یاداشت سیاسی- در سرمای پاییزی روز دوشنبه ۸ آبان، شعله های آتش در پارک واقع در محله ی هرندی، در منطقه ی ۱۲ تهران که یکی از مراکز کارتون خوابهاست، زبانه کشید. آتشی که نه برای گرم کردن جسم رنجور انسانهایی که قربانیان نکبت نظم موجود شده اند، بلکه برای نابودی هستی ناچیز و آخرین پناهگاه آنان، شعلهور گردید. ریختن بنزین به روی آنان هشداری به این معنا بود که دفعه ی دیگر خود این انسانها هستند که به همراه وسایل و چادرها به آتش کشیده خواهند شد. ماموران انتظامی و حتی آتش نشانی شاهد و ناظر این صحنهها بودند، اما حتی یک نفر از مجرمین نیز در این ماجرا دستگیر نشد. رسانههایی که این خبر را منتشر کردند، تعداد حمله کنندگان با چوب و چماق و بنزین را سی تا چهل نفر از «اهالی محل» ذکر کردند. شهردار منطقه ۱۲ نیز یک روز بعد در توضیح خود که در خبرگزاری حکومتی ایسنا منتشر شد، مردم محل را عاملین این اقدام دانست و علت را نارضایتی مردم شمرد که «از اینکه هویت محله آنها با این موضوعات گره خورده ناراحت هستند». او در منطقه ای که طبق سرشماری سال ۱۳۹٠، ۲۴٠هزار نفر در آن زندگی می کنند، سی تا چهل نفر را «مردم» می نامد و به جای توضیح علت بیعملی ماموران انتظامی، تنها تفاهم خود را برای علت حمله بیان می کند. درواقع اظهارات وی نه تنها محکوم کردن این اقدام نیست، بلکه نشان دادن چراغ سبز به اراذلی است که به اقدامهای مشابه در آینده دست بزنند.
حمله با چوب و چماق به بی خانمانهای مستقر در پارک هرندی، نمونه ی راه حلی است که نه تنها شهردار منطقه ۱۲، بلکه مسئولین مختلف نظام نیز مستقیم یا غیرمستقیم برای رفع مشکل «تصویری زشت از پایتخت!»، توصیه و از آن پشتیبانی می کنند. این در حالی است که کارتون خوابی، اصطلاحی که به زندگی در دخمه ها، آلونک ها و چادرها در شهرهای بزرگ اطلاق می شود، مدت هاست که دیگر مختص تهران نیست و در تمام مناطق و شهرهای بزرگ از جمله خراسان رضوی و اصفهان به خطوطی ماندگار بر چهره ی این شهرها تبدیل شده است.
برخی دیگر از مسئولین و یا رسانههای حکومتی اگرچه به معضلات جامعه مانند بیکاری و اعتیاد به عنوان علل کارتون خوابی اشاره هایی میکنند، اما با ریاکاری، از مسئولیت خود شانه خالی کرده، تقصیر را به گردن دیگری انداخته و علت عدم حل معضل کارتون خوابی را تنها عدم هماهنگی مسئولین نهادها و ارگان های مختلف از جمله شهرداری، نیروهای انتظامی، بهزیستی، سازمان رفاه و غیره عنوان می کنند. عدهای دیگر در بین این جماعت مفتخور حکومتی هستند که ریاکاری را به حد اعلا رسانده و با ریختن اشک تمساح و ادعای انسان دوستی، صدقه و خیریه را راه حل این معضلات می دانند. آنان با راه انداختن شوهای تبلیغاتی به همراه انصارخود و سیاهی لشکری از آدمهای خوش خیال و سبک مغز و حتی ناآگاه و در عین حال مشتاق به کمک، به دیدار کارتون خوابها رفته و پس مانده ی سفره های رنگین شان را در مقابل دوربین های عکاسی و فیلمبرداری با اشک و آه تقدیم انسانهای بیچاره و مستأصل کارتون خواب می کنند. همچنین انواع و اقسام دسته جات تحت عنوان به اصطلاح سازمان های مردمی هستند که به جمع آوری اعانه و صدقه می پردازند و تبلیغ «مشارکت های مردمی» را میکنند. کار آنان نیز در نهایت چیزی نیست جز ترویج فرهنگ گداپروری و منحرف کردن توجه افکار عمومی از مسئولیت دولت و ریشههای بنیانی این معضلات. در این بین، عملیاتی نیز از سوی دولت صورت می گیرد، از جمله جمع آوری کارتن خوابها که توسط نیروهای انتظامی با اِعمال خشونت و رفتار غیرانسانی همراه است. در این رابطه میتوان از جمله به دستگیری بیش از ۷٠٠ نفر از کارتن خوابها در خرداد ماه سال جاری اشاره کرد. در این بین، مراکزی نیز تحت عنوان سامان سرا یا گرمخانه تاسیس شده که به هیچ وجه جوابگوی هزاران کارتون خواب نخواهد بود و باز نمونه ی دیگری از اقدامات نمایشی رژیم است که هیچ ربطی به یافتن یک راه حل واقعی برای رفع پدیده ی کارتون خوابی ندارد.
هیچیک از اقدامها یا سیاستهای ذکر شده نه تنها به حل معضل کارتون خوابی کمک نکرده است، بلکه این پدیده به اعتراف خود مسئولین نظام نیز به شدت رو به گسترش است. یکی از علل این وضعیت، افزایش شدید اعتیاد در جامعه است، چرا که حدود ۸٠ درصد کارتون خوابها را معتادین تشکیل می دهند. طبق اعلام وزیر کشور در مرداد سال ۹۳، ۱٠٠ هزار معتاد در خیابانها زندگی میکردند که بیش از ۱۳ تا ۱۵هزار نفر از آنان ساکن تهران بودند. به گفته ی مدیر عامل سازمان رفاه، بیش از ۳٠٠٠ معتاد تنها در محله ی هرندی (دروازه غار سابق) ساکن شده اند. علاوه بر این محل، همچنین منطقه دره فرحزاد و پارک شوش و نیز اطراف بزرگراه ها و اتوبان ها نیز به مراکز اِسکان معتادین تبدیل شده اند.
با اینکه اعتیاد و در پی آن کارتون خوابی پدیده ی جدیدی در ایران نیست، اما افزایش شدید تعداد معتادین جامعه و به ویژه گسترش اعتیاد در بین اقشار مختلف جامعه از جمله دانشجویان و به ویژه زنان و همچنین کاهش سن معتادین به زیر ۱۶ سال، از ویژگیها یی است که به شاخص های پدیده ی اعتیاد در جمهوری اسلامی تبدیل شده است. اگرچه رژیم از تهیه و ارائه ی آمار رسمی در مورد آسیب های اجتماعی تا حد زیادی خودداری میکند، اما طبق رقم های ذکر شده از سوی مسئولین بهزیستی، ده درصد از معتادان را زنان تشکیل میدهند. همچنین به گزارش سلامت نیوز در روز ۲۳ آبان سال جاری، بیش از یک سوم کارتون خوابها شامل زنان می شود. مقایسه ی این آمار نشان میدهد که مردان معتاد به نسبت زنان معتاد، شانس بیشتری برای زندگی در خانواده و داشتن مسکن دارند. همچنین در سال جاری تعداد زنان کارتن خواب حامله به شدت افزایش یافته که طبق اظهار رضا جهانگیری فر، معاون خدمات اجتماعی در گفتگو با «اعتماد»، سه درصد از زنان کارتن خواب را تشکیل می دهند. بخشی از حاملگی این زنان به دلیل حضور فعال مافیای خرید و فروش کودکان است که از ته مانده ی جسم زنان معتاد نیز برای سودآوری استفاده می کند. یکی از اعضای شورای اسلامی شهر تهران، اخیراً در این رابطه از خرید و فروش ۱٠٠ هزار تومانی نوزادان در اطراف بیمارستان های جنوب شهر خبر داد. کودکان زنان کارتن خواب اگر به فروش هم نروند، از همان آغاز حیات به نسل جدید کارتون خوابها تعلق دارند. به این جمعیت، بخشی از کارتن خوابها نیز اضافه میشوند که از زحمتکشان روستایی تشکیل میشوند که به دنبال کار به شهرهای بزرگ میآیند و به جای داشتن زندگی بهتر در بیغوله های اطراف شهر سامان گرفته و چه بسا که به دام اعتیاد و قاچاقچیان مواد مخدر افتاده و دیگر هرگز از رده ی کارتون خوابها و مصائب آن خارج نمی شوند، همچنین دختران و زنان فراری نیز بخشی دیگر از جمعیت کارتون خوابها را تشکیل میدهند که آینده ی آنان نیز در همانجا رقم می خورد.
در عین حال باید به این نکته توجه داشت که اعتیاد نیز مانند تمام آسیب های اجتماعی دیگر، اگر چه در پی خود صدمات اجتماعی دیگری مانند بیکاری، فقر و بی خانمانی را به دنبال دارد اما خود معلول عوامل دیگری است که ریشه در مناسبات اقتصادی و وجود نظام طبقاتی در جامعه دارد. اگرچه حل ریشهای نابسامانی های اجتماعی در جامعه ی طبقاتی اصولاً ممکن نیست، و تا زمانی که جامعه ی طبقاتی وجود دارد، کاخ ها هستند که به بهای ویران کردن کلبه ها بر سر زحمتکشان، به پا می شوند. با این وجود، بسیاری از کشورهای سرمایه داری که درآمدهای هنگفت از فروش نفت هم مانند ایران ندارند، در نتیجه ی مبارزات جنبش های مردمی و برای جلوگیری از شورش های اجتماعی، به اقدامهای رفاهی نسبی دست زده اند. رژیم جمهوری اسلامی که سرکوب را به عنوان ابزار اصلی حفظ نظم سرمایه داری موجود به کار می برد، همزمان، سیاست تحمیق و فریب توده های مردم را نیز در دستور کار دارد و ادعای خیرخواهی نیز می کند. وجود کارتن خوابها در کنار گدایان و کودکان خیابانی انکار این تزویر و درواقع آینه ای است که چهره ی کریه نظام طبقاتی جمهوری اسلامی را منعکس میکند.
نظرات شما