کارگران بازنشسته مبارزانی خستگی‌ناپذیر و مصمم

یکشنبه ۳ اسفند، بازنشستگان تامین اجتماعی برای شمشین بار دست به تجمع سراسری زده و با عمل کردن به شعار “تنها کف خیابون – به دست میآد حق مون”، خواست‌های برحق خود را فریاد زدند. در این روز از جمله در شهرهای تهران، قزوین، اصفهان، تبریز، کرمانشاه، نیشابور، اهواز، اردبیل،اراک، مشهد، خرم‌آباد، یزد، کرج، شوش، ایلام، ساری، شوشتر و بجنورد بازنشستگان با شعارهای خود هم‌چون “هم دولت هم مجلس – بس است فریب ملت”، “حقوق ما ریالیه – هزینه‌ها دلاریه”، “ظلم و ستم کافیه- سفره ما خالیه” ، “بیمه‌های تکمیلی – دزد سر گردنه”، “حقوق‌های نجومی – فلاکت عمومی”، “خواست بازنشسته – حقوق طبق تورم”، “دست‌های ما خالیه – وضع شما عالیه”، “تا حق خود نگیریم از پا نمی‌نشینیم” و “تنها کف خیابون – به دست می‌آد حق‌مون” خواستار برآورده‌شدن خواست‌های خود شدند. یکی از بازنشستگان تامین اجتماعی در تجمع اعتراضی تهران گفت: “ما همیشه اینجا جمع نمی‌شیم شعار بدیم. دفعه‌های دیگه این‌گونه نخواهد بود. ما کسانی هستیم که سی سال در کارخانجات و شرکت‌ها کار کردیم. من حاضر نیستم دیگه  بایستم و ببینم حق مون رو می‌خورند، همه ما این‌گونه هستیم” و سپس شعار داد: “تا حق خود نگیریم از پا نمی‌نشینیم” که سایر تجمع‌کنندگان نیز با او همراه شدند.

یکشنبه گذشته ۲۶ بهمن نیز بازنشستگان دست به تجمع اعتراضی سراسری زده بودند. در آن روز نیز بازنشستگان در شهرهای

تهران، کرج، اصفهان، شیراز، اهواز، شوش، مشهد، تبریز، قزوین، سنندج، خرم‌آباد، ایلام، قم، نیشابور، یزد، اراک، اردبیل، کرمان، همدان، دزفول، بجنورد و زنجان با حضور در برابر ادارات تامین اجتماعی (در تهران در برابر مجلس اسلامی و سپس راهپیمایی به سمت سازمان برنامه و بودجه) خواستار تحقق مطالبات برحق خود شده بودند.

دور جدید تجمعات اعتراضی بازنشستگان تامین اجتماعی از تجمع ۲۳ آذر شروع شد. سپس در روزهای ۱۴ و ۲۱‌ دی و ۷ و ۲۶ بهمن این تجمعات اعتراضی سراسری ادامه یافت.

اگرچه جمهوری اسلامی تاکنون پاسخی به خواست‌های برحق معترضان نداده است، اما با این وجود شش تجمع بازنشستگان تامین اجتماعی در کمتر از ۳ ماه تا همین‌جا نیز تاثیرات مهمی از خود برجای گذاشته است.

تاثیرات همین اعتراضات در میان بازنشستگان و در سطح جامعه است که تشکل ضد کارگری و دولتی خانه‌کارگر را به واکنش واداشته است. این تشکل ضد کارگری که سابقه جنایات و خیانت‌های آن به طبقه کارگر بر کسی پوشیده نیست، در واکنش به اعتراضات بازنشستگان تامین اجتماعی تاکنون دست به برگزاری دو تجمع زده است که این دومی در روز ۲۹ بهمن ماه برگزار شد. در این تجمع، شرکت‌کنندگان برخی از شعارهای تجمعات مستقل بازنشستگان هم‌چون “کشتی بازنشسته دیگه به گل نشسته” و یا “تا حق خود نگیریم از پا نمی‌نشینیم” را تکرار کردند. حتا در قطعنامه صادره که نام “اتحادیه پیشکسوتان جامعه کارگری” را بر خود داشت، سعی شد از برخی خواست‌هایی که بازنشستگان تامین اجتماعی در ۵ تجمع قبلی خود (تا قبل از تجمع ۳ اسفند) برگزار کرده بودند، به نحوی سخن به میان بیاید. از جمله مساله مهم افزایش مستمری‌ها و همسان‌سازی.

نکته مهم قطعنامه اما این بود که به “دولت” (کابینه) و مجلس هشدار داده شده بود که سیاست‌های کنونی حاکمیت “موجب اعتراض اجتماعی خواهد شد”. این همان نکته‌ای بود که در سخنان حسن صادقی از مهره‌های اصلی خانه‌کارگر که عنوان “رئیس اتحادیه پیشکسوتان جامعه کارگری” را نیز یدک می‌کشد به شکلی عریان‌تر مطرح گردید. وی در سخنان خود ضمن اعلام بیعت و تابعیت از خامنه‌ای جلاد گفت: ” امروز شرایط به گونه‌ای است که کارگران به خیابان می‌آیند و رسانه‌های معاند با موج سواری بر احساسات آنها بازنشستگان را مخالف نظام نشان می‌دهند”. او پیش از این نیز افتادن اعتراضات بازنشستگان تامین اجتماعی به دست “غیرخودی‌”ها و “نااهلان” را هشدار داده بود.

سخنان حسن صادقی به این‌معناست که تنها تجمعی خوب است که توسط حاکمیت یا یکی از نهادها و یا جناح‌های حاکم برگزار شود. چرا که هدف از “اعتراضات” و تجمعات دولتی نه پاسخ به خواست‌های توده‌ها که به انحراف کشاندن مبارزات مستقل و خواست‌های واقعی توده‌هاست. همان هدفی که خانه کارگری‌ها با دو تجمع خود تحت عنوان “تجمع بازنشستگان تامین اجتماعی” داشتند، سیاستی که در شرایط کنونی جامعه چیزی جز آب در هاون کوبیدن نیست. مانند همان هدفی که جناح و افرادی از حاکمیت تحت‌عنوان “دانشجویان عدالت‌خواه” و غیره در هفت‌تپه دنبال می‌کردند و سرشان به سنگ خورد. آن‌ها نمی‌فهمند که شرایط جامعه دیگر شرایط گذشته نیست که افرادی چون خاتمی و احمدی‌نژاد بخواهند موج‌سواری کنند یا مردم دنبال “اصلاح‌طلب و اصولگرا” راه بیافتند. اکنون سه سال است که این دوران به پایان رسیده است.

اعتراضات اخیر بازنشستگان تامین اجتماعی تنها یک نمونه از به پایان رسیدن آن دوران است، دورانی که با پایان رسیدن توهمات اصلاح‌طلبی، توازن قوای سیاسی جامعه به نفع کارگران و زحمتکشان جامعه تغییر کرده و چشم انداز انقلاب از هر سو گشوده شده است . دیگر کسی منتظر تغییر شرایط از درون صندوق‌های رای نیست. برای همین است که می‌توان گفت یک وجه مهم شش تجمع اخیر بازنشستگان تامین اجتماعی، عمل به شعارشان بود، شعار “تنها کف خیابون – بدست میآد حق‌مون”.

این که بازنشستگان تامین اجتماعی در شرایطی که هم آلودگی هوا و هم ویروس کرونا سلامت آن‌ها را تهدید می‌کند با این اراده تحسین‌برانگیز به خیابان‌ها می‌آیند ریشه در واقعیات زندگی آن‌ها دارد، واقعیاتی که دیگر هیچ توهمی نمی‌تواند بر آن‌ها سایه بیفکند. هم اکنون مستمری اغلب بازنشستگان تامین اجتماعی حتا پاسخگوی هزینه‌های خوراکی آن‌ها نیست و این در حالی‌ست که آن‌ها به عینه می‌بینند که چگونه مدیران دزد و نالایق این سازمان که از سوی حکومت منصوب می‌شوند دست به تاراج و غارت اموال کارگران در این سازمان زده‌اند، آن‌ها به عینه می‌بینند که چگونه جمهوری اسلامی از منابع تامین اجتماعی، یعنی صندوق پول همین بازنشستگان برای نیازهای مالی خود سوءاستفاده می‌کند، دولتی که پول‌های هنگفتی برای ماجراجویی‌های نظامی و منطقه‌ای خود هدر می‌دهد. دولتی که هم اکنون برای استخدام مزدور در سوریه شش برابر دولت بشار اسد به مزدورانی که به گروه‌های شبه‌نظامی جمهوری اسلامی بپیوندند حقوق می‌دهد!!!

اما جدا ازافزایش هزینه‌های خوراکی، در اثر سیاست‌های جمهوری اسلامی هزینه‌های آموزشی و درمانی خانواده‌های کارگری از جمله کارگران بازنشسته نیز به شدت افزایش یافته است. بویژه هزینه‌های درمانی برای بازنشستگان بسیار مهم است. بیکاری جوانان یکی دیگر از معضلات خانواده‌های کارگران بازنشسته است که روز بر روز بر ابعاد آن افزوده می‌شود.

اما پاسخ جمهوری اسلامی به افزایش معضلات زندگی بازنشستگان چه بوده است؟! ابتدا باید تاکید کرد که اگرچه همسان‌سازی بسیار ناقص انجام شد اما در همین حد هم چیزی نبود جز نتیجه فشار و اعتراضات بازنشستگان. ولی این تنها بخش کوچکی از سیاست‌های جمهوری اسلامی است. اساس سیاست جمهوری اسلامی در تمام دوران حاکمیت خود این بوده است که بار بحران اقتصادی را که مدام در حال افزایش است بر دوش کارگران و زحمتکشان از جمله بازنشستگان، چه بازنشستگان تامین اجتماعی و چه بازنشستگان کشوری آوار سازد، سیاستی که نه فقط ادامه دارد، بلکه متناسب با رشد بحران مالی دولت تشدید نیز شده است.

نگاهی به بودجه ۱۴۰۰ به روشنی این موضوع را ثابت می‌کند. جدا از این‌که مبلغ در نظر گرفته شده در این بودجه برای ادامه همسان‌سازی هم‌چنان بلاتکلیف است و وعده نوبخت رئیس سازمان برنامه و بودجه در این باره با خواست بازنشستگان برای جبران فاصله دریافتی بازنشستگان با شاغلان فاصله بسیار دارد، و جدا از این‌که در نظر گرفتن هر مبلغی به منظور همسان‌سازی باز نتیجه همین اعتراضات است، اما مساله بسیار مهم‌تر میزان ناچیز افزایش حقوق در بودجه ۱۴۰۰ است.

یکی از مواردی که کابینه و مجلس با هم کاملا اشتراک نظر داشتند و هرگز مخالفتی با آن نشد افزایش تنها ۲۵ درصدی حقوق کارکنان دولت و بازنشستگان کشوری و لشکری است. ۲۵ درصد افزایش در شرایطی که نرخ واقعی تورم بسیار فراتر از آن است، مفهوم دیگری جز فقر بیشتر برای معلمان، پرستاران، بازنشستگان و دیگر کارمندان جزء ندارد. هم اکنون حتا برخی از اقتصاددانان جمهوری اسلامی خط فقر را ۱۲ میلیون تومان اعلام کرده‌اند که اگرچه باز این مبلغ کمتر از واقعیت به‌نظر می‌آید اما مساله مهم دیگر این است که با توجه به چشم‌انداز رشد تورم در سال آینده که کسری بودجه و بحران مالی جمهوری اسلامی از جمله دلایل آن است، خط فقر شتابان افزایش خواهد یافت.

بنابراین آن‌چه که مهم است، افزایش دریافتی کارگران، معلمان، پرستاران، بازنشستگان و دیگر زحمتکشان جامعه به بالای خط فقر است و البته نه آن میزانی که ارگان‌های دولتی از جمله شورای عالی کار به عنوان سبد معیشت تعیین می‌کند، بلکه افزایش دستمزد و حقوق در حدی که تمامی کارگران و زحمتکشان به‌طور واقعی مزد و حقوقی بالای خط فقر دریافت کنند.

این موضوع اصلی است.

اما جمهوری اسلامی چه می‌کند؟!! از یک سو حقوق‌ها را ۲۵ درصد افزایش می‌دهد و از آن سو مزدوری چون حسن صادقی در تجمعات خانه کارگر سعی می‌کند بین بازنشستگان کشوری و تامین اجتماعی تفرقه ایجاد کرده و خواست بازنشستگان تامین اجتماعی را به این تقلیل دهد که بازنشستگان تامین اجتماعی خواهان اجرای همسان‌سازی در حد بازنشستگان کشوری هستند!!! موضوع این نیست که همسان‌سازی در بین بازنشستگان کشوری خوب اجرا شده است، موضوع این است که اجرای همسان‌سازی بازنشستگان تامین اجتماعی بدتر از بازنشستگان کشوری بوده است. موضوع این است که امروز به‌رغم اجرای به‌اصطلاح همسان‌سازی هم‌چنان عموم بازنشستگان کشوری و تامین اجتماعی در زیر خط فقر زندگی می‌کنند. این موضوع اساسی است. این است خواست واقعی کارگران، بازنشستگان، معلمان و دیگر زحمتکشان جامعه: مزد و حقوقی بالای خط فقر. مزد و حقوقی که با آن یک خانواده بتواند تمامی نیازهای خود از قبیل مسکن، خوراکی، آموزشی، درمانی، حمل و نقل، مسافرت، تعطیلات، وسایل مورد نیاز خانه و غیره را تامین کند.

اما اهمیت اعتراضات اخیر بازنشستگان تامین اجتماعی در چیست؟! بازنشستگان تامین اجتماعی به این نتیجه رسیدند که تنها راه برای رسیدن به خواست‌های‌شان مبارزه است و با مبارزات مستمر خود این پیام را به تمام جامعه رساندند. این پیام مهم اعتراضات بازنشستگان تامین اجتماعی است و همین پیام است که رژیم را به واکنش کشانده و ضمن تحرکات خانه کارگر، چند تن از کارگران بازنشسته که سابقه کار متشکل را دارند به بهانه‌های واهی به دادسرا و یا زندان احضار کرده است، هم‌چون سه کارگر بازنشسته عضو سندیکای کارگران شرکت واحد و علی نجاتی کارگر بازنشسته عضو سندیکای کارگران هفت‌تپه.

اما نه تلاش‌های نهاد دولتی و ضد کارگری خانه کارگر تاثیر گذار است نه حمله به تجمع بازنشستگان در تبریز در ۲۶ بهمن و نه احضار بازنشستگان به دادسرا و زندان. جمهوری اسلامی نمی‌تواند واقعیت‌های زندگی بازنشستگان را با این ابزارها تغییر دهد.

بازنشستگان جان‌شان به لب‌شان رسیده است. همان‌طور که کارگران و دیگر زحمتکشان جامعه جان‌شان به لب‌شان رسیده است. دیگر هیچ انسان زحمتکش و ستم‌دیده‌ای حاضر به تحمل این شرایط نیست. به همین دلیل باید از خواست‌ها و مبارزات بازنشستگان تامین اجتماعی حمایت کرد، چرا که لازمه تغییر این شرایط اتحاد کارگران و زحمتکشان در تمامی سطوح است، چرا که خواست‌های مهم و اساسی تمامی کارگران و زحمتکشان یکی‌ست. این وضعیت باید تغییر کند و بدون هیچ‌گونه تردیدی تغییر نیز خواهد کرد. با اتحاد کارگران و زحمتکشان، با مبارزه مستمر و اراده مصمم آن‌ها.

متن کامل نشریه کار شماره  ۹۰۹ در فرمت پی دی اف

POST A COMMENT.