ازدواج سفید، زیر سلطه‌ی حکومت دینی

یاداشت سیاسی- پدیده‌ای که در ایران به “ازدواج سفید”* یا “هم‌باشی” موسوم شده است، در واقع زندگی مشترک یک زوج، بدون انجام مراسم شرعی یا روال قانونی است. “ازدواج” از این‌رو که زوج زیر یک سقف هم‌چون زن و شوهر با هم زندگی می‌کنند و “سفید” از آن‌رو که در جایی ثبت نمی‌شود.

بدیهی است که آماری در این زمینه در دسترس نیست. رسانه‌ها و کارشناسان رژیم نیز می‌کوشند این‌جا و آن‌جا، هنگام بحث درباره “هم‌خانگی” یا افزایش “خانه‌های مجردی” به آن اشاره کنند، تا ابعاد آن را کم‌تر از واقعیت موجود جلوه دهند. اما در واقعیت خانواده‌ی هم‌باش، یکی از انواع زندگی مشترک یک زوج است.
گرچه این نوع هم‌زیستی هنوز ابعاد وسیعی به خود نگرفته، اما تا بدان حد رسیده که دولت‌مردان را به اعتراف وادارد. ۱۵ شهریور، مدیر کل امور اجتماعی و فرهنگی و استانداری تهران اعلام کرد: طرحی با نام “اعتلای خانواده پایدار” برای مقابله با ازدواج‌های سفید در دستور کار دولت قرار گرفته است. این پدیده تنها محدود به تهران یا شهرهای بزرگ هم نیست. در اخبار روز ۲۲ شهریور، می‌خوانیم: امام جمعه دهدشت نیز از “افزایش خانه‌های مجردی دختران و پسران در کهگیلویه” ابراز نگرانی کرده و خواسته “دولت فکری به حال تسهیل در امر ازدواج جوانان” بکند. تأثیر این طرح و سایر طرح‌های مربوط به تشویق جوانان به ازدواج و تشکیل خانواده، با توجه به مشکلات اصلی رویاروی ازدواج، زندگی مشترک و احیانا طلاق، باید در جای دیگری بررسی شود.
با آن که در اکثر موارد این زنان و مردان با اطلاع خانواده و دوستان نزدیک وارد چنین رابطه‌ای می‌شوند، اما به دلیل هنجارهای اجتماعی غالب بر جامعه و حاکمیت جمهوری اسلامی و قوانین دینی‌اش از اعلام آشکار و رسمی آن خودداری می‌کنند. به این ترتیب، تحقیق درباره دامنه و علل روی‌آوری زنان و مردان در ایران به این نوع از هم‌زیستی دشوار است. اما در غرب، این نوع از زندگی مشترک دهه‌هاست که رواج یافته است. بنابراین شاید رجوع به علل رواج آن در غرب تا حدی توضیح‌گر علل این پدیده در ایران نیز باشد.
در غرب با ورود گسترده زنان به بازار کار به‌ویژه در دوران جنگ جهانی دوم و پس از آن، وابستگی زنان به مردان با کسب استقلال اقتصادی هر چه‌کم‌تر شد. هم‌گام با آن، از سویی بر اثر تغییرات اجتماعی و سکولارتر شدن جامعه، کنترل دولت و کلیسا بر جنبه‌های خصوصی زندگی شهروندان به ویژه بر بدن، سکسوآلیته و فرزندآوری زنان تضعیف شد. از سوی دیگر، گسترش و تعمیق ریشه‌های جنبش‌های زنان در دهه‌های ۶۰ و ۷۰ آگاهی هر چه بیش‌تر زنان به حقوق خود را به دنبال آورد. مجموعه این عوامل موجب شد زنان و مردان درصدد یافتن شکل‌های دیگری از هم‌زیستی به جز ازدواج رسمی برآیند. در دهه‌ی شصت، تعداد خانواده‌های هم‌باش به عنوان مثال در ایالات متحده‌ی آمریکا در حدود ۴۵۰ هزار بود. در آن دوران، خانواده‌ی هم باش از دیدگاه هنجارهای اجتماعی غالب، مذهب و قانون، نوعی ناهنجاری شمرده می‌شد. اما طی زمان و با گسترش و تعمیق تحولات اجتماعی این دیدگاه تغییر یافت. در میانه دهه‌ی ۹۰ رشد این پدیده شدت یافت به حدی که تعداد خانواده‌های هم باش در سال ۲۰۱۱ در آمریکا به ۵ / ۷ میلیون نفر رسید. ناگفته نماند برخی نیز این شکل از خانواده را به دلایل مالیاتی یا اقتصادی برگزیدند. به هر رو، طی زمان، خانواده‌ی هم‌باش در اجتماع به امری پذیرفته شده تبدیل شد و گرچه مذهب هم‌چنان با این نوع از خانواده مخالف است، اما قانون در بسیاری از کشورها هم‌گام بااین تحولات تغییر یافت. امروزه در اکثر کشورهای غربی خانواده‌ی هم‌باش یکی از شکل‌های مورد پذیرش و قانونی خانواده شمرده می‌شود.
تعدادی در توضیح علت رواج این پدیده در ایران، بر علل اقتصادی، یعنی مشکلات مالی، بیکاری، هزینه بالای مسکن، هزینه‌های کمرشکن ازدواج و تشکیل خانواده انگشت می‌گذارند. این علت در کاهش ازدواج و افزایش طلاق تأثیر قطعی دارد.
به گزارش سایت “خانه ملت”، مقایسه آمار سال‌های ۹۱ تا ۹۲ نشان می‌دهد رشد ازدواج‌ها با یک کاهش ۷ / ۶- درصدی روبرو بوده است. این آمار (شاید برخلاف انتظار) در روستاها وخیم‌تر است و به رشد منفی ۹ / ۲۶ درصد می‌رسد. در برابر کاهش نرخ ازدواج در فاصله سال‌های ۹۱ تا ۹۲، با افزایش ۴ / ۳ درصدی طلاق روبروییم. طبق این آمار در هر ساعت ۱۸ نفر طلاق می‌گیرند.
با توجه به آمار، دشواری طلاق، به ویژه برای زنان، می‌تواند از علل رواج ازدواج سفید باشد. اما از آن‌جایی که ازدواج سفید نه تنها به مقابله با هنجارهای اجتماعی غالب می‌رود، بلکه دهن‌کجی‌ی کاملی‌ست به قوانین خشن دینی رژیمی که حتا در خصوصی‌ترین روابط اجتماعی مردم دخالت می‌کند، نمی‌توان تنها علت را در زمینه‌های اقتصادی جست. مشکلات اقتصادی از دلایل اصلی کاهش آمار ازدواج، افزایش آمار طلاق و بالا رفتن سن ازدواج می‌باشند، اما نه لزوما رواج ازدواج سفید.
علت دیگری که در رسانه‌ها مطرح می‌شود، دقیقا همان مسایلی است که در الگوی رواج این ازدواج در غرب نیز شاهدیم؛ یعنی رشد سکولاریسم، ورود زنان به بازار کار، کسب استقلال اقتصادی و افزایش آگاهی زنان به حقوق خود.
به رغم تمامی تلاش‌های رژیم از هنگام کسب قدرت برای “اسلامی” کردن جامعه و تبلیغ و تلقین ارزش‌های دینی در اذهان مردم، به ویژه کودکان و نوجوانان، امروز شاهدیم که نه تنها از “جامعه اسلامی” مطلوب خود به دوراست، بلکه جدایی دین از دولت به خواست بخش عظیمی از مردم تبدیل شده است. خواستی که نزد بسیاری شاید به این صورت فرموله نشود، اما در رفتارهای روزمره مردم، متعلق به هر طبقه و قشر و سنی بازتاب می‌یابد. جلوه‌هایی هم‌چون پوشش و ظاهر دختران و پسران، مخالفت با تفکیک جنسیتی، بی‌اعتنایی به تأکید قانون‌گذاران در عدم رابطه‌ی زن و مرد پیش از ازدواج، تحقیر اشکال دیگر ازدواج اسلامی نظیر صیغه، تمسخر آموزه‌های دینی سردمداران رژیم. و این همه با وجود مجازات‌های گاه سنگینی که در صورت دستگیری در انتظار متخلفان است.
از سوی دیگر جایگاه اجتماعی زن با کسب استقلال اقتصادی متحول می‌شود. او از انسانی متکی به مرد یا “نان‌آور” خانواده به انسانی با استقلال مالی و بی‌نیاز به “سایه‌ی آقابالاسر” تبدیل می‌شود. او حقوق انسانی و مدنی خود و سهمی برابر در تصمیم‌گیری‌ها را طلب می‌کند. به آسانی تسلیم خشونت جسمی و روانی نمی‌گردد و در صورت عدم رضایت از رابطه آن را می‌گسلد.
گره‌گاه دیگر در آغاز زندگی زناشویی در ایران، قوانین مدنی موجود است. طبق این قوانین، زنان از حق طلاق، حق حضانت کودک، حق سفر، حق کار و بسیاری دیگر از حقوق مدنی خود به ویژه در چارچوب قوانین خانواده محروم‌اند. مردان نیز در آغاز تشکیل خانواده با دشواری‌های متعددی روبرویند؛ دشواری‌هایی هم‌چون داشتن درآمد مکفی، یافتن مسکن مناسب، توافق بر سر مهریه و هزینه‌های عروسی و شرط و شروط‌های گوناگون.
در شرایطی که قانون از حقوق افراد در خانواده نه تنها دفاع نمی‌کند، بلکه خود مشوق و مروج بسیاری از ناهنجاری‌هاست، تنها راهی که می‌ماند پرهیز از تن دادن به این قوانین و تجربه در قلمروهای جدید است. برخی از این زوج‌ها اعتقادی به ازدواج شرعی ندارند. در ایران نیز ازدواج عرفی، یعنی تنها ثبت ازدواج در اداره‌ای رسمی، میسر نیست. عده‌ای نیز نه اعتقادی به ازدواج شرعی و نه تمایلی به ازدواج عرفی دارند. بنابراین این راه سوم را برگزیده‌اند.
خانواده‌ی هم‌باش با قوانین موجود در تناقض و در صورت کشف، زوج مجازات می‌شوند. در جامعه‌ای که به ویژه زنان حتا در چارچوب قوانین و هنجارهای اجتماعی غالب از حق انتخاب همسر، از حمایت قانونی در برابر خشونت خانگی از حق سقط جنین برخوردار نیستند، زوج‌های خانواده‌های هم‌باش در خارج از این چارچوب‌ها با تهدیدات و مشکلات بیش‌تری، چه از سوی جامعه و چه از سوی قانون، روبرویند.
جوامع همواره در حال تغییر سبک‌های تاکنونی زندگی و کشف و تجربه قلمروهای جدید و متناسب با سطح پیشرفت نیروهای مادی و تحولات مناسبات اجتماعی‌اند. نهاد ازدواج مانند سایر پدیده‌های اجتماعی، در طول عمر بشر، اشکال گوناگونی به خود گرفته است. گفته شد در غرب همگام با برخی تحولات ، قوانین تغییر یافتند و منطبق بر این تحولات شدند. در قوانین کشورهای پیشرفته‌تر، حمایت‌های قانونی در چارچوب ازدواج شرعی و عرفی به این نوع از هم‌زیستی نیز تعمیم یافت.
در ایران در سال ۵۷ رژیمی نابه‌هنگام قدرت را قبضه کرد؛ رژیمی که هستی‌اش بسیار عقب‌مانده‌تر از مناسبات اجتماعی حتا آن زمان بود. از این‌رو، از همان ابتدا با تناقضی روبرو بود: تناقض عقب‌ماندگی خود و واقعیات عینی جامعه. تناقضی که روز به روز بر دامنه‌ی آن افزوده شده است. در این ۳۵ سال رژیم به جنگی بی‌ثمر با برخی مناسبات و روابط اجتماعی دست یازید. بسیاری از قوانین‌اش تنها از آن رو به تصویب می‌رسند که حتا پیش از تصویب، نقض شوند. تبلیغ و تلقین ارزش‌های دینی عقب‌مانده به ذهنیت جامعه‌ای پیشرفته‌تر نتیجه‌ای به بار نیاورده است؛ می‌خواهد زنان را به کنج خانه‌ها براند، موفق نمی‌شود؛ می‌کوشد دستاوردهای نوین علمی را از دانشگاه‌ها بزداید و “علوم اسلامی” را جایگزین کند، ناکام می‌ماند؛ ماهواره و اینترنت را “غیراسلامی” اعلام می‌کند تا رابطه مردم را با جهان خارج قطع کند، تلاش‌هایش عقیم می‌ماند. و خود نیز به هزارو یک زبان به ناکامی‌هایش اعتراف می‌کند. قوانین‌اش هم برای هیچ یک از نیازهای جامعه پاسخی ندارند جز سرکوب و مجازات و تکفیر.
حق انتخاب شریک زندگی، حق ازدواج یا عدم ازدواج، از حقوق اولیه هر انسانی‌ست. هیچ دولت و مذهبی حق ندارد امر و نهی‌های خود را بر زندگی خصوصی مردم تحمیل کند. در سیر تحولات اجتماعی، مناسبات و قوانین عقب‌مانده‌تر محکوم‌اند با تمام سخت‌جانی، جای خود را به مناسبات پیشرفته‌تر بدهند. در این ۳۵ ساله چنان شکاف عمیقی بین رژیم و جامعه به وجود آمده است که سرانجام بایستی این تناقض به نفع یک سو حل شود. مسلم است برنده‌ی این کشمکش، رژیم نخواهد بود.

زیرنویس:
ازدواج سفید یا white marriage در زبان انگلیسی به ازدواجی گفته می‌شود که زوجین نه به قصد زندگی مشترک بلکه به دلایل دیگری (مثلا نجات فردی از پیگرد، یا بهره‌مندی از مزایای اقتصادی یا اجتماعی و…) با هم ازدواج می‌کنند و معمولا با هم رابطه جنسی ندارند. اما از آن‌جایی که ازدواج‌های غیر شرعی و غیر عرفی در ایران به نام “ازدواج سفید” معروف شده‌اند، ما نیز در این مقاله از همین نام یا معادل دیگر فارسی آن “هم‌باشی” استفاده می‌کنیم.

متن کامل نشریه کار شماره ۶۷۷ در فرمت پی دی اف

POST A COMMENT.