روایت کشتار ٦٧ همچنان حنجره ها را خراش می دهد

کلید بزرگ نقره

در آبگیر سرد

                  شکسته ست.

دروازه تاریک

بسته ست.

“مسافر تنها!

   با آتش حقیرت

                    در سایه سار بید

چشم انتظار کدام

سپیده دمی؟”

               احمد شاملو

تابستان امسال، بیست و پنجمین سالگرد قتل عام زندانیان سیاسی است. بیست و پنج سال پیش در تابستان ٦٧، با حکم مستقیم خمینی هزاران زندانی دربند به جوخه های مرگ سپرده شدند. در این سال ها، مرداد از پس مرداد گذشته است، شهریور بر فراز شهریور آمده است، اما، روایت این کشتار همچنان حنجره ها را خراش می دهد و از زخم های طناب دار بر گلوگاه یاران قتل عام شده مان، باریکه های خون سر ریز می شوند.

از آن تابستان تفتان، از آن کشتار فجیع و بی رحمانه هزاران زندانی سیاسی، بیست و پنج سال سپری شده است، بیست و پنج مرداد گران، بیست و پنج شهریور نفس گیر بر ما گذشته است. و ما، سال از پس سال با شانه های زخمی و بغض های مانده در گلو، همچنان روایت خونبار کشتگان آن سال را تکرار می کنیم. تکرار نه، فریاد می زنیم.

فریاد می زنیم بدان امید، که فریاد دادخواهی زندانیانی که قتل عام شده اند، همانند تندری طوفانزا این نظام  سراپا جنایت را بر سر سازندگان و حامیان آن آوار سازد.

روایت کشتار تابستان ٦٧، اگرچه همواره با درد و اندوه فقدان یارانمان همراه ست، اگرچه روایت تلخ بوسه های دار و طناب به گلوگاه انسان است، اما روایت امسال بی شک روایتی تلخ تر از آن روزهای آتش و خون است. روایتی که از سر آن، زخم های به جای مانده از آن تابستان تفتان تاول دوباره می بندند. نه بدان سبب که بیست و پنجمین سالگرد کشتار است. نه بدان سبب، که امسال زوایای پنهان تری از آن جنایت هولناک بر ملا شده باشد. بلکه، بدان سبب که سنگینی درد آن روزهای مرگ و جنون، امسال بیش از سال های گذشته بر گرده زخمی خانواده های جان باخته کشتار ٦٧ آوار شده است. بدان سبب، که با گذشت ٢٥ سال از آن کشتار فجیع، اینبار با “کلید” حسن روحانی رئیس جمهوری که با شعار “تدبیر و امید” به میدان آمده است، کشتگان تابستان ٦٧ یک بار دیگر بر دار شدند و زخم ناسور نشسته بر جسم و جان خانواده های جان فشانان آن سال، بار دیگر با شدتی بیش از گذشته سر باز کرده است.

حسن روحانی در روز ١٣ مرداد ٩٢ همزمان با مراسم تحلیف ریاست جمهوری اش در مجلس، وزرای پیشنهادی کابینه خود را نیز به مجلسیان معرفی کرد. در میان مجموعه وزرای منتخب او نام جنایتکاری منفور به چشم می خورد. این نام کسی جز مصطفی پور محمدی نیست. او از جمله کسانی است که برای تصدی وزارت دادگستری برگزیده شده است.

پور محمدی، برای خانواده های جانباخته و همه آنهایی که سال های زندان و به طور اخص کشتار ٦٧ را در جمهوری اسلامی پشت سر گذاشته اند، نامی آشنا و شناخته شده است. علاوه بر زندانیان و خانواده ها، حتا آنهایی  که پرونده قتل عام زندانیان سیاسی را تا کنون دنبال کرده اند، با نام پور محمدی به عنوان قاتل زندانیان سیاسی در اوین و گوهردشت آشنایی دارند.

وزیر برگزیده حسن روحانی، در تابستان ٦٧ نماینده خمینی در هیئت مرگ بود. هیئت مرگی متشکل از نیری، اشراقی و پور محمدی که تنها در دو زندان اوین و گوهر دشت هزاران زندانی را به کام مرگ فرستادند.

بیست و پنج سال پیش در مرداد ماه ٦٧، پور محمدی با دست خط روح الله خمینی جهت قتل عام زندانیان سیاسی در اوین و گوهر دشت برگزیده شد. کسی که از سن ٢٠ سالگی در مقام دادستانی چندین شهر صدور صدها حکم اعدام کمونیست ها و مخالفین جمهوری اسلامی را در  پیشینه آدم کشی های خود داشته و در مقام آدم کشی امتحان خود را نزد خمینی پس داده بود. او با داشتن چنین پیشینه ای از جنایت، در کمیسیون مرگ منتخب خمینی برای اعدام زندانیان دربند برگزیده شد. و بدین سان با گزینش و رای مستقیم مصطفی پورمحمدی، هزاران زند انی محکوم در اوین و گوهردشت به دار آویخته شدند.

 بیست و پنج سال پیش، در چنین روزهایی، پیکر بی جان هزاران زندانی بدار آویخته شده به وسیله کانتینرهای یخچال دار از اوین و گوهر دشت به خاوران و دیگر گورهای دسته جمعی حمل شدند. و حالا، بیست و پنج سال بعد، درست در همان روزهایی که داس مرگ پورمحمدی و دو عضو دیگر هیئت مرگ، خرمن جان زندانیان اوین و گوهردشت را بی محابا درو می کرد، درست در روزهایی که اندوه و درد مادران خاوران، در‌غم بیست و پنجمین سالگرد عزیزانشان از هر سو فواره می کشید، مصطفی پورمحمدی، قاتل زندانیان، قاتل فرزندان مادران خاوران، قاتل رفقا و یاران سربلندمان، با رای دولت “تدبیر و امید” و با “کلید” مشکل گشای حسن روحانی بر صندلی وزارت دادگستری نشست.

انتخاب پور محمدی به عنوان وزیر دادگستری و گزینش دیگر وزرای امنیتی و اطلاعاتی کابینه شیخ حسن روحانی، یک بار دیگر نشان داد که این حاکمیت، مستثنا از اینکه چه کسی بر صندلی ریاست جمهوری بنشیند، مستثنا از اینکه کدام جناح سیاسی، دولت و دستگاه اجرایی جمهوری اسلامی را در دست بگیرد، سیاست های کلی نظام بر همان پاشنه می چرخد که طی سی و چهار سال گذشته چرخیده است. در اینجا، بحث بر سر انتخاب جنایت کاران و گزینش وزرای امنیتی توسط دولت حسن روحانی نیست. بحث بر سر سیاست های کلی نظام است. بحث بر سر حکومتی است که ماهیت وجودی آن از آغاز تا به امروز بر مبنای سرکوب، زندان، شکنجه، کشتار، سلب همه آزادی های دمکراتیک و حقوق مدنی مردم ایران بوده است.  و طبیعتا بر کسی پوشیده نیست که برای پیشبرد چنین سیاستی، انجام فعالیت اطلاعاتی و امنیتی مشخصه همه عناصر فعال جمهوری اسلامی در دهه ٦٠ بوده است. در این رابطه هیچ استثنایی هم متصور نیست. تفاوت، فقط در نوع و اندازه فعالیت های امنیتی و بعضا میزان قد و قواره حضور آنان در کشتار مستقیم و یا غیر مستقیم نیروهای سیاسی و توده های وسیع مردم ایران است.

یکی همچون مصطفی پورمحمدی در مقام دادستانی، حاکم شرع و عضویت در هیئت مرگ جمهوری اسلامی مستقیما در قتل و کشتار مردم دست داشته است، یکی نیز همانند حسن روحانی، در پست رئیس شورای عالی امنیت ملی در دولت محمد خاتمی، در پشت صحنه، ریاست تمام تصمیم گیری های امنیتی و سرکوبگری های کلان جمهوری اسلامی را به عهده داشته است.

یکی همانند لاجوردی دادستان برگزیده خمینی، چهره ای مخوف و آشنا در کشتار و سرکوب است و دیگری همانند حجاریان، مغز متفکر “اصلاح طلبان”، بنیان گذار وزارت اطلاعات و در همان حال یکی از چهره های امنیتی پشت پرده رژیم در سرکوب های دهه ٦٠ است.

یکی همانند فلاحیان، با عنوان وزیر اطلاعات دولت هاشمی رفسنجانی چهره ی شناخته شده سرکوب و ترور در جامعه است. یکی نیز همانند سعید امامی معاون امنیتی فلاحیان، تحت عنوان “سرباز گمنام امام زمان” در خفا و دور از چشم مردم، چهره مخوف و صحنه گردان اصلی ترور شاعران و نویسندگان منتقد رژیم در داخل و بیرون کشور است.

در واقع از انتخاب پور محمدی به عنوان یکی از شاخص ترین چهره های شناخته شده جنایت و کشتار که بگذریم، با گذشت زمان و با برملا شدن چهره های امنیتی و اطلاعاتی رژیم در جامعه، سیاست گماردن چهره های امنیتی پشت صحنه که عمدتا مخوف ترین چهره های جمهوری اسلامی نیز هستند، بخشی از سیاست دولت هایی از جنس “اعتدال” و “اصلاح طلب” است. دولت هایی که بنا به ضرورت و نیازمندی نظام جمهوری اسلامی، صرفا بر سیاست چماق تکیه نمی کنند، بلکه توامان با سیاست هویج و چماق به صحنه می آیند.

یکی همانند دولت هاشمی با عنوان “دولت سازندگی” ترورهای زنجیره ای را اعمال می کند. ودیگری همانند خاتمی با گفتمان “لبخند” قیام دانشجویی تیر ماه ٧٨ را به خاک و خون می کشد. یکی همانند احمدی نژاد، با مشت آهنین علنا چهره می نماید و دیگری همانند شیخ حسن روحانی با چماق پنهان در زیر عبای خود، “کلید” مشکل گشای خود را در حضور مردم به نمایش می گذارد. در شرایطی که همه این ماجرا ها در سطح جامعه اتفاق می افتد، در پس پرده و پشت ماجرا که اتفاقا امروزه دیگر علنی شده اند، شخص ولی فقیه به عنوان رهبر و دیکتاتور مطلق العنان جمهوری اسلامی نشسته است. کسی که تمام عوامل و ارگان های جمهوری اسلامی می بایست بر اساس منویات این ولی فقیه مستبد حرکت کنند. و این همان تراژدی غم انگیزی است که توده های مردم ایران بیش از سه دهه است که بدان گرفتارند. پورمحمدی در مورد نحوه انتخاب خود گفته است، انتخاب او در جلسه سران سه قوه و با پیشنهاد رئیس قوه قضائیه صورت گرفته است. در واقع، انتخاب پورمحمدی توسط حسن روحانی برای پست وزارت دادگستری نه یک اتفاق، که برگرفته از عمومی ترین سیاست نظام است. نظامی که همچنان بر سرکوب و کشتار در جامعه تاکید دارد. نظامی که از فرمان خمینی برای قتل عام زندانیان سیاسی همچنان به عنوان “فتوای نجات بخش” یاد می کند.

همزمانی بیست و پنجمین سالگرد روزهای کشتار ٦٧، با انتخاب پور محمدی در دولت ” تدبیر و امید ” تراژدی غم انگیز مردمی است که همچنان در یک دور باطل، به معجزه انتخابات ریاست جمهوری دل بسته اند. تراژدی دردناک مردمی است که در زیر سرنیزه های سرکوب و کشتار جمهوری اسلامی همراه با چاشنی توهمات مذهبی شان به جستجوی روزنه ای از امید به قاتلان خود و قاتلان هزاران زندانی سیاسی امید می بندند. و در این میان، نقش نیروهای رفرمیست و مدافع نظم موجود، که بر توهم جوانان و بخشی از توده های مردم ایران دامن می زنند، بسیار رقت انگیزتر است.

در بیست و پنجمین سالگرد قتل عام هزاران زندانی سیاسی که تلخی روایت اش، همچنان حنجره را می سوزاند، باید به آنانی که بر “کلید” دولت روحانی دل بسته اند، گفت: این کلید در آبگیر سرد شکسته است. دروازه تاریک بسته است. باید به این مسافران خسته که همچنان بر قاتلان مردم امید می بندند، نهیب زد: هان ای “مسافر تنها، با آتش حقیرت در سایه سار بید، چشم انتظار کدام سپیده دمی”؟ دست از گمان بدار، در جستجوی سپیده دم خورشید انقلاب باش.

متن کامل نشریه کار شماره ۶۵۱ در فرمت پی دی اف

POST A COMMENT.