اصلاح طلبان” و گرایش “اصلاح طلبی” نماد فریب مردم در تحکیم جمهوری اسلامی

کمتر از یک ماه به نمایش انتخاباتی جمهوری اسلامی در هفتم اسفند باقی مانده است. از چند ماه پیش که کشمکش های نمایندگان سیاسی دو جناح “اصلاح طلبان” و “اصولگرایان” بر سر مضحکه انتخاباتی بالا گرفت، “اصلاح طلبان” حکومتی و عقبه آنان در خارج از کشور تمام قد وارد میدان شدند و مثل همیشه رسالت و ماهیت وجودی خود را که همان حفظ و تحکیم نظام سرکوبگر جمهوری اسلامی ست، به نمایش گذاشتند. آنان با دامن زدن به این توهم فریبکارانه که قرار است در انتخابات پیش رو فیل هوا کنند، تمام سعی خود را بر این گذاشته اند تا مردم ناراضی و بجان آمده از این حکومت ارتجاعی و آدمکش را به پای صندوق های رای بکشانند. آنان با رندی تمام مضحکه انتخاباتی موجود را به جدال میان “اصلاح طلبان” و “اصولگرایان” بر سر تغییر ترکیب مجلس ارتجاع و بعضا مقابله و یا کاهش قدرت بلامنازع خامنه ای جار می زنند، تا شاید از این طریق و صد البته با ایجاد توهم تغییر در رفتار و مناسبات هیئت حاکمه ایران بر تنور سرد و کم رمق “انتخابات” گرمی ببخشند. غافل از اینکه در فاصله سال های ۷۶ تا ۸۴ همین جناح گزافه گو و لاف زن هر دو ارگان اجرایی و قانونگذاری جمهوری اسلامی را در اختیار داشتند و به رغم این هیچ بهبود و گشایشی در زندگی توده های زحمتکش فراهم نشد. ۸ سالی که برای کارگران و توده مردم ایران در، همچنان بر همان پاشنه ای چرخید که “اصولگرایان” بر این نهادهای مردم فریب حاکمیت داشتند. سال هایی که تعدادی نویسنده و شاعر در پروژه “قتل های زنجیری” به مخوف ترین وضع ممکن ربوده و ترور شدند. قیام دانشجویی دانشگاه های تهران در تیرماه ۷۸ به بیرحمانه ترین شکل ممکن سرکوب و تعدادی از دانشجویان کشته و زخمی و تعدادی نیز تا به امروز مفقود الاثر شده اند.
در همین دوران ۸ ساله حاکمیت نیروهای به ظاهر “اصلاح طلب” بر مجلس و نهاد اجرایی رژیم بود که خاتمی در آخرین سال ریاست جمهوری اش آب پاکی بر دست رای دهندگانش ریخت و از سر استیصال و حقارت اعتراف کرد که نقش او به عنوان رئیس جمهور در این نظام ولایی صرفا در حد یک “تدارکاتچی” بوده است. همان رئیس جمهوری که همه “اعتبارش” را در حفظ و تحکیم قدرت خامنه ای و این نظام منفور آدمکش گذاشت، ولی سهمش اکنون ممنوع التصویری و ممنوع الخبری در همان نظام اسلامی مورد نظر آنان است.
با وجود شکست خفت بار تجربه ۸ ساله خاتمی، “اصلاح طلبان” حکومتی اما، از ریاکاری و توهم پراکنی مبتنی بر اصلاح پذیر بودن نظام دست بر نداشتند و مجدد در سال ۸۸ به تکاپوی احیای تجربه شکست خورده دوران “تدارکاتچی” بودن خاتمی برآمدند. حاصل تجربه دوم آنان نیز، بازداشت و حصر ۶ ساله میر حسین موسوی و مهدی کروبی دو کاندیدای “اصلاح طلبان” در انتخابات ریاست جمهوری ۸۸ بود. که اولی نخست وزیر مورد اعتماد خمینی در دوران اقتدار و ویرانگری او در دهه ۶۰ بود و دومی نیز با داشتن پیشینه ای همچون عضویت در مجمع تشخیص مصلحت نظام و ریاست مجلس ششم، لااقل تا پیش از حصر خانگی از چهره های شاخص و مورد وثوق هیئت حاکمه ایران بودند.
با روی کار آمدن روحانی، به رغم اینکه شرایط برای کارگران و زحمتکشان بسیار وخیم تر از پیش شده است و به رغم اینکه شرایط زندگی و وضعیت معیشتی ده ها میلیون توده مردم ایران به زیر خط فقر کشیده شده و کارگران هر روزه با سرکوب و بگیر و ببند وحشتناک تری نسبت به سال های گذشته مواجه هستند، اما “اصلاح طلبان” در پناه سیاست حسن روحانی و به ثمر رسیدن توافق برجام وضعیت موجود را فرصتی برای خود تلقی کرده و اینبار نیز ریاکارانه تر از پیش با توهم اصلاح نظام، مردم را به حضور در پای خیمه شب بازی انتخاباتی فرا می خوانند. “اصلاح طلبان” حکومتی از آنجایی که بنیان فکری و ماهیت وجودی شان با هزاران رشته مرئی و نامرئی به بند ناف رژیم واپسگرا و قرون وسطایی جمهوری اسلامی گره خورده است و با وقوف کامل به ماهیت دینی و ساختار سیاسی این رژیم به عنوان نظامی سرکوبگر که اساسا به دلیل همین مناسبات دینی و ساختار حاکم بر نهادهای حکومتی اش، اصلاح ناپذیری آن بارها و بارها به اثبات رسیده است، اما همچنان بر فریبکاری و شارلاتانیزم خود اصرار می ورزند. آنان برای کشاندن مردم به پای صندوق های رای اینگونه وانمود می کنند که تنها راه نجات جامعه از فقر و فلاکت، کشتار و ویرانی، و سرکوب و اختناقی که بدان گرفتار هستند، حضور فعال مردم در نمایش های انتخاباتی و به پیروزی رساندن اصلاح طلبان در این خیمه شب بازی های مسخره است.
“اصلاح طلبان” و عقبه آنان با بهره برداری از شبکه های مجازی و رسانه های ماهواره ای دست کم تا پیش از اقدام فسیل های شورای نگهبان منتخب خامنه ای در حذف گسترده کاندیداهای آنان، حداکثر تلاش خود را بکاربسته بودند که چنین توهمی را در جامعه سرکوب شده ایران و در میان توده های مستاصل شده از وضعیت موجود ایجاد کنند. مضافا اینکه توافق هسته ای و شرایط ایجاد شده در پسا برجام نیز فرصت دیگری برای آنان بود تا چند صباحی دیگر بر همان شیپور دغلکاری و ماهیت فریبکارانه خود مبنی بر اصلاح نظام جمهوری اسلامی بدمند. آنان با چنین شیوه های تبلیغاتی بر این امید هستند تا میلیون ها مردم ناراضی و به جان آمده را که در فقدان یک آلترناتیو موثر انقلابی هنوز سنگ های خود را با این رژیم ضد مردمی وا نکرده اند و بعضا از سر استیصال و درماندگی در چنبره شارلاتانیزم روحانی ها و لاف زنی های “اصلاح طلبان” قرار می گیرند، برای اقتدار خامنه ای و نظام جمهوری اسلامی به پای صندوق های رای بکشانند.
با توافق هسته ای و شرایط پسا برجام آنان امید زیادی بر موفقیت اینگونه شیوه های تبلیغاتی خود بسته بودند. اقدام فسیل های مرتجع شورای نگهبان اما، کابوسی شد که آنان را به رسوایی و دریوزگی محض کشانید. رد صلاحیت گسترده کاندیداهای جریان به ظاهر اصلاح طلبی، نقاب فریب و ریاکاری آنان را یکسره درید و چهره واقعی این شیادان و عقبه آنان را به روشنی در معرض دید عموم گذاشت. با حذف اکثریت کاندیداهای “اصلاح طلبان”، نمایندگان سیاسی این جریان با تن دادن به در یوزگی و حقارتی که زیبنده آنان است به یکباره از ادعاها و شعارهای پر طمطراق خود مبنی بر اصلاح نظام عقب نشینی کردند و اعلام نمودند که نسبت به تصمیمات مراجع قانونی نظام وفادار بوده و خود را موظف به اجرای قانون از جمله اقدامات سرکوبگرانه شورای نگهبان برگزیده ولی فقیه می دانند.
حسن روحانی که پیش از اقدامات شورای نگهبان و رد صلاحیت های گسترده این نهاد انتصابی، از وظایف رئیس جمهور در اجرای “قانون” و برگزاری یک “انتحابات رقابتی” شعار می داد، بعد از تصمیم شورای نگهبان تنها به اعلام اینکه، “نباید جناحی را که حدود ده میلیون هوادار دارد نادیده بگیریم” بسنده کرد و پس از آن سرگرم فتوحات پسا برجام خود شد. در فضای وهن آور اقدامات شورای نگهبان و شوک وارده بر “اصلاح طلبان” حکومتی و اقمارشان در خارج از کشور، ترس و نگرانی “اصلاح طلبان” از آوار شدن توهم “اصلاح نظام” در افکار عمومی جامعه شدت گرفت و از این رو، محور تبلیغات انتخاباتی آنان نیز یک شبه از اصلاح نظام به تبلیغ در جهت بقاء و تحکیم آن تغییر یافت. تبلیغات آنان که پیش از این بر محور فتح مجلس خبرگان با شعار مهار قدرت خامنه ای بود، اینک صرفا به حضور پر شور مردم جهت اعتبار بخشیدن به نظام اسلامی و تحکیم حاکمیت این رژیم منفور متمرکز گردید. زان پس با خفت و خواری در لاف زنی های اصلاح طلبانه خود به لکنت زبان افتادند، ماسک فریب اصلاح طلبی از چهره شان دریده شد و به ماهیت اصلی و خویشتن خویش بازگشتند. خویشتنی که پیش از هر چیز ریشه در ماهیت دینی این نظام، باورهای اسلامی و خوی و خصلت سرکوبگرانه آنان در دهه ۶۰ دارد. سال هایی که زیر علم خونین خمینی جلاد سینه زدند، دست در دست خامنه ای ها و برادران اصولگرایشان کمر به قتل نیروهای سیاسی بستند، تا توانستند مردم را زدند و کشتند، در هر کوی و برزن داغ و درفش و زندان بنا نهادند، هزاران زندانی سیاسی را در تابستان ۶۷ قتل عام کردند و آنگاه که دستشان کمی از قدرت بر کنار شد، چهره عوض کردند و با ماسک توهم اصلاح طلبی در ذهنیت توده ها برای تحکیم رژیم و بقاء آن تاریخ مصرف خریدند.
درست همانگونه که اکنون با رد صلاحیت ها، چهره واقعی شان آشکار گردید و با وقاحت تمام برای اینکه وظیفه خودرا درپاسداری از جمهوری اسلامی وباقی ماندن درقدرت انجام دهند، بر حضور پر شور مردم در پای صندوق های رای پای می فشارند، اما این بار نه برای اصلاح نظام، نه برای مهار قدرت بلامنازع ولی فقیه، بلکه صرفا برای ماندن در دایره حاکمیت و پاسخ به منویات خامنه ای و تکرار هجویات او در دعوت از مخالفان نظام “برای رای دادن، نه رفتن به مجلس”. در همین رابطه، حزب اصلاح طلب “ندای ایرانیان” با گذاشتن کنگره و انتشار بیانیه بر رسوایی اقدامات شورای نگهبان و جمهوری اسلامی سرپوش گذاشته و با اعلام اینکه: “تعداد قابل توجهی از افراد را که پایبندی آنان به آرمان های اصلاحات به معنای اجتماعی و ملی آن قابل اثبات است” شناسایی کرده است، از مردم و اصلاح طلبان می خواهد که فعالانه در انتخابات شرکت کنند. محمد رضا عارف در جایگاه “رئیس شورای سیاست گذاری اصلاح طلبان” نیز طی سخنانی در کنگره همین حزب، رسوایی و حقارت این جریان فکری را به نمایش گذاشت. او با بیان اینکه شاید رد صلاحیت ها فرصتی برای گردش نخبگان باشد، از بزرگان گروه های سیاسی درخواست کرد، با تاکید بیش از حد بر رد صلاحیت ها و یا تحریم انتخابات مردم را ناامید نکنند و آنان را برای مشارکت در سرنوشت خود تشویق کنند. عارف در سخنانی دیگر از این هم فراتر رفت و با وقاحت تمام اعلام کرد، “قانون اساسی جمهوری اسلامی مترقی ترین قانون موجود است” و از این منظر همه گروه ها و مردم را به حضور در پای صندوق های رای فرا خواند. این است ماهیت واقعی “اصلاح طلبان”، نه آن چیزی که شبانه روز لاف می زنند و گزافه می گویند. این است آن شارلاتانیزم نابی که در ماهیت این گرایش فکری و در پس شعار “اصلاح پذیری” نظام مدفون شده است.
بر بستر همه این واقعیات و تجربه دو دهه لاف زنی و گزافه گویی های بزدلانه این جماعت فریبکار در خرید زمان برای بقاء و تحکیم پایه های نظام جمهوری اسلامی است که سازمان ما در کنفرانس پانزدهم خود، برنقش این جریان درحفظ و بقاء جمهوری اسلامی تأکید واعلام کرد: “این گرایش که طیف گسترده‌ای را از درون جمهوری اسلامی تا اپوزیسیون بورژوایی داخل و خارج از کشور و نیز بخش قابل ‌ملاحظه‌ای از قشر خرده‌بورژوازی جدید را در برمی‌گیرد، درواقع پایه طبقاتی و اجتماعی مستحکمی را برای دوام و بقای جمهوری اسلامی در تمام این سال‌ها شکل داده است.
این‌که تصور شود جمهوری اسلامی فقط با تکیه‌بر قهر و سرکوب و دیکتاتوری عریان توانسته است نزدیک به چهار دهه، به‌رغم تمام تضادها و بحران‌ها، موجودیت خود را حفظ کند، ساده‌سازی مسئله است. واقعیت این است که به‌ویژه از مقطعی که رفسنجانی رئیس‌جمهور دولت دینی حاکم بر ایران شد و سیاست نئولیبرال اقتصادی را در دستور کار قرارداد و توأم با آن به نحو روزافزونی درآمدهای جمهوری اسلامی از نفت افزایش یافت، پایه طبقاتی این رژیم بسط یافت و بورژوازی ایران برای نخستین بار به یک نیروی قدرتمند اقتصادی و سیاسی برای حفظ نظم موجود تبدیل گردید. گرایش سیاسی این طبقه را عمدتاً جریانی نمایندگی کرده است که در سال ۷۶ تحت عنوان “اصلاح‌طلب” با ریاست جمهوری خاتمی به قدرت رسید”.
پوشیده نیست که در تمامی این سال ها حتی آن گروه‌هایی از اپوزیسیون‌بورژوایی که خود را مخالف جمهوری اسلامی معرفی می‌کنند، همین‌که نزاع و کشمکشی میان جناح‌های رژیم بر سر سهم‌بری از قدرت اقتصادی و سیاسی در می‌گیرد، یا فراخوانی از سوی “اصلاح‌طلبان” برای شرکت در انتخابات صادر می شود، همه آن‌ها مستقل از این‌که سلطنت‌طلب باشند، جمهوری‌خواه یا چپ لیبرال، پشت سر “اصلاح‌طلبان” صف می‌کشند و با حمایت از آن‌ها، پایه‌های استمرار رژیم سرمایه داری جمهوری اسلامی‌را تحکیم و قوام می‌بخشند. یکبار به نام اصلاح‌طلبی، بار دیگر به نام سبز، دیگربار به بهانه حل نزاع هسته‌ای و سر و سامان دادن به اوضاع اقتصادی و حمایت از روحانی و اکنون نیز با شعار تسخیر دو مجلس خبرگان و شورای اسلامی تحت پوشش محدود کردن نقش و جایگاه رهبری آنهم با شعار “مجلس خبرگان به پالایش و بازسازی نیاز دارد و امیدواریم در این انتخابات این تحول صورت پذیرد” (رسول منتجب نیا، قائم مقام حزب اعتماد ملی به دبیر کلی مهدی کروبی) می خواهند کارگران و توده های زحمتکش را به سوی تحکیم پایه های این نظام استبدادی بکشانند.
باری این است نقش واقعی و رسالت “اصلاح طلبان”. این است آن وظیفه و رسالتی که آنان برای خود در نظام جمهوری اسلامی قائل هستند. وظیفه و رسالتی که همواره در پس پرده “اصلاح طلبی” و شعار “اصلاح نظام” برای فریب میلیون ها مردم ناراضی و سرکوب شده و صد البته برای کشاندن آنان به پای صندوق های رای استتار شده است.

متن کامل نشریه کار شماره ۷۱۰ در فرمت پی دی اف

POST A COMMENT.