سخنان خامنه ای و بن بست احتمالی دولت روحانی

kar_logo01روز چهارشنبه ۶ شهریور به مناسبت هفته دولت، ” روحانی و  اعضای هیات دولت به دیدار خامنه ای رفتند. دیداری که هر ساله در چنین روزهایی برگزار می شود و طبق روال معمول، خامنه ای ابتدا به تعریف و تمجید از مجموعه عملکرد دولت ها پرداخته و پس از آن، توصیه هایی نیز به رئیس دولت و اعضای کابینه می کند.
آنچه اینبار در بزرگداشت “هفته دولت” آنهم در پایان نخستین سال شروع به کار دولت روحانی اتفاق افتاد، تا حدودی متفاوت با سخنرانی های خامنه ای در ارتباط با دولت های پیشین بود. سخنرانی روز چهارشنبه خامنه ای، پیش از آنکه حمایت از دولت روحانی باشد، عملا نوعی مخالفت و موضع گیری آشکار علیه عملکرد روحانی و اعضای کابینه در عرصه سیاست داخلی بود. اگرچه خامنه ای طبق روال هر ساله، ابتدا با بیان یک سری جملات کلی از عملکرد “خوب” دولت در قبال فلسطین، سوریه، عراق و نیز اقدامات “با ارزش” دولت یازدهم در باره “ایجاد آرامش روحی و روانی در جامعه، کنترل تورم، تثبیت قیمت ارز و اجرای دقیق سیاست های اقتصاد مقاومتی” یاد کرد، اما پس از بیان این تعارفات تکراری، با صراحت کلام، عملکرد دولت روحانی در عرصه سیاست داخلی و نیز همدلی اعضای کابینه او با “جریان فتنه” را شدیدا به چالش گرفت.
خامنه ای در این رابطه به روحانی و اعضای کابینه اش یادآور شد: “مسئله فتنه و فتنه گران، از مسائل مهم و از خطوط قرمز است که آقایان وزرا، باید همانگونه که در جلسه رای اعتماد خود بر فاصله گذاری با آن تاکید کردند، همچنان بر آن پایبند باشند”..
طی دو هفته گذشته، این دومین بار است که خامنه ای اینگونه صریح و روشن علیه دولت “تدبیر و امید” سخنرانی کرده است. ابتدا، در دیدار با دستگاه دیپلماسی ایران، روند مذاکرات هسته ای را زیر سئوال برد و اکنون در هفته دولت، سیاست داخلی و فرهنگی کابینه روحانی را به چالش گرفت. در واقع اگر از تعارفات همیشگی خامنه ای بگذریم، اس و اساس سخنرانی او را باید در بیان مخالفت آشکار او با اقدامات دولت در عرصه سیاسی، اجتماعی و فرهنگی ارزیابی کرد
خامنه ای در ۲۲ مرداد طی دیدار با وزیر امور خارجه، سفیران و مسئولان نمایندگی های ایران در خارج از کشور، با بیان اینکه “عده ای اینجور وانمود می کردند که اگر با آمریکایی ها دور میز مذاکرات بنشینیم بسیاری از مشکلات حل می شود، البته ما می دانستیم اینجور نیست و قضایای یک سال اخیر هم برای چندمین بار این واقعیت را اثبات کرد”، باصراحت اصلی ترین بخش سیاست خارجی دولت روحانی یعنی روند مذاکرات هسته ای را به چالش کشید. خامنه ای در همین دیدار و در ادامه صحبت های خود تاکید کرد: “رابطه با آمریکا و مذاکرات با این کشور برای جمهوری اسلامی نه تنها هیچ نفعی ندارد، بلکه ضرر هم دارد و کدام عاقلی است که دنبال کار بی منفعت برود”. در واقع خامنه ای با بیان این جملات، به طور رسمی شکست مذاکرات اتمی دولت ایران با آمریکا و دیگر کشورهای پنج بعلاوه یک را اعلام کرد.
هنوز دو هفته بیشتر از این موضع گیری خامنه ای نگذشته بود، که در هفته دولت نیز، با تاکید بر خط قرمز نظام در فاصله گذاری با جریان “فتنه” و “فتنه گران”، دایره حملات خود به سیاست داخلی کابینه روحانی را نیز تنگتر کرد. بدین سان طی دو هفته و در دو سخنرانی، هم سیاست داخلی و هم سیاست هسته ای دولت روحانی توسط خامنه ای زیر سئوال رفت. دو حوزه ای که  روحانی با دادن شعار و وعده های انتخاباتی روی آنها سرمایه گذاری کرده بود.
حال اگر این دو سخنرانی خامنه ای را در کنار هم بگذاریم، به روشنی می توان تنگناها و بن بستی را که روحانی در همین نخستین سال ریاست جمهوری اش با آن مواجه شده است، دریافت. آنچه را که دولت “اعتدال و امید” هم اکنون بدان گرفتار شده است، همان تجربه شکست خورده کابینه های پیشین است. دولت “اصلاحات” خاتمی، دست کم پس از دوسال با قدرت نمایی دم و دستگاه “ولایت” مواجه شد و سرانجام هم بر”تدارکاتچی” بودن خود اعتراف کرد.
دولت احمدی نژاد که دولت نورچشمی بود و از حمایت همه جانبه اصول گرایان، “دستگاه ولایت” و حتا پشتیبانی بی حد و حصر شخص خامنه ای برخوردار بود، در دو سال پایانی ریاست جمهوری اش، به همان نتیجه ای رسید، که محمد خاتمی بدان رسیده بود. اما، برای دولت روحانی و برای همه آنهایی که یک بار دیگر با توهم تغییر در وضعیت سیاسی ایران در ۲۴ خرداد ۹۲ به پای صندوق های رای رفتند، کمتر از یک سال لازم بود تا به تجربه محمد خاتمی برسند. روحانی طی همین یک سال اول ریاست جمهوری اش، با حجم وسیعی از انتقادات و منازعات مخالفین خود در درون نظام مواجه بوده است و حالا خامنه ای با دو سخنرانی اخیرش تا آنجا که مقدور بوده، دست منتقدین دولت را بیش از پیش باز گذاشته است. با وضعیت موجود، اگر نگوییم دولت روحانی در پایان نخستین سال روی کار آمدن اش، با بن بست حکومتی مواجه شده است، دست کم باید اذعان کرد که با پررنگ شدن خطوط قرمزی که خامنه ای برای دولت ترسیم کرده است، از این پس ادامه کاری روحانی بر بستر شعارها و وعده های انتخاباتی اش، با تنگنای جدی مواجه شده است.
استیضاح وزیر علوم اولین اقدام عملی نمایندگان مجلس علیه دولت “تدبیر و امید” بود. اگر چه پس از برکناری وزیر علوم، روحانی همچنان بر ادامه سیاست فرجی دانا تاکید کرده است، اما با سخنرانی اخیر خامنه ای مبنی بر فاصله گرفتن وزرا از جریان “فتنه”، نه تنها گزینه نجفی سرپرست کنونی وزارت علوم به جای فرجی دانا امری ناممکن شده است، بلکه انتخاب گزینه های دیگری نیز همانند نجفی یا فرجی دانا به بهانه عدم فاصله گذاری با “جریان فتنه” با واکنش تند نمایندگان مجلس مواجه خواهد شد. طبیعتا، استضاح فرجی دانا نخستین هشدار و اقدام عملی منتقدین روحانی علیه کابینه بود. چرا که نمایندگان گوش به فرمان خامنه ای، پس از استیضاح فرجی دانا، هم اکنون برای استیضاح وزیر ارشاد  بسیج شده اند و چه بسا وضعیت موجود به سمت وزرای دیگری هم کشیده شود.
در ساختار حکومتی جمهوری اسلامی، اگر تا پیش از این وزرای وزارت خانه هایی همانند اطلاعات، کشور، امور خارجه و وزارت دفاع با نظر خامنه ای تعیین می شدند، اینک با کشیده شدن خط قرمز مورد نظر خامنه ای بسیار محتمل است که دولت از انتخاب وزیر مورد نظرش برای وزارت خانه های دیگر نیز باز ماند. چرا که از این پس، هر گزینه دولت به بهانه نزدیکی و یا همدلی آنان با “فتنه” و “فتنه گران” می تواند با مخالفت دستگاه ولایت مواجه گردد.
پوشیده نیست در یک سیستم حکومتی همانند جمهوری اسلامی که دین و دولت بهم آمیخته اند و کل نظام نیز تحت زعامت یک دیکتاتور مطلق العنان به نام “ولی فقیه” اداره می شود، نه فقط ریاست جمهوری و هیئت دولت، بلکه دستگاه قضایی، مجلس و دیگر نهادهای کوچک و بزرگ حکومتی نیز، همه سرسپردگانی هستند که در درجه اول و پیش از هر چیز، وظیفه شان سر فرود آوردن در مقابل منویات این رهبر مطلق العنان است. رهبری که به هیچ کس و هیچ ارگانی پاسخگو نیست و همه باید مطیع اوامر او باشند.  بنا بر این، با توجه به واقعیات موجود، باید اذعان کرد که در پی موضع گیری های اخیر خامنه ای، کابینه روحانی از هم اکنون  با تنگناه مواجه شده است.
حال با توجه به وضعیت موجود، اگر روحانی بخواهد به تمام توصیه هایی که خامنه بر آن تاکید داشته، از جمله فاصله گرفتن از جریان “فتنه”، “پرهیز از حاشیه سازی ها”، “حفظ انسجام درونی” و “شنیده شدن یک صدا از دولت” عمل کند، این به معنای پشت پا زدن دولت به تمام وعده های انتخاباتی اش است. در این صورت، نه تنها همانند خاتمی بر تدارکاتچی” بودن خود و کابینه اش صحه گذاشته است، بلکه راه “امیدوارکردن مردم به آینده”ی مورد نظر جمهوری اسلامی را نیز مسدود خواهد کرد. لذا، بعید به نظر می رسد که روحانی با رها کردن کامل میدان، بخواهد نیروهای عقبه خود را به سمت سرخوردگی و فاصله گرفتن از صندوق های رای بکشاند.
شق دوم، این است که روحانی بر ادامه روند تاکنونی خود در عرصه سیاست داخلی، لااقل در حرف و از منظر موضع گیری های سیاسی اصرار ورزد و در این مسیر برای “امیدوارکردن مردم به آینده” هر از گاهی، طی یک سخنرانی آتشین، مخالفین خود را “ترسو” و “لرزان” خطاب کند. با انتخاب این گزینه که به اجبار محتمل ترین انتخاب روحانی هم خواهد بود، نه تنها شاهد “حفظ انسجام درونی” و “شنیده شدن یک صدا”  از رژیم نخواهیم بود، بلکه بر دامنه “حاشیه سازی ها” و به عبارت بهتر بر دامنه درگیری های درونی نظام افزوده خواهد شد.
علاوه بر این، با توجه به هشدار خامنه ای نسبت به ورود حامیان رفسنجانی و “اصلاح طلبان” در پست های وزارتی، که خامنه ای در همین سخنرانی اخیرش، هیئت دولت را از به کارگیری آنان در پست های دولتی بر حذر داشت، انتخاب شق دوم الزاما به تشدید تنش ها دامن زده و نتیجه اینکه فشار خامنه ای و ارگان های تحت امر او نسبت به روحانی و کابینه اش افزایش خواهد یافت. بروز این وضعیت، شرایط را برای روحانی باز هم دشوارتر کرده و چه بسا او را به بن بست اعتراف بر “تدارکاتچی” بودن ریاست جمهوری سوق دهد.

متن کامل نشریه کار شماره ۶۷۶ در فرمت پی دی اف

POST A COMMENT.