ژنو ٢ – چرا اراده‌ای برای پایان نسل‌کشی در سوریه وجود ندارد؟

یادداشت سیاسی- در حالی که بیش از ۱۸ ماه از کنفرانس ژنو ۱ می‌گذشت و پس از بارها مذاکره و چانه‌زنی بین دولت‌های آمریکا و روسیه، مذاکرات ژنو ٢ اینبار با حضور مقاماتی از دولت بشار اسد و برخی از مخالفان وی برگزار گردید. مذاکراتی که اگرچه قرار بود راه‌های اجرایی کردن توافقات ژنو ۱ برای تشکیل یک دولت انتقالی در سوریه را به مذاکره بگذارد، اما از همان ابتدا و حتا در سخنان تمامی طرف‌های داخلی و خارجی درگیر در بحران سوریه مشخص شد که حداکثر انتظارات از این مذاکرات و در بهترین حالت آتش‌بس موقت در مناطقی و در کنار آن کمک‌رسانی به مردم آسیب‌دیده و در نهایت آزادی بخشی از زندانیان می‌تواند باشد.

سخنان احمد جربا رئیس گروه مذاکره‌کننده مخالفان بشار اسد، در یک کنفرانس خبری در ژنو نیز همین مدعا را ثابت کرد، وقتی که گفت: “یک راه هزار کیلومتری هم با نخستین قدم برداشته می‌شود”. در دو روز اول، کار به جایی رسید که همگی تنها از اختلافات شدید سخن می‌گفتند و این که حتا نشستن دو گروه درگیر در سوریه با هم در یک اتاق و زیر یک سقف هم موفقیتی برای کنفرانس ژنو ٢ است!!! بعد از تلاش‌ها و مذاکرات بسیار هم در آخر هیات‌های فرستاده شده از سوی دولت بشار اسد و مخالفان آن قبول کردند تا با واسطه‌ی اخضر ابراهیمی در یک اتاق نشسته و بدون این‌که یکدیگر را مورد خطاب قرار دهند(!!) در حد همان مواردی که حتا پیش از مذاکرات ژنو ٢ از سوی دولت بشار اسد پیشنهاد شده بود، مذاکره کنند. در ۱۷ ژانویه، ولید معلم وزیر خارجه دولت بشار اسد در دیدار با لاوروف وزیر خارجه روسیه از پیشنهاد این دولت برای آتش‌بس در حلب، تبادل زندانیان و باز کردن راه برای کمک‌های انسانی خبر داده بود. در واقع نیز مذاکرات ژنو ٢ نمی‌توانست از مذاکره بر سر این مسائل گامی فراتر بگذارد.

اما چرا زمان برای پایان بحران سوریه که از مارس ٢۰۱۱ شروع شد و تاکنون۱۳۰ هزار کشته و آوارگی میلیون‌ها انسان را به‌همراه داشته، نمی‌رسد؟!! جنگی که بیش از ۶ هزار کودک را قربانی مطامع و منافع گروه‌های داخلی و قدرت‌های خارجی کرده است!!

هنگامی که موج بهار عربی به سوریه رسید، دولت بشار اسد با پیروی از تجربه‌ی دولت جمهوری اسلامی – هم‌پیمان منطقه‌ای خود – در سرکوب جنبش سال ۸۸ در ایران با سرکوب خشن معترضان تلاش کرد تا این موج را درهم بشکند. اگرچه این موج با سرکوب وحشیانه‌ی دولت بشار اسد درهم نشکست، اما دخالت کشورهای منطقه‌ای بسرعت فضا را در این کشور تغییر داده و آن را از یک موج انقلابی که با خواست نان و آزادی شکل گرفته بود، به یک جنگ داخلی ارتجاعی تبدیل کرد. جنگی که در یک سوی آن دولت بشار اسد، به همراه حزب الله لبنان و دولت ایران با حمایت روسیه و تا حدودی چین قرار داشتند و در طرف دیگرگروهای مذهبی و سایر مخالفان مسلح دولت بشار اسد به همراه دولت‌های ترکیه، قطر، عربستان و با حمایت دولت‌های اروپایی و آمریکا.

در یک کلام، سوریه به میدان زورآزمایی بین دو گروه ارتجاعی در سطح منطقه و جهان تبدیل گردید. با ادامه‌ی جنگ داخلی در سوریه و بن‌بستی که در نتیجه‌ی توازن قوا و اهمیتی که سوریه برای هر کدام از دو طرف درگیر در جنگ داشت، بوجود آمد؛ بحران انسانی در سوریه به یک معضل بزرگ تبدیل شد و افکار عمومی جهان را تحت تاثیر قرار داد. این سوال بوجود آمد که چرا اراده‌ای برای پایان نسل‌کشی در سوریه وجود ندارد؟!! ادامه‌ی جنگ داخلی در سوریه و کشاکش جناح‌های رقیب، این واقعیات را بیش از پیش در نزد افکار عمومی جهان آشکار ساخته بود که در این جنگ ارتجاعی، مردم سوریه قربانی منافع و مطامع قدرت‌های خارجی شده‌اند.

به همین دلیل بود که دولت‌های آمریکا و روسیه برای فرار از فشار افکار عمومی که انگشت اتهام را به سوی آن‌ها و چند کشور دیگر اشاره رفته بود،  ژنو ٢ را با تبلیغات و سروصدای زیاد، به‌رغم آن‌که می‌دانستند نتایج چندانی را به دلیل اختلاف منافع و ادامه‌ی زورآزمایی خود، به همراه نخواهد آورد –  و پس از چند بار تعویق – برگزار کردند. آن‌ها بر این گمان بودند که حتا کمترین توافق می‌تواند در این شرایط آن‌ها را از فشار افکار عمومی نجات بخشد. از همین‏رو برای آمریکا و دیگر طرف‌های درگیر در این بحران، اساسا مهم نبود کسانی که به عنوان اپوزیسیون دولت بشار اسد در کنفرانس شرکت می‌کنند، حتا نمایندگان واقعی “ائتلاف ملی سوریه”، همان جریانی که خود پرورانده بودند باشند، چه رسد به دیگر طرف‌های درگیر در این بحران و بویژه کوردهای سوریه که نزدیک به یک پنجم جمعیت سوریه را تشکیل می‌دهند.

نادیده گرفتن واقعیت‌ها و علل جنگ داخلی در سوریه، تصمیم از بالا برای مردم آن و نادیده گرفتن بخش مهمی از مردم، تنها برای نجات از بن‌بستی‌ست که تمامی این قدرت‌ها در آن گرفتار شده‌اند. اما آیا با این روش‌ها می‌توان به حل بحران و بن‌بستی که امروز در سوریه با آن روبرو هستیم، دست یافت و چشم‌اندازی برای آن وجود دارد؟!

بسیاربعید است که گروه‌های درگیر در سوریه از موافقان و مخالفان دولت بشار اسد تا قدرت‌های منطقه‌ای و جهانی، حاضر به عقب‌نشینی از مواضع خود باشند. عقب‌نشینی برای آن‌ها به مفهوم شکست است. در این میان قدرت گرفتن جریانات افراطی اسلامی از نوع “النصر” و “داعش” اگرچه زمینه‌ای را فراهم کرد تا دو طرف حداقل به بهانه‌ی این نیروهای افراطی به هم نزدیک شوند، اما واقعیت نشان داد که حتا توسل به خطر گروه‌های افراطی اسلامی نیز نمی‌تواند تصویر روشنی از پایان این بحران بوجود آورد. اما منافع هر کدام از این دولت‌ها در چیست که آن‌ها نمی‌توانند از آن دست بردارند؟

روسیه پس از اتفاقاتی که بویژه در لیبی افتاد، حاضر نیست به سادگی مناطق نفوذ خود را تقدیم آمریکا و رقبای اروپایی خود بکند. در زمان‌هایی نه چندان دور، روسیه حتا در برابر نزدیک‌ترین دولت‌ها به خود (مانند یوگسلاوی سابق) نتوانست از آن‌ها حمایت موثری بکند. اما در سال‌های اخیر و در حالی که بر قدرت اقتصادی روسیه افزوده شده است، کشورهای اروپای غربی در یک بحران اقتصادی دست‌وپا می‌زنند. در چنین شرایطی روسیه خواهان نه فقط حفظ مناطق تحت نفوذ خود که گاه حتا گسترش آن‌ها نیز می‌باشد. قبرس یک نمونه از آن است. در زمانی که دولت‌های اروپایی برای رهانیدن دولت قبرس از ورشکستگی این دست و آن دست می‌کردند، دولت روسیه با اعطای وام‌های میلیاردی به کمک دولت قبرس آمد و به موقعیت خود در آن‌ کشور تحکیم بخشید. درگیری در اوکراین نیز یک نمونه دیگر از رویارویی روسیه با رقبای اروپایی و آمریکا می‌باشد. در این کشور هم روسیه با بستن قراردادی و دادن میلیاردها یورو وام و دیگر کمک‌های اقتصادی تلاش کرد تا از موقعیت کنونی خود در این کشور پاسداری کند.

سوریه نیز از دیرباز یکی از مناطق نفوذ روسیه در خاورمیانه بوده و حتا در آن از پایگاه نظامی در کنار دریای مدیترانه برخوردار است. در رقابت با دیگر دول امپریالیستی، امپریالیسم روسیه نمی‌خواهد به‌هیچ‌وجه این مکان را که هم از نظر سیاسی ونظامی و هم از نظر اقتصادی برای او اهمیت دارد از دست بدهد. روسیه می داند که روی کار آمدن مخالفان بشار اسد، وداع با منافع و موقعیتی است که در این کشور دارد.

اما آمریکا از سوی دیگر قضیه به موضوع نگاه می‌کند. آمریکا دولت بشار اسد را متحد روسیه، ایران و حزب‌الله می‌داند و از این‌رو خواهان تغییر رژیم در سوریه است تا موازنه قوا در منطقه را هر چه بیشتر به سود خود تغییر دهد. هم روسیه را از داشتن چنین پایگاه مهمی محروم سازد و هم حلقه محاصره به دور ایران و حزب‌الله را تکمیل‌تر کند. دولت‌های اروپایی هم جدا از آن‌چه که برای آمریکا مهم است، در عین حال به سوریه به عنوان یک بازار مناسب می‌نگرند از جمله دولت‌هایی هم‌چون فرانسه.

عربستان و قطر نیز به دلیل هم‌پیمانی دولت بشار اسد با ایران و حزب‌الله و رقابت‌های منطقه‌ای که با ایران دارند، خواهان تغییر رژیم در سوریه هستند. ترکیه نیز در این صف‌آرایی منطقه‌ای خود را به عربستان و قطر نزدیک می‌بیند و البته مشکل دیگر ترکیه مساله کوردهای سوریه نیز می‌باشد. اگر در سوریه نیز کوردها به مانند عراق به خودمختاری دست یابند، کار برای ترکیه در رابطه با کوردهای این کشور مشکل‌تر می‌گردد.

حزب‌الله لبنان جدا از آن‌که در گذشته از طریق سوریه تغذیه نظامی می‌شد و حمایت‌های بشار اسد پیش از بحران سوریه کمک‌های زیادی به موقعیت کنونی حزب الله کرد، به‌عنوان جریانی که آلت دست دولت ایران است، از سیاست‌های دولت ایران پیروی می‌کند. اما منافع ایران چیست؟

دولت ایران نیز در شرایطی که با بحران‌های عمیقی از هر سو روبروست، می‌خواهد از مناطق تحت نفوذ و قدرت منطقه‌ای خود، برای چانه‌زنی با دولت‌های قدرتمند امپریالیستی استفاده کند. ایران می‌داند که از دست رفتن دولت بشار اسد در سوریه، به معنای تضعیف حزب الله و موقعیت دولت ایران در منطقه است و از این‌رو با تمام قوا و حتا فرستادن نیروهای نظامی تحت عناوین و بهانه‌های مختلف از جمله دفاع از مکان‌های مقدس شیعیان، به دفاع از دولت بشار اسد برخاسته است.

در جمعبندی نهایی می‌توان گفت که موقعیت طرف‌های درگیر در جنگ، چه دولت بشار اسد و چه مخالفان آن، بستگی تام به حمایت کشورهایی دارد که در دو سوی این جبهه قرار گرفته‌اند و تا زمانی که این وضعیت ادامه دارد، بی‌شک جنگ داخلی در سوریه نیز با کش‌وقوس‌ها و فراز و نشیب‌هایی ادامه داشته و باز هم کودکان و زنان و مردان بیگناهی قربانی و یا آواره خواهند شد.

جنگ داخلی در سوریه، نه یک بحران داخلی در سوریه، بلکه بحرانی‌ست که ریشه در منافع دولت‌های سرمایه‌داری رقیب دارد و تنها در صورتی که این نیروها بتوانند بر یکدیگر در سوریه غلبه کنند (که بسیار بعید می‌نماید) و یا در شرایطی به سازشی دست یابند که منافع هر کدام از آن‌ها به نوعی تامین گردد، می‌توان به پایان جنگ داخلی در سوریه امیدوار بود، پایانی که نه نان و نه آزادی برای مردم سوریه با این همه قربانی نخواهد داشت. جنگ داخلی سوریه نماد وحشی‌گری و دنائت نظام سرمایه‌داری‌ست. نظامی که به انسان تنها به عنوان ابزار می‌نگرد.

متن کامل نشریه کار شماره  ۶۶۲ در فرمت پی دی اف

POST A COMMENT.