با نگاهی گذرا به عمر ۴۰ ساله جمهوری اسلامی، همه کسانی که به اندازه سر سوزنی از انصاف و آگاهی برخوردار باشند، از مدت ها پیش فهمیده اند که مسئولان جمهوری اسلامی در عرصه دروغگویی پیشگام همگان در جهان هستند. استثنایی هم وجود ندارد. هرچه دایره مسئولیت عناصرحکومتی وسیعتر باشد، به همان نسبت، ابعاد و میزان دورغگویی آنان نیز بزرگ و بزرگتر است. این روند از زمان خمینی که معمار و پایه گذار اصلی حکومت اسلامی بود، شروع شد و به تدریج تمام تار و پود نظام را فرا گرفت. وقتی خامنه ای بعد از خمینی در راس نظام جمهوری اسلامی نشست، روند دروغگویی و شارلاتانیزم در میان مسئولان جمهوری اسلامی آنچنان شتاب گرفت که توسل به دروغ و ریاکاری یکی از خصیصه های ذاتی و لاینفک نظام جمهوری اسلامی شد. این ویژگی، در کمتر زمانی، ابتدا در راس هرم قدرت و پس از آن بدون استثنا در همه ابعاد و ارکان نظام نهادینه شد.
شخص خامنه ای در این عرصه تا بدان جا پیش رفت که در کوتاه مدتی به عنوان مظهر ریاکاری و دروغگویی در جمهوری اسلامی شناخته شد. به تدریج رقابت دروغگویی در میان روسای دستگاه های قضایی، اجرایی، قانونگذاری و دیگر مسئولان نهادهای نظامی و اقتصادی آن چنان شدت گرفت که همگان نه تنها از ابزار دروغگویی برای حذف رقبای جناحی خود در دایره قدرت سود بردند، بلکه از آن به شکل بی سابقه ای جهت فریب مردم و کتمان حقیقت از دید عموم توده های مردم ایران بهره گرفتند.
تا قبل از روی کار آمدن حسن روحانی، از احمدی نژاد به عنوان چهره شاخص شارلاتانیزم و یاوه گویی در میان مسئولان جمهوری یاد می شد. با قرار گرفتن روحانی در جایگاه ریاست جمهوری، فضای جدیدی در این عرصه باز شد. شخص حسن روحانی، علاوه بر داشتن ظرفیت شارلاتانیزم همطراز با احمدی نژاد، به دلیل اینکه از ویژگی آخوند بودن هم برخوردار بود، به سرعت پله های دروغگویی را یکی پس از دیگری طی کرد و در کوتا مدتی روی دست احمدی نژاد بلند شد.
یاوه گویی های بی محابای حسن روحانی، خصوصا در دوره دوم ریاست جمهوری او، آنچنان مشمئز کننده بود که دیگر از حد دروغ و ریاکاری های معمولی فراتر رفته و او با گذشت هر روز نه فقط به عنوان یک دروغگوی حرفه ای، بلکه در قامت یک دلقک تمام عیار در نزد توده های مردم ایران ظاهر شد. نمونه آشکار این وضعیت، سخنان حسن روحانی در همایش استانداران و فرمانداران سراسر کشور در ششم بهمن بود، که او با سرهم کردن یک رشته دروغ های همیشگی، پرده های جدیدی از شارلاتانیزم بی نظیر خود را به نمایش گذاشت.
آخوند روحانی در سخنان روز دوشنبه خود به رغم پذیرش شرایط وخیم اقتصادی حاکم بر جمهوری اسلامی ابتدا گفت: “ما در شدیدترین و سخت ترین فشارهای اقتصادی و سیاسی و تبلیغاتی قرار گرفته ایم”. اما بی درنگ برای اینکه راه هرگونه بهره برداری دشمن و جناح رقیب را از این سخنان خود ببندد، به ناگهان با یاد فتوحات نداشته کابینه خود افتاد و در مورد رشد اقتصادی کشور به یاوه گویی پرداخت و گفت: “امسال البته بدون نفت، رشد اقتصادی ما انشاالله منفی نخواهد بود. همانطور که در ۶ ماهه اول، رشد اقتصادی ما مثبت بوده است”. حسن روحانی از آنجا که خود پیش از همه به نتایج اینگونه یاوه سرایی های خود واقف است، بی درنگ برای تعدیل و ماله کشی این دروغ بافی آشکار خود گفت: “نمی خواهم بگویم شرایط مطلوب است، شرایط ما مطلوب نیست”.
آخوند روحانی، در شرایطی از رشد اقتصادی مثبت سخن گفته است، که اکنون ورشکستگی کامل نظام از جمیع جهات خصوصا در زمینه مالی و اقتصادی حتا برای عقب مانده ترین افراد جامعه نیز روشن است. حال در وضعیتی که بیکاری تمام جامعه را فرا گرفته و آمار بیکاران کشور از مرز ۱۰ میلیون نفر هم گذشته است، معلوم نیست حسن روحانی با چه وقاحتی از رشد اقتصادی مثبت در سال ۹۸ سخن گفته است. در اوضاع و احوالی که میزان تولید در بسیاری از مراکز تولیدی کوچک و بزرگ کشور نیمه فعال هستند و یا بعضا به طور کامل متوقف شده اند، در شرایطی که مدام شاهد کوچکتر شدن سفره کارگران و زحمتکشان هستیم، در وضعیتی که همان مزد بخور و نمیر کارگران با دیرکرد چند ماه و حتا یک سال به آنان پرداخت می شود و بانک جهانی و صندوق بین المللی پول از رشد منفی ۶ تا ۸ درصد اقتصاد ایران در پایان امسال و سال آینده خبر می دهند، معلوم نیست حسن روحانی با چه میزان از شارلاتانیزم و با توسل به “انشاالله” های خود می خواهد اقتصاد ورشکسته کشور را به رشد مثبت در پایان سال جاری برساند. در وضعیتی که بحران رکود – تورمی حاکم بر اقتصاد بیمار کشور مدام تشدید می شود و با توجه به اینکه حسن روحانی در سفر چند وقت پیش خود به استان کرمان اعتراف کرد که دولت او با کسری ۳۰۰ هزار میلیارد تومانی در سال آینده مواجه است، اکنون معلوم نیست چرا و چگونه او از رشد مثبت اقتصادی در پایان سال ۹۸ سخن می گوید. تکرار دروغی به این روشنی، دیگر فقط یک دروغ گویی آشکار و شارلاتانیزم نیست، بلکه یک شعبده بازی متقلبانه است که فقط از دلقکی همچون آخوند روحانی بر می آید.
حسن روحانی البته فقط به اعلام رشد اقتصادی کشور بسنده نکرد. او در فرازی دیگر از سخنان خود با بیان اینکه همانند “جمهوری، رئیس جمهور و جمهوریت” در قانون اساسی ما هست، گفت: “اما می ترسم یک روزی این کلمه جمهوری هم جرم شود”.
او در اینجا نیز با توسل به واژگان روی کاغد مانده در قانون اساسی همانند “جمهوری، رئیس جمهور و جمهوریت” نظام، با چهره ای فریبکارانه سعی کرده است نشان دهد که جمهوری اسلامی طی چهل سال گذشته یک نظام دمکراتیک بوده و همگان از آزادی های سیاسی و حقوق دموکراتیک برخوردار بوده اند، اما اکنون با اقدام شورای نگهبان منتخب خامنه ای در حذف نمایندگان طرفدار “برجام” و حامی “دولت”، “جمهوریت” نظام به خطر افتاده است. پوشیده نیست، آنچه را که حسن روحانی به عنوان “جمهوریت نظام” از آن نام برده است، چیزی نیست که اکنون به خطر افتاده باشد. این خطر، از همان روزهای قبل از سقوط رژیم سلطنتی بر سر توده های مردم ایران آوار شد. از همان زمانی که خمینی اعلام کرد: “جمهوری اسلامی، نه یک کلمه کمتر و نه یک کلمه بیشتر”، کلمه “جمهور” و “جمهوری” نیز یک سره در درون واژه اسلامی دفن شد. چرا که واژه “اسلام” و “اسلامی” با “جمهوری” و “جمهوریت” یک سیستم حکومتی آنچنان در ستیز و تضاد است، که این دو واژه را هرگز نمی توان به سازش و همزیستی با هم کشانید.
جمهوری اسلامی به عنوان یک دولت دینی، در تمام عرصه های سیاسی و اجتماعی با آزادی و برابری حقوق و در یک کلام با کلمه “جمهوریت” در ستیز و تعارض داتی قرار دارد. نمونه اش سرنوشت محتوم و “بی اختیار” بودن روسای جمهوری در ایران است. وقتی محمد خاتمی، نزدیک به دو دهه پیش از مقام و جایگاه ریاست جمهوری خود به عنوان فرد “تدارکاتچی” نظام نام برد، وقتی حسن روحانی در ششم شهریور ۹۸، خود را فردی “بی اختیار” دانست و گفت:از کسی که اختیاراتی ندارد چه انتظاری دارید” و مهمتر اینکه او در همان روز با صدای بلند اعلام کرد: هرکسی که بخواهد رئیس جمهور باشد، ناموفق است و به جایی نمی رسد”، در واقع او با زبان بی زبانی به این حقیقت مسلم اعتراف کرد که در نظام اسلامی بر زبان آوردن “جمهوری” نه اکنون جرم است، که اعتبار و مفهوم کلمه “جمهوریت” از همان آغاز شکل گیری نظام منفور و ارتجاعی جمهوری اسلامی به بی رحمانه ترین شکل ممکن زیر پای واژه “اسلامی” ذبح شد.
با این همه و به رغم وقوف حسن روحانی از همه این حقایق، اکنون، فقط شارلاتان هایی از جنس او می توانند مدعی باشند که طی چهار دهه نظام اسلامی با “جمهوریت” پیش رفته و تنها اکنون با خطر اضمحلال “جمهور” و”جمهوریت” مواجه شده است. خطری که اکنون او را آن چنان بیمناک کرده است که نگران روزی است که بکارگیر کلمه “جمهوری” در ایران “جرم” تلقی شود.
حسن روحانی البته جدای از سخنان پیشین خود که گفته بود رئیس جمهور فردی “بی اختیار است” و از “کسی که اختیاراتی ندارد، نباید “انتظاری” داشت، در همین سخنان اخیر خود نیز به نوعی بر بی اختیاری رئیس جمهور و تشدید کشمکش ها و تضادهای درونی نظام انگشت گذاشته است. او با توجه به بلاتکلیفی چند ساله لوایح مربوط به پولشویی و مبارزه با تامین مالی گروه های تروریستی گفت: “نمی شود یک قانون و مقرراتی که دولت آن را تصویب کرده و به عنوان لایحه داده به مجلس و مجلس به عنوان نماینده ملت آن را تصویب کرده، بین زمین و آسمان بماند و روابط ما با دنیا دچار مشکل شود. مگر چنین چیزی می شود و مگر می شود روابط بانکی ایران با دنیا قطع شود و بهم بریزد. چه کسی در این کشور تصمیم می گیرد؟… این ها باید پاسخگو باشند و نمی شود با شعار و چهار تا حرف در فضای مجازی یا حقیقی و یا در این رسانه و آن رسانه، منافع ملی را زیر پا گذاشت”.
حسن روحانی با بیان همین جملات، یکبار دیگر به بی خاصیتی کلمه “جمهوری” و بر روی کاغد ماندن چهل ساله “جمهوریت” نظام اعتراف کرده است. او در ادامه سخنان خود، با اعتراف به شرایط بحرانی و انزوای شدید مالی و سیاسی جمهوری اسلامی در عرصه بین المللی، ابتدا لبه تیز حملات خود را متوجه ترامپ کرد و گفت: “همه باید بایستیم و نباید بگذاریم ترامپ موفق شود…اینها می خواهند به دنیا بگویند که ایران یک جزیره تنها و منزوی است و می خواهند دور ایران را دیوار همیشگی بکشند و ما نباید بگذاریم این کار بشود”. او در ادامه با بیان اینکه: “هر جا و هر فردی به ناروا و غلط ما را از دنیا، منطقه، دنیای اسلام و دوستان ما جدا می کند، باید فردا پاسخگو باشد. ما باید مسئولیت پذیر و پاسخگوباشیم”، نشان داد که طرف واقعی سخنان او نه ترامپ که جناح رقیب است. روحانی نشان داد پیش از آنکه تهاجم او متوجه سیاست های ترامپ باشد، حمله او متوجه کسانی است که در پیشبرد لوایح دولت در مورد پولشویی و تامین مالی تروریسم مانع تراشی کرده و با اینگونه اعمال خود عملا راه را برای پیروزی ترامپ در منزوی کردن جمهوری اسلامی هموار کرده اند.
مضحک ترین سخنان روحانی که او را بیش از همیشه در قامت یک دلقک سیاسی کشانده است، سخنان پایانی او در جمع استانداران و فرمانداران کشور بود. او به رغم اینکه چندین بار و به طور آشکار از به محاق رفتن “جمهوریت” نظام حرف زده است، اما در همان حال با وقاحت و بیشرمی تمام همچنان نیروهای هوادار خود و دیگران را به اعتماد و باور داشتن به “جمهوری” و “جمهوریت” نظام تشویق می کند. این رفتار حسن روحانی دیگر دروغ گویی و شارلاتانیزم نیست، بلکه ظاهرشدن در قامت یک دلقک سیاسی تمام عیار است.
متن کامل نشریه کار شماره ۸۵۷ در فرمت پی دی اف
نظرات شما