در سیامین روز اعتصاب و اعتراض خیابانی کارگران مبارز هفتتپه، فرمان بازداشت تنی چند از کارگران پیشرو این مجتمع برای درهم شکستن اعتصاب صادر شد. روز سهشنبه ۲۴ تیر ۹۹ ابراهیم عباسی منجزی، مسلم چشمه خاور، محمد خنیفر و یوسف بهمنی در پایان راهپیمایی و تجمع روزانه، توسط نیروهای سرکوب و امنیتی بازداشت و روانه زندان دزفول شدند. کارگزاران استانی دولت که همواره در کنار و همدست کارفرمای دزد و قاچاقچی هفتتپه و ۳۰ روز تماشاچی صحنه اعتراضات و فریاد گرسنگی کارگران بودند چنین تصور میکردند که با این یورش و گروگانگیری فعالان کارگری هفتتپه، میتوانند صدای اعتراض کارگر هفتتپه را خاموش کنند.گرسنگی و حقخواهی کارگران هفتتپه اما تبی نبود که با این بازداشتها و ارعابها فرونشیند. برعکس با این اقدام کارگزاران ارتجاع و سرمایه، خشم و خروش کارگران فزونی گرفت و فریاد رسای “کارگر زندانی آزاد باید گردد” تمام خیابانهای شوش را درنوردید. هفتتپه با استمرار و پیگیری مبارزه و حمایت جدی از رفقای بازداشتی خود، آنها را آزاد ساخت و رها یافتگان بدون فوت وقت، به تجمع اعتراضی و جمع رفقای خود پیوستند. دستگاه امنیتی و سرکوب رژیم، یکبار دیگر نیز بخت خود را در رابطه با کارگران هفتتپه آزمود و آزمونی شکستخورده را تکرار کرد. اعتصاب و اعتراض پایان نیافت. راهپیمایی خیابانی و سخنان شورانگیز فعالان کارگری هفتتپه نیز ادامه یافت.
اعتصاب کارگران هفتتپه از لحظه نخستی که روز ۲۶ خرداد ۹۹ کلید خورد تا امروز یکشنبه ۲۹ تیر ۹۹ که سی و پنجمین روز خود را پشت سر گذاشت، با مشکلات و موانع متعددی چنگ در چنگ شد و گذرگاههای پرخطری را که بر هریک از آنها پرتگاهی درکمین نشسته بود، باافتخار و سربلندی پشت سر گذاشت.
از همان آغاز، عوامل مدیریت و کارفرما تلاش نمودند مانع اتحاد و همبستگی کارگران شوند و کوششهای مذبوحانهای را برای ایجاد نفاق و دودستگی در میان کارگران سازمان دادند. این کوششها که بعضاً بر زمینههای عینی وجود نارضایتی شدید در میان کارگران امکان بروز یافت و در شکل و محل مبارزه و نیز تقلیل خواستها صرفاً به خواست پرداخت دستمزدهای معوقه انعکاس یافت و توانست بهطور موقت توجه بخش کوچکی از کارگران را جلب کند، اما با هوشیاری اکثریت کارگران و سخنرانیها و روشنگریهای مداوم فعالان کارگری هفتتپه، موضعگیریهای بهموقع سندیکای کارگران نیشکر هفتتپه و بهویژه با اتکا به هماندیشی و استفاده از “خرد جمعی” خنثی شد. اتحاد کارگران و حفظ آن، نقش مهمی در این اعتصاب و ادامه آن تا به امروز داشته است.کارگران هفتتپه با حفظ هوشیاری در قبال دسیسه چینان و نفاقافکنان و با طرح شعار” کارگر هفتتپه اتحاد اتحاد” این دسیسه را خنثی و خطر نفاق را از سرخود دور ساختند.
یکی دیگر از ترفندهای کارفرما و حامیان وی برای شکست اعتصاب، نحوه پرداخت یک ماه حقوق کارگران بود. اسدبیگی کارفرمای اصلی هفتتپه که دستمزد ۳ ماه کارگران را گروکشی کرده بود،هجده روز پس از اعتصاب و دو روز پس از آنکه کارگران راهی خیابانهای شوش شده و اعتراضات خیابانی را سازمان داده بودند، تنها یک ماه حقوق عقبافتادهی بخشی از کارگران را واریز کرد. درعینحال عمال و حامیان کارفرما در شرکت و در رسانههای وابسته به دولت تبلیغات دروغین وسیعی را مبنی براین که حقوق تمام کارگران هفتتپه واریزشده به راه انداختند. هدف کارفرما و حامیان وی از این اقدام این بود که در صف اعتصابیون شکاف ایجاد کنند.آنها تصور میکردند کارگرانی که یک ماه حقوق عقبافتاده را دریافت میکنند برای ادامه اعتصاب متزلزل خواهند شد و به سرکار بازخواهند گشت و بدین طریق در صفوف اعتصابیون شکاف ایجاد میکنند و آن را به شکست میکشانند. اما این ترفند کارفرما و حامیان وی نیز خیلی سریع با واکنش اعتراضی کارگران روبرو شد. فعالان کارگری هفتتپه با افشای پیگیرانه این دروغ، این نقشه موذیانه را نیز افشا و خنثی ساختند.
اما این هنوز تمام ترفندها و نقشههای کارفرما و حامیان او برای به شکست کشاندن اعتصاب نبود.روز سهشنبه ۲۴ تیر سیامین روز اعتصاب بود که چهار تن از فعالان اعتصاب و سخنرانان تجمعات هفتتپه، با فحشهای رکیک و خشونت نیروهای امنیتی شوش بازداشت شدند. پرونده این چهار کارگر به شعبه ۵ دادیاری دادستان عمومی و انقلاب شهرستان شوش ارجاع شد. دادگستری شوش نهفقط از پذیرش فیش حقوقی و سند و وثیقه برای آزادی فوری بازداشتشدگان امتناع نمود و آنها را به زندان افکند، بلکه درخواست کارگران برای تماس و دیدار با وکیل خود( فرزانه زیلابی) را نیز نپذیرفت و این کارگران را زندانی کرد. این در حالی بود که دو تن از این کارگران؛ یوسف بهمنی و محمد خنیفر به بیماری کرونا مبتلا شده بودند. هدف دستگاه قضایی از این اقدامات زورگویانه، مرعوب ساختن کارگران بازداشتشده و سایر کارگران اعتصابی و معترض بود. اما کارگران هفتتپه نهفقط مرعوب این اقدامات سرکوبگرانه نشدند، بلکه روز ۲۵ تیر نیز متحد و یکپارچه به خیابان آمدند و با شعار کارگر زندانی آزاد باید گردد، از رفقای زندانی خود قویاً حمایت نموده و خواهان آزادی آنها شدند. مسئولین قضایی وقتیکه با این اعتراض یکپارچه و پرشور کارگران هفتتپه و خواست آزادی بازداشتشدگان مواجه شدند اعلام کردند” شرط آزادی کارگران بازداشتشده هفتتپه این است که کارگران به اعتصاب و تجمع خود در مقابل فرمانداری خاتمه دهند.(اطلاعیه سندیکای کارگران نیشکر هفتتپه – ۲۵ تیر ۹۹) کارگران مبارز هفتتپه و سندیکای مستقل آنها اما این گروکشی و گروگانگیری را بهشدت محکوم کردند و مصممتر و منسجمتر از روزهای قبل وارد خیابان و خواستار آزادی فوری و بیقیدوشرط رفقای خود شدند. ناگفته نماند که در تمام این دوره بهویژه پس از بازداشت ۴ فعال کارگری هفتتپه، شورای اسلامی خود را جلو انداخته و بیهوده تلاش کرد خود را نماینده کارگران هفتتپه جا بزند که کارگران این شرکت برای هزارمین بار اعلام نمودند این تشکل دولتی را به رسمیت نمیشناسند و هرگز به رسمیت نشناختهاند. در اثر مبارزات و اعتراضات خیابانی و پرشور کارگران هفتتپه، دستگاه قضایی مجبور شد اگرچه به قید وثیقه، هر چهار کارگر بازداشتشده را روز ۲۵ تیر آزاد کند. کارگران با حفظ اتحاد و یکپارچگی و پشتیبانی وسیع از بازداشتشدگان، نیت شوم دستگاه قضایی را که قصد داشت از دستگیری این چهار کارگر و اعمال فشار بر آنها بهعنوان اهرم فشاری برای درهم شکستن و پایان اعتصاب بهرهبرداری کند نیز خنثی نموده و آن را ناکام گذاشتند.
اما این هنوز تمام ماجرا و پیچیدگی اعتصاب هفتتپه نیست. خطر بزرگی که اعتصاب را تهدید میکند، خطری است که در پسِ بیاعتنائی مطلق و کمسابقه تمام طرفهای مقابل کارگران هفتتپه در قبال این اعتصاب و خواستهای کارگران نهفته است. دولت اسلامی حافظ منافع طبقه سرمایهدار حاکم و دستگاه قضایی ان نیز پاسدار مناسباتی است که این منافع را تأمین کند. قوه قضایی درحالیکه به تمام داراییها و نقدینگی و حسابهای بانکی اسد بیگی کارفرمای اصلی هفتتپه دسترسی داشت( و دارد) بهرغم دزدی و اختلاس میلیارد دلاری این قاچاقچی ارز، به رغم اعتصاب ۳۵ روزه و نیز بهرغم آنکه خیابانهای شهر شوش طی بیست روز گذشته از فریاد گرسنگی کارگران هفتتپه آکنده بوده است، اما هیچگونه اقدامی لااقل در مورد پرداخت دستمزدهای معوقه کارگران از محل داراییها و نقدینگی اسد بیگی انجام نداد و افزون بر آن به نحو کمسابقهای نسبت به اعتصاب و اعتراض ۵ هزار کارگر هفتتپه بیاعتنا و بیتوجه بوده است. هیچ مقام دولتی نه در سطح شهرستان شوش، نه در سطح استان خوزستان و نه در سطوح بالاتر ، حاضر نشد به میان کارگران برود و برای ظاهرسازی یا حتی برای آرامسازی کارگران هم که شده، به خواستها و دلایل اعتصاب و اعتراض طولانیمدت کارگران حتی گوش فرا دهد! دولت و کارفرمای هفتتپه درواقع درصدد این بودهاند با بیاعتنایی نسبت به اعتصاب و اعتراضهای خیابانی، کارگران هفتتپه را خسته و فرسوده و مستأصل سازند تا اینکه توده کارگران در عمل وقتیکه ببینند به ۳۰ روز ۳۵ روز۴۰ روز اعتصاب و تظاهرات خیابانی آنها ترتیب اثری داده نمیشود، نتیجهگیری کنند که اعتصاب و اعتراض بیفایده است و دست از اعتصاب و اعتراض بکشند.
این واقعیتی است که اعتصاب هرقدر هم طولانیمدت، اما نمیتواند تا بینهایت ادامه داشته باشد. اعتصاب اگر منجر به نتایج مثبتی به سود کارگران نشود ، اگرکارگران به همهی خواستها یا دستکم به برخی از خواستهای خود نرسند، ممکن است دچار خستگی و فرسودگی شوند و بخشهایی از آنها کشش ادامه اعتصاب را نداشته باشند. بنابراین اگرچه کارفرما و حامیان دولتی آن آگاهانه تلاش میکنند اعتصاب را بیفایده جلوه دهند تا کارگران را فرسوده و مستأصل سازند، اما یک سر دیگر این ماجرا خود کارگران هستند که بایستی هوشیاری و موقعیتشناسی خود را حفظ کنند و در همه حال ارزیابی دقیق و روشنی از توانائی خود برای ادامه اعتصاب، حدود و دامنه عقبنشینی احتمالی کارفرما وحامیان دولتی آن و پذیرش خواستها و غیره داشته باشند. گفتن ندارد که در هر اعتصابی بسیار مهم است که سازمان گران اعتصاب دید روشنی از حدود ادامه اعتصاب یا لحظه و شرایط مناسب برای توقف موقت اعتصاب برای تجدیدقوا و ادامه مبارزه و کسب آمادگی برای تدارک و سازماندهی اعتصاب بعدی داشته باشند. این بر عهده کارگران آگاه و پیشرو هفتتپه است که ارزیابی نسبتاً دقیق و روشنی از اوضاع عینی هم در سمت کارگران و هم در سمت کارفرما داشته باشند. دریک اعتصاب ممکن است تمام خواستهای اعتصاب برآورده شود که این بهترین حالت است. اما اگر این نیست و ارزیابی ما به فرض این است که در این لحظه معین نمیتوان همهِ خواستهای اعتصاب را محقق کرد، آنگاه باید با کسب پارهای امتیازات و بخشی از خواستها، پیش از آنکه خستگی و فرسودگی توده کارگران را از پا درآورد بهطور موقت به اعتصاب پایان داد و خود را برای سازماندهی اعتصاب بعدی آماده ساخت. بدترین حالت این است که اعتصاب بدون تحقق هیچیک از خواستها و کسب هیچگونه امتیازی پایان یابد. البته با توجه به شرایط فعلی که افتضاح و آبروریزی کارفرمای اختلاسگر دزد و قاچاقچی ارز درجریان دادگاه فاش شده وبه شکل وسیعی در رسانهها انعکاس یافته و حقانیت کارگران هفت تپه بیش از پیش به اثبات رسیده است، چنین به نظر می رسد که بهترین و مناسبترین لحظه برای وارد آوردن فشار حد اکثری و ضربه نهایی برای خلع ید از اسدبیگی و رستمی و لغو خصوصیسازی هفتتپه فرا رسیده است. ازاینرو اتحاد کارگران و استمرار مبارزه در لحظه کنونی از هر زمان دیگری مهمتر است.
یکی از نکات بسیار مثبت اعتصاب اخیر هفتتپه این است که کارگران هوشیاری و اتحاد خود را حفظ کرده اند و نمونه درخشانی از همبستگی، پشتیبانی از نمایندگان خود و همچنین توانائی خویش در گذار از پیچ و خمهای مبارزه را به نمایش گذاشته اند. اتحاد، استمرار مبارزه و ایستادگی در برابر زور و فشار و انواع ترفند های کارفرما و حامیان دولتی آن و خنثی ساختن نیرنگها و تلاش های فریبکارانه دشمن اگرچه درتاریخچه مبارزات کارگران هفتتپه بیسابقه نیست، اما درهرحال قابل تحسین است. این آن چیزیاست که امکان پیروزی اعتصاب را تقویت میکند و بنابراین باید آن را حفظ و تقویت و تحکیم کرد.
در بیست و پنجمین روز اعتصاب، سپهر، فرزند یکی از کارگران و قهرمان کوچک اندام هفتتپه به صف اعتراض کنندگان پیوست و به شعار “فرزند کارگرانیم کنارشان می مانیم” عینیت بخشید. حضور فرزندان و کل خانوادهها در اعتراضات کارگری می تواند به پیشرفت مبارزه در هفتتپه و اثرگذاری آن کمک کند. ازاینرو تا حد ممکن باید خانوادهها را به صحنه مبارزه کشاند. ورود خانوادهها به صحنه مبارزات کارگری درهمه جا، ازجمله در فولاد، زغالسنگ کرمان، معادن سنگ آهن و خود هفتتپه، نتایج مثبتی درپی داشته و جبهه کارگران را تقویت نموده است. در راهپیمائیهای خیابانی کارگران هفتتپه به روشنی میتوان حمایت معنوی و همدردی را درچهره زحمتکشان شوش مشاهده کرد که گاه با عمل مشخص نیز همراه شده است. باید درجهت جلب این حمایت ها و گسترش آن بیش ازاین تلاش کرد.
سندیکای مبارز و مستقل کارگران نیشکر هفتتپه درجریان اعتصاب، درچند نوبت با صدور اطلاعیه و بیانیه، ازدرد مشترک، از اتحاد و همبستگی و از ضرورت تقویت رزم طبقاتی سخن گفت، براتحاد و همبستگی کارگران تأکید نمود و عموم کارگران را به حمایت از کارگران هفت تپه فراخواند.اگرچه علاوه بر کارگران فولاد،اغلب تشکلهای موجود کارگری، بازنشستگان و جمعهایی از دانشجویان و معلمان باصدور اطلاعیه هایی از کارگران هفتتپه حمایت نموده اند که این حمایت ها بیشک ضروری و مفید هستند، اما صرف صدور اطلاعیه و بیانیه کافی نیست. این نحوه حمایت، باید با اقدامهای عملی مشخصی همراه شود که چند و چون و حد و حدود آن، به امکانات و ابتکارات حمایت کننده برمیگردد.
کارگران پیشرو هفتتپه نیز میتوانند نسبت به جلب حمایت کارگران و دیگر اقشار زحمتکش جامعه تلاش کنند و بخشی از انرژی و مبارزه روزانه خود را به این امر اختصاص دهند. میتوان در حین اعتصاب، با کارگران سایر کارخانهها و شرکتها تماس گرفت یا حتی با اعزام نماینده، حمایت آنها را جلب نمود. این ابتکار در هفتتپه بیسابقه نیست و پیشازاین در اعتصابات سال ۹۷ عملی شده است. در شرایط حساس کنونی نباید کارگران مبارز هفتتپه را تنها گذاشت. فراموش نکنیم که نارضایتی کارگران هفتتپه، اعتصاب و اعتراض کارگران هفتتپه، مبارزه آنها علیه ظلم و بیداد و استثمار و ایستادگی در برابر زورگویی کارفرما و حامیان دولتی آن، جدا از مبارزه سایر اقشار زحمتکش نیست و با مبارزه و مقابله با ظلم و ستمی که در عمق جامعه جاری است پیوند میخورد. بنابراین معلمان، دانشجویان، پرستاران، بازنشستگان، نویسندگان، زنان و جوانان و سایر زحمت کشان نباید نسبت به آنچه که در هفتتپه میگذرد بیتفاوت باشند. حمایت از کارگران هفتتپه، حمایت از کل کارگران و ایستادن در برابر ظلم و ستم طبقهای است که عموم مردم زحمتکش را به انقیاد کشیده است.
نظرات شما