بحران بیکاری و پدیده شغل دوم و سوم در ایران

در دوران حاکمیت جمهوری اسلامی زندگی کارگران و توده های وسیعی از مردم ایران در گردابی از فلاکت و فقر فرو رفته است. این وضعیت به ویژه طی سال های اخیر، آنچنان شتابی به خود گرفته است که هم اکنون به صورت یک بحران جدی و همه گیر بر معیشت روزانه اکثریت مطلق مردم ایران چنگ انداخته است. طی یک دهه اخیر، تعمیق رکود اقتصادی حاکم بر کشور همراه با تورم افسارگسیخته و افزایش سرسام آور قیمت کالاهای  مورد نیاز کارگران و زحمتکشان ، معضلات اجتماعی را بیش ازپیش تشدید نموده است. افزایش روزافزون بیکاری همراه با اشتغال به کار بیش از یک سوم نیروی کار کشور در شغل های دوم و بعضا سوم یکی ازعواقب بحران رکود- تورمی جمهوری اسلامی است که هم اکنون به صورت یک تناقض آشکار، بر گریبان جامعه و مجموعه نیروی کار ایران چنگ انداخته است.
در کنار جمعیت وسیع بیکاری که اینک از مرز ۸ میلیون نیز گذشته است، نتایج بررسی بازار کار در ایران اما، از رشد پدیده ای به نام اشتغال به شغل دوم و سوم در جامعه خبر می دهد. طبق بررسی های موجود، هم اکنون ۲۸ تا ۳۰ درصد نیروی کار کشور، شغل دوم و عده ای نیز شغل سوم دارند. در همین رابطه، واحد مرکزی خبر به نقل از مسلم خانی، مدرس کارآفرینی جمهوری اسلامی در مصاحبه ای با رادیو اقتصاد اعلام کرد: علاوه بر آمار فوق که مربوط به شاغلان بخش های دولتی و غیر دولتی است، ۲۲ درصد نیروی کار هم اعلام کرده اند، تمایل دارند شغل دوم و سوم داشته باشند، اما این امکان برایشان فراهم  نشده است.
اشتغال به شغل های دوم و سوم، همان تناقض تلخی ست که در پی تشدید روزانه تورم و به دنبال آن تهی تر شدن بیش از پیش سفره کارگران و جمعیت وسیعی از توده های مردم ایران، جامعه و نیروی کار کشور بدان گرفتار شده اند. تناقضی که ریشه در اقتصاد بحران زده جامعه دارد، بحرانی که دود آن تماما به چشم کارگران و توده های زحمتکش ایران می رود. بحرانی که روز بروز عرصه را بر اکثریت مطلق توده های مردم ایران تنگ تر و سفره هایشان را نیز تهی تر ساخته است. بحرانی که در بطن خود از یک طرف رکود و به دنبال آن بیکاری میلیونی را بر جامعه تحمیل کرده و از طرف دیگر، با تشدید روزافزون تورم و گرانی و ظاهر شدن چهره کریه فقر بر سفره مردم ایران، آنان را به سمت اشتغال به شغل دوم و سوم کشانده است.
وقتی تورم و غول گرانی به صورت روزانه عرصه را بر کارگران و توده های مردم ایران تنگ و تنگ تر می کند، وقتی اکثریت قریب به اتفاق نیروی کار ایران، چه آنها که بیکارند و چه آنهایی که کار می کنند به طور جدی با بحران معیشتی و عدم تامین معاش خود و خانواده شان مواجه هستند، پیدا کردن راهی برای برون رفت از این فلاکت موجود، اولین دغدغه آحاد جامعه است. لذا، اولین تلاش و اقدام بخشی از نیروی کار ایران جهت برون رفت از فقر و فلاکتی که جمهوری اسلامی بر آنان تحمیل کرده است، کشیده شدن به سوی شغل های دوم و سوم است. اشتغال به شغل های دوم و بعضا سوم اگر چه در گام نخست پرکننده گوشه ای از سفره خالی و روزنه ی امیدی جهت تامین معاش بخشی از نیروی کار است، اما، رشد این پدیده با وجود بیش از ۸ میلیون نیروی بیکار در جامعه، عملا راه ورود بخشی از همان نیروی عظیم ارتش بیکاران به اشتغال اول را مسدود ساخته و خود عاملی جهت تشدید  و افزایش بیکاران در جامعه می شود.
بر کسی پوشیده نیست کارگران، کارمندان و یا هر مزد وحقوق بگیر دیگری که به اشتغال در شغل دوم و سوم روی می آورند، ابتدا به ساکن در فکر تامین معاش و پر کردن گوشه ای از هزینه های سرسام آور زندگی روزانه خود و خانواده‏شان هستند تا از فلاکتی که حکومت اسلامی بر آنان تحمیل کرده، رهایی یابند. چرا که با توجه به تورم و گرانی موجود در جامعه، اشتغال به یک شغل و درآمد حاصل از آن به معنای تهی تر شدن باز هم بیشتر سفره کارگران و دیگر مزدبگیران کشور است. لذا، راه برون رفت از فلاکت نداری و عدم تامین معاش، کشیده شدن به سمت شغل دوم و سوم است که دریچه ای جهت ادامه حیات برای بخش وسیعی از نیروی کار ایران است.
اگر صرفا به همین آمار رسمی ارائه شده از طرف مسلم خانی، مدرس کارآفرینی جمهوری اسلامی اکتفا کنیم، دست کم ۵۲ درصد نیروی کار کشور که هم اکنون مشغول به کار هستند با درآمد حاصل از شغل اول قادر به تامین معاش خود و خانواده شان نیستند. حال اگر به آمار فوق، تعداد بیکاران کشور نیز اضافه گردد، با یک حساب سرانگشتی می توان بار درد و رنجی را که جمهوری اسلامی بر کلیت کارگران و توده های میلیونی ایران تحمیل کرده است، دریافت. اشتغال به کار دوم و سوم اگرچه در ابتدای امر گامی برای تامین معاش و پر کردن گوشه ای از سفره خالی مجموعه مزدبگیران جامعه است، اما در بطن خود ظلم مضاعفی ست که رژیم سرمایه داری جمهوری اسلامی بر نیروی کار ایران روا داشته است.
کارگر، کارمند و یا هر مزدبگیر دیگری که به کاری مشغول است، به جای اینکه پس از ۸ ساعت کار  و خستگی روزانه به خانه اش باز گردد و ساعاتی را در کنار خانواده خود استراحت کند ، از اینکه مجبور می شود برای تامین معاش، اجاره مسکن، تحصیل فرزندان، دارو، درمان و تامین ده ها هزینه دیگر زندگی به اشتغال در شغل های دوم و سوم روی آورد، تا بدین وسیله روزنه امید به فردا و ادامه حیات را در چهار دیواری خانه و کاشانه اش زنده نگه دارد، تنها به خود ظلم نمی کند؛ او در این ظلم تحمیل شده از طرف جمهوری اسلامی، علاوه بر ستمی که بر جسم و جان خود روا می دارد، علاوه بر اینکه همسر و فرزندانش پس از فراغت کار اول از بودن در کنار او محروم می شوند، با اشتغال به کار دوم و سوم عملا جای اشتغال یک نیروی بیکار در جامعه را نیز می گیرد و این صرفا یک وجه بحران فوق است.
علاوه بر این، هر نیروی انسانی با اشتغال به کار دوم و سوم، از یک سو به دلیل وجود کثرت نیروی بیکاران در جامعه و از سوی دیگر به دلیل حرص و آز صاحبان سرمایه و نیز در فقدان یک قانون کار مدافع حقوق کارگران، عملا مجبور می شود به استثمار شدیدتر و پذیرش هرگونه شرایط غیر انسانی کارفرما تن دهد، تا بتواند شغل دوم و سوم خود را حفظ  کند. این اما، نیمی از معضل جامعه و نیروی کار ایران در روند بحران بیکاری و توامانی آن با پدیده شغل دوم و سوم است. نیمه دیگر  این بحران که تاثیرات مخرب تری در میان مجموعه نیروی کار کشور می گذارد، تاثیر گذاری اشتغال به شغل دوم و سوم در روند افزایش بیکاری در کلیت جامعه، تراکم ارتش ذخیره کار و ایجاد رقابت میان نیروی کار شاغل و نیروی بیکار در کشور است. پدیده ای که جمهوری اسلامی با تحمیل وضعیت موجود به کارگران و توده های مزد بگیر ایران تاکنون بیشترین منفعت را از آن برده و در آینده هم خواهد برد.
واضح است که در یک جامعه سرمایه داری و به طور اخص در حکومت اسلامی با ماهیت دیکتاتوری عریان مذهبی که کارگران و مجموعه مزدبگیران ایران از حق هرگونه تشکل مستقل محروم هستند، وحدت طبقاتی مجموعه نیروی کار ایران اعم از کارگران مشغول به کار و کارگران بیکار تا چه حد حائز اهمیت است. در وضعیت موجود و در پی بحران عظیم بیکاری و توامانی آن با پدیده شغل دوم و سوم، بدیهی‏ست که سرمایه داران و کل رژیم سرمایه داری حاکم برایران حداکثرتلاش خودرا برای ایجاد رقابت و دودستگی درصفوف کارگران بیکار و کارگران دوشغله و سه شغله به عمل آورند تا درعین تشدید استثمار کارگران ،مانع اتحاد طبقاتی آنان شوند وبعضاً کارگران دوشغله یا سه شغله را مسبب بیکاری کارگران بیکار قلمداد کنند.اما مجموعه نیروی کار ایران و به طور اخص کارگران پیشرو و فعالان کارگری  ترفندهای سرمایه داران را می‏شناسند.کارگران آگاه و پیشرو می دانند که سرمنشأ تمام معضلات اجتماعی و نابسامانی‏های موجود، نظام سرمایه داری جمهوری اسلامی‏ست. نظامی که خود به وجود آورنده همه مشکلات و نابسامانی های جامعه است و بحران بیکاری و توامانی آن با پدیده شغل دوم و سوم نیز، تنها گوشه ای از ارمغان زمام داری این نظام مستبد، ارتجاعی و ضد کارگری در ایران است.

متن کامل نشریه کار شماره ۶۷۴ در فرمت پی دی اف

POST A COMMENT.