آوارگی و پناهندگی، بحران علاج‌ناپذیر نظام سرمایه‌داری

مرزهای امن اروپایی ناامن شده‌اند. دولت‌های اروپایی تدابیر ویژه‌ای برای حفاظت از مرزها اندیشیده‌اند. رفت‌وآمد آزادانه میان کشورهای عضو اتحادیه اروپا به حالت تعلیق درآمده است. واحدهائی از ارتش به مرزها گسیل‌شده‌اند. کشتی‌های جنگی برای حراست از مرزها به گشت‌زنی در دریا مشغول شده‌اند. برخی کشورهای خط مقدم جبهه به دور خود حصارهایی باسیم خاردار کشیده‌اند و قوانین ویژه‌ای برای مجازات عبور غیرمجاز از مرز تصویب کرده‌اند..
این تدارکات جنگی برای چیست و دشمن کیست؟ دشمنی که دولت‌های اروپایی به مقابله با آن برخاسته‌اند، یک دولت و ارتش رقیب و بیگانه نیست. قصد اشغال و کشورگشایی ندارد. هیچ سلاح سرد و گرمی با خود ندارد. ارتشی مرکب از زنان و مردان و کودکانی است که با دست‌خالی از خاورمیانه و افریقا به‌سوی اروپا به حرکت درآمده‌اند. پیام این حرکت روشن است. مرزهای ایجادشده، مصنوعی است و باید برچیده شوند. بشریت دیگر نمی‌تواند فقر، گرسنگی، بیکاری، جنگ و کشورگشایی، نابرابری، استبداد و بی حقوقی، ناامنی و آوارگی و تمام فجایعی که نظم سرمایه‌داری به بار آورده است، تحمل کند. این ارتش پیام‌آور یکی دیگر از بحران‌های نظام سرمایه‌داری و جلوه‌دیگری از بحران عمومی و همه‌جانبه این نظم است.
اکنون چند ماهی است که اخبار مربوط به سیل پناهندگان به اروپا در صدر اخبار و گزارش‌های جهان قرارگرفته است. وسایل ارتباط‌جمعی و سران و مقامات اروپایی چنان از بحران پناهندگی سخن می‌گویند، که گویی تاکنون خبری از آوارگی و پناهندگی در جهان نبوده و حالاست که از آسمان نازل‌شده و بحران پناهندگی را پدید آورده است.
سال‌هاست که درنتیجه سیاست‌های قدرت‌های امپریالیست، برافروخته شدن جنگ‌هایی که این قدرت‌ها مستقیم و غیرمستقیم در آن نقش داشته‌اند، حمایت و تقویت رژیم‌های استبدادی، اسلام‌گرایان و دولت‌های مذهبی، فقر، گرسنگی و بیکاری، تعصبات نژادی، ملی و مذهبی، میلیون‌ها انسان آواره شده‌اند. روندی که به‌ویژه از اوایل قرن بیست و یکم تشدید شده است.
به گفته‌ی دبیر کل سازمان ملل تا پایان سال ۲۰۱۴ که هنوز صحبتی از بحران پناهندگی نبود، تعداد آوارگان و پناه‌جویان در سراسر جهان به ۵۹ میلیون و ۵۰۰ هزار نفر رسیده بود.
سازمان عفو بین‌الملل پیش‌ازاین، در گزارش‌های خود اعلام کرده بود که تنها در اردوگاه‌های پناهندگان ترکیه، لبنان، اردن و عراق، ۴ میلیون انسان بدون کمترین امکانات در بدترین شرایط معیشتی، بهداشتی و درمانی به سر می‌برند. در جنوب افریقا آوارگان متجاوز از ۳ میلیون نفرند. لذا اگر قدرت‌های اروپایی و مهم‌ترین وسایل ارتباط‌جمعی، اکنون از بحران پناهندگی سخن می‌گویند، ازآن‌روست که این پناهندگان به مرزهای اروپا رسیده‌اند و الا بحران از مدت‌ها پیش وجود داشته است.
دولت‌های اروپائی برای مقابله با این بحران، اقدامات متعددی را به مرحله اجرا درآورده‌اند، اما به‌رغم تمام اقدامات بازدارنده و حتی سرکوبگرانه و نظامی، هیچ مانعی تاکنون نتوانسته، جلوی سیل این موج پناهندگی را بگیرد.
چراکه این مردم ستمدیده چیزی برای از دست دادن ندارند و در چنان وضعیت اسف‌باری به سر می‌برند که حاضرند برای نجات از وضعیت فاجعه‌بار موجود، حتی جان خود و فرزندان خردسالشان را برای رسیدن به کشوری امن و احتمالاً پیدا کردن کاری که زندگی بخورونمیر آن‌ها را تأمین کند، به خطر اندازند. هرچند که آن‌ها در درون کشورهای اروپایی نیز با ناامنی‌های جدید مواجه اند که نمونه‌های آن در اقدامات ضد انسانی گروه‌های نژادپرست اروپائی، فراوان‌اند.
بر طبق گزارش‌های انتشاریافته، از آغاز سال ۲۰۱۴ تا پایان نیمه اول سال ۲۰۱۵، حدود ۵۵۰۰ زن و مرد و کودک پناه‌جو از افریقا و خاورمیانه درراه رسیدن به اروپا در دریا غرق شدند و جان خود را از دست دادند. صدها تن دیگر نیز در مسیرهای پرخطر دیگر مرده‌اند که برملا شدن اجساد درون یک کامیون یخچال دار، فقط یک نمونه آن بود. این موج پناهندگانی را که از جان خود گذشته و به پشت مرزهای کشورهای اروپایی رسیده‌اند، دولت‌های اروپایی، به‌سادگی نمی‌توانند مهار کنند. هم‌اکنون صدها هزار تن از این پناهندگان به طرق مختلف، مرزها را پشت سر گذارده و وارد کشورهای اروپایی شده‌اند. صدها هزار تن دیگر در پشت مرزها صف‌کشیده‌اند و امواج دیگری درراه است. این پناه‌جویان عمدتاً سوری، عراقی، افغانی، ایرانی، پاکستانی، سومالیایی، سودانی، نیجره‌ای، اریتره‌ای هستند که از شر جنگ‌های ارتجاعی، دولت‌ها و گروه‌های اسلامی فرار کرده‌اند. بنابراین بر طبق قوانین و مقررات بین‌المللی که دولت‌های اروپائی آن‌ها را پذیرفته و امضا کرده‌اند، پناهنده محسوب می‌شوند و بنابراین، موظف به پذیرش آن‌ها هستند.اما آن‌ها که ادعای رعایت حقوق بشر را نیز یدک می‌کشند، به شیوه‌های مختلف می‌کوشند، این قوانین بین‌المللی را زیر پا بگذارند و از پذیرش پناهندگان سرباز زنند.
هم‌اکنون صدها هزار تن خواستار پذیرش فوری پناهندگی‌شان هستند، اما سران دولت‌های اروپایی پس‌ازآن همه هیاهوی وسایل ارتباط‌جمعی و فشار افکار عمومی، فقط حاضر به پذیرش ۱۲۰ هزار پناهنده و کمک یک‌میلیاردی به سازمان ملل برای نگه‌داشتن پناه‌جویان در اردوگاه‌های فاقد امکانات ترکیه، لبنان، اردن، عراق و غیره شده‌اند. این تعداد از پناهندگان نیز به‌حسب منافع اقتصادی بورژوازی کشورهای اروپایی، گزین خواهند شد. وزیر اقتصاد آلمان اعلام کرده است که با پذیرش تعدادی از پناهندگان و جذب آن‌ها در بازار کار، می‌توان یکی از مشکلات اقتصادی آلمان را که کمبود نیروی کار ماهر است، رفع کرد. از همین روست که عمدتاً پناهندگانی را از کشورهائی نظیر سوریه و ایران می‌پذیرد که عمدتاً جوان هستند و از سطح آموزش و تخصص موردنظر دولت آلمان برخوردارند. بر طبق تحقیقات انجام‌گرفته ۷۰ درصد پناهندگانی که خواستار پناهندگی در اروپا هستند، در سن کار قرار دارند. وزیر اقتصاد آلمان البته نمی‌گوید که هدف مهم‌تر بورژوازی آلمان، نیروی کار ارزان این پناهندگان و تأثیر بلندمدت‌تر آن، برارزان‌تر شدن بهای نیروی کار درنتیجه رقابت است. سیاست دولت آلمان البته منجر به اختلافاتی با دیگر دولت‌های اروپایی از نمونه ایتالیا شده‌است که مقامات آن کشور می‌گویند، دولت آلمان فقط پناهندگان باسواد و تخصص دیده را می‌پذیرد و بقیه، ازجمله پناهندگان آفریقایی را به دیگر دولت‌ها واگذار می‌کند. برخی از دولت‌های اروپایی نیز تمایلات نژادپرستانه خود را در نفی پذیرش پناهندگان، در پوشش دین و مذهب ابراز می‌دارند و فقط حاضر به پذیرش سهمیه‌ای از پناهندگان مسیحی شده‌اند. دولت اسلواکی اعلام کرده است که فقط کسانی از میان پناهندگان را خواهد پذیرفت که مسیحی باشند. مرتجع‌ترین و نژادپرست‌ترین دولت اروپایی نیز دولت مجارستان است که خصمانه‌ترین برخورد را با پناهندگان داشته است. دولت نژادپرست مجارستان نه‌فقط با سیم‌خاردار به دور این کشور حصار کشیده تا مانع از ورود پناهندگان شود، بلکه با تصویب یک‌رشته قوانین جدید، نیروهای مسلحش را به جان پناهندگان بی‌دفاع انداخته است. بر طبق این قوانین به ارتشیانی که به مرزها گسیل‌شده‌اند، اجازه سرکوب قهری پناهندگان داده‌شده است. ورود پناهندگان به این کشور جنایت اعلام‌شده و دستگیرشدگان باید بین ۳ سال زندان یا برگردانده شدن به کشور مبدأ یکی را انتخاب کنند. هم‌اکنون صدها پناهنده در زندان‌های این کشور به سر می‌برند.
نخست‌وزیر مجارستان هفته گذشته در پارلمان این کشور پناهندگان را تهدیدی برای مجارستان و اروپا نامید و گفت “باید با این تهدید وحشیانه مقابله‌ای جدی شود.”
این رژیم نژادپرست، نه‌فقط قوانین بین‌المللی را در دفاع از پناهندگان نقض نموده، بلکه مقررات اتحادیه اروپا را هم حتی در شکل صوری آن نادیده گرفته است. مجارستان خود به‌تنهایی در موقعیتی نیست که بتواند تمام قوانین بین‌المللی و منطقه‌ای را بر سر مسئله پناهندگی زیر پا بگذارد و دست به یک‌رشته اقدامات ارتجاعی و سرکوبگرانه علیه پناهندگان بزند. این اقدامات با تأیید ضمنی یا توافق پنهانی با اتحادیه اروپا انجام می‌گیرد که سیاستش بستن مرزها به روی پناهندگان است. سیاست مجارستان در سطحی دیگر توسط تعداد دیگری از دولت‌های اروپای مرکزی و شرقی عضو اتحادیه اروپا نیز اعمال می‌شود. در رسانه‌های بین‌المللی چنین وانمود می‌شود که گویا برخورد کشورهای اروپای غربی با پناهندگان متفاوت است. کذب این ادعا از این واقعیت آشکار است که حتی بر طبق گزارش‌های رسمی اتحادیه اروپا، تنها در سال گذشته نزدیک به ٢٠٠ هزار پناهنده از اتحادیه اخراج شده‌اند و حضور متجاوز از ۶٠٠ هزار پناهنده در اروپا غیرقانونی اعلام‌شده است. اسپانیا، انگلیس، یونان، فرانسه، آلمان بیشترین تعداد اخراجی‌ها را داشته‌اند.
پس از اجلاس سران کشورهای عضو اتحادیه اروپا، بی‌تردید، فشار بر پناه‌جویان افزایش خواهد یافت تا مانع از ورود آن‌ها به کشورهای اروپایی گردند. اما آن‌ها با این اقدامات هرگز نمی‌توانند بحرانی را که زاییده نظام سرمایه‌داری جهانی و سیاست‌های قدرت‌های امپریالیست‌ازجمله، قدرت‌های اروپایی است حل کنند. اگر فقط نظری کوتاه به منطقه خاورمیانه بیندازیم، به‌روشنی آشکار است که سرمایه‌داری و امپریالیسم آفریننده آوارگی میلیون‌ها انسان و بحران پناهندگی‌اند. .
بین ۵ تا ۷ میلیون تن از مردم ایران که تاکنون به کشورهای دیگر پناهنده شده‌اند و این روند همچنان ادامه دارد، دقیقاً ازآن‌روست که بورژوازی داخلی و بین‌المللی برای حفظ نظم سرمایه‌داری در حال احتضار ایران، به وحشیانه‌ترین شکل سرکوب و بی حقوقی مردم نیاز دارند. به دست آوردن سودهای هنگفت و چپاول و غارت مردم و حفظ نظام سرمایه‌داری بدون دیکتاتوری عریان و در ناآگاهی نگه‌داشتن توده مردم ممکن نیست.
بر بستر یک چنین شرایطی بود که وقتی توده‌های کارگر و زحمتکش به انقلاب روی آوردند، بورژوازی داخلی و بین‌المللی تنها راه نجات نظم موجود را در حاکم کردن رژیمی استبدادی و مذهبی یافتند که یگانه رسالتش سرکوب انقلاب، کشتار ده هزار تن از مردم ایران، اختناق هولناک و فراری دادن میلیون‌ها تن از توده‌های مردم ایران بود.
در افغانستان این قدرت‌های امپریالیست بودند که یک‌مشت جانور وحشی اسلام‌گرا از نمونه اسلام‌گرایان ایرانی را به جان مردم افغانستان انداختند. این کشور را ویران و میلیون‌ها تن را آواره کردند تا طالبان را بر سر کار آورند. لشکرکشی بوش به افغانستان، فجایع دیگری به بار آورد که تا به امروز ادامه دارو پیامد آن نیز ادامه جنگ و کشتار و آوارگی میلیون‌ها افغان دیگر بود.
لشکرکشی نظامی قدرت‌های امپریالیست به عراق و بر سرکار آوردن اسلام‌گرایان مرتجع شیعه، به راه انداختن جنگ فرقه‌ای شیعه و سنی، سر برآوردن گروه‌های اسلام‌گرا از نمونه داعش، به کشتار صدها هزار تن از مردم عراق و میلیون‌ها آواره این کشور انجامید.
تلاش قدرت‌های امپریالیست برای سرکوب انقلاب‌های کشورهای عربی از طریق به قدرت رساندن گروه‌های اسلام‌گرای مرتجع اخوان المسلمین و تقویت گروه‌های اسلام‌گرای رنگارنگ در سوریه و یا دخالت نظامی مستقیم در لیبی برای به قدرت رساندن اسلام‌گرایان لیبیایی بود که به قتل و کشتار ده‌ها هزار تن از مردم این کشورها و آوارگی میلیون‌ها انسان انجامیده است.
پس روشن است که چرا میلیون‌ها تن از مردم کشورهای خاورمیانه آواره شده و میلیون‌ها تن به کشورهای دیگر پناهنده شده و هم‌اکنون موج این پناهندگی به کشورهای اروپایی رسیده است. تأکید بر نقش امپریالیسم و بورژوازی داخلی بر اسارت و ستمی که بر مردم کشورهای منطقه خاورمیانه، اعمال می‌شود، البته به این معنا نیست که نقاط ضعف توده‌های مردم این منطقه در این اسارت و فلاکت نادیده انگاشته شود. اگر قدرت‌های امپریالیست و متحدان داخلی و منطقه‌ای آن‌ها می‌توانند، این‌همه در اسارت و بدبختی مردم نقش داشته باشند، اگر در ایران یک آخوند مرتجع می‌تواند یک ملت را فریب دهد، و باگذشت چهار دهه از جنایات بی‌شمار دولت مذهبی، هنوز هم بخشی از مردم به این یا آن آخوند و جناح دولت دینی دخیل می‌بندند، اگر در افغانستان، اسلام‌گرایان طالبان می‌توانند در میان بخش‌هایی از مردم پایگاه داشته باشند، اگر در به‌اصطلاح انتخابات مصر و تونس اخوان المسلمین می‌توانند برنده شوند، اگر در عراق و سوریه بخش‌های بزرگی از مردم از این یا آن گروه مرتجع مذهبی حمایت می‌کنند، اگر در فلسطین، بخش بزرگی از مردم جانب‌دار گروه‌های اسلام‌گرا از نمونه حماس هستند، به ناآگاهی وسیع در میان توده‌های مردم این کشورها باز‌می‌گردد که یکی از سرمنشاء‌های آن، اسارت و گرفتاری آن‌ها در چنگال خرافات مذهبی است. این خرافات مذهبی به دشمنان توده‌های کارگر و زحمتکش امکان می‌دهد که از آن به‌عنوان حربه‌ای علیه آن‌ها استفاده کنند و آن‌ها را در اسارت خود نگهدارند.
با تمام این اوصاف، بحران‌های عمیق و لاینحل این منطقه‌نشان می‌دهد که وضع موجود نمی‌تواند دوام آورد. تضادهای درونی کشورهای خاورمیانه به درجه‌ای حاد شده‌اند که بالاخره باید راه‌حلی پیدا کنند و این راه‌حل فقط می‌تواند دگرگونی نظم موجود و تحقق مطالبات انباشت شده توده‌های مردم باشد.
نظم سرمایه‌داری جهانی که این‌همه فاجعه برای توده‌های کارگر و زحمتکش کشورهای منطقه خاورمیانه به بار آورده است، نه‌فقط هیچ راه‌حلی برای بحران‌های این منطقه ندارد، بلکه هم‌اکنون در سراسر جهان با بحران‌های اقتصادی، اجتماعی و سیاسی متعددی روبه‌رو است. بحران آوارگی و پناهندگی هم، فقط یکی از بحران‌های این نظم پوسیده و در حال زوال است که راه‌حلی برای آن ندارد. تمام این بحران‌ها انعکاسی از این حقیقت‌اند که نظام سرمایه‌داری در بن‌بستی غیرقابل‌عبور قرارگرفته است، باید نابود شود و جای خود را به نظمی انسانی، نظم سوسیالیستی بسپارد که آزادی و برابری، رفاه و خوشبختی را برای تمام انسان‌ها به ارمغان آورد، مرزها را بر‌چیند و جامعه واحد بشری را متشکل از انسان‌های آگاه، آزاد و برابر مستقر سازد.

متن کامل نشریه کار شماره ۷۰۲ در فرمت پی دی اف

POST A COMMENT.