روحانی درتلاش برای آرامشی درمرزهای نه جنگ و نه صلح

سوم مهر ماه، درست چند ساعت پس از دیدار روحانی با نخست‌وزیر انگلیس در نیویورک برای بهبود روابط خود، دیوید کامرون در سخنرانی خود در مجمع عمومی سازمان ملل، ایران را به حمایت از تروریسم متهم کرد و گفت که ایران باید برنامه هسته‌ای و رفتار با مردمش را تغییر دهد. سخنگوی وزارت خارجه ایران نیز پاسخ داد: “انگلیس عامل بسیاری از مشکلات منطقه است.”

البته این امر مانع بازگشایی سفارت‌خانه‌های دو کشور در حد کاردار نخواهد شد. جان کلام روابط دیپلماتیک را حسن قشقاوی، معاون پارلمانی و امور کنسولی وزیر امور خارجه چنین بیان کرده است: “اینگونه اظهارات ناشایست ارتباطی با دیدارهای دیپلماتیک به طور مستقیم ندارد و ضرورتا ناقض گفتگوهای دیپلماتیک نیست.”
کامرون نیز که به این موضوع واقف است، در همان سخنرانی‌اش در سازمان ملل می‌گوید: “ایران باید فرصت داشته باشد تا نشان دهد می‌تواند بخشی از راه حل منطقه (در مبارزه با داعش) باشد و نه بخشی از مشکل. و ادامه می‌دهد: “رهبران ایرانی می‌توانند به احیای ثبات بیش‌تر در عراق و همچنین سوریه کمک کنند، آن‌ها آماده برای این ماموریت هستند و ما نیز از این امر استقبال می‌کنیم.”
تلاش برای رفع تحریم‌ها، از وعده‌های انتخاباتی روحانی در سال گذشته و مأموریت اصلی وی برای حل معضلات رژیم در عرصه سیاست خارجی بود. پس از انتخابات، وی اگر به هیچ یک از وعده‌هایش در زمینه معضلات متعدد مردم عمل نکرد، اما در زمینه روابط بین‌الملل، سیاست دیپلماتیک فعالی را در پیش گرفت، زیرا حیات جمهوری اسلامی با رشته‌های متعدد به این امر گره خورده است. تلاش برای حل بحران هسته‌ای، جهت رفع یا حداقل کاهش تحریم‌ها تنها یکی از اقدامات دیپلماتیکی بود که دولت روحانی برای خروج جمهوری اسلامی از انزوای بین‌المللی در پیش گرفت. اقدامی که به علت جنجال‌ها و تبلیغات رسانه‌های خارجی و داخلی، سایر اقداماتش را تحت‌الشعاع قرار داد. رژیم نیز می‌دانست که طی این مذاکرات به ظاهر هسته‌ای، “مسایل اساسی” دیگری نیز به میان کشیده خواهند شد و بدون حل آن مسایل، این مذاکرات موفقیتی به دنبال نخواهند داشت.
آن “مسایل اساسی” نیز سیاست خارجی رژیم، به ویژه در منطقه بود. سیاست پان‌اسلامیستی رژیم برای گسترش نفوذ و تأثیر خود بر تحولات کشورهای منطقه که کشورهای غربی و برخی از کشورهای منطقه، “حمایت از تروریسم” می‌نامند. پس، موفقیت مذاکرات هسته‌ای با حل بحران سیاسی در مناسبات بین‌المللی پیوندی ناگسستنی داشت و دارد. جمهوری اسلامی نیز از همان ابتدا به خوبی به این پیوند واقف بود. خامنه‌ای ۵ تیر ماه ۱۳۹۲ در دیدار با مسئولان و کارکنان قوه قضاییه به این امر چنین اشاره کرد: “اگر لجبازی آن‌ها نبود، موضوع هسته‌ای به راحتی حل می‌شد. بارها تا لحظه‌ی حل پیش رفتیم، امضا کردند، آژانس هسته‌ای امضا کرد… خوب باید قضیه تمام می‌شد، پرونده‌هسته‌ای کشور باید پایان پیدا می‌کرد. آمریکایی‌ها بلافاصله یک چیز جدید را مطرح کردند، آوردند وسط.” مقامات گوناگون آمریکا نیز بر لزوم تغییر سیاست خارجی ایران در منطقه و ارتباط بین تحریم‌ها و سیاست خارجی رژیم تأکید داشته‌اند. به عنوان مثال، جان کری، وزیر امور خارجه آمریکا در ۱۹ آذر ماه ۱۳۹۲ به صراحت اعلام کرد: “اگر ایران به حمایت خود از دولت سوریه و حزب‌الله ادامه دهد، تحریم‌ها کاهش نمی‌یابند.”
از هنگام آغاز مذاکرات هسته‌ای دولت روحانی با کشورهای ۱ + ۵ خامنه‌ای در فرصت‌های مختلف سخنان ضد و نقیضی در رابطه با این مذاکرات بر زبان آورده است. زمانی تیم مذاکره‌کننده را “مأموران دولت جمهوری اسلامی” و “بچه‌های انقلاب” می‌خواند و می‌گوید نباید آن‌ها را “سازش‌کار” خواند یا “مورد تضعیف و توهین” قرار داد و خود را “همواره طرفدار ابتکار در سیاست خارجی و مذاکره” می‌نامد. زمانی دیگر، می‌گوید: “از این ارتباطات نه تنها فایده‌ای عاید نشد بلکه لحن آمریکایی‌ها تندتر و اهانت‌آمیزتر شد و توقعات طلبکارانه‌ی بیش‌تری را در جلسات مذاکرات و در تریبون‌های عمومی بیان کردند.” (دیدار با وزیر امور خارجه، سفیران و مسئولان نمایندگی‌های ایران در خارج از کشور، مرداد ۱۳۹۳ در مرداد ماه)
در این مقاله فرصت کافی برای پیگیری و گاه‌شماری گفته‌ها و اقدامات سران جمهوری اسلامی و کشورهای طرف مذاکره به ویژه آمریکا وجود ندارد. اما اگر از سویی، تحولات منطقه و اقدامات سران جمهوری اسلامی و آمریکا را بررسی کنیم، و از سوی دیگر فراموش نکنیم که سیاست‌های امنیتی رژیم و از جمله سیاست‌های خارجی در شورای عالی امنیت ملی برنامه‌ریزی می‌شود که نماینده خامنه‌ای و رئیس جمهور عضو آن هستند، متوجه می‌شویم که “این گونه اظهارات ناشایست… ضرورتا ناقض گفتگوهای دیپلماتیک نیست” و مذاکرات بر سر موارد مورد اختلاف از جمله سیاست‌های رژیم در منطقه به رغم “ضرر” ادامه دارند. “اظهارات ناشایستی” که رو به مخاطب بین‌المللی داشت و چیزی نبودند جز ادامه‌ی مذاکرات پنهانی سران رژیم‌ها در سطح رسانه‌ها. خامنه‌ای نیز به رغم مضر دانستن ارتباط با آمریکا، در همان دیدار با سران دیپلماسی رژیم، “موارد خاص” را مستثنا می‌شمارد.
در ۷ مهر وزیر امور خارجه روسیه خبر می‌دهد: “حدود ۹۵ درصد از راه حل نهایی مورد توافق قرار گرفته است اما ۵ درصد باقی‌مانده شامل دو یا سه مسئله بسیار مهم است.” به گفته‌ی محمد جواد ظریف: “هنوز اختلاف وجود دارد. هنوز مقداری اختلاف بر سر تمامی مسایل وجود دارد.” اگر حادثه خاصی روی ندهد، بایستی سرانجام تا آذر ماه این “مقداری اختلاف بر سر تمامی مسایل” نیز حل شوند. روحانی در گفتگو با یک رسانه‌ی روسی از “عزم راسخ” ایران برای امضای موافقت‌نامه هسته‌ای در تاریخ مقرر سخن می‌گوید. به احتمال زیاد نیز یکی از مسایل مورد اختلاف، مسئله رژیم سوریه است.
جمهوری اسلامی که از آغاز بحران سوریه، برای پیشبرد اهداف توسعه‌طلبانه‌ی خود در منطقه به حمایت از متحد خود، یعنی بشار اسد پرداخت، اکنون با قدرت‌گیری داعش و تلاش آمریکا و متحدانش برای مقابله نظامی با آنان، فرصت را غنیمت شمرده و خود را مخالف واقعی “تروریسم” جا می‌زند. ایران که در ائتلاف نظامی آمریکا برای مقابله‌ی نظامی و تضعیف داعش بازی داده نشده است، مکررا اعلام می‌کند این حملات تأثیر ندارند و راه حل آن باید در منطقه جستجو شود. آمریکا نیز با ایران هم‌نظر است. اوباما در همان مصاحبه تأکید می‌کند: “قوه نظامی تنها بخشی از راه مقابله با آن‌هاست و هم‌زمان به یک راه حل سیاسی نیاز است.” به گفته‌ی وی: “راه حل سیاسی برای این بحران اهمیت کلیدی دارد، راه حلی که حاصل مصالحه میان جوامع سنی و شیعه باشد.” و کیست که نداند که “جوامع شیعی” در عراق و سوریه تحت نفوذ جمهوری اسلامی و بشار اسد هستند؟
درباره نفوذ و مداخله ایران در عراق و تحولات سیاسی آن مقالات متعددی در شماره‌های قبلی نشریه کار نوشته شده است. همین اندازه اشاره کنیم، کناره‌گیری یا برکناری مالکی از پست نخست‌وزیری عراق و روی کار آمدن دولت حیدر العبادی بدون توافق ایران ممکن نمی‌بود. گفته شد ایران از ائتلاف نظامی علیه داعش کنار گذاشته شد، اما در ۱۴ شهریور بی‌بی‌سی خبر داد، رهبر ایران به قاسم سلیمانی، فرمانده سپاه قدس اجازه داده برای مبارزه با داعش، با آمریکا همکاری کند. سخنگوی وزارت خارجه ایران این خبر را تکذیب کرد، اما کریستیان امانپور، خبرنگار سی‌ان‌ان گفت، فواد معصوم، رئیس جمهوری عراق در مصاحبه‌ای تأیید کرده است که این همکاری میان ایران و آمریکا در جریان است. جمهوری اسلامی باید اذعان کند داعش، در این برهه زمانی به یاری‌اش آمد و روند دستیابی به توافق را شتاب بخشید.
دوشنبه ۷ مهر، توافق‌نامه امنیتی واشنگتن و کابل به امضا رسید. توافق‌نامه‌ای که محور اصلی آن مسایل امنیتی است و مدت‌هاست که امضای آن علیرغم اصرار آمریکا به تعویق افتاده است. اکنون “اشرف غنی احمدزی، رئیس جمهور جدید افغانستان حاضر به امضای آن شده است. آیا باید این تقارن را اتفاقی نامید یا چراغ سبزی از سوی جمهوری اسلامی به آمریکا برای همکاری در زمینه سیاست‌های منطقه‌ای؟
در همان دیدار مرداد ماه با سران دیپلماسی رژیم، خامنه‌ای دوران فعلی را “دوران گذر به یک نظم جهانی جدید” می‌خواند و خواهان “حضور فعال، هوشمندانه و مقتدرانه” دستگاه دیپلماسی می‌شود تا “جایگاه و استحکام جمهوری اسلامی در چندین ده سال آینده و در نظم جدید جهانی به عنوان جایگاهی برجسته تثبیت شود وگرنه در جهان پیش رو، از موقعیت لازم برخوردار نخواهیم بود.”
برای یافتن این “جایگاه” تنها این روابط ایران با آمریکا و کشورهای اروپایی نیست که باید بهبود یابند، بلکه روابط با کشورهای منطقه نیز از اهمیت خاصی برخوردارند. کشورهای عربی منطقه، سیاست‌های پان‌اسلامیستی جمهوری اسلامی را خطری علیه خود می‌دانستند. ۶ کشور عضو شورای همکاری‌های خلیج فارس شامل عربستان سعودی، قطر، امارات متحده عربی، کویت،عمان و بحرین، در سال ۲۰۱۲، در بیانیه نهایی نشست شورا بر مداخله ایران در امور داخلی کشورهای عضو تأکید کردند و نگرانی خود را از برنامه‌ای هسته‌ی به عنوان تهدیدی علیه امنیت منطقه ابراز کردند. اما پس از توافقات موقت هسته‌ای در اواخر نوامبر سال گذشته (اوایل آذر) ظریف راهی یک تور منطقه‌ای شد و با مقامات کویت، عمان، امارات متحده عربی و قطر ملاقات کرد. با آن که وزیر امور خارجه ایران در این تور، در ریاض توقف نکرد، اما در صفحه فیس‌بوکی خود از تمایل ایران برای ملاقات با مقامات سعودی “در صورت آمادگی آن‌ها برای مذاکرات سودمند برای هر دو طرف” خبر داد. در فروردین ۹۳ اوباما برای بهبود روابط سرد بین عربستان و آمریکا پس از توافقات موقت هسته‌ای با ایران و نارضایتی عربستان از سیاست آمریکا در قبال سوریه، سفری به عربستان کرد. به گزارش روزنامه لبنانی “السفیر”، از بهمن ۹۲ و ورود “عبدالرحمن الشهری” به سمت سفیر جدید عربستان در ایران، نشست‌هایی بین او و مقامات ایرانی انجام می‌شده است. در همان فروردین، “السفیر” از سفر یک مقام ایرانی به عربستان در آینده‌ای نزدیک خبر داد و به نقل از منابعی آگاه ابراز امیدواری کرد که تماس‌های بین ایران و عربستان دارای تأثیرات مثبتی در سطح روابط دو جانبه و بحران سوریه و پرونده لبنان باشد.”
در مورد “پرونده لبنان” توافقات ایران و عربستان در قالب تشکیل دولت “تمام سلام” در لبنان خود را عیان کرد. دولتی متشکل از ۲۴ وزیر که ۸ تن از آنان وابسته به “۱۴ مارس” و مخالف سوریه، ۸ تن از وزرای حامی حزب‌الله و طرفدار سوریه و ۸ وزیر بی‌طرف است.
در ادامه این تلاش‌های دیپلماتیک، وزیر امور خارجه ایران و سعود الفیصل، وزیر امور خارجه عربستان روز یکشنبه ۳۰ شهریور در نیویورک ملاقاتی داشتند. ظریف پس از این دیدار آن را “ورق خوردن صفحه‌ای جدید در روابط بین دو کشور” توصیف کرد. الفیصل نیز بر نفوذ ایران و عربستان در منطقه و همکاری دوجانبه در روند صلح و امنیت منطقه تأکید کرد.
سال‌هاست که مقامات یمن ایران را به دخالت در امور داخلی این کشور متهم می‌کنند. اهالی یمن جنوبی معتقدند که بعد از تحولات سیاسی موسوم به “بهار عرب”، دولت مرکزی جدید هم‌چنان به سیاست‌های تبعیض‌آمیز علیه آنان ادامه می‌دهد و از این‌رو خواهان جدایی هستند. ایران نیز از این زمینه نارضایتی بهره‌برداری کرده و با ارسال سلاح و آموزش نظامی، این اقلیت شیعی را در برابر دولت مرکزی که مورد حمایت عربستان و آمریکاست تقویت می‌کند. این نیز احتمالا از مواردی‌ست که باید در “همکاری دوجانبه در روند صلح و امنیت منطقه” مورد مذاکره قرار گیرد.
به این ترتیب روحانی بایستی کشاکش میان جمهوری اسلامی و کشورهای غربی و منطقه را به ساحل آرامش نسبی و منطبق با مناسبات و عرف بین‌الملل برساند. آرامشی در مرزهای نه جنگ و نه صلح، یا هم جنگ و هم صلح، روابط دیپلماتیک جاری بین کشورهای جهان سرمایه‌داری. با توجه به این امر که روابط دیپلماتیک از جمله مسایلی هستند که نیاز به تدارک و صرف زمان دارد، به نظر می‌آید روحانی برای پیشبرد مأموریت‌اش از قبل برنامه‌ریزی‌های لازم را انجام داده و مدت کوتاهی پس از “انتخاب” آن‌ها را به اجرا در آورده است.
در حال حاضر، ایران و آمریکا و بسیاری از کشورهای دیگر بر سر خطر داعش به توافق رسیده‌اند. اما اگر داعش نیروی اسلام‌گرای در حال “جهاد” برای کسب قدرت و تثبیت دولت اسلامی است و برای رسیدن به هدفش از هیچ جنایتی روی‌گردان نیست، جمهوری اسلامی، داعشی است که ۳۵ سال پیش به قدرت رسید. دولت اسلام‌گرایی که خود با توافق ضمنی آمریکا، و بر اثر هراس امپریالیسم از پیروزی انقلاب و قدرت‌گیری کارگران و زحمتکشان و سرنگونی نظام سرمایه‌داری، انقلاب ایران را مصادره کرد. این رژیم نوپا، پس از قدرت‌گیری با آمریکا دچار اختلافاتی شد و روابط دیپلماتیک دو کشور قطع شد. هم‌زمان، غلبه‌ی گفتمان ضد امپریالیستی در اوایل انقلاب بر اثر نفوذ نیروهای کمونیست و چپ انقلابی در میان مردم، رژیم را واداشت این اختلافات را “مبارزه با امپریالیسم” جلوه دهد و با عوام‌فریبی خود را رهبر مبارزه ضد امپریالیستی جا بزند.
دولت جمهوری اسلامی طی سالیان پس از آن، با اتخاذ سیاست پان‌اسلامیستی تحت عنوان “صدور انقلاب اسلامی” به گسترش نفوذ خود، تقویت و حتا ایجاد جنبش‌های اسلام‌گرایانه به ویژه شیعی پرداخت تا موقعیت خود را در منطقه تحکیم کند و به کشوری غیر قابل اغماض در تحولات سیاسی منطقه تبدیل گردد و از این رهگذر، ادامه‌ی حیات خود را در مقابل تهدیدات احتمالی تضمین کند.
امروزه پس از گذشت ۳۵ سال، این سیاست ثمر داده است. ثمری که هاشمی رفسنجانی در دیدار ۷ مهر با جمعی از اعضای مجمع کارآفرینان (منظور سرمایه‌داران است) چنین بیان می‌کند: “غربی‌ها دریافتند که ایران یک کشور قدرتمند در منطقه است. به همین دلیل است که ائتلاف بین‌المللی مبارزه با داعش دست نیاز به سوی ایران دراز کرده و می‌داند بدون کمک ایران نمی‌شود از شر داعش نجات پیدا کرد.”
در خبرها آمده است، “بیزینس استاندارد” در تحلیلی با عنوان “دستی داده نشد اما یخ روابط ایران و آمریکا در حال ذوب شدن است” نوشته است، با آن که باراک اوباما و حسن روحانی با هم “دست تاریخی” ندادند، اما سخنرانی‌های آنان در سازمان ملل نشانه‌های خطاناپذیری از تمایل طرفین به ادامه گفتگو را نشان می‌دهند.
دیپلماسی جهان سرمایه‌داری، دیپلماسی سری است. سری برای نامحرمان یعنی مردم کشورها، نه برای قدرتمداران. دیپلماسی پشت درهای بسته و با ناگفته‌های بسیار. در نتیجه نمی‌توان از تمام زوایای توافقات و امتیازات رد و بدل شده مطلع شد. آن‌چه در افق کنونی روابط دیپلماتیک ایران با کشورهای غربی و منطقه، به چشم می‌خورد، کاهش تنش بین ایران و آمریکاست.

متن کامل نشریه کار شماره ۶۷۸ در فرمت پی دی اف

POST A COMMENT.