پنج اکتبر، از طرف سازمان فرهنگی، علمی و آموزشی ملل متحد (یونسکو) به عنوان روز جهانی معلم نامگذاری شده است. هدف از انتخاب این روز، بها دادن به شان و منزلت اجتماعی معلمان، قدردانی از تلاش و زحمات آنان در سراسر دنیا اعلام شده است.
زمزمه های انتخاب یک روز معین برای قدردانی از معلمین و بالا بردن منزلت اجتماعی آنان، از مدت هاپیش در محافل علمی، آموزشی و فرهنگی طرح و به تدریج به درون اجلاس های یونسکو کشیده شد. با عمومی تر شدن این بحث، سرانجام در چهل و چهارمین اجلاس وزرای آموزش و پرورش کشورهای مختلف جهان که در پنجم اکتبر ۱۹۹۴ در شهر ژنو تشکیل شد، فدریکو مایور، دبیرکل وقت یونسکو، پیشنهاد داد که مجمع روزی را به نام معلم تصویب و نامگذاری کند. با مصوبه چهل و چهارمین مجمع عمومی یونسکو که متشکل از ۷۰ وزیر، ۲۷ معاون وزیر و ۳۸ ناظر از ۱۳۵ کشور جهان بود، پنج اکتبر به عنوان روز جهانی معلم در تقویم همه کشورها ثبت شد.
اگرچه از سال ۱۹۹۴ تا به امروز تلاش و توصیه یونسکو همواره در مسیر فراهم ساختن بستری برای بررسی مشکلات معلمین جهت ایجاد شرایط “مناسب کار و زندگی”، تقویت “امید و اعتماد” در میان آنان- البته در چارچوب نظام سرمایه داری- بوده است، اما این تلاش و توصیه های یونسکو به دلیل فقدان اهرم های اجرایی در بسیاری از کشورهای جهان از جمله در جمهوری اسلامی ایران تاکنون ره به جایی نبرده است. بی توجهی جمهوری اسلامی به روز جهانی معلم و مخالفت ان با ایجاد تشکل های صنفی معلمان در شرایطی صورت می گیرد که وزیر آموزش و پرورش وقت جمهوری اسلامی در چهل و چهارمین اجلاس یونسکو حضور داشته و به نمایندگی از دولت ایران پای این مصوبه را نیز امضاء کرده است. با این همه، هیات حاکمه ایران هرگز روز جهانی معلم را در عمل به رسمیت نشناخته و کمترین یادی هم از این روز نمی کند. جمهوری اسلامی ایران نه تنها روز جهانی معلم را به رسمیت نشناخته است، نه تنها کمترین ارزش و اعتباری برای توصیه های علمی و فرهنگی یونسکو جهت بالا بردن شان و منزلت اجتماعی معلیمن کشور قائل نیست، بلکه با بی توجهی به شرایط زندگی، میزان حقوق و وضعیت کاری نزدیک به یک میلیون معلم، شرایط بسیار اسفناکی را به آنان تحمیل کرده است.
از جمله توصیه های مهم یونسکو به کشورهای عضو و دولت هایی که مصوبه روز جهانی معلم را امضاء کرده اند، اختصاص ۴ تا ۶ درصد تولید ناخالص داخلی و یا ۱۵ تا ۲۰ درصد بودجه عمومی هر کشور به امر آموزش و پرورش است. در حالی که جمهوری اسلامی هر ساله ۵/ ۱ تا ۲ درصد تولید ناخالص داخلی و یا ۱۰ درصد بودجه عمومی را به این امر اختصاص می دهد. توصیه اختصاص چنین بودجه ای از طرف یونسکو، قبل از هر چیز برای رفع مشکلات معیشتی معلمین، فراهم ساختن شرایط نسبی مناسب کار و زندگی، و تقویت امید و اعتماد در میان آنان است. جمهوری اسلامی اما نه فقط به هیچکدام از توصیه های یونسکو در مقام بالا بردن شان و منزلت اجتماعی معلمان وقعی نگذاشته است، نه فقط تا کنون کمترین اقدامی برای رفع مشکلات عدیده معلمین انجام نداده است، بلکه به انحاء مختلف از جمله سرکوب معلمان و اختصاص بودجه های حداقلی و قطره چکانی به وزارت آموزش و پروش، عملا فضای آموزشی کشور را به یاس و ناامیدی و اختناق، و شرایط زندگی معلمین را به فقر و فلاکتی روز افزون کشانده است.
پوشیده نیست که اولین نتایج مالی و اقتصادی اختصاص بودجه ناکافی جمهوری اسلامی به امر آموزش و پرورش، همین فرسودگی مدارس، کمبود کلاس و مدرسه و معلم، فشردگی دانش آموزان در کلاس های درس و مهمتر از همه شرایط نامناسب زندگی و محیط کار معلمان است. شرایطی که عملا امید و اعتماد را از فضای آموزشی کشور گرفته و به جای آن سرخوردگی، ناامیدی و رسیدن و پخش مواد مخدر به درون مدارس و درمیان دانش آموزان بوده است.
توصیه ایجاد شرایط “مناسب کار و زندگی” و “تقویت امید و اعتماد” در میان معلمان از جمله کلید واژگانی بوده و هستند که سازمان فرهنگی، علمی و آموزشی ملل متحد (یونسکو) بر مبنای آن روز جهانی معلم را مصوب کرد تا از این طریق گامی در بالا بردن اعتبار و منزلت اجتماعی معلمان سراسر جهان برداشته شود. در جمهوری اسلامی اما، نه فقط گامی در بالا بردن شان و اعتبار اجتماعی معلمین برداشته نشد، بلکه همان جایگاه و منزلت اجتماعی را که آنان دست کم از گذشته داشتند، به مرور از آنان گرفت. معلمی که به لحاظ معیشتی در زیر خط فقر زندگی می کند، معلمی که در ناامنی شغلی بسر می برد، معلمی که برق شمشیر اخراج و بیکاری هر صبح و شام چشمانش را آزار می دهد، معلمی که برای تامین هزینه های معاش خود و خانواده اش به شغل های دوم و سوم روی آورده است و در این مسیر حتا از مسافرکشی هم دریغ نورزیده است، چنین معملی چگونه می تواند الگوی “امید و اعتماد” برای دانش آموزان خود باشد. چنین معلمی چگونه و با کدام امید به فردا و با کدامین اعتماد به نفسی درخور می تواند از مزایای یادگیری دانش و فرهنگ و علم در کلاس درس سخن بگوید. حتا اگر قادر به انجام یک چنین کاری هم باشد، بی تردید با حیرت و ناباوری دانش آموزان خود مواجه خواهد شد. چرا که دانش آموزان ایران در کلاس و مدرسه پیش از آنکه به گفتار و کلام معلمین خود توجه کنند، به حاصل سال ها رنج و تلاش آنان توجه دارند، به تجربه تلخ معلمانی که اکنون با چنان دانش و تجربه ای گران به مسافرکشی روی آورده اند. به ۱۶ سال “دود چراغ خوردن” آنان برای کسب علم و فرهنگ می اندیشند، که با چنان تجربه ای از علم و دانش اکنون در زیر خط فقر روزگار می گذرانند، تجربه ای تلخ و دردناک که اکنون حی و حاضر در کلاس درس پیش چشم میلیون ها دانش آموز ایستاده اند. براستی با چنین سرنوشت ناگواری که طی این سال ها جمهوری اسلامی برای معلمین فرهیخته و فرهنگیان گرانقدر جامعه ما رقم زده است، کدام معلمی جرأت می کند تا جمله معروف و تکراری “علم بهتر است یا ثروت” را به دانش آموزان خود انشاء دهد. با این همه و به رغم وضعیت اقتصادی و شرایط معیشتی سختی که معلمین ایران بدان گرفتار شده اند، این همه تنها بخشی از حقیقت تلخ زندگی آنان است. تلخ تر از شرایط اقتصادی و معیشتی معلمان، شرایط سرکوب و بی حقوقی آنان در برخورداری از حق و حقوق اولیه تشکل های صنفی، سیاسی و آزادی های دمکراتیک در جامعه است که از آن به شدت بی بهره شده اند. همان بی حقوقی و عدم برخورداری از آزادی های فردی و اجتماعی که در حاکمیت جمهوری اسلامی کل جامعه بدان گرفتار شده است و اکنون برای کسب آن به مبارزه ای جدی با جمهوری اسلامی برخاسته اند. مبارزه ای جدی، پیگیر و همه جانبه که تا سرنگونی انقلابی جمهوری اسلامی و استقرار حکومت شورایی کارگران و معلمان و دیگر زحمتکشان ایران ادامه خواهد داشت.
در واقع جمهوری اسلامی معلمین را فقط به لحاظ شرایط مادی و معیشتی به قهقرا نکشانده است. هیات حاکمه ایران با تلفیق عریان دین و دولت و با پیشبرد سیاست بگیر و ببند، اخراج و بیکاری، و ایجاد رعب و وحشت در جامعه، همواره سعی کرده است تا راه هرگونه تلاش و مبارزه و پیکار روبه گسترش معلمین را برای برون رفت از وضعیت اسفبار موجود سرکوب و صدای اعتراض شان را خفه کند. اقدامات سرکوبگرانه جمهوری اسلامی علیه معلمین از نیمه سال ۱۳۸۵، شکل عریان تری به خود گرفت. سرکوب و بگیر و به بندی که تا به امروز هم به شکل های مختلف ادامه یافته است.
از سال ۱۳۸۵ که کانون های صنفی معلمان کشور اعتراضات گسترده ای را برای تحقق مطالبات خود در مقیاس سراسری سازماندهی کردند تا به امروز سیزده سال گذشته است. برقراری “نظام هماهنگ پرداخت حقوق کارکنان دولت” و اجرای “قانون مدیریت خدمات دولتی” از جمله محوری ترین خواست آنان در اعتراضات سال ۸۵ بود. اگرچه اعتراضات سراسری معلمان در سال ۸۵ به شدت سرکوب شد، اما صدای اعتراض آنان هرگز خاموش نشد. از آن زمان تا به امروز، حرکت های اعتراضی معلمین به اشکال مختلف از تحصن های سراسری گرفته تا اجتماع در مقابل وزارت آموزش و پرورش، از تجمع در مقابل مجلس ارتجاع گرفته تا تظاهرات و اجتماع در مقابل ساختمان های دولتی در هر استان همواره تداوم داشته است. در تمامی این سال ها، دولت جمهوری اسلامی به جای پاسخگویی به مطالبات برحق معلمین، همواره با سرکوب و دستگیری و اخراج، به مقابله با اعتراضات آنان برخاسته است. در این سال ها، تعداد بسیاری از فعالان صنفی معلمان احضار و بازداشت موقت شده اند، تعدادی از آنان همانند رسول بداغی، محمود بهشتی لنگرودی، اسماعیل عبدی، محمد حبیبی و معلمان دیگری که از بیدادگاه های جمهوری اسلامی احکام حبس گرفته و هم اکنون در زندان هستند و تعداد بیشتری از آنان نیز با تنبیهات اداری شامل کسری حقوق و تبعید و اخراج موقت در این سال ها مواجه شدند. نمونه اش اظهار نظر معاون حقوقی و امور مجلس وزارت آموزش و پروش در گفتگوبا خبرگزاری فارس است. او روز ۲۱ مرداد ۹۵ در گفتگو با خبرکزاری فارس از زندانی بودن ۱۰۰۰ معلم در زندان های ایران خبر داد. معاون حقوقی و امور مجلس وزارت آموزش و پروش در این گفتگو، بدون اینکه به ده ها مورد از معلمانی که به اتهام دفاع از حقوق و منافع معلمان دستگیر و محاکمه شده اند، اشاره ای داشته باشد، در ارتباط با اتهام معلمین زندانی تنها به این بسنده کرد و گفت: “در بین این افراد، معلمانی هستند که بدهکار، ورشکسته، مالباخته و افرادی که در اثر مشکلات خانوادگی موضوعاتی برای آن ها به وجود آمده، که در مجموع هزار نفر هستند.” اشاره به همین تعداد از معلمان زندانی که عموما در پی مشکلات اقتصادی پایشان به زندان کشیده شده است، به قدر کافی گویای این مسئله هست که چرا این تعداد از معلمان ایران که باید در کلاس درس باشند، در زندان های جمهوری اسلامی بسر می برند. وجود هزار معلم در زندان، مستثنا از اینکه به چه اتهامی در زندان هستند، به تنهایی ننگ بزرگی برای نظام جمهوری اسلامی است. همه این موارد به روشنی نشان می دهند که عموم معلمان ایران با چه شرایط وخامت بار اقتصادی و معیشتی مواجه اند. وجود صدها هزار معلم، همانند میلیون ها کارگر و تحصیلکرده های بیکاری که اکنون در فقر و تنگدستی به سر می برند، تماما نتیجه بی توجهی جمهوری اسلامی به حداقل های زندگی توده های مردم ایران است. همان معلمان، کارگران و توده های میلیونی کشور که اکنون چند برابر زیر خط فقر زندگی می کنند.
حال این شرایط کاری و زندگی وخامت بارمعلمان و حتا دانش آموزان ایران را مقایسه کنید به شرایط معلمان در کشورهای پیشرفته سرمایه داری تا ببینیم چه تفاوت فاحشی میان زندگی معلمان و نظام آموزشی جمهوری اسلامی با دیگر کشورهای جهان حتا ترکیه، پاکستان و دیگر کشورهای پیرامونی جمهوری اسلامی موجود است. هم اکنون در کشورهای اروپایی و دیگر کشورهای پیشرفته سرمایه داری، معلمان با توجه به استانداردهای جهانی مورد نظر یونسکو از شرایط مناسب “زندگی و کار” همراه با “امید و اعتماد” نسبت به آینده برخوردارند. معلمان دراین کشورها دغدغه سیاسی و حقوقی معلمان ایران راندارند، حقوق و درآمد ماهانه معلمان با هزینه ها تطبیق می کند، مجبور به مسافر کشی و شغل دوم و سوم نمی شوند، شرایط زندگی و کاری مناسب و قابل احترامی دارند و الگوی امید و اعتماد به آینده دانش آموزان خود نیز هستند. معلمانی که از فشارهای آموزش خرافات و متون مذهبی به دانش آموزان رها شده اند، معلمانی با کلاس های درس و دانش آموزانی که اساسا از فراگیری متون مذهبی و حتا طرح آن در مدارس و کلاس های درس به دور شده اند. معلمانی که به دور از خستگی کار فشرده، به تعداد معینی از دانش آموزان در هر کلاس درس آموزش می دهند. معلمانی که از آزادی های سیاسی و تشکل های صنفی برخوردارند و به دور از مشکلات معیشتی و گرفتاری های سیاسی، تمام ذهن و توجه شان تنها به امر آموزش و ایجاد امید و اعتماد به دانش آموزان معطوف است. دانش آموزانی که نه تنها به صورت فشرده در کلاس های درس نمی نشینند، نه تنها مانند دانش آموزان ایران شهریه ای نمی پردازند، بلکه تا پایان دوره دبیرستان ازکمک های دولتی درزمینه تهیه کتاب و دفتر و نوشت افزار وسایر امکانات تحصیلی نیز برخوردارند.
پوشیده نیست که وضعیت حاکم بر مدارس و فضای آموزشی کشورهایی که هم اینک معلمان و دانش آموزان این کشورها به آن دست یافته اند، هرگز حاتم بخشی دولت های سرمایه داری نبوده است. همه این امکانات، نتیجه سال ها مبارزه، تلاش، پیکار و جانفشانی احزاب و سازمان های کمونیست، نیروهای مترقی و آزادی خواه به همراه کوشش مداوم معلمان، نویسندگان، روشنفکران، زنان و دانش آموزانی بوده است که برای کسب آن جنگیده اند. پیکاری عظیم و مستمر که در نهایت سازمان فرهنگی، علمی و آموزشی ملل متحد (یونسکو) را بر آن داشت تا در چهل و چهارمین اجلاس عمومی خود، روز پنجم اکتبر را به عنوان روز جهانی معلم برگزیند. روزی برای بها دادن به شان و منزلت اجتماعی معلمان، روزی برای قدردانی از تلاش و زحمات مستمر آنان در سراسر دنیا.
با امید به اینکه معلمان ایران با گسترش مبارزات و پیکارهای وسیع و سراسری خود جمهوری اسلامی را به عقب نشینی وادارند، روز جهانی معلم بر معلمان فرهیخته و سخت کوش ایران مبارک باد.
نظرات شما