مرگ غم انگیز پناهجویان، قصه تلخی که همچنان ادامه دارد

یادداشت سیاسی- روز سه شنبه دوم مرداد خبرگزاری ها از غرق شدن یک قایق حامل پناهجویان در ساحل اندونزی خبر دادند. طبق گزارش خبرگزاری ها، امدادرسانان در اندونزی موفق شده اند جان ۱٩٠ مسافر قایق حامل پناهجویان را که در سواحل این کشور غرق شد، نجات دهند. بیش از ٢٠٠ نفر در این قایق حضور داشتند که بیشتر آنها  ایرانی و سریلانکایی بودند که از راه جاوه اندونزی عازم استرالیا بودند. طبق گزارش های منتشر شده تا کنون مرگ ٩ نفر تایید شده که ٢ تن از آنان کودک بوده اند.

این اولین بار نیست که پناهجویان ایرانی و غیر ایرانی به چنین سرنوشت غم انگیزی دچار می شوند. پیش از این نیز، یک قایق دیگر حامل پناهجویان در شامگاه ٢١ تیر ٩٢ در جزایر کریسمس واقع در جنوب شرق آسیا گرفتار تلاطم توفان شد و به قعر دریا فرو رفت. در این قایق نیز که حامل ٩٧ پناهجو بود، یک کودک کشته و ٨ نفر دیگر مفقود شدند.

در تابستان ٩١ نیز، قایق دیگری همراه با ۱٥٠ پناهجو در آب های اندونزی غرق شد که در آن حادثه هم نزدیک به ١٠٠ نفر جان خود را از دست دادند. در آذر ماه سال ۱٣٩٠، قایق دیگری در همین مسیر همراه با ٢٠٠ پناهجو به قعر دریا فرو رفت. و این ماجرا همچنان برای مردمی که جان شان در سایه نظام های مستبد به لب رسیده است، تکرار می شود. مردمی که خطرات مرگبار مهاجرت را به جان می خرند به این امید که با رسیدن به یک مقصد امن از فلاکت بودن در جمهوری اسلامی و دیگر نظام های همانند این رژیم رهایی یابند.

 خروج از جهنم جمهوری اسلامی که از سال ٦٠ در قالب گزینش تبعید اجباری  توسط هزاران و ده‌ها هزار تن از اعضاء، کادرها و فعالین سازمان های انقلابی، مبارز و کمونیست آنهم جهت رهایی از زندان، شکنجه و اعدام آغاز شد و تا به امروز نیز به صورت تعدیل یافته همچنان ادامه دارد، در دهه های بعد و به طور اخص طی سال های اخیر به صورت مهاجرت گسترده و بعضا خانوادگی، گذرگاه نجاتی برای بسیاری از جوانان و دیگر اقشار مردم ایران شده است. گذرگاهی برای فرار از فلاکت جمهوری اسلامی.

اگر در سال های نخست دهه ٦٠ تبعید و گریز از کشور صرفا در محدوده معینی از جامعه آنهم برای فعالین سیاسی، کادرها و اعضای سازمان های انقلابی و کمونیست کاربرد داشت، در تداوم حاکمیت جمهوری اسلامی، با تشدید سرکوب و گسترش اختناق در همه سطوح جامعه و نیز افرایش فقر، بیکاری و ناامنی در کشور، اینبار واژه مهاجرت در گستره ای وسیع تر با زندگی و سرنوشت بسیاری از جوانان و حتا خانواده های معمولی در آمیخته است. تا جاییکه بسیاری از جوانان و بعضا خانواده ها، سرنوشت خود و کودکانشان را به دست قاچاقچیان می سپارند به امید آنکه با خروج از جهنمی به نام جمهوری اسلامی به سرزمین های امن برسند. کشورهایی در آن سوی آب های جهان و مهاجرت در میان امواج پر تلاطم دریا. آنهم با قایق هایی نه چندان مطمئن که اغلب در مواجهه با طوفان های سهمگین تاب مقاومت نداشته و هر بار با ده ها و صدها پناهجو به قعر دریا فرو می روند.

مرگ غم انگیز پناهجویان ایرانی و غیر ایرانی که هر از چندگاهی به صورت گروهی در آب های منتهی به سواحل استرالیا و اندونزی جان می بازند، قصه دردناک مردمی است که برای رهایی از فلاکت جمهوری اسلامی و دیگر نظام های نظیر آن در انتخابی ناگزیر، خود و کودکانشان را به کام مرگ می فرستند. قصه ای که هر روز بر تعداد قایق های طوفان زده افزوده می شود و پس از هر حادثه مرگبار، تنها آمار پناهجویان زخمی، مفقود و کشته شده ایرانی، سوری، عراقی، افغانی و سریلانکایی برای چند روزی رسانه های بین المللی را به خود مشغول می کند. و پس از آن سکوت تا حادثه ای دیگر، تا انتشار خبرغرق شدن قایقی دیگر، استمرار دوباره و چندباره این قصه تلخ را بازتاب دهد.

به رغم وجود چنین خطراتی که زندگی پناهجوبان را تهدید می کند، آمارها همچنان گویای افزایش سیل مهاجرت جوانان و خانواده های ایرانی و غیر ایرانی به استرالیا و اندونزی در سال های اخیر است. به گزارش خبرگزاری فرانسه، از آغاز سال میلادی تا کنون بیش از ١٣ هزار پناهجو وارد استرالیا شده اند. خبرگزاری آلمان رقم ١٥ هزار را گزارش کرده است. به گزارش همین خبرگزاری ها، بیش از یک سوم پناه جویانی که وارد استرالیا می شوند ایرانی هستند. تعداد آمار پناهجویان ایرانی نسبت به سال گذشته سه برابر شده است. به راستی چرا؟

پاسخ به این پرسش چندان پیچیده نیست. هر کسی که چند صباحی در حاکمیت جمهوری اسلامی زندگی کرده باشد، به راحتی در می یابد که این رژیم در لوای قوانین دینی و مذهبی چه شرایط طاقت فرسایی را بر توده های مردم ایران تحمیل کرده است. در وضعیت کنونی، این فقط عناصر مبارز، چپ، کمونیست و فعالان اجتماعی نیستند که برای رهایی از بازداشت، شکنجه و زندان های جمهوری اسلامی مجبور به ترک کشور می شوند. وضعیت حاکم بر ایران به لحاظ سرکوب های سیاسی و سلب آزادی های مدنی و دمکراتیک تا بدانجا پیش رفته است که بدون هیچ تردیدی شلاق سرکوب، ستم و بی حقوقی جمهوری اسلامی بر گرده اکثریت قریب به اتفاق توده های زحمتکش مردم ایران فرود آمده است.

علاوه بر سرکوب های سیاسی و اجتماعی، آنچه در این سال های اخیر زمینه های گسترش سیل مهاجرت از جهنم جمهوری اسلامی را دامن زده است، تعمیق بحران های متعدد، به‌ویژه بحران اقتصادی است که به صورت گرانی، تورم و بیکاری فزاینده سر باز کرده اند و اثرات اجتماعی خود را در گسترش فقر، فحشا، دزدی، اعتیاد، طلاق، قتل، و به طور اخص در گسترش ناامیدی، بی‌‌آیند‌گی و سرخوردگی های اجتماعی درون جامعه دامن زده است.

در واقع جمهوری اسلامی با تحمیل چنین شرایطی، جوانان و دیگر اقشار مردم ایران را به سمت مهاجرت اجباری سوق داده است. جوانانی که خود را به آب و آتش می زنند، خانواده هایی که خطر مرگ را برای خود و کودکانشان پذیرا می شوند، تنها به این امید که بتوانند از فجایع جمهوری اسلامی و وضعیت فلاکت باری که این رژیم بر آنان تحمیل کرده است، خلاص شوند. مهاجرتی که بعضا به جای رهایی از فجایع جمهوری اسلامی و دیگر حکومت های استبدادی به فرو رفتن در قعر دریا و مرگ غم انگیز پناهجویان ایرانی و غیر ایرانی منتهی می شود. مرگ های غم انگیزی که همچنان ادامه دارند.

متن کامل نشریه کار شماره ۶۵۰ در فرمت پی دی اف

POST A COMMENT.