انقلاب ۵۷ و نقش سازمان چریک‌های فدائی خلق ایران در قیام مسلحانه ۲۲ بهمن

انقلاب جبر تاریخ است. بدون انقلاب‌هایی که در سراسر تاریخ رخ‌داده است، بشریت هرگز نمی‌توانست به آن درجه از تمدن و پیشرفتی برسد که تاکنون به آن دست‌یافته است. تاریخ اما درنگ ندارد. حرکت ذاتی در تکامل تاریخ،  پیوسته به انقلاب‌هایی می‌انجامد، که مرحله جدیدی را در سیر بی‌انتهای پیشرفت و تعالی انسان می‌گشاید. کسی که انقلاب را نفی می‌کند،حرکت، تغییر و تکامل را نفی کرده است، با علم به ستیز برخاسته است.  مرتجعی است که پیشرفت بشریت را نفی کرده است. کهنه‌پرستی است که با نو دشمنی می‌ورزد.

به تمام کائنات نظر افکنید، از کوچک‌ترین ذرات تا بزرگ‌ترین اجسام،  چیزی ثابت و پایدار، ازلی و ابدی نخواهید یافت. همه‌چیز در حال حرکت ، تغییر و دگرگونی است. نیروی محرکه تمام این حرکت و تغییرات، کشمکش درونی، تضادهایی است که در ذات تمام این پدیده‌هاست و پی‌درپی کهنه را نفی می‌کند. در تمام سیر این حرکت و تکامل ناشی از آن، لحظاتی است که جهش رخ می‌دهد. گسستی در پیوستگی پدید می‌آید و نو از درون کهنه زائیده می‌شود. این جهش، این تغییر ناگهانی، این گذار از کهنه به نو همان انقلاب است. جامعه بشری نیز از این قانون عام و جهان‌شمول برکنار نبوده و نیست. اگر جز این می‌بود، انسان امروزی نیز همچون اجداد میمونی خود در جنگل‌ها زندگی حیوانی خود را می‌گذراند، بگذریم از این‌که خود این اجداد انسان نمای ما، محصول میلیاردها سال تکامل و بی‌شمار جهش‌ها و انقلاب‌ها بودند.

همان قوانینی که بر کل کائنات حاکم‌اند بر جامعه بشری نیز حکم‌فرما هستند و انقلاب‌های اجتماعی برخاسته از این قوانین‌اند. تفاوت جامعه بشری ، اما از طبیعتی که بی‌مانع، تمام این تحولات در آن رخ می‌دهد، در این است که انسان‌های آگاه در آن دست‌اندرکار هستند. از هنگامی‌که طبقات و جامعه طبقاتی پدید آمد، طبقه‌ای که دورانش سپری‌شده است، برای حفظ منافع اقتصادی و سیاسی خود می‌کوشد، مانع از تحولی گردد که نیاز اجتماعی و تاریخی است. با تمام قدرت خود از نظم کهنه دفاع می‌کند و می‌کوشد با توسل به قهر دولتی، سلطه طبقه حاکم را حفظ  و طبقه تحت ستم را در انقیاد نگه دارد.البته نمی‌تواند چرخ تاریخ را متوقف سازد، اما می‌کوشد تا جایی که ممکن است، این تحول را به تأخیر اندازد. در شرایطی که تشدید تضاد‌های اجتماعی به نقطه‌ای می‌رسد که دیگر امکان مهار این تضادها وجود ندارد، انفجار، مستقل از تلاش بازدارنده طبقه حاکم رخ می‌دهد و انقلاب در شکل سیاسی آن برپا می‌شود تا طبقه تحت ستمی که حامل نظمی نوین است، طبقه حاکم را با قهر انقلابی سرنگون کند و راه را بر تحولات اجتماعی بگشاید.اینجاست که مارکس می‌گوید: قهر مامای هر جامعه کهنه‌ای است که آبستن جامعه‌ای نوین است. اگر این انقلاب‌ها صدبار هم شکست بخورند، بازهم رخ می‌دهند تا به هدف خود برسند.

بنابراین برخلاف ادعای مرتجعین کهنه‌پرست،  انقلاب جبر تاریخ است. مستقل از اراده و آگاهی انسان‌ها رخ می‌دهد. ساخته‌وپرداخته هیچ فرد، حزب و گروهی نیست. انقلاب که رخ می‌دهد، همه نیروهای جانب‌دار دگرگونی نظم موجود را به حرکت درمی‌آورد و به گرداب روند دگرگونی می‌کشاند. مرتجعین شیفته نظم سرمایه‌داری که در ایران حتی به‌اندازه ایدئولوگ‌های فهمیده‌تر بورژوازی در کشورهای پیشرفته سرمایه‌داری آگاهی و سواد ندارند و تصورشان این است که انقلاب ساخته‌وپرداخته افراد، احزاب  و یا نتیجه توطئه‌هاست، خوب است که فقط تاریخ اروپا را از قرن هفدهم تا نیمه اول قرن نوزدهم مطالعه کنند، تا نیاز جبری به انقلاب را برای پیشرفت بشریت بفهمند. سراسر تاریخ قرن بیستم را مطالعه کنند که تا صدها نمونه از انقلاب‌ها را ببینند.

اما این‌که گفته شد، انقلاب‌ها مستقل از اراده و آگاهی انسان‌ها رخ می‌دهند،  هرگز به معنای انکار نقش آگاهی درروند تحولات اجتماعی نیست. هرچه تاریخ به‌پیش رفته است، نقش آگاهی در آن برجسته‌تر شده است. همان‌گونه که طبقات ارتجاعی پاسدار نظم کهنه، آگاهانه کوشیده و می‌کوشند تحول اجتماعی و تاریخی  را که نیاز پیشرفت بشری است، به تأخیر اندازند، آگاهی طبقه‌ای که رسالت دگرگونی نظم کهنه را بر عهده دارد، می‌تواند نقش برجسته‌ای ایفا نماید و روند دگرگونی اجتماعی و تحول انقلابی را تسریع کند. نقش متفکران و روشنگران عصر انقلاب‌های بورژوائی در فرانسه، انگلیس، آلمان ، یک نمونه از نقشی است که آگاهی سیاسی در تسریع روند تحولات اجتماعی ایفا می‌کند. از هنگامی‌که کارل مارکس قانون حاکم بر تکامل جامعه بشری را کشف کرد  و سوسیالیسم علمی را پایه‌گذاری نمود، سلاح قدرتمندی در دست طبقه کارگر درنبرد طبقاتی برای سرنگونی نظم کهنه سرمایه‌داری قرار گرفت. احزاب و سازمان‌های کمونیست نه‌فقط تلاش می‌کنند، این آگاهی طبقاتی کارگران را برای غلبه بر طبقه سرمایه‌دار ارتقا دهند، بلکه می‌کوشند به‌عنوان ستاد جنگی پرولتاریا در جنگ طبقاتی نقش ایفا کنند و انقلاب را به فرجام پیروزمندش برسانند. بنابراین سازمان‌های طبقاتی کارگران، انقلاب را برپا نمی‌کنند، اما وظیفه خود می‌دانند روند برپائی انقلاب و پیروزی بر دشمن طبقاتی را تسریع ‌کنند. نقشی که حزب بلشویک در برپائی انقلاب سوسیالیستی روسیه داشت، در این بود که روند انقلاب سوسیالیستی کارگران آگاه و متشکل را تسریع کرد. برعکس دقیقاً فقدان همین دو عامل در ایران بود که به شکست انقلابی انجامید که هنوز کارگران و زحمتکشان، زنان و عموم ستمدیدگان از نتایج فاجعه‌بار آن نجات نیافته‌اند.

انقلاب در ایران مستقل از اراده و آگاهی همگان، هنگامی‌که تضادهای جامعه ایران به نهایت خود تشدید شده بودند و نیاز به دگرگونی به امری مبرم تبدیل گردید، رخ داد. برای ما کمونیست‌ها وقوع انقلاب امری حتمی و جبری بود، اما انقلاب، لحظه  رخدادش را به کسی اطلاع  نمی‌دهد. این انقلاب در شرایطی رخ داد که طبقه کارگر، طبقه‌ای که رسالت برافکندن نظم کهنه و برپائی نظم نوین سوسیالیستی را داراست،  درنتیجه سال‌ها دیکتاتوری و اختناق رژیم شاه، هنوزآگاهی طبقاتی لازم را که شرط پیروزی انقلاب است، دارا نبود. این طبقه همچنین نا متشکل بود. سازمان چریک‌های فدائی خلق ایران که بزرگ‌ترین سازمان مارکسیست مدافع منافع طبقه کارگر ایران بود، درنتیجه ۸ سال سرکوب و کشتار به‌شدت تضعیف‌شده بود. تحت یک چنین شرایطی است که بار دیگر قدرت سیاسی در دست یک بلوک ارتجاعی متشکل از طبقه سرمایه‌دار و دستگاه مذهب قرار می‌گیرد و انقلاب به شکست می‌انجامد.

بورژوازی در سراسر جهان برای حفظ نظم موجود  فقط از قدرت سرکوب دولتی، از نیروهای مسلح پاسدار نظم حاکم  برای سرکوب انقلاب استفاده نمی‌کند، بلکه از انقیاد فکری و معنوی ، سلطه ایدئولوژیک بر اذهان مردم نیز به‌عنوان ابزار دیگری استفاده می‌کند. رژیم شاه که به‌ویژه با شکل‌گیری سازمان چریک‌های فدائی خلق ایران با موج رو به رشد، جنبش کمونیستی در ایران مواجه شده بود، علاوه بر سرکوب و کشتار، شدیداً به تقویت مذهب و دم‌ودستگاه مذهبی روی آورد تا در شرایطی که اختناق حاکم است و مردم نمی‌توانند آگاه شوند، سم خرافات مذهبی را بیش‌ازپیش به  توده‌های مردم تزریق کنند. رژیم شاه امکان داد که این دستگاه تحمیق معنوی،  تشکیلات مذهبی  را تا دورترین روستاها گسترش دهد. آزادی عمل آن‌ها برای تبلیغ و کشاندن مردم به مساجد، تأمین گردید و تنها برخی از سران مذهبی را که از محدوده‌های تعیین‌شده پا را فراتر می‌گذاشتند، چند روزی دستگیر می‌کرد. بنابراین، انقلاب رخ‌داده بود، اما مردمی که به انقلاب روی آورده بودند، در چنگال خرافات مذهبی اسیر بودند و به‌سادگی فریب شیادی را خوردند که وعده بهشت موعود را در روی زمین به آن‌ها می‌داد. هنگامی‌که با پیشرفت انقلاب، دیگر روشن شد رژیم سلطنتی شاه هیچ امکانی برای  بقا ندارد، ارتجاع امپریالیستی جهان ، مناسب‌ترین  آلترناتیو را برای حفظ نظم کهنه و سرکوب انقلاب در حمایت از شارلاتانی به نام خمینی یافت و در کنفرانس گوادلوپ رسماً تصمیم گرفته شد، قدرت به شکل مسالمت‌آمیز به جناح دیگری از بورژوازی  و دستگاه مذهبی که خمینی به‌عنوان رهبر آن‌ها ظاهرشده بود، واگذار شود. آخرین اقدامات برای اجرای این نقل‌وانتقال قدرت  توسط هویزر صورت گرفته و کابینه هیئت حاکمه جدید تشکیل‌شده بود که اتفاقی پیش‌بینی‌نشده رخ داد و معادله انتقال بی‌سروصدا و مسالمت‌آمیز قدرت را تغییر داد.

قیام مسلحانه ۲۲ بهمن  و نقش سازمان چریک‌های فدائی خلق ایران

در ۲۲ بهمن  قیام مسلحانه‌ای رخ داد که سازمان چریک‌های فدائی خلق ایران نقش تعیین‌کننده‌ای در برپائی آن داشت  و همین قیام باعث گردید که انتقال مسالمت‌آمیز قدرت از یک ضدانقلاب به ضدانقلابی دیگر، به‌سادگی رخ ندهد و در طول دو سال پس از قیام نبرد سختی میان انقلاب و ضدانقلاب در جریان باشد.

با اعتلای جنبش در نیمه دوم سال ۵۷ روزبه‌روز بر دامنه نفوذ توده‌ای سازمان افزوده می‌شد. عملیات نظامی واحدهای سازمان گرچه گسترده نبود اما در شرایط مناسب آن روزها در همان محدوده‌ای که انجام گرفت ازجمله حمله به نیروهای نظامی رژیم  در نظام‌آباد،  در خیابان آناتول فرانس یا  مقر ژاندارمری  و غیره، تأثیر بسیار گسترده‌ای در میان مردم داشت. تا جایی که تصویر اغراق‌آمیزی از قدرت چریک‌ها در میان مردم پدید آمده بود. اما تأثیر سازمان در روی‌آوری مردم به قیام و آماده‌سازی آن، محدود به چند عملیات نظامی و فعالیت تعداد محدودی از اعضای سازمان در آن مقطع نبود.

سازمان چریک‌های فدائی خلق ایران هزاران و  ده‌ها هزار نیروی فعال جانب‌دار در سراسر ایران داشت. دانشگاه‌ها در تسخیر دانشجویان طرفدار سازمان بودند. آگاه‌ترین کارگران و زحمتکشان از سازمان جانب‌داری می‌کردند. آزادی زندانیان سیاسی قدرت سازمان را به چندین برابر افزایش داده بود. در واپسین روزهای رژیم شاه، سنگربندی‌های متحرکی که به‌ویژه در خیابان‌های تهران ایجادشده بود و با نیروهای نظامی رژیم یک جنگ چریکی به راه انداخته بودند، نیروهای سازمان بودند. تظاهرات موضعی برپا می‌کردند و برای تشویق مردم به برداشتن سلاح، شعار مسلح شویم را سر می‌دادند و مردم را برای قیام آماده می‌کردند. طرفداران دارو دسته ارتجاعی مذهبی در هیچ‌یک از این اقدامات نقش و حضوری نداشتند. آن‌ها به شکل گروه‌های سیاه‌جامه فاشیست حزب‌اللهی  کارشان این بود که با چماق و چاقو به هر تجمع نیروهای سازمان حمله کنند و حتی مانع از شعار مرگ بر شاه شوند.  اما نقش تعیین‌کننده سازمان در برپائی قیام مسلحانه ۲۲ بهمن، روز ۲۱ بهمن بود که ده‌ها هزار تن از مردمی که برای بزرگداشت ۱۹ بهمن در دانشگاه تهران گردآمده بودند، با شنیدن خبر حمله نیروهای گارد سلطنتی به هما فران در پادگان فرح‌آباد، با شعار ایران را سراسر سیاهکل می‌کنیم، به یاری هما فران بشتابیم، به‌سوی فرح‌آباد به حرکت درآمدند و در منطقه وسیعی از میدان فوزیه تا نیروی هوائی را سنگربندی کردند. حضور این جمعیت ده‌ها هزارنفری در این منطقه، مشوق توده‌های وسیع مردم به قیامی شد  که در حال آغاز شدن بود. دارو دسته مرتجعینی که قرار بود قدرت را به‌آرامی تحویل بگیرند و چند روز پیش، کابینه خود را نیز تشکیل داده بودند، با وحشت به مقابله با قیام برخاستند. ارتش، حکومت‌نظامی اعلام کرد. خمینی با صدور بیانیه‌ای مردم را از روی‌آوری به قیام بر حذر داشت . او در این بیانیه گفت: بنا دارم مسائل، مسالمت‌آمیز حل شود و هنوز دستور جهاد مقدس نداده‌ام . مینی‌بوس‌هایی که بر بالای آن‌ها بلندگو نصب‌شده بود در شهر به راه افتادند تا به مردم بگویند امام فرمان جهاد نداده است. اما مردمی که به قیام روی آورده بودند و اکثریت آن‌ها در آغاز،  نیروهای سازمان بودند، کمترین وقعی به حرف‌های این مرتجعین  نگذاشتند. با کوکتل مولوتف و هر وسیله‌ای که داشتند راه را بر تانک‌هایی که قرار بود از مسیر میدان فوزیه به کمک نیروهای گارد بروند، بستند و آن‌ها را به آتش کشیدند. با شکست نیروهای گارد، از نیمه‌های شب حمله به مراکز سرکوب نظامی و پلیسی رژیم آغاز شد. مردمی که در رأس آن‌ها نیروهای سازمان بودند، به کلانتری قلهک حمله کردند. در تمام حملات بعدی به مراکز سرکوب و ستم رژیم شاه، نیروهای سازمان در پیشاپیش آن‌ها حرکت می‌کردند. صبح روز ۲۲ بهمن‌ماه، پادگان عشرت‌آباد موردحمله قرار گرفت، نیروهای سازمان نقش فعالی در تسخیر این پادگان بر عهده داشتند. مقاومت شدیدی از سوی نظامیان صور گرفت. هرلحظه بر تعداد مردمی که به قیام برخاسته بودند، افزوده می‌شد. توده قیام‌کننده، دیوارهای پادگان را از جا کندند و سیل‌آسا به درون آن سرازیر شدند. حوالی ظهر این مرکز نظامی به تسخیر مردم درآمد. در اینجا بود که مقادیر کلانی سلاح به دست مردم افتاد و گروه کثیری از مردم مسلح شدند. رفیق ملکوتیان در جریان تسخیر این پادگان جان فشاند. در فاصله کمی از عشرت‌آباد، دانشکده افسری بدون مقاومت تسخیر شد. جمعیت به‌سوی پادگان جمشیدیه به حرکت درآمد. گروهی از مردم که در میان آن‌ها نیروهای سازمان بودند، در ساختمان‌های مشرف‌به پادگان در آن‌سوی خیابان سنگر گرفتند و مردم مسلح با ارتشی‌های داخل پادگان درگیر شدند. هوا تاریک شده بود که نظامی‌ها درحالی‌که ملافه‌های سفید بردست گرفته بودند تسلیم شدند. روز ۲۳ بهمن درحالی‌که هنوز هوا کاملاً روشن نشده بود، گروهی از نیروهای سازمان  برای گرفتن زندان اوین عازم محل شدند، تنها یک سرباز با لباس شخصی دم در ایستاده بود. درگیری پیش نیامد. درب زندان که حالا دیگر زندانی سیاسی وجود نداشت، گشوده شد.  نیروهای  سازمان  انبار سلاح‌های اوین را که مملو از صندوق‌های مسلسل‌های یوزی بود، گشودند تا مردم بیشتری مسلح شوند. اما چیزی نگذشت که فاشیست‌های سیاه‌جامه سررسیدند و مانع از ورود مردم به درون زندان شدند. رفقای ما با مصادره تعدادی از مسلسل‌های یوزی به سمت پادگان سلطنت آباد حرکت کردند. توده‌های مردم انقلابی اما تا حوالی ظهر وارد پادگان شده بودند و مسلح می‌شدند.  در همین حال گروه‌های دیگری از نیروهای جانب‌دار سازمان به همراه توده‌های قیام‌کننده پادگان باغ شاه را تصرف کرده بودند. در طی این دو روز، واحدهای مسلح سازمان نیز در تسخیر تعدادی از مراکز نظامی رژیم در پیشاپیش توده‌ها حضور داشتند. یک واحد مسلح سازمان درحالی‌که در تسخیر تعدادی از مراکز نظامی حضور یافته بود، در رأس توده‌های مردم به مرکز فرستنده رادیوئی رژیم حمله کرد، در جریان این نبرد میان نظامیان مستقر در این مرکز با مردم قیام‌کننده، فرمانده این واحد نظامی سازمان، رفیق قاسم سیادتی جان فشاند.  در شهرستان‌ها نیز تا جایی که این قیام همراه با حمله به مراکز سرکوب و ستم نظامی رخ داد در اغلب موارد  نیروهای سازمان نقش و حضور فعالی داشتند. این قیام یک افتخار بزرگ برای سازمان بود و بر نفوذ و اعتبار توده‌ای آن افزود.  با توجه به نقشی که در آن روز تاریخی ۲۱ بهمن،  نیروی سازمان در برافروختن شعله‌های قیام مسلحانه داشت، معلوم نبود که بدون آن اساساً ما با قیام مسلحانه ۲۲ بهمن روبه‌رو می‌شدیم یا نه؟ چراکه ساخت‌وپاخت‌های مرتجعین در بالا صورت گرفته بود. قدرت‌های امپریالیست توافق کرده بودند که شاه برود و قدرت به دارو دسته مرتجع خمینی و امثال بازرگان واگذار گردد. هویزر در جلسه فرماندهان ارتش به آن‌ها گفته بود که باید از قدرت جدید تبعیت کنند و ارگان‌های سرکوب دست‌نخورده به هیئت حاکمه جدید منتقل گردد. خمینی به ایران برگشته بود و به دستور او مهدی بازرگان مسئول تشکیل کابینه شده بود. بنابراین تمام اقدامات برای دست‌به‌دست شدن مسالمت‌آمیز قدرت انجام‌گرفته بود و همان‌گونه که بازرگان در یک نطق تلویزیونی در همان روز ۲۲ بهمن اعلام نمود، ریاست ستاد ارتش نیز در ملاقات حضوری، همکاری ارتش را با حکومت جدید اعلام کرده بود. بنابراین با توجه به موضع‌گیری خمینی در روز ۲۱ بهمن برای بر حذر داشتن مردم از قیام و حمله به پادگان‌ها، روشن است که مرتجعین شدیداً مخالف قیام بودند. اگر ده‌ها هزار نیروی سازمان در آن روز تاریخی حضور نمی‌داشتند،  بعید نبود با توجه به این‌که در آن ایام توده‌های ناآگاه و مذهبی طرفدار و گوش‌به‌فرمان خمینی بودند، اگر حضوری هم در جریان درگیری‌های نیروی هوائی می‌داشتند، با شنیدن پیام خمینی به خانه‌های خود می‌رفتند و قیامی رخ نمی‌داد. بنابراین نقش سازمان در برافروختن شعله‌های قیام مسلحانه تعیین‌کننده بود. این‌که این قیام چه اهمیت و منافعی برای مردم داشت، خود یک بحث جداگانه است. در اینجا فقط می‌توان اشاره کرد که اگر قیام مسلحانه رخ نمی‌داد و ارگان‌های سرکوب ، ارتش ، پلیس و دستگاه امنیتی از هم نپاشیده بود و مردم مسلح نشده بودند، دار و دسته مرتجعین حاکم درهمان سال ۵۷ همان کاری را با مردم ایران می‌کردند که در سال ۶۰ کردند. این قیام باعث شد که انقلاب نتایج دوگانه‌ای به بار آورد. ازیک‌طرف قدرت سیاسی در دست یک بلوک مرتجع قرارگرفته بود. از سوی دیگر مردم مسلح شده بودند و می‌خواستند باقدرت،  دست‌آوردهائی را که در حین انقلاب به دست آورده بودند، حفظ کنند و مطالبات خود را عملی کنند. از آنجائی که ارتش و پلیس و تشکیلات ساواک و اطلاعاتی دچار ازهم‌پاشیدگی شده بودند، رژیم نمی‌توانست به‌فوریت مردم را مثل گذشته سرکوب کند. کشمکشی دوساله با شدیدترین نبردهای طبقاتی، مسلحانه و غیرمسلحانه تا سال ۶۰ میان انقلاب و ضدانقلاب حاکم در جریان بود و پس‌ازآنکه رژیم توانست نیروهای مسلح و سرکوب را بازسازی کند، در سال ۶۰ با یورش گسترده و کشتار هزاران تن از مردم ایران بر این کشمکش غلبه کرد و انقلاب با شکست قطعی مواجه شد.

متن کامل نشریه کار شماره  ۹۰۷ در فرمت پی دی اف

POST A COMMENT.