تشدید تنش در روابط خارجی جمهوری اسلامی، به نفع رژیم یا به ضرر آن؟

در هفته‌ای که گذشت شاهد افزایش تنش در روابط خارجی جمهوری اسلامی با کشورهای اروپایی و آژانس بین‌المللی انرژی اتمی بودیم. علت افزایش این تنش از سویی “گام سوم کاهش تعهدات برجامی جمهوری اسلامی” و از سوی دیگر سیاست مخفی کاری جمهوری اسلامی در رابطه با مساله هسته‌ای بود.

۱۷ شهریور سفر سه روزه “کرنل فروتا” رئیس موقت آژانس بین‌المللی انرژی اتمی به ایران پایان یافت. او که در این سفر با وزیر خارجه و رئیس سازمان انرژی اتمی جمهوری اسلامی دیدار داشت، در پایان دیدار با رئیس سازمان انرژی اتمی جمهوری اسلامی و در کنفرانس خبری مشترک تاکید کرد که “ایران باید به موقع و کامل با بازرسان این سازمان همکاری کند”. این سخنان وی بویژه ناظر بر فعالیت‌های مخفی هسته‌ای جمهوری اسلامی بود.

در ماه آوریل (۱۶ فرورین) بازرسان آژانس از محلی در روستای “تورقوزآباد” واقع در هشت کیلومتری عوارضی تهران – قم که پیش از این بنیامین نتانیاهو نخست‌وزیر اسرائیل از آن محل به‌عنوان انبار پنهان اتمی نام برده بود، بازدید و نمونه‌برداری به عمل آوردند. در هنگام سفر کرنل فروتا به ایران، خبرگزاری رویترز به نقل از دو دیپلمات نزدیک به آژانس بین‌المللی انرژی اتمی فاش ساخت که در نمونه‌های ارسالی بازرسان آژانس از این مکان، آثاری از اورانیوم پیدا شده و نشان می‌دهد که در این مکان اورانیوم وجود داشته است. جان بولتون مشاور امنیت ملی پیشین ترامپ نیز گفته بود که علت سفر کرنل فروتا اطلاعاتی است که آژانس به شورای حکام داده است.

یک روز بعد (۱۸ شهریور) جلسه شورای حکام که عموما یک هفته به طول می‌انجامد آغاز گشت. در همین روز آژانس بین‌المللی انرژی اتمی در بیانیه‌ای اعلام کرد که اقدامات اخیر جمهوری اسلامی در نصب سانتریفیوژهای پیشرفته براساس “برجام” ممنوع بوده و این کار نقض برجام است. در گزارش کورنل فروتا به شورای حکام که دوشنبه ۱۸ شهریور در وبسایت آژانس منتشر گردید، آمده بود که وی در دیدارش با مقام‌های جمهوری اسلامی بر ضرورت پاسخ‌دهی بدون معطلی ایران به سوالات آژانس تاکید کرده و گفته است که زمان اهمیتی حیاتی دارد و ایران باید بدون درنگ به پرسش‌‌های آژانس درباره فعالیت‌های‌اش پاسخ دهد. در همین روز کورنل فروتا در نشست خبری‌اش بار دیگر تاکید کرد که “زمان حیاتی‌ترین موضوع است”، او گفت: “در تهران‌، بر اهمیت همکاری کامل و به موقع ایران و لزوم پاسخگویی سریع به سوالات آژانس تاکید کردم”، وی گفت: “به مقام‌های ایران اعلام کردم که به بررسی تمام گزینه‌ها پایبند هستیم و ایران باید همکاری کامل و به موقع داشته باشد”.

در پی گزارش رسمی آژانس، وزرای خارجه سه کشور آلمان، فرانسه و انگلیس همراه با فدریکا موگرینی هماهنگ‌کننده سیاست خارجی اتحادیه اروپا، در بیانیه‌ای که روز جمعه ۲۲ شهریور انتشار یافت از ایران خواستند ضمن همکاری با آژانس، تمامی فعالیت‌های اتمی اخیر خود را به حالت گذشته بازگرداند. آن‌ها در بیانیه خود نوشتند که فعالیت‌های اخیر اتمی جمهوری اسلامی با تعهدات برجامی آن همخوانی ندارد.

جمهوری اسلامی “کاهش تعهدات برجامی” خود را پاسخی به خروج دولت آمریکا از “برجام” دانسته و همواره این را تبلیغ کرده است که هدف از این کار وادار ساختن اروپا به انجام “تعهدات” خود در قبال “برجام” است. اما به‌طور واقعی، آن‌چه که کاهش دوره‌ای تعهدات برجامی جمهوری اسلامی گفته می‌شود و اخیرا سومین گام آن اعلام شده، تاکنون نه تنها هیچ تاثیری در کاهش شدت تحریم‌ها نداشته، بلکه دولت آمریکا مدام حلقه تحریم‌ها را تنگ‌تر می‌کند. در این میان از دولت‌های اروپا و روسیه و چین هم کار خاصی ساخته نیست. طرف اصلی ماجرا در این‌جا دولت آمریکاست و مذاکره با دولت آمریکا تنها راه و البته اولین گام جمهوری اسلامی برای کاهش تحریم‌ها می‌تواند باشد که تاکنون مقامات جمهوری اسلامی آن را رد کرده و به‌گفته‌ی خامنه‌ای مذاکره با آمریکا “سم و مذاکره با دولت ترامپ سم مضاعف” است.

واقعیت این است که اساسا برجامی هم باقی نمانده است. چرا که با خروج آمریکا از برجام و بازگشت تحریم‌ها عملا از برجام تنها تابوتی باقی ماند. در این میان تمام تلاش جمهوری اسلامی بر این بود که با جلب حمایت اروپا و اعمال فشار بر دولت‌های اروپایی، حداقل از فشار تحریم‌ها بکاهد. اما نتیجه این سیاست و تمام دیدارها و رفت و آمدها به فرانسه و دیگر کشورهای اروپایی برای جمهوری اسلامی به معنای کامل کلمه تاکنون هیچ بوده است. این که فروش نفت جمهوری اسلامی در ماه ژوئیه به ۱۲۰ هزار بشکه و ماه اوت به ۱۶۰ هزار بشکه در روز رسید (که ۳۰ هزار بشکه آن صادرات به سوریه است که از بابت آن پولی دریافت نمی‌کند)، بیان عملی و روشن همین “هیچ” است. اما اگر این سیاست تاثیری در کاهش فشار تحریم‌ها نداشته است، در عوض منجر به افزایش شکاف بین دولت‌های اروپایی و جمهوری اسلامی شده است.

جمهوری اسلامی گمان می‌برد که با تشدید تنش در منطقه و افزایش فعالیت‌های هسته‌ای خود می‌تواند امتیازاتی را از دولت‌های اروپایی و آمریکا بگیرد، اما واقعیت این است که در شرایط کنونی (از وضعیت جهانی تا منطقه‌ای) این سیاست نه تنها چنین دستاوردی را برای جمهوری اسلامی نخواهد داشت، بلکه برعکس می‌تواند منجر به افزایش فشار بر روی جمهوری اسلامی شود که نمونه آن حمله اخیر به مراکز نفتی عربستان است که حوثی‌های یمن مسئولیت آن را برعهده گرفتند اما وزیر خارجه آمریکا ایران را مسئول این حملات دانست.

سیاست دولت اسرائیل در افزایش تنش‌های منطقه‌ای که در روزهای اخیر شدت یافته است، یک نمونه روشن دیگر است. دولت اسرائیل در روزهای اخیر با تشدید حملات به پایگاه‌های جمهوری اسلامی در کشورهای لبنان، سوریه و عراق نشان داد که منافع این دولت با تشدید تنش با جمهوری اسلامی و نیروهای شبه‌نظامی وابسته به آن گره خورده است. دولت اسرائیل از جمله معدود و یا شاید تنها کشوری در جهان است که خواستار سرنگونی جمهوری اسلامی بوده و سرنگونی جمهوری اسلامی را مترادف برچیده شدن پایگاه‌های منطقه‌ای آن می‌داند که بقای‌شان به کمک‌های جمهوری اسلامی کاملا وابسته است. از همین رو تلاش دارد با تشدید تنش در منطقه، هم پای کشورهای دیگر بویژه دولت آمریکا را به رویارویی نظامی با ایران بکشد و هم به انزوای بیشتر جمهوری اسلامی دامن بزند.

سیاست دولت آمریکا اما برخلاف دولت اسرائیل سرنگونی جمهوری اسلامی نیست و همان‌طور که در روزهای گذشته از سوی وزرای خارجه و خزانه‌داری آمریکا اعلام شد این سیاست بر فشار حداکثری با بهره‌گیری از تحریم‌های اقتصادی، در کنار انزوای سیاسی جمهوری اسلامی استوار است و هدف از آن نیز وادارساختن جمهوری اسلامی به خواست‌های منطقه‌ای دولت آمریکاست. دولت آمریکا با این سیاست (فشار حداکثری با بهره‌گیری از تحریم‌های اقتصادی) می‌تواند به اهداف خود برسد چرا که به‌خوبی از ابزارهای لازم برخوردار است که این را در وسعت اعمال تحریم‌های اقتصادی می‌بینیم، و به همین دلیل هم به تشدید تنش احتیاجی ندارد. اما جمهوری اسلامی برخلاف دولت آمریکا از چنین ابزاری برخوردار نیست. قطع صادرات نفت ایران نتوانست تاثیری در بازار نفت داشته باشد و هم اکنون بازار نفت با مازاد یک میلیون بشکه‌ای تولید در برابر تقاضا روبروست. حتا حمله اخیر پهپادی به مراکز نفتی عربستان و اختلال موقت در تولید و صادرات نفت عربستان نیز نمی‌تواند گرهی از مشکلات جمهوری اسلامی باز کند.

با تشدید شکاف بین قدرت‌های امپریالیستی بویژه پس از روی کار آمدن ترامپ در آمریکا، جمهوری اسلامی گمان برد که می‌تواند از شکاف بین آن‌ها بهره ببرد. اما واقعیت این است که جمهوری اسلامی با ایجاد تنش در منطقه از حمله به کشتی‌های تجاری تا حمله به مراکز نفتی عربستان از طریق حوثی‌ها و فعالیت‌های مخفی هسته‌ای نه تنها به هدف خود نمی‌رسد بلکه از آن دورتر می‌شود. حتا در مورد روسیه و چین نیز به همین گونه است. برای نمونه دولت‌های روسیه و اسرائیل از روابط بسیار خوبی برخوردارند و سیاست‌های جمهوری اسلامی در این رابطه اساسا خوشایند روسیه نیست و از این روست که نه تنها روسیه هیچ واکنشی به حملات اسرائیل در سوریه نشان نداده بلکه حتا دولت بشار اسد نیز به دلیل این‌که بقایش به حمایت روسیه وابسته است از این جهت در تنگنا قرار دارد.

از سوی دیگر بر این مساله نیز باید تاکید کرد که هدف جمهوری اسلامی از برنامه‌های اتمی به‌هیچ عنوان نیازهای کشور نبوده و نیست. هدف جمهوری اسلامی از برنامه‌های اتمی گرفتن امتیاز از دولت‌های اروپایی و آمریکا است و بدون تردید فعالیت‌های مخفی هسته‌ای بخشی جدایی‌ناپذیر از برنامه‌های هسته‌ای جمهوری اسلامی در راستای این سیاست است. بخشی از برنامه‌های هسته‌ای جمهوری اسلامی همواره مخفی بوده و خواهد بود. این سیاست‌ هم البته باز نتیجه‌ی دیگری جز انزوای بیشتر سیاسی و تشدید بحرانی که به ضرر جمهوری اسلامی است در بر نخواهد داشت. سفر اخیر رئیس موقت آژانس به ایران، سوالات بی‌پاسخ آژانس، اقدامات اخیر ایران در توسعه غنی‌سازی اورانیوم نه فقط هیچ‌کدام به روابط بهتر با آژانس و کشورهای اروپایی نخواهد انجامید که می‌تواند عواقب بدی برای رژیم داشته باشد.

رژیم نه فقط در تنگنای بحران اقتصادی و سیاسی داخلی قرار دارد، بلکه سیاست خارجی رژیم نیز امروز بر تنگناهای جمهوری اسلامی افزوده است. اگر جمهوری اسلامی در روابط خود با کشورهای دیگر به افزایش تنش روی آورده است نه به دلیل نتایج موفق این سیاست، بلکه به دلیل نتایج ناگزیر سیاستی‌ست که سال‌ها پایه اصلی سیاست خارجی جمهوری اسلامی را تشکیل داده و امروز برای گریز از آن (و یا حتا تغییر آن) راهی در برابرش قرار ندارد و به عبارتی دیگر به بن‌بست در سیاست خارجی رسیده است، سیاستی که باعث شده است جمهوری اسلامی چهل سال در تنش با کشورهای منطقه باشد.

واقعیت این است که جمهوری اسلامی به آخر خط رسیده است، نه فقط در مقابله با بحران اقتصادی، نه فقط در مقابله با بحران‌های سیاسی و اجتماعی بلکه هم‌چنین در سیاست خارجی.

متن کامل نشریه کار شماره ۸۳۸ در فرمت پی دی اف

POST A COMMENT.