ارعاب‌‌گرانی که مرعوب طبقه کارگرند

کشته شدن شاهرخ زمانی در ۲۲ شهریور به دست رژیم جنایتکار جمهوری اسلامی در زندان رجائی شهر، رویدادی منفک و بی‌ارتباط با آن‌چه که در جنبش کارگری و در کل جامعه می‌گذرد، نبوده و نیست. رژیم سرمایه‌داری و سرکوب‌گر جمهوری اسلامی، دشمن آشتی‌ناپذیر کارگران و کمونیست‌ها بوده است و خواهد بود. جمهوری اسلامی ده‌ها هزار تن از کمونیست‌ها، کارگران انقلابی و پیشرو و دیگر نیروهای مخالف خود را چه در زندان‌های قرون وسطایی چه بیرون از زندان‌ها به کام مرگ فرستاده است. ارتجاع ددمنش اسلامی در قتل و کشتار مخالفین خود چنان وقیح و بی‌رحم است که به هر جنایتی دست می‌زند و هیچ دغدغه یا شرمی نسبت به این جنایات و افشاء آن به خود راه نمی‌دهد. یک روز زندانیان سیاسی را قتل‌عام می‌کند، روز دیگر قتل‌های زنجیره‌ای را سازمان‌می‌دهد و یا اعضای کانون نویسندگان ایران را می‌رباید و جنازه‌آن‌ها را در بیابان رها می‌کند و امروز به جان کارگران کمونیست افتاده و کمر به نابودی پیشروان جنبش طبقاتی کارگران بسته است. کارگران پیشرو و فعالان جنبش کارگری که در تمام دوران حاکمیت جمهوری اسلامی از جمله در ده پانزده سال اخیر حتا یک لحظه از تعقیب و بازداشت و زندان و پی‌گردهای قضایی و امنیتی در امان نبوده‌اند، اکنون شدیدتر از گذشته، در معرض قهر و سرکوب دستگاه امنیتی و اطلاعاتی قرار گرفته‌اند. موج جدید سرکوب که بی‌سرسازی و مقابله با جنبش طبقاتی اعتلا یابنده کارگران هدف محوری آن است، چنان گستاخ و وحشیانه آغاز شده که تردیدی در نیّت شوم سرکوب‌گران در ارعاب طبقه کارگر و کور ساختن افق‌‌هایی که گسترش اعتراضات و اعتصابات کارگری در برابر کارگران و جنبش کارگری گشوده است و بیش از این خواهد گشود، باقی نمی‌گذارد.
شاهرخ زمانی، کارگر کمونیست عضو شورای نمایندگان کمیته پی‌گیری ایجاد تشکل‌های کارگری، عضو هیات بازگشایی سندیکای کارگران نقاش و عضو افتخاری سندیکای کارگران نقاش استان البرز که در بیرون و درون زندان، استوار و پی‌گیر در راه آرمان‌های کارگری و سوسیالیستی مبارزه می‌کرد، به دست جمهوری اسلامی به قتل رسید. جمهوری اسلامی اما به این اکتفا نکرد. دستگاه اطلاعاتی و سرکوب رژیم، اعضای خانواده وی را نیز نه فقط به منظور عدم پی‌گیری چگونگی مرگ شاهرخ، بلکه هم‌چنین برای معرفی برخی از شرکت‌کنندگان در مراسم خاک‌سپاری وی در تبریز و وقیحانه‌تر از آن، برای همکاری تحت فشار گذاشته‌اند. واله زمانی یار و پسرعموی شاهرخ و از اعضای فعال سندیکای کارگران نقاش استان البرز در ۲۹ شهریور دستگیر و به مکان نامعلومی منتقل شد. سه‌شنبه شب ۲۴ شهریور، منزل علی نجاتی از اعضای فعال هیات مدیره سندیکای کارگران نی‌شکر هفت‌تپه که به خاطر فعالیت‌های آگاه‌گرانه و سندیکایی، چندبار بازداشت و زندانی و از کار اخراج شده است، مورد یورش وحشیانه نیروهای سرکوب قرار گرفت که پس از تفتیش و ضبط برخی وسائل، این کارگر مبارز و پیشرو را با خود می‌برند. محمود صالحی فعال کارگری که از پایه‌گذاران کمیته هماهنگی برای کمک به ایجاد تشکل‌های کارگری‌ست و سال‌هاست تحت پی‌گردهای دائمی و آزار دستگاه اطلاعاتی‌ست و لطمات جسمی و روانی زیادی را بر وی وارد ساخته از جمله کلیه‌های این کارگر مبارز را از کار انداخته‌اند، اخیرا به اتهام‌های واهی به ۹ سال زندان محکوم ساخته‌اند. در اندیمشک، بندرلنگه، کردستان نیز تعداد دیگری از فعالان کارگری و سندیکایی بازداشت یا به دادگاه احضار شده‌اند. چهار کارگر ایران‌خودرو به خاطر فعالیت در شبکه‌های اجتماعی بازداشت شده‌اند. بهنام ابراهیم‌زاده فعال کارگری و فعال حقوق کودک که پنج سال است به طور مداوم در زندان‌های رژیم تحت شکنجه‌های شدید جسمی و روانی قرار دارد، به دنبال شکایت زندانبان و پرونده‌سازی جدید، حدود ۳ سال به دوران حبس‌اش اضافه شده است. محمد جراحی و ده‌ها فعال کارگری دیگر یا در زندان‌ها، مستمرا تحت فشار و شکنجه قرار دارند یا هر روز به بی‌دادگاه‌های رژیم احضار می‌شوند و مورد آزار و ارعاب قرار می‌گیرند.
فعالین سندیکای کارگران شرکت‌واحد اتوبوس‌رانی تهران و حومه و سایر تشکل‌های کارگری و تشکل‌های فعالان کارگری نیز پیوسته تحت تعقیب و پی‌گرد قضایی و نیروهای امنیتی قرار دارند. جنبش کارگری هرگز شکنجه‌های جسمی و روانی رژیم علیه رضا شهابی از اعضای برجسته سندیکای کارگران شرکت‌واحد را فراموش نمی‌کند. مسبب تمام بیماری‌ها و آسیب‌های جسمی رضا شهابی جمهوری اسلامی‌ست. پنج عضو دیگر این سندیکا نیز به نام‌های حسن سعیدی، وحید فریدونی، ناصر محرم‌زاده، حسین کریمی سبزوار و فرحناز شیری مانند رضا شهابی، به خاطر فعالیت‌های آگاه‌گرانه و سندیکایی از کار اخراج شده‌اند و سال‌هاست به‌رغم آن که دیوان عدالت اداری ظاهرا رای به بازگشت به کار آن‌ها داده است، اما کارفرما کماکان مانع بازگشت به کار آن‌هاست!
علاوه بر این‌ها، احضار و محاکمه و بازداشت کارگران پیشرو و فعالان اعتصابات کارگری که با به قدرت رسیدن حسن روحانی در مقیاس سراسری و گسترده رایج گشت، پیوسته تشدید شده است. صرف‌نظر از احضار و محاکمه بیش از ۵۰ کارگر معدن سنگ‌آهن بافق و چادرملو و ده‌ها فعال اعتصاب در پلی‌اکریل، پتروشیمی، ذوب‌آهن و صدور حکم شلاق برای برخی از آن‌ها، تنها در ظرف شش ماه اول سال جاری بیش از ۱۰۰ کارگر و فعال اعتصاب در معادن، کاشی‌سازی‌ها، لوله‌سازی، سیمان‌سازی‌ها، پتروشیمی، نفت، فولاد، شیشه آبگینه و ایران برگ، به خاطر دفاع از حقوق کارگران و به جرم تلاش برای تشکل‌یابی کارگران از کار اخراج شده‌اند.
این واقعیت بر کسی پوشیده نیست که جنبش کارگری ایران طی دو سال اخیر به ویژه از لحاظ تشکل‌یابی و کمیت اعتراضات و اعتصابات کارگری، به‌رغم تمام محدودیت‌ها و سرکوب‌ها، به نحو قابل توجهی، رشد و ارتقاء یافته است. اعتراضات و اعتصابات فزاینده و گسترش‌یابنده کارگری در سرتاسر کشور و اعتلای جنبش طبقاتی کارگران، گرد مرگ و وحشت بر چهرۀ نظامی پاشانده است که در بحران‌های گوناگون دست و پا می‌زند. تشدید سرکوب و ارعاب کارگران و فعالان کارگری، نه از روی توانائی و اقتدار، که از ضعف و ترس از جنبش بالنده کارگری‌ست. آن‌ها که کمر به ارعاب کارگران بسته‌اند، خود مرعوب طبقه کارگرند و از آن‌جا که نتوانسته‌اند و نمی‌توانند کارگران و جنبش طبقاتی کارگران را مرعوب سازند، به انتقام‌گیری از طبقه کارگر روی آورده‌اند.
رژیم ضدکارگری جمهوری اسلامی، توام با رشد جنبش کارگری و شکل‌گیری برخی تشکل‌های کارگری در دهه هشتاد، دور جدیدی از سرکوب و ارعاب کارگران پیشرو و فعالان کارگری را آغاز کرد و ده‌ها کارگر پیشرو و فعال سندیکایی را که در جریان فعالیت‌های خود شناخته شده بودند، به زندان افکند. دستگاه سرکوب و امنیتی رژیم در تمام طول این سال‌ها، چه در زندان چه بیرون از زندان، به تهدید و ارعاب سیستماتیک کارگران پیشرو و فعالان کارگری پرداخت. علیه آن‌ها به انواع پرونده‌سازی‏ها، دسیسه‌ها و توطئه‌ها دست زد. با اخراج از کار و شکنجه و آزار و بازجویی‌های فرسایشی و حتا تهدید و آزار اعضای خانواده‌آن‌ها و ایجاد محدودیت‌های گوناگون برای آن‌ها، سعی کرد فعالان و رهبران تشکل‌های کارگری و کارگران پیشرو و تاثیر‌گذار در تشکل‌ها و در جنبش کارگری را مرعوب و خاموش سازد و آن‌ها را به تسلیم بکشاند. تمام سعی رژیم و دستگاه اطلاعاتی و سرکوب آن‌این بود که این کارگران را یا از فعالیت‌های مبارزاتی و تلاش‌برای متشکل ساختن کارگران باز دارد و یا آنان را به نحوی حذف و از صحنه مبارزه خارج ساخته و کاری کند که سایر کارگران جرات نکنند در راه آن‌ها گام نهند و برای احقاق حقوق خود، قدم در راه مبارزه متشکل بگذارند.
جمهوری اسلامی اما به‌رغم تمام این ددمنشی‌ها و به‌رغم اقدامات جنایت‌کارانه دستگاه اطلاعاتی و امنیتی‌اش علیه فعالان سندیکایی و کارگران پیشرو، گرچه توانست موانع عمده‌ای دربرابر فعالیت تشکل‌های توده‌ای کارگری ایجاد کند و هزینه‌های سنگینی را بر جنبش کارگری تحمیل کند،اما نتوانست به تلاش‌و مبارزه کارگران برای تشکل‌یابی پایان دهد، یا صورت مساله را پاک و جنبش طبقاتی بالنده طبقه کارگر را از این میان حذف کند.
در این‌که جمهوری اسلامی یک رژیم ارتجاعی، ضدکارگری و سرکوب‌گر بوده است و در تمام دوران حاکمیت خود با تکیه بر سر نیزه، حکم رانده و ادامه حیات داده است هیچ تردیدی نیست. بازداشت و آزار و حبس کارگران پیشرو و فعالان کارگری نیز نکته تازه‌ای نیست. نکته اصلی این است که در شرایطی که جمهوری اسلامی با بحران‌های متعددی در عرصه داخلی، منطقه‌ای و فرا منطقه‌ای دست به گریبان است،اعتراضات و اعتصابات کارگری وسعت گرفته است. کارگران که هر روز بیش از پیش به ضرورت اتحاد و تشکل پی‌برده و به تجربه آموخته‌اند که طبقه کارگر سلاح دیگری جز تشکیلات ندارد ، دارند خود را متشکل می‌کنند. کارگران درجریان مبارزه آموخته وبیش از پیش می‌آموزند که در مبارزه طبقه کارگر علیه بورژوازی، تشکیلات مهم‌ترین سلاحی‌ست که این طبقه برای تحقق مطالبات خویش و کسب قدرت سیاسی به آن نیاز دارد. رژیم سرمایه‌داری جمهوری اسلامی نیز این را می‌داند و از تشکل کارگران و تلاش آن‌ها برای ایجاد تشکیلات وحشت دارد. از همین روست که تمام قدرت سرکوب خود را به کار بسته است تا نگذارد طبقه کارگر خود را به این سلاح تجهیز کند. کوبش پیوسته امواج خروشان اعتصابات کارگری که هر بار با آگاهی و تشکل‌یابی نسبی کارگران همراه می‌شود، بر ساحل به ظاهر آرام و بر قلب نظام، آرام و قرار را از سران رژیم ربوده است و جمهوری اسلامی می‌خواهد با سرکوب بیشتر این روند را متوقف سازد. موج جدید سرکوب که با قتل کارگر کمونیست شاهرخ زمانی و تشدید سرکوب فعالان کارگری و سندیکایی و دیگر کارگران پیشرو آغاز گشته را در همین رابطه باید دید.
اما تشدید و تداوم مبارزه کارگران علیه سرمایه‌داران و دولت آن‌ها، نشان دهنده این واقعیت است که سرکوب، با هر درجه از خشونت و بی‌رحمی، چنانکه درگذشته نیز اثبات شده است ، نمی‌تواند طبقه کارگر را از مبارزه و از معادلات سیاسی موجود یا تحولات آینده حذف کند. اعتراضات و اعتصابات کارگری در طی دو سال اخیر پیوسته در حال گسترش بوده است. وقتی که نیروی انتظامی جمهوری اسلامی (ناجا) در خرداد ماه سال جاری از افزایش ۵۵ درصدی اعتراضات صنفی خبر داد و گذار از اعتراضات صنفی به اعتراضات سیاسی را هشدار داد، وقتی‌که به اعتراف استاندار کرمان تنها در ظرف پنج ماه و ده روز اول سال جاری، فقط در استان کرمان بیش از ۶۵۰۰ اعتراض و اعتصاب کارگری رخ داده است، این نشان‌دهنده آن است که طبقه کارگر مرعوب سرکوب‌گران نشده است. کارگران نه فقط مرعوب ارعاب‌گران و اقدامات سرکوب‌گرانه نخواهند شد، بلکه به حکم موقعیت طبقاتی خود، هیچ راه دیگری جز مبارزه و تشدید آن ندارند. طبقه کارگر در مصاف دائمی با کارفرمایان و دولت آ‌ن‌ها، مبارزه خود را صیقل داده است و بیش از این صیقل خواهد داد و در مقابله با ارتجاع و نظم موجود، یگانه طبقه تا به آخر پی‌گیر و انقلابی‌ست.
با این‌همه نمی‌توان و نباید در برابر موج جدید سرکوب و جنایات رژیم سرمایه‌داری جمهوری اسلامی ساکت نشست . در برابر این هجوم وحشیانه باید ایستاد و به هر وسیله ممکن دست ارتجاع اسلامی را از تعرض به کارگران پیشرو و جنبش کارگری کوتاه ساخت. درعین حال جنبش کارگری با استفاده از تجارب مبارزاتی و سازمان‌یابی کارگران می‌تواند و باید روش‌های مبارزاتی و سازماندهی خود را به نحوی تعیین کند که میزان تلفات و خسارات را پایین آورد. نیازی به گفتن نیست که تصور پیشرفت جنبش طبقاتی کارگران از جمله در زمینه سازماندهی و تشکل‌یابی بدون تلفات و خسارات، تصوری ذهنی و خیالی باطل است. تجربه جنبش کارگری در سراسر جهان نشان داده است که در هر گام پیشرفت جنبش طبقاتی کارگران، طبقه کارگر متحمل خسارت‌هایی نیز شده است و دستاوردهای طبقه کارگر آسان به دست نیامده است. چه بسا بسیاری از بهترین و آگاه‌ترین عناصر طبقه کارگر همه چیز خود را در این راه از دست داده‌اند و با جانفشانی‌های خود، راه را بر پیشرفت جنبش طبقاتی کارگران گشوده‌اند. به‌رغم این‌واقعیت اما ما می‌توانیم از میزان تلفات و خسارات ناگزیر این راه دراز بکاهیم. این واقعیتی‌ست که گرایش رفرمیستی درون جنبش کارگری و مبلغین قانون‌گرایی و کار علنی و کسانی که تحت هر شرایطی از جمله شرایط پلیسی حاکم بر جامعه، برعلنی بودن هویت فعالین کارگری و کارگران پیشرو اصرار می‌ورزند، عملا وسیله کنترل دائمی این فعالان و کارگران پیشرو را توسط وزارت اطلاعات و دیگر ارگان‌های پلیسی و سرکوب رژیم فراهم می‌سازند و از این طریق چنان‌که تجربه جنبش کارگری ایران لااقل در یک دهه اخیر نشان داده است، تلفات و خسارات زیادی بر جنبش کارگری وارد ساخته‌اند. طبقه کارگر به اشکالی از سازماندهی و فعالیت نیاز دارد که بر شرایط سیاسی حاکم منطبق باشد. مادام که رژیم دیکتاتوری عریان بر ایران حاکم است، یا لااقل تا وقتی‌که توازن قوای طبقاتی به نحوی‌ست که طبقه کارگر نمی‌تواند رژیم را در مقیاس سراسری به عقب‌نشینی وا دارد، اساس فعالیت پیش‌تازان جنبش کارگری فعالیت مخفی و سازمان‏یابی طبقه کارگر نیز درتشکل‏های مخفی خواهد بود. جنبش کارگری نیازمند هسته های سرخ کمونیستی به‏ویژه درکارخانه ها و مؤسسات بزرگ، به مثابه سنگ بنای حزب طبقاتی کارگران است .جنبش کارگری در لحظه کنونی نیازمند ایجاد و تکثیر سلول‌ها و کمیته‌های مخفی در هر موسسه تولیدی و خدماتی و نیازمند کمیته های مخفی هماهنگی رشته های گوناگون تولید است. یورش‌های پی‌درپی دارندگان سر نیزه و تشدید سرکوب فعالان و تشکل‌های کارگری، ضرورت تشکیل هسته ها و کمیته‌های مخفی را عیان‌تر ساخته است. بدیهی‌ست که در جنب هسته‌ها و کمیته‌های مخفی کارگری می توان و باید از هر امکان و فعالیت قانونی، نیمه قانونی و تشکل‌های پوششی گوناگون علنی نیز استفاده کرد.

متن کامل نشریه کار شماره ۷۰۲ در فرمت پی دی اف

POST A COMMENT.