نقش کردهای عراق و حکومت اقلیم کردستان در استراتژی منطقه‌ای جمهوری اسلامی

در پی پیشروی‌های گروه اسلام‌گرای سنی موسوم به داعش در عراق و پی‌آمد آن، تشدید بحران در درون طبقه حاکم که سرانجام به برکناری مالکی و نخست‌وزیری عبادی انجامید، وزیر خارجه جمهوری اسلامی در دیدار با مسعود بارزانی، رئیس اقلیم کردستان اعلام کرد که “ما خواستار اتحاد و برقراری امنیت و ثبات در عراق هستیم، چراکه تمامیت ارضی و امنیت عراق را امنیت خود می‌دانیم”. وی درعین‌حال افزود: “ما با دولت مرکزی اقلیم کردستان همکاری نظامی داریم. وظیفه خود می‌دانیم که به دوستانمان در عراق کمک کنیم. گرچه وی گفت: ما هیچ نیروی نظامی در عراق نداریم، اما اخبار و گزارش‌های متعددی از ورود نیروهای مسلح جمهوری اسلامی به کردستان عراق و همکاری آن‌ها با پیش‌مرگان کرد انتشاریافته است. نکاتی که وزیر خارجه جمهوری اسلامی بر آن تأکید می‌کند، “اتحاد و برقراری امنیت و ثبات در عراق” و رابطه‌ی “تمامیت ارضی و امنیت عراق با امنیت جمهوری اسلامی” است.
درواقع او به زبان دیپلماتیک آنچه را که اکنون در عراق وجود ندارد، “اتحاد”، “امنیت”، “ثبات”، تمامیت ارضی” را بیان می‌دارد و هدف خود را از دیدار با رئیس اقلیم، تلاش برای تحقق این اهداف اعلام می‌کند و آن‌ها را مرتبط با امنیت جمهوری اسلامی می‌داند.
از همین زاویه است که آمادگی جمهوری اسلامی را برای ارائه هرگونه کمکی به اقلیم کردستان در چارچوب تحقق این اهداف و مقدم بر هر چیز در مبارزه با دولت اسلامی داعش اعلام می‌دارد.
به‌رغم این‌که وزیر امور خارجه جمهوری اسلامی، در شرایطی که عراق با بحران ازهم‌پاشیدگی درگیر است، در دیدار با رئیس اقلیم کردستان و هم‌چنین سران اتحادیه میهنی کردستان، تلاش نمود، با ارائه هرگونه کمکی خود را دوست و حامی مردم کردستان عراق معرفی نماید، در جایگاه کردستان عراق در استراتژی منطقه‌ای جمهوری اسلامی تغییری صورت نگرفته، بلکه در اوضاع سیاسی موجود، برجستگی ویژه‌ای یافته است.
در این استراتژی که جمهوری اسلامی آن را از رژیم شاه به ارث برده است، کردهای عراق تا جایی نقش دارند و موردحمایت و پشتیبانی سیاسی، مالی و نظامی قرار می‌گیرند که بتوانند رژیم حاکم بر ایران را در تحقق اهداف این استراتژی و حل مخاصمات منطقه‌ای به نفع خود یاری رسانند.
از همین روست که رژیم شاه، همانند جمهوری اسلامی، در همان حال که کردهای ایران را به‌شدت سرکوب می‌کرد و با هرگونه ادعای آن‌ها به خودمختاری، دشمنی آشتی‌ناپذیر نشان می‌داد، اما در جهت پیشبرد سیاست‌های خود در نزاع با دولت عراق، از کردهای عراق به رهبری ملا مصطفی بارزانی در مبارزه با رژیم بعثی عراق حمایت همه‌جانبه‌ی مالی، تسلیحاتی و نظامی به عمل می‌آورد، اما به‌محض دست‌یابی به اهداف خود و توافق با رژیم عراق، این کمک و حمایت قطع گردید. نقش کردهای عراق در استراتژی منطقه‌ای شاه در همین محدوده بود.
پس از سرنگونی رژیم شاه در ایران و تشدید اختلافات جمهوری اسلامی با رژیم صدام، بار دیگر سران کردهای عراق، هر دو جناح بارزانی و طالبانی مجدداً عهده‌دار این نقش می‌گردند و از حمایت مالی و تسلیحاتی جمهوری اسلامی در مبارزه با رژیم صدام برخوردار می‌شوند.
با سرنگونی رژیم صدام در پی لشکرکشی آمریکا به عراق و تقسیم قدرتی که پیامد آن بود، کردهای عراق از موقعیتی برخوردار شدند که البته مطلوب جمهوری اسلامی نبود. نه صرفاً ازآن‌رو که اقلیم کردستان، می‌توانست خواست خودمختاری کردهای ساکن ایران را تقویت کند، بلکه از دامنه نفوذ و تأثیرگذاری سیاسی جمهوری اسلامی بر کردهای عراق می‌کاست.
جمهوری اسلامی چاره‌ای جز پذیرش موقعیت جدید کردهای عراق را نداشت، اما تلاش کرد از طریق تقویت مناسبات اقتصادی و سیاسی خود به‌ویژه با جناح اتحادیه میهنی، نفوذ سیاسی خود را در محدوده‌ای حفظ کند.
تشدید اختلافات درونی بورژوازی عراق و طرح مسئله استقلال از سوی رئیس اقلیم کردستان، واکنش شدید جمهوری اسلامی را برانگیخت. مقامات رژیم عدم تحمل آن را اعلام نمودند و رسانه‌های وابسته، حملات شدیدی را به حکومت اقلیم کردستان آغاز کردند. اما پیشروی‌های برق‌آسای دولت اسلامی که حتا اربیل را در معرض سقوط قرار داده بود و در جبهه‌های دیگر، خطر حمله به بغداد و سقوط دولت شیعی را افزایش می‌داد، جمهوری اسلامی و اقلیم کردستان را که با دشمنی مشترک مواجه شده بودند به یکدیگر نزدیک نمود.
بار دیگر نقش کردهای عراق در استراتژی منطقه‌ای جمهوری اسلامی، بسیار برجسته شد. جمهوری اسلامی امروزه بیش از هر زمان دیگر به حمایت و پشتیبانی کردهای عراق نیاز دارد، چراکه با دشمنی مواجه شده است که اساس استراتژی منطقه‌ای جمهوری اسلامی و حتا امنیت آن را در معرض تهدیدی جدی قرار داده است.
پوشیده نیست که تصرف مناطق وسیعی از خاک عراق و سوریه توسط داعش و تشکیل خلافت اسلامی، تا همین‌جا برای جمهوری اسلامی ایران یک شکست بزرگ منطقه‌ای است.
جمهوری اسلامی ۳۵ سال تلاش نمود تا مناطق تحت نفوذ سیاسی خود را از عراق تا سوریه، لبنان و فلسطین بسط دهد و یک پیوستگی جغرافیایی میان این مناطق نفوذ، از طریق عراق ایجاد نماید.
لشکرکشی نظامی آمریکا به عراق و قرار گرفتن گروه‌های بورژوایی اسلام‌گرای شیعه در رأس قدرت سیاسی، بزرگ‌ترین پیروزی در سیاست توسعه‌طلبانه منطقه‌ای جمهوری اسلامی از کار درآمد. فتح کربلا که با ادامه ۸ سال جنگ، تحقق‌نیافته بود، اکنون بدون جنگ به‌دست‌آمده بود و گروه‌های طرفدار جمهوری اسلامی نقش برتر را در دستگاه دولتی عراق به خود اختصاص دادند. کمی وقت لازم بود تا این گروه‌ها جایگاه و موقعیت خود را در دستگاه بوروکراتیک – نظامی دولت عراق تقویت و تحکیم کنند و با حذف تدریجی گروه‌هایی که دولت آمریکا آن‌ها را تحت عنوان نمایندگان سنی‌ها در قدرت سیاسی سهیم ساخته بود، تمام قدرت اجرایی را قبضه کنند و نفوذ سیاسی بی‌رقیب جمهوری اسلامی در عراق تأمین گردد. بدون سلطه سیاسی بر عراق، نفوذ سیاسی جمهوری اسلامی در سوریه و لبنان و تقویت شیعه‌گری در این منطقه از خاورمیانه، ناتمام می‌ماند. نقشی که جمهوری اسلامی از طریق عراق در بحران سوریه به نفع بشار اسد ایفا نمود، بر کسی پوشیده نیست. مسیری کاملاً امن برای ارسال تسلیحات، گسیل نیروی نظامی و تأمین نیازهای اقتصادی دولت بشار اسد.
جمهوری اسلامی با نفوذ قطعی که در عراق به دست آورد، اهدافی را که سال‌ها برای آن‌ها تلاش کرده بود، تحقق‌یافته می‌دید که سر برآوردن یک گروه اسلام‌گرای سنی از درون جنگ داخلی سوریه که یکی از اهداف مهم خود را نه صرفاً سرنگونی اسد در سوریه، بلکه سرنگونی دولت‌های مذهبی شیعه قرار داده است، به معضلی جدی برای جمهوری اسلامی ایران تبدیل شد. این گروه نه‌تنها توانست بخشی از سوریه را به تصرف خود درآورد، بلکه با یک‌رشته حملات برق‌آسا در عراق، تصرف پی‌درپی شهرهایی که اغلب آنها در مناطق سنی نشین هستند و مخالف جدی دولت شیعی‌مذهب حاکم، و سرانجام شکست ارتش عراق در موصل و تصرف آن، همه‌چیز را در ابهام فروبرد.
از دیدگاه جمهوری اسلامی، اگر پیشروی‌های خلافت اسلامی داعش سد نشود و دولت شیعه‌مذهب در بغداد سرنگون گردد، به معنای از دست رفتن یکی از حلقه‌های مهم زنجیره اهداف استراتژیک است، که پی آمد آن نیز سرنگونی دولت بشار اسد در سوریه خواهد بود.
جمهوری اسلامی نمی‌توانست برای مقابله با خطری که تمام مناطق تحت نفوذ سیاسی‌اش را تهدید می‌کند، را سا و علناً به عراق لشکرکشی کند، چراکه به معنای بحرانی‌تر شدن اوضاع عراق و فرورفتن در جنگی است که حتا امپریالیسم آمریکا نتوانست به‌سادگی از آن بیرون آید. علاوه بر این، دخالت نظامی مستقیم و علنی، می‌توانست به یک جنگ علنی منطقه‌ای بیانجامد که جمهوری اسلامی توان درگیر شدن در چنین جنگی را با وضعیت وخیم اقتصادی کنونی‌اش ندارد.
تکیه‌بر ارتش عراق نیز چاره‌ساز نیست. چراکه این ارتش ناتوانی و پوشالی بودنش را در اولین مواجهه با داعشیان نشان داد.
لذا جمهوری اسلامی عجالتاً چاره دیگری جز این نداشت که بار دیگر، به نقش کردهای عراق در استراتژی منطقه‌ای‌اش برای مواجهه با دشمن مشترک بازگردد، البته با در نظر گرفتن شرایط و موقعیتی که آن‌ها پس از سرنگونی صدام کسب کرده‌اند.
در واقعیت امر هم اگر بتوان درجایی جلو پیشروی‌های خلافت اسلامی را سد کرد، فعلاً کردستان عراق است. چراکه هم‌اکنون یکی از جبهه‌های اصلی درگیری در این منطقه است. گرچه پیشمرگه‌های کرد تجربه و تجهیزات یک جنگ کلاسیک را ندارند و از این بابت نیروهای نظامی خلافت اسلامی برتری دارند، اما مردم کردستان عراق آمادگی جنگیدن و مقاومت را دارند و مسئله مهم این است که حکومت اقلیم از حمایت نظامی دولت آمریکا و تعدادی از کشورهای اروپایی نیز برخورداراست. در همین مدت نیز نشان داده شد که پشتیبانی نیروی هوایی آمریکا تا حدودی توانسته است، ضعف‌های آن‌ها را جبران کند.
جمهوری اسلامی که خود نمی‌تواند از دولت آمریکا، تقاضای کمک نظامی و مداخله مستقیم بکند، از این بابت نیز از تکیه بر نیروهای پیشمرگه برای مقابله با خلافت اسلامی سود می‌برد. با توجه به این واقعیات، جمهوری اسلامی، هر پیروزی پیشمرگه‌ها و اقلیم کردستان را در این جنگ با خلافت اسلامی، یک پیروزی برای خود می‌داند که نه‌تنها از جهت از دست دادن عراق و پیامدهای آن در سوریه و لبنان نگران است، بلکه امنیت داخلی خود را نیز در معرض تهدید می‌بیند.
تاکنون هیچ دولتی و جریانی خارج از مرزهای ایران خواهان سرنگونی جمهوری اسلامی نشده بود و تهدیدی جدی برای آن نبود. دولت آمریکا به‌رغم تمام اختلافاتی که در این ۳۵ سال با جمهوری اسلامی داشته نه‌فقط هیچ‌گاه خواستار برافتادن دولت مذهبی جمهوری اسلامی نبود، بلکه مکرر نیز اعلام کرده است چنین هدفی را دنبال نمی‌کند. حداکثر آن چیزی که دولت آمریکا و اتحادیه اروپا خواسته باشند، تقویت جناح به‌اصطلاح ملایم‌تر رژِم بوده که با سیاست‌های منطقه‌ای و بین‌المللی آن‌ها هماهنگی بیشتری داشته باشد. حتا دولت اسرائیل که جمهوری اسلامی را خطری برای موجودیت خود می‌داند، نه قدرت آن را داشته و نه این ادعا را که خواهان سرنگونی جمهوری اسلامی باشد. اکنون اما جمهوری اسلامی با پدیده‌ای به نام دولت اسلامی و خلافت اسلامی روبه‌رو شده است که هدف خود را سرنگونی دولت‌های مذهبی شیعه اعلام نموده، بر بخشی از سوریه و عراق مسلط شده و نیروهای آن به پشت مرزهای غربی ایران رسیده‌اند. این مسئله در مناطقی که جمعیت آن‌ها سنی مذهب‌اند و زیر فشارهای تبعیض‌آمیز جمهوری اسلامی، می‌تواند به بی‌ثباتی دامن بزند و حتا امنیت داخلی جمهوری اسلامی را تهدید کند.
بنابراین خطر خلافت اسلامی داعشیان از جهات مختلف برای جمهوری اسلامی ایران جدی است و تا همین لحظه نیز بازنده اصلی تحولات سیاسی عراق است که خطوط ارتباطی زمینی خود را به سوریه و لبنان از طریق عراق ازدست‌داده است.
دیدار وزیر خارجه جمهوری اسلامی با مقامات اقلیم کردستان و سران اتحادیه میهنی و ادعاهایی مبنی بر این‌که جمهوری اسلامی همواره در کنار مردم کردستان عراق بوده و این سیاست باقوت بیشتری ادامه پیدا خواهد کرد، نه ازآن‌روست که این رژیم ارتجاعی، دوست مردم کردستان عراق است و از این‌که موردحمله قرارگرفته‌اند، نگران می‌باشد، بلکه نگران موقعیت خود در عراق و منطقه هست و نگرشش به مردم کردستان عراق، همان نگرش سنتی رژیم‌های حاکم بر ایران است، به منظور استفاده از کردهای عراق، برای پیشبرد سیاست‌های خود و دفع خطر.
کافی است که اشاره شود، اگر رژیم اسلام‌گرای شیعی حاکم بر عراق می‌توانست چنان قدرتمند شود که منطقه خودمختار عراق را موردحمله قرار دهد، جمهوری اسلامی قطعاً نیازی به یادآوری دوستی با مردم کردستان پیدا نمی‌کرد، همان‌گونه که در جریان قطع بودجه اقلیم کردستان عراق توسط مالکی، از جمهوری اسلامی ایران برای حتا ابراز همدردی با بورژوازی کرد خبری نشد، تا چه رسد به حمایت از مردم کردستان عراق. اما مستثنا از بده و بستان‌ها و اتحادهای بورژوازی ملت‌های مختلف، کارگران و زحمتکشان کردستان عراق نباید فراموش کنند که جمهوری اسلامی ایران یک رژیم ارتجاعی مذهبی است که همان جنایاتی را که امروز خلافت اسلامی در عراق مرتکب می‌شود، در ایران به بار آورده و می‌آورد. جمهوری اسلامی هرگز نمی‌تواند دوست و پشتیبان یک ملت ستمدیده باشد. ستمگری و تبعیض نسبت به ملیت‌های ساکن ایران، فقط یک نمونه از جنایات بی‌شمار جمهوری اسلامی ایران است.

متن کامل نشریه کار شماره ۶۷۶ در فرمت پی دی اف

POST A COMMENT.