جمهوری اسلامی و بحران سازی های ذاتی آن

واقعیت درهم تنیده مناسبات سیاسی- اقتصادی نظام ها در عرصه جهانی موضوعی نیست که کسی و یا نظامی بتواند به انکارش بنشیند و یا به سادگی از کنارش بگذرد. با این همه و به رغم وجود این واقعیت عریان، جمهوری اسلامی اما، طی ۳۷ سال گذشته نه تنها با ایجاد بحران سازی های منطقه ای و بین المللی برای توده های مردم ایران مشکل آفرینی کرده بلکه، هم اکنون نیز بر استمرار این سیاست تاکید و پافشاری هم دارد. طی ۳۷ سال گذشته روند بحران سازی های جمهوری اسلامی آنچنان آشکار و روشن است که دیگر نیازی به بررسی عملکرد این رژیم از آغاز تا به امروز نیست. اما، در این میان آنچه هم اکنون سئوال برانگیز است، ادامه این بحران سازی ها و پافشاری هیئت حاکمه ایران و به طور اخص شخص خامنه ای در تداوم بخشیدن بر سیاست بحران سازی های منطقه ای و بین المللی آنهم در وضعیت کنونی ست. سیاستی که پیشبرد آن لااقل در این برهه زمانی با توجه به ورشکستگی اقتصادی، بحران رکود – تورمی حاکم بر ایران و نیز توافق وین و عقب نشینی مفتضحانه جمهوری اسلامی در مورد پرونده اتمی اش، تبعات بیشتری را برای این رژیم به همراه خواهد داشت. شاید بر بستر همین واقعیات موجود بود که حسن روحانی پس از پذیرش توافق هسته ای وین موسوم به “برنامه جامع اقدام مشترک” (برجام)، ازروی دل سوزی برای حال و آینده نظام، به مجموعه هیئت حاکمه ایران هشدار داد، که بعد از توافق وین ما نمی توانیم هر حرفی که دلمان خواست بزنیم و منتظر واکنش جهان و جهانیان در مقابل رفتارمان نباشیم.
اما رهبر حکومت اسلامی بر اساس خصیصه ذاتی نظام به این هشدار روحانی توجه ای نکرد . بر عکس خامنه ای و به تبع آن وجه غالب هیئت حاکمه ایران با سخنرانی های روزانه و موضع گیری های تند و تیزشان آب پاکی بر این هشدار روحانی ریختند و برطبل بحران سازی خود در منطقه و جهان کوبیدند. خامنه ای که با توافق “برجام” و نوشیدن جام زهر اتمی عملا خوابش آشفته شده است، در دو ماه گذشته و به ویژه در سخنرانی ۱۸ شهریور خود بیش از هر زمان دیگر بر ادامه بحران سازی های داخلی و منطقه ای تاکید داشته است. او در این سخنرانی با تاکید بر اینکه: نظارت شورای نگهبان، استصوابی است و شورای نگهبان مراقبت می کند که اگر به علت برخی کوتاهی ها، افراد بی صلاحیت به عنوان نامزد وارد عرصه انتخابات شده اند، جلویش را بگیرد و این حق قانونی، منطقی و عقلی است”، از هم اکنون دست شورای نگهبان را باز گذاشت تا این شورا هرگونه که می خواهد و می تواند در روند به اصطلاح انتخابات مجلس اسلامی و خبرگان در اسفند ماه ۹۴ اقدام کند. سیاستی که از هم اکنون بحران کشمکش ها و چالش های درونی نظام را تشدید و علنی تر خواهد ساخت.
پوشیده نیست که منظور خامنه ای از “افراد بی صلاحیت”، عناصر خارج از نظام و یا اعضای سازمان های سیاسی مخالف رژیم نیست. وقتی صلاحیت فردی همانند هاشمی رفسنجانی در “انتخابات” ریاست جمهوری سال ۹۲ رد می شود، معلوم است که این پیام خامنه ای چه تبعات بازدارنده ای برای ورود طرفداران رفسنجانی، روحانی و اصلاح طلبان حکومتی در “انتخابات” و خیمه شب بازی های انتخاباتی اسفندماه دارد. در واقع خامنه ای از هم اکنون شمشیر نظارت استصوابی شورای نگهبان را تیزتر کرده است تا این شورا و دبیر آن احمد جنتی با قلع و قمع کردن کاندیداهای اصلاح طلبان و طرفداران روحانی – رفسنجانی عملا راه ورود هرگونه “افراد بی صلاحیت” به مجلس را سد کند.
پر واضح است که این موضع خامنه ای همراه با موضع گیری روحانی که پیشتر شورای نگهبان را “چشم انتخابات” خواند و اعلام کرد که، چشم نمی تواند “کارِ دست” را انجام دهد و اجرای انتخابات و احراز صلاحیت ها که “کار دست” و جزو وظایف هیئت های اجرایی و دولت است، چه تبعات و کشمکش های درونی را برای هیئت حاکمه ایران به همراه خواهد داشت و ایجاد چنین بحرانی عملا می تواند راه آرامش، ثبات سیاسی و امنیت داخلی این رژیم را جهت بستر سازی برای سرمایه گذاری های داخلی و خارجی ناهموار سازد. ثبات و امنیتی که جمهوری اسلامی در وضعیت کنونی و پس از توافق “برجام” به شدت به آن نیازمند است.
خامنه ای در همین سخنرانی خود، علاوه بر بحران سازی داخلی که یک نمونه اش همان تیز کردن شمشیر استصوابی شورای نگهبان جهت سد کردن ورود اصلاح طلبان و ایجاد محدودیت برای طرفداران روحانی و رفسنجانی در “انتخابات” پیش روی مجلس اسلامی و خبرگان بود، در مورد سیاست خارجی جمهوری اسلامی نیز به طور مبسوط موضع گیری کرد. او با تاکید بر اینکه: “برخی صهیونیست ها گفته اند با توجه به نتایج هسته ای، ۲۵ سال از دغدغه ایران آسوده شده ایم، اما، ما به آنها می گوییم شما ۲۵ سال آینده را اصولا نخواهید دید و به فضل الهی، چیزی به نام رژیم صهیونیستی در منطقه وجود نخواهد داشت”، به صراحت بر نابودی اسرائیل تاکید کرد و از این منظر یکبار دیگر نظام جمهوری اسلامی را به گردونه تنش های بین المللی کشانید. به دنبال این سخنان خامنه ای بود که، تریبون های نماز جمعه، گوش خراش تر از پیش به صدا در آمدند و با تقسیم کار هر کدام بر بخشی از هیمه آتش بحران سازی های داخلی و خارجی افزودند. موحدی کرمانی در نماز جمعه تهران نهیب زد: “رژیم صهیونیستی نابود شدنی است و در فاصله نه چندان دور شاهد فروپاشی و نابودی آن خواهیم بود”. احمد علم الهدی نیز در نماز جمعه مشهد با تاکید بر اینکه، “سفر هیئت های اروپایی به ایران مردم را به وحشت می اندازد”، نسبت به روند دیپلماسی کابینه روحانی واکنش نشان داده و اعلام کرد:”اینکه یک وزیر بخندد و بگوید این ها چون در دوران تحریم ها ما را اذیت کرده اند، آمده اند تا از ما عذرخواهی کنند، آیا عروسک دست کودک سه ساله می دهید. این خارج کردن نظام از خط انقلاب است”.
موضع گیری های خامنه ای و نمایندگانش در تهران و مشهد و نیز فرماندهان سپاه آنهم پس از توافق “برجام” در شرایطی بیان شده است که اغلب هیئت های سیاسی- اقتصادی اروپا که پس از توافق هسته ای به ایران سفر کرده اند، از جمهوری اسلامی خواسته اند تا در مسیر عادی سازی و به رسمیت شناختن دولت اسرائیل گام بردارد. حال خامنه ای با چنین موضعی نه تنها بر مواضع قبلی هیئت حاکمه ایران پای فشرده است، بلکه همان چشم انداز مثبت و توهم نیم بندی را هم که کشورهای غربی بویژه وزیر خارجه انگلیس نسبت به تغییر رفتار جمهوری اسلامی پیدا کرده بودند، فرو ریخت.
واکنش رهبران سه کشور انگلیس، فرانسه و آلمان نسبت به صحبت های اخیر خامنه ای، اولین نشانه های فرو ریختن توهمات دول اروپایی جهت ورود جمهوری اسلامی به رعایت قواعد بازی های دیپلماتیک و پذیرش مناسبات حاکم بر نظم جهانی بود. دیوید کامرون، فرانسوا اولاند و آنجلا مرکل طی مقاله‌ای مشترک در واشنگتن پست ضمن دفاع از توافق هسته ای، نسبت به سخنان خامنه ای در مورد نابودی اسرائیل به شدت موضع گیری کرده و نوشتند: “ما به صراحت به رسمیت نشناختن اسرائیل از سوی رژیم ایران و سخن غیر قابل قبول مقامات تهران در باره اسرائیل را محکوم می کنیم”.
حال با توجه به مجموعه اوضاع وخامت بار حاکم بر جمهوری اسلامی، این سئوال پیش می آید، در وضعیتی که جمهوری اسلامی بیش از هر زمان دیگری به ثبات سیاسی و امنیت اقتصادی در عرصه داخلی و مناسبات بین المللی نیازمند است، چرا هیئت حاکمه ایران و به طور اخص شخص خامنه ای همچنان در مسیر بحران سازی های داخلی و بین المللی گام بر می دارند. آیا آنان نسبت به موقعیتی که در آن گرفتارند ، بی توجه اند؟ و یا اینکه تا این حد ابله اند و از سر جهالت به منافع کنونی و دراز مدت خود و نظام غفلت می ورزند؟
واقعیت این است که خامنه ای و هیئت حاکمه ایران، نه از وضعیت موجود غافلند و نه ابله اند. مشکل این نظام در ساختار دولت دینی آن نهفته است. دررژیم سرمایه داری و مذهبی جمهوری اسلامی، به رغم اینکه منافع اقتصادی بخشی از هیئت حاکمه با تداوم وضعیت موجود گره خورده است و آنان از طریق دزدی، چپاول و رانت خواری های بی حد و حصر طی این سال ها به منافع سرشاری رسیده اند، اما آنچه این نظام را به چنین روزی انداخته است نه صرفا کسب منافع اقتصادی بخش هایی از حاکمیت، که خصائل دینی و مذهبی نهادینه شده در این سیستم حکومتی نیز هست. در واقع، این نظام از همان آغاز به گونه ای و بر بستر خصائلی پایه ریزی شده است که رهبرآن وهیئت حاکمه را ناگزیر می کند چنین مواضعی را در عرصه داخلی و بین المللی اتخاذ کند.
درست است که موضع گیری های خامنه ای بخشی بیانگر تضادهای موجود میان هیئت حاکمه است، اما ماهیت سخنان او فراتر از تضادهای درونی ست. به عبارت دیگر مستثنا از اراده جناح های حاکمیت، دولت حاکم بر ایران یک دولت مذهبی ست و از آنجا که پایه های آن از آغاز تاکنون بر اساس همان سیستم مذهبی نهادینه شده است، لذا، خصلت مذهبی این نظام خامنه ای و جناح منتسب به او را ناگزیر می کند تا روی مواضعی این چنینی پافشاری کنند. مواضعی که عملا رژیم و هیئت حاکمه را نه تنها در عرصه جهانی منزوی تر می سازد، بلکه موجب تشدید نزاع و کشمکش درون جناح‏های حکومتی می‏شود و علاوه بر این کلیت نظام را نیز با بحران های عدیده مواجه می کند. تضادها و بحران هایی که عمدتا برخاسته از ماهیت و ذات سیستم موجود است و جمهوری اسلامی با تمرکز روی مسائل سیاسی، برای خود در عرصه جهانی مشکل و بحران ایجاد می کند. بحران هایی که در تداوم خود به عرصه اقتصادی نیز کشیده می شوند و فضا را روز بروز برای مجموعه هیئت حاکمه تنگتر می سازد.

متن کامل نشریه کار شماره ۷۰۱ در فرمت پی دی اف

POST A COMMENT.