴۰۰ مراجعه به خودروهای خدمات سیار این مؤسسه، حدود ۹۰۰ نفر زن و ۵۰۰ نفر مرد بوده‌اند.
در دنیا، آمار خودکشی در میان افراد مجرد دو برابر متأهلین است. در مورد خودکشی سه خواهر نیز تلاش‌هایی شد تا علت خودکشی آنان به تجرد‌شان نسبت داده شود. اما بنا به پژوهش‌های انجام شده در ایران، اختلالات روانی در افراد متأهل بیش از اشخاص مجرد است. آمار مراکز اورژانس اجتماعی نشان می‌دهند زنان خانه‌دار، زنان متأهل و تازه ازدواج کرده بیش‌تر در معرض خودکشی قرار دارند. رئیس این مرکز نیز ۵ درصد از این پدیده را به جنسیت نسبت می‌دهد.
یکی دیگر از ویژگی‌های خودکشی‌ها در سال‌های اخیر، اقدام به خودکشی در ملأعام و افزایش آن است تا حدی که دیگر نمی‌توان آن را به علل فردی نسبت داد. ” دختری ۱۸ ساله خود را زیر قطار مترو انداخت”، “زنی ۴۸ سال خود را از طبقه چهارم برج میلاد به پایین پرت کرد”، “مردی خود را از پل عابر پیاده در شیراز حلق‌آویز کرد”، “مردی در میدان انقلاب خود را به آتش کشید”، “دانشجویی با پریدن از پل مدیریت، خودکشی کرد”، “دستفروشی در خرمشهر پس از جمع کردن بساط‌‌اش توسط شهرداری و پس نگرفتن وسایل‌اش، در محوطه شهرداری خودسوزی کرد” و… این نوع خودکشی را بایستی نوعی اعتراض نسبت به جامعه‌ای دانست که فرد را به چنان ناامیدی و استیصالی سوق می‌دهد که تنها راه رهایی را پایان بخشیدن به زندگی می‌بیند.
و به این ترتیب، یکی دیگر از آسیب‌های اجتماعی به تدریج به مراحل بحرانی می‌رسد. آسیب‌هایی که نتیجه شرایط وخیم اقتصادی، فقر، بیکاری از سویی و نبود آزادی‌های سیاسی و اجتماعی از سویی دیگر است.
سردمداران رژیم، به روال معمول، یا به انکار ابعاد این آسیب اجتماعی می‌پردازند یا می‌کوشند آن را به انگیزه‌های فردی نسبت دهند. راه‌کارهای فردی مانند مراجعه به روان‌پزشک و روانشناس گرچه می‌‌تواند تا حدی مؤثر باشند، اما چنان‌چه واقعیت‌ها نشان می‌دهند، تغییر این روند نیاز به راه‌کاری ریشه‌ای و بلندمدت دارد. راه‌کاری که مستلزم تحولی جدی در شرایط اقتصادی، سیاسی و اجتماعی ایران و تأمین رفاه و آزادی توده‌های مردم است. تحولی که با حاکمیت رژیم جمهوری اسلامی نه تنها میسر نیست، بلکه استمرار وجودش این آسیب و سایر آسیب‌های اجتماعی را رشد داده و به مرحله بحرانی رسانده است.

 متن کامل نشریه کار شماره ۷۱۳ در فرمت پی دی اف

POST A COMMENT.