بیانیه سازمان فدائیان (اقلیت) به مناسبت چهل و سومین سالگرد نبرد حماسی سیاهکل-خورشید زنده است در سیاهکل

کارگران، زحمتکشان و روشنفکران انقلابی!

با فرا رسیدن ۱۹ بهمن، سازمان ما چهل و سه سال حیات سیاسی خود را که آکنده از مبارزه و حماسه آفرینی در راه آزادی و سوسیالیسم است، پشت سر می گذارد. بیش از چهار دهه از نبرد حماسی سیاهکل در نوزده بهمن ۴۹ گذشت. حماسه آفرینان سیاهکل گرچه خود در یک نبرد نابرابر از پای درآمدند، اما آنان آغازگرمبارزه ای بودند که دوره نوینی رابه روی جنبش کمونیستی گشود ویاد و نام این رفقا را جاودانه ساخت.اقدام شجاعانه رفقای ما در چهل و سه سال قبل منشاء چنان اثری در جامعه ایران گشت که در قلب توده های کارگر و زحمتکش جای گرفت و حماسه سیاهکل به رویدادی ماندگار تبدیل شد. از این رو ۱۹ بهمن دیگر صرفا سالروز نبرد قهرمانانه رفقا و بنیان گذاران سازمان ما نیست، بلکه سالروز نبردی حماسی در تاریخ سراسر مبارزه توده های کارگر و زحمتکش ایران است.

سازمان ما ۴۳ سال پیش و تحت شرایط مشخص داخلی و بین المللی پابه عرصه حیات نهاد. در سالهای دهه چهل، جنبش کمونیستی ایران با یک بحران نظری و عملی روبرو بود. این بحران اگرچه در اساس محصول شرایط داخلی بود، اما بحران جهانی جنبش کمونیستی نیز بر آن تاثیر گذاشت و آن را تشدید می کرد. رژیم شاه پس از کودتای ۲۸ مرداد ۳۲ و سرکوب سازمان های سیاسی ، حزب توده و اتحادیه های کارگری، توانسته بود دیکتاتوری و اختناق بی مانندی را بر مردم تحمیل کند. دیکتاتوری عریان و عنان گسیخته شاهنشاهی، کنترل شدید مراکزتولیدی و کارخانه ها و کل جامعه توسط ساواک، همراه با رفرم ارضی و رونق نسبی اقتصادی که در اوائل دهه چهل بوجود آمد، تا حدی از تشدید تضادها و از دامنه اعتراضات خودانگیخته کارگران کاست. گرچه بساط حزب توده برچیده شد، اما تاثیرات بسیار مخرب این حزب به ویژه در جنبش کارگری باقی ماند. هرچند حزب توده نه در عمل و نه به حسب برنامه، هیچگاه یک حزب کمونیستی نبوده است، اما تمام اقدامات، نظرات، شکست ها ، خرابکاری ها و خیانت های آن به ناروا به پای کمونیسم نوشته میشد. سیاستها، عملکردها، سازشکاری و خیانتهای این حزب، لطمات جدی بر جنبش کارگری و کمونیستی وارد نمود وآن را درنزد توده های کارگر و زحمتکش بی اعتبار ساخت. با سابقه ای که از این حزب و عملکرد آن در ذهن کارگران نقش بسته بود،کارِکمونیستی درمیان کارگران نه فقط مورد استقبال قرار نمی گرفت، بلکه هرگونه صحبتی از کمونیسم با تحقیر کارگران همراه میشد. مجموعه این شرایط، گرایش به کمونیسم و فعالیت کمونیستی را محدود می ساخت و به جو یاس و بدبینی دامن می زد.

اما با تشدید تضادها و کاهش اثرات رفرم شاهانه در نیمه دوم دهه چهل، گروه ها و محافل کمونیستی نیز آغاز به رشد می کنند. آگاه ترین و پیشروترین افراد، عموما از میان دانشجویان و در مواردی از میان کارگران، گرد هم می آیند که در عین مطالعه متون مارکسیستی و شرکت در فعالیت های مبارزاتی، به کنکاش برای برون رفت از وضعیت موجود می پردازند. سوال بزرکی که در آن مقطع در برابر کمونیست ها و انقلابیون واقعی قرار داشت این بود که چه باید کرد؟ چگونه باید بر تشتت نظری، پراکندگی و بی عملی در میان محافل و گروه های چپ غلبه کرد؟ معضل ارتباط با کارگران و ایجاد حزب طبقه کارگر را چگونه باید حل کرد؟ تحولات اقتصادی، اجتماعی و سیاسی پس از رفرم ارضی را چگونه باید تبیین کرد؟

به این چه باید کرد و پرسش‏های حیاتی باید پاسخ‏های روشن و مشخص داده می‏شد و پاسخ دهندگان به آن، کسان دیگری جز رفقای بنیانگذار سازمان ما نبودند. رفقای ما بعد از سال ها کار و تلاش و پس از مطالعه و شناخت دقیق شرایط عینی و تحلیل مشخص از شرایط مشخص ایران و همچنین مطالعه تجارب انقلابات روسیه، چین، کوبا ونیز تجارب جنبش مسلحانه در ویتنام، خاورمیانه و آمریکای لاتین بود که با شلیک گلوله های آتش و آگاهی در سیاهکل، پرچم مبارزه برای آزادی و سوسیالیسم را برافراشتند و راه برون رفت از وضعیت آن روز را نشان دادند. کم نبودند محافل کتابخوانی و گرایش های نظری دیگری که پیرامون شرایط سخن می گفتند و یا حتا از وضع موجود انتقاد می کردند، اما اینان یا شناخت درستی از شرایط مشخص نداشتند و یا فاقد جسارت انقلابی برای اقدام وتغییر بودند و درنهایت بی عملی را تئوریزه می کردند. کتابخوانی و سیروسلوک در متون مارکسیستی و حتا انتقاد از وضع موجود به تنهایی کافی نبود وهیچ معضلی را حل نمی کرد. اسلحه نقد جای خود را می بایستی به نقد اسلحه می داد و “دستی باید سلاح بر روی کتاب می نهاد”. خروشی که از سیاهکل برخاست، پاسخ به این ضرورت بود.بنابراین سیاهکل و آغاز جنبش مسلحانه فدائیان، غرش رعد در آسمان بی ابر نبود. محصول شرایط مشخص آن روز و یگانه پاسخ درست و انقلابی برای تغییر بود. سیاهکل، قاطع ترین پاسخ به تئوری پردازان بی عملی، پایان یک دوران سردرگمی و انفعال و بحران در جنبش کمونیستی ایران بود و آرامش و ثبات رژیم شاه و افسانه قدرقدرتی آن را نیز درهم شکست. سیاهکل آغاز راهی بود که توانست بخش وسیعی از نیروهای انقلابی و آگاه اعم از کارگران، دانشجویان و روشنفکران را حول یک روش معین مبارزاتی سازماندهی کند و رکود و بی حرکتی در میان نیروهای انقلابی و سیاسی را درهم بشکند. چنین بود که جنبش مسلحانه نه فقط به لحاظ نظری و عملی به اصلی ترین محور تشکل کمونیست ها تبدیل گردید، بلکه ذهنیت منفی نسبت به کمونیسم و جریانات کمونیستی را درهم شکست وبه تدریج اعتماد سیاسی توده های کارگر و زحمتکش را نیز احیا و جلب نمود.

رژیم شاه گرچه با کشتار و اعدام صدها تن ازرفقای ما و زندانی کردن صدها فدائی دیگر، همچنین با راه اندازی تبلیغات گسترده علیه سازمان، دروغ بافی پیرامون نابودی چریک فدائی و یا “خرابکار” خواندن به قصد بدنام کردن در میان کارگران و زحمتکشان، همه توان خود را به کار بست تا سازمان را نابود و از نزدیک شدن و پیوستن کارگران و جوانان و دانشجویان، به سازمان جلوگیری به عمل آورد، اما توفیقی نصیبش نشد. مبارزه سازمان ما به عنوان یک سازمان مارکسیست – لنینیست برای آزادی و سوسیالیسم که از ۱۹ بهمن ۴۹ در سیاهکل آغاز شد در سالهای بعد از آن نیز با استواری، فداکاری و از خودگذشتگی رفقای ما ادامه یافت.

ازآنجا که سازمان ما یک سازمان رزمنده، فعال و انقلابی بوده است ، درپروسه حرکت  ودرمسیررشد و پیشروی خود، پیوسته بامسائل نوینی روبرو می‏شد . جریان مبارزه واقعی، پرسش‏های جدیدی را دربرابر سازمان قرار می‏داد. فشار واقعیت ها و اعتقاد راسخ به یک مبارزه جدی، سازمان را وا می‏داشت ضمن جمع‏بندی ازمبارزات ، به نقطه ضعف های عملی و اشکالات نظری خود برخورد کند. پس ازآن‏که رفیق حمید اشرف درجمعبندی خود ازمبارزات سازمان نوشت”دوره عملیات بزرگ به پایان رسیده وما وارد مرحله کارهای کوچک با اهمیت بزرگ شده ایم”سازمان نیز عملیات نظامی خود را باهدف گسترش فعالیت تبلیغی – ترویجی و سازمان‏دهی محدود می‏کند. درجریان مبارزه است که سازمان تئوری‏های خود را صیقل می‏دهد و جهت گیری کارگری خود را نیز تقویت نموده وآن را گسترش می‏دهد.این آغاز مرحله گذار از فعالیت چریکی به کار توده ای درمیان کارگران است.فعالیت توده ای و رفتن کادرهای سازمان به درون کارخانه ها، گام و تلاش مهمی در راستای تحقق اهداف طبقاتی سازمان بود.با این پیشینه است که سازمان وارد سال‏های ۵۶ و ۵۷ می شود. رفقای سازمان و انبوه وسیع هوادارانی که آماده پیوستن به سازمان بودند، در تظاهرات خیابانی فعالانه شرکت نموده و در قیام ۲۲ بهمن ۵۷ نیز به عنوان پیشقراولان آغاز قیام توده ای نقش مهم و منحصر به فردی ایفا می کنند.

صرف نظر از آن که در سالهای قبل از قیام تعداد زیادی از آگاه ترین و پیشروترین روشنفکران انقلابی و کارگران آگاه به صفوف سازمانی که نطفه اش در سیاهکل بسته شد پیوستند و سازمان چریک های فدائی خلق ایران از محبوبیت و نفوذ زیادی در میان مردم برخوردار گردید، ده ها هزار کارگری که پس از سقوط شاه به سازمان روی آوردند نشان داد که سازمان ما جای خود را در میان کارگران و زحمتکشان باز کرده و آرمانهایش جدا از آرمان های طبقه کارگر نبوده است. بیهوده نبود که سازمان چریکهای فدائی خلق ایران به بزرگترین سازمان کمونیستی در خاورمیانه تبدیل شد و تنها چند ماه پس از قیام به یک آلترناتیو جدی در جامعه تبدیل گردید به نحوی که تمام تلاش ارتجاع اسلامی برای جلوگیری از رشد و پیشرفت آن با شکست روبرو گردید.

 کارگران، زحمتکشان و روشنفکران انقلابی!

 تاکید بر نقش برجسته حماسه سیاهکل و تاکید بر نقش و اهمیت مبارزه سازمان، به معنای نادیده انگاشتن ضعفها، اشتباهات و یا انحرافات نظری و عملی سازمان نیست. این واقعیتی ست که یک گرایش انحرافی و عموم خلقی در سازمان ما وجود داشت. این گرایش اما در شرایط حاد مبارزه و وجود یک رهبری توانا به ویژه حضور کمونیست و رهبر برجسته سازمان رفیق حمید اشرف، مجال رشد و تبدیل به یک جریان تاثیرگذار بر مواضع نظری و پراتیک انقلابی سازمان پیدا نمی کرد. پس از ضربات سنگین ساواک در سالهای ۵۴ و ۵۵ بر سازمان و جان باختن برجسته ترین کادرها و رهبری سازمان و رفیق کبیرحمید اشرف، سازمان ما به نوعی از هم گسیختگی تشکیلاتی دچار گردید و از یک رهبری توانا محروم شد. این ضربات، به تردید و تزلزل در میان عناصر ناپایدار کمک کرد و زمینه رشد گرایش عموم خلقی در درون سازمان را هموارتر ساخت. افزون بر این، در حالیکه اوضاع سیاسی پس از قیام، تاکتیک های جدیدی را طلب می کرد،سازمان فاقد چنین تاکتیک هائی بود و تاکتیک ها و مواضع گذشته سازمان نیزپاسخگوی شرایط جدید نبود. سازمان در این مقطع فاقد انسجام نظری، فاقد یک برنامه مدون و مشخص، فاقد تاکتیک های منسجم پرولتری و بالاخره فاقد یک تشکیلات مبتنی بر اصل سانترالیزم دمکراتیک بود. بر متن چنین شرایطی ست که گرایش عموم خلقی در درون سازمان رشد می کند و به یک جریان اپورتونیست – رویزیونیست تبدیل می شود و درست در زمانی که سازمان به یک جریان قدرتمند با پایگاه وسیع توده ای تبدیل شد و یورش های پی در پی ارتجاع حاکم به سازمان و دفاتر علنی آن برای جلوگیری از رشد و پیشرفت و گسترش نفوذ آن با شکست روبرو شده است، بزرگترین ضربه توسط گرایش راست و رفرمیست اکثریت کمیته مرکزی به سازمان وارد می شود، در خرداد ماه سال ۵۹ انشعاب بزرگ در سازمان رخ میدهد. جناح اپورتونیست سازمان یعنی اکثریت، آشکارا جانب بورژوازی و پذیرش مواضع حزب توده را گرفت و به همکاری با ارتجاع اسلامی روی آورد و جناح انقلابی سازمان یعنی اقلیت در سمت کارگران و زحمتکشان ماند و ضمن دفاع از مارکسیسم و سنت های انقلابی کمونیستی سازمان منجمله در مورد مرزبندی با حزب توده، به مبارزه ای تمام عیار علیه رژیم سرمایه داری حاکم ادامه داد. به رغم یورش های وحشیانه رژیم علیه جناح انقلابی سازمان و به رغم فشارهای فزاینده پلیسی و امنیتی، اقلیت توانست نخستین کنگره خود را در آذرماه سال ۶۰ برگزار نموده و فعالیت سازمان پس ازانشعاب و نقاط ضعف و قوت این فعالیت ها را مورد ارزیابی قرار دهد. این کنگره در عین حال خط مشی سیاسی، استراتژی و تاکتیک های سازمان را مشخص ساخت و چندین قطعنامه در این ارتباط تصویب نمود. در حالیکه سازماندهی مجدد تشکیلات در دستور کار سازمان قرار داشت، اما رژیم جمهوری اسلامی حملات گسترده و متمرکزی را علیه سازمان چریک های فدائی خلق ایران (اقلیت) سازمان داد. بحث های درونی اقلیت دراین مقطع، بر سر برنامه و تاکتیک ها نشان داد که در این زمینه نظر واحدی در بین نیروهای اقلیت وجود ندارد. گروهی از کسانی که زمانی در برابر اکثریت، در صفوف اقلیت گرد آمده بودند، حاضر به اتخاذ مواضع مارکسیستی نشده و از سازمان کناره گیری کردند . برخی از آنها بعدها به اپوزیسیون بورژوائی پیوستند.به‏رغم این، اقلیت در سخت ترین شرایط پلیسی و سرکوب، به مبارزه ادامه داد. در فاصله سالهای ۶۰ الی ۶۴ صدها تن از فدائیان اقلیت یا در درگیری مسلحانه جان باختند ، یا به جوخه اعدام سپرده شدند و هزاران تن دیگر دستگیر و زندانی شدند. همراه با ضربات مداوم رژیم در طول این سالها، سازمان با بحران های تشکیلاتی نیز روبرو گردید که به جدایی گروهی از اعضای سازمان در سالهای ۶۱، ۶۴ و ۶۶ انجامید.

واقعیت این است که سازمان ما در این دوره در پی هر ضربه ای که به آن وارد میشد، سریعا به سازماندهی مجدد و کشاندن نیرو به عرصه مبارزه می پرداخت. سازمان ما بیش از آنکه در فکر ایجاد یک تشکیلات مستحکم و ادامه کار در میان کارگران باشد، در پی گسترش سطحی و بی رویه تشکیلات و در پی آن بود که خود را در عرصه سیاسی فعال نشان دهد. این شیوه فعالیت و سبک کار، بری از متانت در سازماندهی، دور از آینده نگری و افتادن در دام حرکات لحظه ای و مقطعی و یکی از عوامل موثر ضربات سازمان در این سالها بود. نخستین کنفرانس سازمان که در سال ۶۶ برگزار شد، برنامه و اساسنامه سازمان را تصویب نمود و ضمن تاکید بر تاثیرات منفی و مخرب تفکرات محفلی و گریز از مرکز و نیز سانترالیسم یک جانبه، این سبک کار و توسل به شیوه های بوروکراتیک برای حل اختلاف درونی را قویا به نقد کشید.

 کارگران، زحمتکشان و روشنفکران انقلابی!

 علیرغم تمام مشکلات و موانعی که بورژوازی و عمال آن در سالیان گذشته بر سر راه مبارزه ما قرار داده است، اما سازمان فدائیان اقلیت حتا در دشوارترین لحظات، استوار و شکست ناپذیر ایستاده است و بر مواضع مارکسیستی – لنینیستی خود و دفاع از منافع کارگران پای فشرده است. فدائیان اقلیت حتا یک لحظه از مبارزه برای تحقق آرمان های بنیان گذاران سازمان و حماسه آفرینان سیاهکل یعنی آزادی و سوسیالیسم باز نایستاده اند. سازمان فدائیان (اقلیت) ضمن تاکید بر نیاز جامعه به آزادی های سیاسی برای تغییر و تحول و پیشرفت، همواره بر این موضع تاکید نموده است که آزادی واقعی، جزئی جدائی ناپذیر از برابری سوسیالیستی است. زمانی می توان از آزادی واقعی سخن گفت که هر گونه ستم و استبداد و استثمار برافتد و شرایط شکوفایی مادی و معنوی هر فرد انسانی فراهم گردد و این جز با یک انقلاب اجتماعی کارگری و دگرگونی بنیادی تمام مناسبات اقتصادی و اجتماعی موجود میسر نیست. با چنین درکی از رابطه جداناپذیر آزادی و سوسیالیسم است که این شعار از همان آغاز موجودیت سازمان بر پرچم آن حک شد و سازمان فدائیان (اقلیت) برای تحقق این شعار همچنان به مبارزه ادامه می دهد.

 سازمان فدائیان(اقلیت) یک سازمان کمونیستی و پای‏بند به کمونیسم است که باتمام توان خویش ازمنافع طبقه کارگر و ازموضع این طبقه ازمنافع عموم توده های زحمتکش و ستمدیده دفاع می‏کند.ما فدائیان اقلیت اعتقاد راسخ داریم که راه حل تضاد ها و بحران های جامعه سرمایه داری ایران، یک انقلاب اجتماعی‏ست.انقلابی که هدف نهائی آن الغای طبقات و استقرار نظمی کمونیستی‏ متشکل از انسان‏های آزاد و برابراست. نخستین گام این انقلاب، سرنگونی بورژوازی از اریکه قدرت واستقرار دولت شورائی‏ کارگران و زحمت‏کشان است.  رژیم جمهوری اسلامی، رژیمی سرکوبگر، ضدانسانی و فوق ارتجاعی ست که باید سرنگون شود و جای خود را به یک رژیم انسانی و سوسیالیستی بسپارد. فوری‏ترین وظیفه ای که اکنون دربرابرما قراردارد، تلاش برای تشکل و تحزب طبقه کارگر و ارتقاء آگاهی کارگران است. ایجاد تشکل های کارگری به‏ویژه ازنوع کمیته های مخفی کارخانه یکی از ضرورت های کنونی جنبش کارگری‏ست که درشرایط اعتلاء جنبش ، به کمیته های اعتصاب تبدیل می‏شوند. اعتصاب، مهم‏ترین تاکتیک مبارزاتی کارگری‏ست.درکنار کاربست دیگر اشکال مبارزه کارگری چون تظاهرات و راه‏پیمائی، باگسترش اعتصابات کارگری،  سراسری شدن این اعتصابات و گذار به اعتصاب عمومی سیاسی‏ست که باید رژیم حاکم را فلج و مسیر براندازی آن را هموارساخت.رژیم جمهوری اسلامی را باید با یک اعتصاب عمومی سیاسی و قیام مسلحانه سرنگون ساخت .تمام دستگاه دولتی را باید درهم شکست و برویرانه های آن حکومت شورائی را مستقر ساخت. حکومت شورائی تنها آلترناتیو انقلابی کارگران و زحمتکشان است که با تامین وسیع ترین و کامل ترین آزادی های سیاسی و با انجام یک رشته اقدامات فوری و انتقالی، گذار به سوسیالیسم را تسهیل می کند.

سازمان فدائیان (اقلیت) در چهل و سومین سالگرد نوزده بهمن ۴۹، یاد حماسه آفرینان سیاهکل، بنیانگذاران و جانفشانان سازمان را گرامی می دارد و یکبار دیگر با تمام رفقایی که در راه آزادی و سوسیالیسم و تحقق آرمان های طبقه کارگر از جان خویش گذشتند، پیمان می بندد که تا پیروزی نهایی طبقه کارگر به مبارزه ادامه خواهد داد. خورشیدی را که در آسمان  تیره سرکوب و اختناق شاهنشاهی بردمید و در سیاهکل طلیعه زد، تا تحقق آرمان ستارگان پر فروغی که در ظلمات دو نظام سلطنتی و جمهوری اسلامی درخشیدند و به زیرکشیده شدند، غروب وخاموشی نیست. خورشید زنده است در سیاهکل.

 گرامی باد ۱۹ بهمن سالگرد حماسه سیاهکل

سرنگون باد رژیم جمهوری اسلامی – برقرار باد حکومت شورایی

زنده باد آزادی – زنده باد سوسیالیسم

سازمان فدائیان (اقلیت) – بهمن۱۳۹۲

متن کامل بیانیه سیاهکل در فرمت پی دی اف

POST A COMMENT.