رهبر حکومت اسلامی در سخنرانی خود بهمناسبت بیستوپنجمین سالمرگ خمینی، ادامه سیاست عقبنشینی یا “نرمش قهرمانانه” و سازش تا به آخر با آمریکا و همپیمانان آن را ترسیم کرد. خامنهای در این سخنرانی هشدارگونه، همه کسانی را که با دولت پیشبرندهی این سیاست مخالفت و یا در برابر آن مانعتراشی کنند، فتنهگر و وابسته به آمریکا خواند.
رهبر حکومت اسلامی البته سرراست و مستقیم وارد این قضیه نشد. او برای بیان این مقصود، به توصیف “مکتب امام خمینی” متوسل شد و ضمن تعریف و تمجید از “پیشرفتها” و “اقتدار” جمهوری اسلامی به عنوان “ثمره فکر بدیع” خمینی که یک “نظم مدنی – سیاسی” را پایهریزی کرده است و به سبک یک آخوند زبردست، در لابلای انبوهی از موضوعات، به طرح موضوع اصلی پرداخت. او در توضیح “نظم مدنی – سیاسی” میراث خمینی به دو پایه اصلی این نظم اشاره کرد و چنین گفت:
“یکی ازپایه های اصلی این نظم، شریعت اسلامیست که روح و جوهره جمهوری اسلامیست و دوم سپردن کارها بدست مردم از طریق مردمسالاری و انتخابات”.
صرف نظر از بیمعنا بودن انتخابات و مردمسالاری در حکومت اسلامی که اینجا مورد بحث ما نیست، اما ولیفقیه که خود نیز به باور این دعاوی در نزد منتقدین سیاستهای روحانی باور ندارد، در ادامه سخنان خود به این نیروها چنین اطمینان میدهد که خمینی نیز به انتخابات و مردم سالاری باور داشت و آن را ” نه از فرهنگ غرب و مخلوط کردن آن با تفکر اسلامی، بلکه از متن شریعت اسلامی اتخاذ نموده است”.
اما این بحثها برای چیست؟ خامنهای از چه رو اکنون بر سر قبر خمینی بحث انتخابات و مردمسالاری را به میان میکشد؟ او در ادامه صحبتهای خود، به این پرسش، البته باز هم با توسل به “مکتب امام” پاسخ میدهد و میگوید: “در مکتب امام هیچ قدرت و غلبهای که با اعمال زور و سلاح حاصل شود مورد قبول نیست، البته قدرت و اقتدار ناشی از انتخاب مردم، محترم و پذیرفتهشدهاست و هیچکس نباید در مقابل آن سینه سپر کند که اگر کرد، این کار او فتنه است.” (تاکیدها از ماست)
از همین یک جمله میتوان به یکی از محورهای بسیار مهم سخنان خامنهای و هدف اصلی وی از آن همه مقدمه چینی پیبرد. او اکنون تمام دار و دستههای درون نظام را که به تأسی از روشها یا ایدههای خمینی، سیاستهای روحانی و عقبنشینی در سیاست خارجی را زیر سوال میبرند، مستقیما مورد خطاب قرار داد و به آنان هشدار داد که همه آنها باید اقتدار دولت روحانی را که با “انتخاب مردم” سرکار آمده است محترم شمرده و بپذیرند. او گفت هیچکس حق ندارد بااین دولت و سیاستهای آن به مخالفت برخیزد و هرکس چنین کند، او فتنهگر است!
یکی از بدترین و سختترین اتهاماتی که تاکنون برای مقابله و مرعوب ساختن معترضین و منتقدین درونی نظام، از سوی خامنهای و دستگاههای زیرنظر وی عنوان شده، همین اتهام “فتنه” است. خامنهای که زمانی با انتساب همین اتهام، عناصر اصلی جناح رقیب خود مانند رفسنجانی، کروبی و موسوی را از سر راه برداشته بود تا افراد وابسته به جناح خویش را حمایت و تقویت کند، اکنون اما کارش به جایی رسیده است که هر جنبندهی ولو ذوب در ولایتفقیه را که با سیاستهای جاری مورد تایید و حمایت وی به مخالفت برخیزد، او را نیز در زمره “اصحاب فتنه” قرار میدهد.
هشدار جدی بههر آنکس که بخواهد در مقابل دولت و سیاستهای آن سینه سپر کند، تنها یکی از محورهای مهم سخنان خامنهای بود. رهبر حکومت اسلامی بعد از این تهدید آشکار و تنبیه سخت کسانی که بخواهند در برابر دولت روحانی و پیشبرد سیاستهای مورد تایید خامنهای مانع تراشی کنند، به “چالش بیرونی” که جمهوری اسلامی با آن روبروست اشاره کرد. او در جریان توضیح این “چالش بیرونی” بود که پیشاپیش هرگونه اعتراض و تجمع خیابانی ولو از سوی معترضین درون نظام را، کار آمریکا و نیروهای وابسته به آن دانسته و درنتیجه جواز سرکوب خشن آن را نیز صادر کرد.
خامنهای چنین ادعا کرد که جمهوری اسلامی جزو کشورهاییست که زیر بار زور آمریکا نمیرود. او سپس در توضیح سیاست دولت آمریکا گفت سیاست آمریکا در قبال کشورهای “نافرمان و مقاوم” که به آمریکا “باج” نمیدهند، استفاده از همهگونه امکانات برای ضربهزدن و از پا درآوردن آنهاست.
اینکه جمهوری اسلامی به آمریکا “باج” میدهد یا نه، اینجا مورد بحث ما نیست. بایک مراجعه ساده به توافقات ژنو، این ادعا را بهتر میتوان محک زد. خامنهای گرچه گفت، حمله نظامی در اولویت برنامههای آمریکا نیست، اما تصریح کرد که یکی از “راهبردهای مهم” آمریکا در قبال این کشورها، “سامان دادن کودتا یا کشاندن مردم به خیابانها با استفاده از عناصر وابسته به خود است”.
پس تا اینجای بحث خامنهای پیرامون “چالش بیرونی”، منتقدین یا مخالفین دولت و سیاستهای آن باید این را دریابند که نبایستی پایشان به خیابانها و اعتراضات خیابانی کشانده شود!
گرچه پیام و قصد خامنهای از بازکردن این “چالش بیرونی”، برای نیروهای منتقد یا مخالف دولت روحانی روشن است او اما در ادامه، به این پیام صراحت بیشتری میدهد و میگوید: “هر دولتی در هر کشوری با رای مردم روی کار بیاید، حتما اقلیتی که به آن دولت رای ندادهاند با او مخالفند، آمریکا از همین مساله استفاده میکند و با تحریک عناصر اصلی مخالفین، بخشی از مردم را به خیابانها میکشاند”.
گرچه خامنهای به نمونهای از این رفتار آمریکا در بخشی از اروپا اشاره میکند، اما مراد اصلی وی از تمام این بحثها، تهدید کسانیست که بخواهند در اعتراض به سیاستهای دولت وارد خیابان شوند و یا تجمع و اعتراضی را دراین رابطه سازمان دهند. این واقعیت اکنون برهمگان آشکار شدهاست که مجموعهای از شرایط اقتصادی، سیاسی و اجتماعی و فشارهای خارجی، جمهوری اسلامی را وادار به عقبنشینی در زمینه مسائل هستهای و پذیرش “توافقنامه” ژنو ساخت. در واقع مجموعه شرایطی که حفظ نظام و بقاء آن را با خطر جدی مواجه ساخته بود، رژیم را وادار به مذاکره و عقبنشینی نمود. دولت روحانی و نیز رهبر حکومت اسلامی پیش از آغاز مذاکرات این را میدانستند که عقبنشینی جمهوری اسلامی تنها به دادن امتیازات در مسائل هستهای خلاصه نخواهد شد. با اینهمه رهبر حکومت اسلامی خود را آماده کرده بود که این مسیر را تا پایان خط طی کند. خامنهای اما میدانست که بسیاری از گروهها و محافل و طرفداران وی، نسبت به اتخاذ چنین سیاستی، موضع اعتراضی خواهند گرفت و به سهولت آن را نخواهند پذیرفت.
درست به همین دلیل بود که سیاست تسلیم و سازش، از همان آغاز “نرمش قهرمانانه” نام گرفت. با این همه مسیری که خامنهای به ناگزیر برگزیده بود، بسیار سخت و ناهموار بود. گرچه از همان روز ۲۶ شهریور ۹۲ که خامنهای در جمع سران و فرماندههان سپاه، “نرمش قهرمانانه” یا مذاکره،عقبنشینی و سازش با آمریکا را پیش کشید، او در واقع تسلیم را پذیرفته بود، اما او به دلیل موانع داخلی نمیتوانست سرراست و فوری دستها را به علامت تسلیم بالا ببرد. از اینروست که سیاست خارجی روحانی در زمینه مسائل هستهای و عقبنشینیهای هیات مذاکرهکننده که مورد توافق وی بود، با مشتی به اصطلاح انتقاد و لفاظی های دوپهلو همراه میشود. هرچند در مجموعه اظهارنظرهای خامنهای پیرامون سیاستهای خارجی دولت روحانی جنبه تاییدآمیز آن همواره بسیار قویتر و پررنگتر بوده است، اما جنبه به ظاهر انتقادی آن همواره وسیلهای در دست معترضین و یا منتقدین درونی نظام بوده است تا انتقادات تندی را در مورد این سیاستها مطرح کنند و آن را حتا خلاف روح “نرمش قهرمانانه” و برخی آن را خلاف راه و “مکتب خمینی” بخوانند. هربار همینکه مذاکرهای صورت میگرفت موجی از حملات علیه روحانی و سیاست خارجی آن آغاز میشد. پایان بدون نتیجه دور چهارم مذاکرات اتمی در وین، گویای استمرار تلاشهای طرف مقابل برای تحمیل عقبنشینیهای بیشتر بر جمهوری اسلامی بود. دولت آمریکا و متحدان اروپایی آن با تحمیل هزیمتی سخت بر جمهوری اسلامی، موقعیت را برای کسب امتیازات هرچه بیشتر مناسب یافته و برای آن تلاش میکنند. این تلاشها و نرمش دولت روحانی، اعتراضات و انتقادات گستردهای را در میان رقبای جناح روحانی درپیداشت. نه حمایتهای مکررخامنهای از روحانی و تیم مذاکرهکننده، نه تهدیدها و هشدارهای پی در پی نزدیکان و مشاوران وی علیه اعتراضکنندگان و منتقدین، نه فقط نتوانست از دامنه مخالفتها و انتقادها بکاهد، بلکه چالشهای درونی رژیم را نیز دامن زد. خامنهای که خواسته بود قبح وادادگی و سازش با “شیطان بزرگ” را در پس “نرمش قهرمانانه” پنهان کند، توفیقی نیافت. بیشاز پیش مشخص شد که جمهوری اسلامی امتیازات بیشتری به آمریکا و سایر کشورهای ۱+۵ داده است و باید بدهد، بدون آنکه امتیازات قابل توجهی گرفته باشد. مخالفتها و انتقادات رقبای دولت روحانی فزونی گرفته از حد رسانهها فراتر رفت و در شکل پخش شبنامه،اجتماعات اعتراضی و تظاهرات خیابانی نیز بروز یافت. در چنین فضاییست که “حجاب” و “بهشت” و “آخرت” و موضوعات مشابه آن وسیله تشدید بیش ازپیش کشمکشهای درونی میشود. یک “دیندار” میخواست مردم را به ضرب شلاق به بهشت بفرستد، آن یکی وی را بیاطلاع از دین خواند. آخوند مصباح یزدی، حسن روحانی را “عمامه بهسر” انگلیسی خواند و آخوند بیات زنجانی، امثال مصباح یزدی را “خوشنشین”های دوران انقلاب نامید که با خمینی و انقلاب همراه نبودهاند. در پس تمام این جنجالها و دعواها اما، موضوع مهمتر و دعوای جدیتری نهفته است که دعوا بر سر منافع اقتصادیست، دعوا بر سر قدرت و جابجایی آن میان جناحهای حکومتی است و از این مهمتر دعوا در اساس بر سر بقاء و بود و نبود حکومت اسلامیست!
بیست وپنجمین سالمرگ خمینی اما بهترین فرصتی بود که خامنهای بر این مخالفتخوانیها نقطه پایان بگذارد و رژیم را از برزخ موجود عبور دهد. بدین منظور او میبایستی بر سیاستی که اجرای آن برعهده دارودسته روحانی نهاده شده و قرار است این سیاست رژیم را از بنبستهای موجود رهاساخته و وسیله نجات نظام باشد، تاکید ورزد و به آن قطعیت بیشتری بخشد!
جمهوری اسلامی خود را آمادهکرده است تا در دور پنجم مذاکرات که در اواخر خرداد برگزار میشود، امتیازات بیشتری بدهد و به برخی خواستههای دیگر کشورهای ۱+۵ گردن نهد.درخواست مذاکره مستقیم و علنی دو جانبه نمایندگان جمهوری اسلامی با نمایندگان دولت آمریکا که زمانی نه چندان دور تابو به حساب میآمد، در روزهای ۱۹ و ۲۰ خرداد نیز گویای همین واقعیت است. از این روست که رهبر حکومت اسلامی، پیشاپیش به همه منتقدین و مخالفین این سیاستها، هشدار و اولتیماتوم میدهد که نباید با سیاستهای خارجی دولت روحانی مخالفت و دربرابر آن “سینه سپر” کنند که اگر چنین کنند، کار آنها “فتنه” است و جرماش اشدّ مجازات!
خامنهای گزینه دیگری ندارد جز آنکه پروسهای را که آغاز نموده و راهی را که در آن گام نهاده تا انتها ادامه دهد. اینکه اما این سیاست و ادامه راه تا انتها، چه عواقب و معضلاتی در عرصه مسائل داخلی رژیم بهبار خواهد آورد، بعدا بهتر و دقیقتر مشخص خواهد شد. نکتهای که اما از هم اکنون معلوم و مشخص است این است که،با ادامه سیاست سازش و عقب نشینی، کشمکشو اختلاف درونی باندهای حکومتی فوقالعاده تشدید خواهد شد و کل نظام را با برزخ بزرگتری روبرو خواهد ساخت.حفظ نظام جمهوری اسلامی به هرقیمت ، مهمترین مسأله و مشغله خامنه ایست. درهمین راستا تمام تلاش خامنه ای این بوده که با تئوریزه نمودن سیاست سازش و تسلیم، دیوار تحریمها را ازسر راه جمهوری اسلامی بردارد و این معضل بزرگ را حل کند. خامنه ای اما شاید نمی دانست که درست درلحظه ای که به تخریب این دیوارآغازمی نمود، اومعضل بزرگتر و دیواربلندتری را بنا میساخت.
نظرات شما