روز دوشنبه اول مهرماه، روز رسمی بازگشایی مدارس برای دانشآموزان و دانشجویان است. چهل سال است که جمهوری اسلامی بر نظام آموزشی کشور چنگ انداخته است و محصول این چنگانداختن فاجعهایست که امروز همگان به آن اذعان دارند. فاجعهای که رژیم جمهوری اسلامی در بروز آن نقش اصلی را ایفا کرده است. فاجعهای که سال از پی سال بدتر و بدتر میشود.
وقتی حکومتی که بودجه و درآمدهای هنگفت نفتی را به جای اختصاص دادن به بهبود وضعیت آموزش و پرورش از نظر کیفی، ایجاد فضاهای مطلوب آموزشی، رایگان سازی واقعی مدارس و فراهم کردن شرایط مساوی برای تحصیل و آموزش تمامی کودکان کشور، صرف هزینههای نظامی و جاهطلبانه منطقهای خود کرده و یا صرف دستگاههای عریض و طویل بوروکراسی میکند که وظیفهای جز حفظ نظام کنونی ندارند و یا پولها و بودجه را در چاه ویل دستگاههای مفتخور مذهبی میریزد که تنها وظیفهشان تحمیق تودهها برای حفظ حاکمیت دینی موجود است، طبیعیست که جامعه با چنین فاجعهای در امور آموزش و پرورش روبرو باشد و البته که تنها آموزش و پرورش نیست که به ویرانه تبدیل شده است.
بهداشت و درمان، زیرساختهای اقتصادی، محیط زیست و خلاصه هر جا که بنگریم جز ویرانی چیزی به چشم نمیآید. جامعهای که در طول حاکمیت جمهوری اسلامی به شدت دو قطبی شده است. در یک سو ثروتمندان که بخش بسیار کوچکی از جامعه را تشکیل میدهند و از تمامی امکانات برخوردارند و در سوی دیگر اکثریت بسیار بزرگ جامعه که در فقر بسر میبرند. در یک سو کاخها و ماشینهای چند میلیاردی و در سوی دیگر پدران و مادرانی که حتا قادر نیستند هزینههای تحصیل مدرسه کودکانشان را در به اصطلاح مدارس دولتی بپردازند. این تصویر واقعی ایران امروزی در زیر حاکمیت جمهوری اسلامی و نظام سرمایهداری است.
تنها نگاهی به سرانه دانشآموزی در ایران و مقایسه آن با متوسط جهانی بهخوبی این وضعیت را آشکار میسازد. براساس بودجه سال ۹۸ که از نظر مقامات دولتی بیشترین افزایش را نسبت به بودجه سالهای قبلتر داشته است، سرانه دانشآموزی (بودجه وزارت آموزش و پرورش تقسیم بر تعداد دانشآموزان و تبدیل آن به نرخ متوسط دلار در ماههای اخیر) در ایران چیزی حدود ۳۰۰ دلار میشود. این در حالیست که متوسط سرانه دانشآموزی در کشورهای دنیا براساس آمار سازمان “همکاریهای اقتصادی و توسعه” (OECD) ۹۳۱۳ دلار است!!! به عبارت دیگر میانگین سرانه دانشآموزی در جهان ۳۰ برابر سرانه دانشآموزی در ایران است!!!
سرانه دانشآموزی در ایران نه تنها با کشورهای عربی منطقه که مانند ایران از ثروتهای نفتی برخوردارند قابل مقایسه نیست، بلکه حتا با ترکیه نیز قابل مقایسه نمیباشد که فاقد درآمد های ناشی از ثروتهای نفتی و گاز طبیعی است. سرانه دانشآموزی در ترکیه اگرچه از متوسط جهانی پایینتر است اما با این وجود فرسنگها با ایران تفاوت دارد. سرانه دانشآموزی در ترکیه حدود ۳۵۸۹ دلار یعنی حدودا ۱۲ برابر ایران است!!! معلمان همدانی در تجمعی که در ۲۲ آذرماه سال گذشته برگزار کرده بودند در قطعنامه پایانی تجمع خود در پاسخ به دروغپردازیهای صداوسیمای جمهوری اسلامی و بودجه ناچیز آموزش و پرورش نوشته بودند: “آیا صدا و سیما میداند که سرانه دانشآموزی ایران از کشور افغانستان هم کمتر است؟”!!! (یعنی کشوری که در جنگ داخلی غرق است و درآمدهای نفتی ایران را هم ندارد). در حالی که بودجه سال ۹۸ آموزش و پرورش چیزی حدود ۳ میلیارد و ۵۲۵ میلیون یورو است، بودجه آلمان با ۱۳ میلیون دانشآموز (یک میلیون کمتر از ایران) ۱۲۹ میلیارد یورو یعنی بیش از ۳۶ برابر ایران است!!! حال این را هم در نظر بگیریم که در اصلاحیه اخیر بودجه ۹۸، از بودجه همه وزارتخانهها کاسته شده و بدین ترتیب احتمالا وزارت آموزش و پرورش حتا پول کافی برای پرداخت کامل حقوقها و یا سنوات و اضافهکاریهای معلمان را هم ندارد تا چه رسد به سایر هزینهها!!!
تمام این مثالها و نمونهها بیان روشن این مساله است که چرا نظام آموزشی ایران به چنین وضعیت اسفباری دچار شده در حالی که در بسیاری از همین کشورهای جهان که همان نظام سرمایهداری، طبقاتی و نابرابر بر آنها حاکم است و حتا ثروت و منابع ایران را هم ندارند وضعیت دهها بار بهتر از ایران است.
نتیجه این بودجه ناچیز را در تمامی عرصههای مربوط به آموزش و پرورش میتوان دید که یکی از نمونههای مهم آن تفاوت مدارس کودکان ثروتمندان و کودکان کارگران و زحمتکشان جامعه است. تفاوتهایی از زمین تا آسمان. ما پیشتر نتیجه این تفاوت و شکاف طبقاتی را در رشد تحصیلی کودکان در نشریه کار شماره ۸۳۷ با عنوان “نظام آموزشی و شکاف طبقاتی” بررسی کردیم.
در جامعه طبقاتی ایران، یکی از نتایج بودجه ناچیز مدارس که باعث کاهش کیفیت مدارس دولتی شده، رشد خصوصیسازی است که بویژه در دوره ریاستجمهوری حسن روحانی با سرعتی شگفتآور افزایش پیدا کرده است. براساس آمارهای رسمی ۱۱ درصد دانشآموزان در مدارس خصوصی مشغول تحصیل هستند، اما بهطور واقعی و با در نظر گرفتن انواع مدارسی که با نامهای گوناگون مشغول فعالیت هستند مانند مدارس نمونه دولتی، مدارس سمپاد و غیره که برای ثبتنام در آن مدارس، والدین باید پول هنگفتی بدهند و گاه حتا بیشتر از مدارس “غیرانتفاعی”، بهطور واقعی تعداد دانشآموزانی که برای تحصیل باید پولهای هنگفتی بدهند بیشتر از ۱۱درصد مدارس “غیرانتقاعی” است. مدارسی که عملا فرزندان کارگران از آنها محروم هستند. براساس تحقیقی که در شهر تهران از ۹۰ مدرسه غیردولتی توسط وزارت آموزش و پرورش صورت گرفته است، والدین دانشآموزان این مدارس دارای مشاغل آزاد، کارمندان و مدیران دولتی و اساتید دانشگاه بودهاند. همچنین براساس آمار استخراج شده از سالنامه آموزش و پرورش شهر تهران، از مجموع ۴۳۰۰ مدرسه مناطق ۱۹ گانه آموزش و پرورش تهران، ۱۷۴۵ مدرسه غیردولتی و ۲۵۵۵ مدرسه دولتی هستند. به عبارت دیگر نزدیک به ۴۱ درصد مدارس تهران غیردولتی و ۵۹ درصد دولتی هستند. اما جالب این است که به رغم اینکه ۴۱ درصد فضاهای آموزشی شهر تهران غیردولتی هستند براساس آمار سال تحصیلی ۹۷ – ۹۶، از مجموع یک میلیون و ۱۰۰ هزار دانشآموز تهرانی کمی بیش از ۲۰۰ هزار نفر در مدارس غیر دولتی تحصیل میکردند. به عبارت دیگر ۱۸ درصد دانشآموزان مدارس خصوصی ۴۱ درصد فضاهای آموزشی تهران را به خود اختصاص داده و ۸۲ درصد بقیه از ۵۹ درصد فضاهای آموزشی استفاده میکنند!!!
اما کار به اینجا ختم نمیشود. در سالهای اخیر مدیران مدارس دولتی والدین را هنگام ثبتنام مجبور به پرداخت مبالغی میکنند که این رقمها سال به سال بیشتر میشود. از یک طرف ادارات و مدیران وزارت آموزش و پرورش این موضوع را تکذیب میکنند ولی از طرف دیگر واقعیت این است که مدیران مدارس در واقع مجبور به این کار از سوی اداره هستند و حتا بخشنامهای از سوی سازمان انجمن اولیاء و مربیان در تایید این مساله وجود دارد. دلیل آن هم روشن است!! هیچ بودجهای به مدارس برای هزینههای جاری آنها از سوی ادارات آموزش و پرورش پرداخت نمیشود. بهطور واقعی بودجهای هم نیست که به هزینههای جاری مدارس اختصاص داده شود. به این مفهوم که حتا پول کاغذهای امتحانی را هم باید والدین دانشآموزان بدهند. پول برق، آب، گاز، سرویس بهداشتی، تعمیرات و خلاصه هر چه که نیاز مدرسه است، از جیب والدین باید تامین شود. در روزهای اخیر نمونههای زیادی از گرفتن اجباری پول از والدین هنگام ثبتنام کودکانشان در شبکههای اجتماعی منتشر شده است، یا حتا مجبور کردن والدین برای تهیه روپوش و حتا کتابهای کمک درسی و غیره از مراکزی مشخص توسط مدیران مدارس. در واقع هم یکی از محسنات شبکههای اجتماعی این است که سد سانسور رسانهای جمهوری اسلامی را تا حدود موثری شکسته و مردم توانستهاند بخشی از واقعیتهای جامعه را با استفاده از این شبکهها منعکس کنند. در یکی از این فیلمها پدر دو کودک در مدرسه دولتی شهدای احمدآباد واقع در منطقه یک آموزش و پرورش شیراز (شهرک احمدآباد) از تقاضای ۸۰۰ هزار تومان پول بابت ثبتنام کودکشان صحبت میکنند. پدر یکی از این دو دانشآموز میگوید “من دو کودک دارم که برای ثبت نام هر دو باید یک میلیون و ۶۰۰ هزار تومان بپردازم. چگونه باید این پول را تهیه کنم. این یعنی اینکه بچههای ما ترک تحصیل کنند. خُب جلوی مدرسهها بنر بزنید و بنویسند اونهایی که پول ندارند بچههاشون رو نیارند مدرسه”.
یکی دیگر از نتایج بودجه کم، مشکلات معیشتی معلمان است که سال به سال بیشتر میشود. واقعیت این است که حقوق معلمان اگرچه به طور متوسط از دستمزد کارگران بیشتر است، اما با حداقلهای مورد نیاز یک خانوار فاصلههای بسیار دارد و در یک کلام حقوق معلمان بسیار کمتر از خط فقر است که امروز به بیش از ۷ میلیون تومان رسیده است. براساس محاسبات کمیته دستمزد “کانون عالی شوراهای اسلامی کار” که یک تشکل به معنای کامل کلمه حکومتی است هزینه یک خانوار در ماه مرداد امسال به ۷ میلیون و ۵۸۰ هزار تومان رسیده است!!!
اما در میان معلمان، گروهی از آنها در وضعیت بسیار اسفباری بهسر می برند و آن معلمان “حقالتدریس” و “خرید خدمتی” هستند که بارها در برابر مراکز دولتی در اعتراض به شرایط کاری و استخدامی و حقوقهای معوقه خود دست به تجمع زدهاند. بهگفتهی اللهیار ترکمن معاون وزارت آموزش و پرورش، وزارتخانه بابت مطالبات حقالتدریس ۶۵۰ میلیارد تومان (که شامل اضافهکاری معلمان استخدامی هم میشود) و بابت حقوق معلمان خرید خدمات ۲۵۰ میلیارد تومان و در مجموع ۹۰۰ میلیارد تومان بدهکار است. وضعیت معیشتی معلمان بهگونهای است که بهرغم اعتراضات گسترده معلمان به طرح معلم تمام وقت، گروهی از معلمان متاسفانه عضو این طرح شدهاند، به این امید که بتوانند حقوق بیشتری دریافت کنند تا فاصله عمیق حقوق با هزینههایشان را کمی جبران کنند!!! طرحی که کاملا به ضرر معلمان و دانشآموزان است و کیفیت آموزشی را از این هم که هست بدتر میکند.
در همینجا خوب است به مساله کمبود معلم نیز بپردازیم. کمبود بودجه یکی دیگر از نتایجاش عدم استخدام معلمان جدید است که منجر به کمبود شدید معلم شده است که کمترین نتیجه آن افزایش تعداد دانشآموزان در هر کلاس است که هم اکنون نیز بسیار بیشتر از استانداردهای جهانی است. به گفته مدیر کل آموزش و پرورش تهران در سال تحصیلی جدید در برابر ۷ هزار خروجی نیروی انسانی از آموزش و پرورش تهران تنها ۴۹۰ نفر وارد شدهاند. در خوزستان نیز سرپرست اداره کل آموزش و پرورش این استان از کمبود ۹ هزار معلم در خوزستان خبر داده است. گفته میشود در سالجاری حدود ۱۰۰ هزار معلم بازنشسته خواهند شد که وزارت آموزش و پرورش برنامهای برای جایگزینی آنها ندارد. عدم استخدام معلمان در آموزش و پرورش به دلیل عدم اختصاص بودجه در حالیست که بسیاری از جوانان تحصیلکرده (بویژه زنان) از چرخه کار بازمانده و بیکار هستند!!!
یکی دیگر از نتایج مهم بودجه ناچیز آموزش و پرورش بازماندن بسیاری از کودکان از یکی از حقوق مسلم خود یعنی حق تحصیل است. جمهوری اسلامی با پولی کردن مدارس و هزینههای تحصیلی کمر شکن عملا سد محکمی در راه تحصیل فرزندان کارگران، ستمدیدگان و فقرای جامعه بویژه بیکاران ایجاد کرده است. اگرچه مقامات جمهوری اسلامی از شناسایی ۱۴۲ هزار کودک بازمانده از تحصیل خبر میدهند، اما بهطور واقعی بسیار بیشتر از ۲ میلیون کودک در ایران از تحصیل بازماندهاند که هر سال نیز بر تعداد آنها افزوده میشود. نه فقط هزینه ثبتنام بلکه دیگر هزینههای تحصیلی از جمله هزینه دفتر و مداد و غیره یک سد بزرگ در برابر کودکان کارگران و دیگر زحمتکشان جامعه برای تحصیل است. برای نمونه بهای کوله پشتی نسبت به سال گذشته بیش از دو برابر شده است. این در حالیست که بسیاری از خانوادهها اساسا خرید کولهپشتی را از لیست خریدهای مدرسه حذف کردهاند. همچنین خبرگزاری دولتی مهر از دو تا سه برابر شدن بهای دفتر مشق نسبت به سال قبل خبر داده است. در حالی که خانوادههای کارگری و دیگر زحمتکشان جامعه در تامین هزینههای حداقلی وسایل تحصیلی برای کودکان خود بازماندهاند، در برخی از مغازههای تهران و برخی از شهرهای بزرگ کشور، لوازم گران قیمت تحصیلی با قیمتهای سرسامآور به فروش میرسد که خریداران آن همان اقلیت بسیار کوچک ثروتمندان هستند. براساس گزارشات منتشره کولهپشتی آمریکایی مدرسه ۲ میلیون تومان، مدادرنگی ۱۲۰ تایی فابرکاستل ۲ میلیون و ۸۵۰ هزار تومان و دفتر مشقهای ۵۰۰ هزار تومانی در بازار وجود دارند. همچنین مداد نوکی با روکش طلا به قیمت یک میلیون تومان و خودنویسهایی که در بدنه آنها طلا یا پوکههای فشنگ جنگ جهانی دوم کار شده با قیمتی برابر یک مترمربع خانه در ولنجک تهران (۳۵ میلیون تومان) به فروش میرسند. این است نتیجه فاصله طبقاتی کنونی و حاصل نظام طبقاتی در دولت دینی جمهوری اسلامی در آموزش و پرورش کشور. جایی که باید تمام کودکان با هم برابر باشند و از امکانات و شانسهای برابر تحصیلی برخوردار باشند!!!
آنگاه ما میبینیم که به دلیل بودجه کم، مدارس دولتی از نظر ایمنی با بحران روبرو هستند، از نظر فضای آموزشی نیز با کمبود شدید، مدارس کپری همچنان برقرار است و در فصل سرما مدارس فاقد وسایل گرمایشی ایمن و در فصل گرما فاقد وسایل خنککننده هستند. قطع تغذیه رایگان آنهم در کشوری که بسیاری از کودکان به دلیل عدم تغذیه مناسب، توان یادگیری درسیشان کاهش مییابد یکی دیگر از نتایج همین کمبود بودجه است. یادمان نرفته است که دردوره خمینی جلاد تغذیه رایگان را که به دانشآموزان کلاسهای ابتدایی و راهنمایی داده میشد طاغوتی خوانده و حذف کرده بودند!!! تغذیه رایگانی که از جمله شامل یک پاکت شیر میشد که یک نوشیدنی ضروری برای کودکان است. بودجه کم در تجهیزات آموزشی و تاثیرات منفی آن، در سرویسهای بهداشتی، آب آشامیدنی مدارس و خلاصه در هر چیزی که به تحصیل و آموزش کودکان مربوط میشود دیده میشود.
اما اینها تازه بخشی از فاجعه مصیبتبار کنونی در آموزش و پرورش است، نظام آموزشی که با اعتقادات قرون وسطایی مذهبی درآمیخته، نظام آموزشی عقبمانده که رابطهای با کار ندارد و به شکل وحشتناکی از دستاوردهای نظام آموزشی امروزی جهان عقب مانده، تبعیضات زبانی که از موانع رشد تحصیلی کودکانیست که زبان مادریشان فارسی نیست، تبعیضات مذهبی که مانع تحصیل گروهی از دانشآموزان شده است همه از دیگر معضلات آموزش و پرورش در ایران هستند.
آموزش برای کودکان تا سن ۱۸ سال باید کاملا رایگان واجباری باشد، کلیه دانشآموزان باید دسترسی رایگان به کتاب، لوازم تحریر و دیگر لوازم آموزشی مورد نیاز داشته باشند. نباید مدارسی که دانشآموزان را از یکدیگر جدا میسازد وجود داشته باشد. تمام کودکان باید از شرایط برابر برای تحصیل برخوردار باشند. تمام آموزشهای مذهبی در مدارس ممنوع باید گردد. باید بودجه کافی به آموزش و پرورش اختصاص داده شود تا مدارس از وضعیت کنونی آن بیرون بیایند. باید همه شرایط برای پرورش جسمی و روحی کودکان در مدارس مهیا باشد. اینها همه جزئی از بدیهیترین حقوق کودکان ایران است که جمهوری اسلامی و نظام سرمایهداری حاکم بر ایران از اکثریت بسیار بزرگ کودکان ایران گرفته است.
نظرات شما