یازدهمین دوره بالماسکه انتخابات ریاست جمهوری در حالی برگزار میشود که نیروهای چپ و کمونیست این نمایش مسخره و رأی دادن به یکی از برگزیدگان منصوبین خامنهای در شورای نگهبان را اهانت به شعور سیاسی مردم دانسته و با تحریم فعال این نمایش قلابی، تودههای کارگر و زحمتکش را به گسترش اعتراضات و استفاده از اشکال مختلف مبارزاتی مانند دست زدن به اعتصاب و رویآوری به اعتصابهای سراسری و تشدید مبارزه برای براندازی تمام نظم موجود فرا خواندهاند. نه امروز، بلکه از همان نخستین روزهایی که قدرت حاکم سرکوب آزادیهای سیاسی تودههای قیامکنندهای را که با به زیر کشیدن رژیم سلطنتی آن را به چنگ آورده بودند، آغاز نمود و با اجرای طرح ضد دمکراتیک “جمهوری اسلامی، آری یا نه” هر گونه گزینه دیگری را از مردم ایران سلب نمود، نیروهای واقعاً چپ و کمونیست، بی آن که تاکتیک استفاده از پارلمان را نفی کرده باشند، بر تمام نمایشات انتخاباتی رژیم استبدادی حاکم دست رد زده و بازی در بساط آن را قویاً مردود شمردهاند. معرکهگیری جمهوری اسلامی که هر چند سال یک بار تکرار شده است، این بار اما به قدری مسخره و مفتضح بود و خصلت بالماسکهای آن به قدری عیان و عریان بود و توی چشم میزد، که تحریم آن از حد نیروهای چپ و کمونیست فراتر رفت و نه فقط بسیاری از سوسیال – لیبرالها و سوسیال – رفرمیستها، جمهوریخواهان، ملی – مذهبیها، مشروطهخواهان و برخی دیگر از گروهها و محافل وابسته به اپوزیسیون بورژوایی، گرچه با کمی تردید و دودلی، انتخابات قلابی را تحریم کردند و یا لااقل شرکت در چنین نمایشی را منتفی اعلام کردند، بلکه بسیاری از دوستداران نزدیک نظام و گرایشاتی از درون نظام و تحکیمبخشندگان همین نظام نیز به مسخره بودن این نمایش اذعان کردند. بسیار کسانی و گروههایی که در دورههای گذشته مستقیم یا غیر مستقیم از مشارکت در “انتخابات” و ریختن رأی به سود افراد برگزیده شورای نگهبان دفاع کرده بودند، این بار مجالی برای بازی در بساط ولی فقیه نیافتند، نه این که خودشان نخواسته باشند، بلکه دایره نمایش این بار به قدری تنگ و محدود بود که جایی برای بازی آنها نمیگذاشت و لذا به صف تحریمیها پیوستند.
پیوستن اینها به کمپ تحریمیها معنایش حتماً این نبود که همه آنها امید به استحاله رژیم و تغییر درونی نظام و گذار مسالمتآمیز به “دمکراسی” و امثال آن را به کلی از دست دادهاند، بلکه از آنرو بود که رهبر و ولی فقیه حکومت اسلامی و گماشتگان وی در شورای نگهبان، کاندیدای دلخواه و امید اینها را از نمایش حذف کرد. اینها که بعد از اعلام نامزدی هاشمی رفسنجانی برای ریاست جمهوری با شوق و حرارت فوقالعاده ای در اهمیت و وصف انتخابات ریاست جمهوری و همچنین در ضرورت شرکت در آن و حمایت از رفسنجانی سخنسرایی میکردند، وقتی که دستگاه گزینش و تعیین نامزدها، رفسنجانی را از بازی حذف کرد، از آنجا که در بین سایر نامزدها کسی را نمیدیدند که در درون حاکمیت بتواند معادله قدرت را آنطور که آنها میخواهند اندکی به زیان ولی فقیه بر هم زند، از این معرکه کنار ماندند. در واقع اینها نبودند که نخواستند و یا نمیخواستند در شعبدهبازی و مضحکهای که خامنهای راه انداخته بود شرکت جویند، برعکس، آنها با توجیهات مختلفی همگی آماده شده بودند سهم خود را در این نمایش مسخره که قرار بود یک “حماسه سیاسی” از آن ساخته شود و خامنهای معرکهگیر اصلی هم گفته بود که ریختن هر رأی به صندوق، یک رأی اعتقاد به جمهوری اسلامی و تأیید نظام است، ادا کنند. با این همه خامنهای فرمانروای بلامنازع دستگاه سیاسی استبداد، برای جلوگیری از تکرار حوادث دوره پیشین، با حذف یار دیرین خود و یکی از ستونهای اصلی نظام، آنها را نیز از شرکت در این معرکه محروم ساخت!
مضحکه انتخاباتی رژیم این بار اگر هیچ خاصیتی نداشت اما از این خصوصیت برخوردار بود که اولاً مسخره بودن انتخابات در رژیم جمهوری اسلامی را عریانتر از گذشته در برابر چشم مردم قرار داد و ثانیاً یک بار دیگر پرده از روی ماهیت برخی از سازمانهای سیاسی و رهبران آنها برداشت. این حقیقت که سازمانها، احزاب و گروههای سیاسی به ویژه در دوران های پر تلاطم و متحول که سرشار از چرخشها و رویدادهای مهم سیاسی هستند، ماهیت واقعی خود را کاملاً برملا میسازند، پیوسته صحت خود را به اثبات رسانده است. چرا چنین است؟ چرا شرایط متلاطم و چرخش رویداد های سیاسی پرده از ماهیت سازمان ها و احزاب سیاسی بر می کشد؟ به این دلیل ساده که در پرتو این تحولات سیاسی، گروهها و سازمانهای سیاسی نیز نمیتوانند صرفاً به حرف اکتفا کنند بلکه ناگزیر میشوند به عمل سیاسی جدی روی آورند و در مبارزه طبقاتی نقشی فعال ایفا کنند. به عبارت دیگر شرایط سیاسی جامعه آنها را وادار میکند که به لحاظ عملی و نظری موضع سیاسی صریحی اتخاذ نمایند.
اما این فقط مختص دورانهای انقلابی و چرخش رویدادها و تندپیچهای شدید سیاسی نیست که جریان های سیاسی و از جمله نیروهای چپ و کمونیست را وادار میسازد که خود را نه آنطور که خود میگویند و ادعا میکنند، بلکه همان طور که واقعاً هستند در معرض دید و قضاوت عموم قرار دهند. در شرایط کنونی و بر بستر بیثباتی و بحرانهایی که بر جامعه حکمفرماست، برخی تحولات و رویدادهای سیاسی به ویژه اگر غیر منتظره باشند نیز میتوانند نتایج کم و بیش مشابهی به بار آورند. از این نمونه است وقایع مربوطه به انتخابات ریاست جمهوری و اعلام کاندیداتوری رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام هاشمی رفسنجانی. این موضوع علیرغم آن که رویداد سیاسی چندان مهم و بزرگی نبود، اما از آنجا که رویداد غیر منتظرهای بود، تأثیرات خود را حتا در درون نیروهای به اصطلاح چپ و انقلابی نیز برجای گذاشت. نمونه بارز آن موضعی است که محمدرضا شالگونی نظریهپرداز راه کارگر (هیئت اجرایی) ازاین پس (ه. ا) پس از اعلام نامزدی هاشمی رفسنجانی اتخاذ نمود. موضعی که البته با توجه به شناخت از مواضع، نوسانات و چرخشهای دائم به راست راه کارگر و رهبر مرکزنشین آن شالگونی غیر منتظره نبود، اما راستتر از موضع جریانات راست و بورژوایی بود.
محمدرضا شالگونی نظریهپرداز راه کارگر (ه. ا.) در یک گفتگوی رادیویی با مجری رادیو سپهر مورخ ۲۷ اردیبهشت ۹۲، پیرامون انتخابات ریاست جمهوری صحبت میکند و سعی میکند به این سؤال پاسخ دهد که نیروهای چپ و کمونیست در برابر این انتخابات چه تاکتیکی باید اتخاذ کنند. آقای شالگونی برای پاسخ به این پرسش، البته به شیوه همیشگی خود به طرح یک رشته مسایل کلی میپردازد و حتا از بی معنی بودن انتخابات در جمهوری اسلامی و رژیم ولایت فقیه نیز سخن میگوید. اما وقتی که میخواهد به طور مشخص به این سؤال پاسخ دهد که در انتخاباتی که یکی از نامزدهای آن هاشمی رفسنجانیست چه تاکتیکی باید اتخاذ نمود، دچار لکنت زبان میشود! و به جای پاسخ صریح و روشن به این پرسش، توضیحات مشروحی در مورد کنگره آمریکا و سیاست نئوکانها برای عقب راندن جمهوری اسلامی که از سیاست هستهای کوتاه نیامده است، ارائه میدهد. از اسرائیل و لابی آن در آمریکا و از این که ولی فقیه “بی بصیرت” و سیاستهای خارجی و ماجراجویانه آن کشور را به لبه پرتگاه کشانده است سخن میگوید! و بعد از همه اینها و با توجه به شرایط خطیر و حساس جامعه وانتخاباتی که یکی از نامزدهای اصلی آن هاشمی رفسنجانیست، آقای شالگونی میفرماید که در چنین شرایطی نمیتوان و نبایستی بی تفاوت بود! و باید کشور را از لبه پرتگاه درآورد!
پایینتر خواهیم دید که منظور آقای شالگونی از این که نباید “بی تفاوت” بود، چیست! اما ایشان عجالتاً در مورد این که در انتخابات ریاست جمهوری چکار باید کرد؟ چیزی نمیگوید؛ یعنی به صراحت نمیگوید، اما سعی میکند با ارائه توضیحات، به طور غیر مستقیم شنونده را متوجه مقصود خود سازد.
از اینرو شالگونی توضیح میدهد که رفسنجانی در میان اصلاحطلبان و روحانیت سنتی از نفوذ و پایگاه برخوردار است و در عین حال اهل سازش با آمریکا هم هست! حرف دل آقای شالگونی این است که در شرایط کنونی رفسنجانی تنها کسی است که قادر است کشور را از گودالی که خامنهای به آن انداخته است، و مردم را از فاجعهای که در انتظار آنهاست نجات دهد و لذا باید از وی حمایت کرد! این را اما شالگونی با صراحت نمیگوید. او میگوید: “اگر میدانستم از طریق رفسنجانی میشود از این گودال بیرون آمد میگفتم به رفسنجانی باید رأی بدهیم، زنده باد رفسنجانی”! شالگونی سپس در توجیه این تاکتیک میگوید بسته به اوضاع و احوال باید از اهرمهای مختلف استفاده کرد. شالگونی در عین آن که ظاهراً بر این مسئله تأکید میکند که حتا اگر به رفسنجانی هم رأی بدهیم، اینطور نیست که او همه چیز را عوض کند، اما میگوید، مسئله کلیدی در شرایط حاضر این است که در مقابل آمریکا و مسئله هستهای عقبنشینی کند! شالگونی مکرراً تأکید میکند که اگر این اتفاق نیافتد و جمهوری اسلامی در مسئله هستهای و غنی سازی عقبنشینی نکند، سرنوشت فاجعهباری در انتظار کشور است و البته که اضافه میکند راه کارگر نمیتواند نسبت به این مسئله بی تفاوت باشد و میگوید،: “مگر کشورمان را از آشغالدانی پیدا کردیم؟”
پس تا این جا مسئله عبارت از این است که دار و دسته ولی فقیه با اتخاذ سیاستهای ماجراجویانه هستهای و غنیسازی اورانیوم، کشور را به لبه پرتگاه کشانده است. آمریکا مصمم است رژیم را در این عرصه وادار به عقبنشینی کند، اما خامنهای که فاقد “بصیرت” و غیر عقلگراست، کشور را به سمت فاجعه میراند. اکنون کسی باید سکان کشور، لااقل پست ریاست جمهوری را در دست بگیرد که “عقلگرا”، اهل سازش با آمریکا و عقبنشینی باشد و در عین حال از نفوذ و پایگاه نسبی داخلی هم برخوردار باشد. رفسنجانی اگر چه همه مسایل را حل نخواهد کرد، اما اولاً، عقلگراست و مهمتر از آن اهل سازش با آمریکا و عقبنشینی است!
علیرغم تمام این بدیهیات آقای شالگونی نظریهپرداز راه کارگر که در این گفتگو به عنوان “تحلیلگر برجسته رویدادهای سیاسی ایران، خاورمیانه و جهان” راجع به هر موضوعی از مسئله “مهدویت” گرفته تا “قیامت” با رادیو سپهر صحبت میکند، اما در بیان مکنونات قلبی خود و این که بالاخره دربه اصطلاح انتخابات ریاست جمهوری چکار باید کرد و چه تاکتیکی باید اتخاذ نمود که به چنین پروسهای کمک شود، دوباره دچار من و من و لکنت زبان میشود! و از روبرو شدن مستقیم با موضوع طفره میرود. شالگونی میگوید: “اگر در بین جناحهای رژیم امکان این هست که اختلافات بالا بگیرد باید از آن استفاده کرد”!
آقای شالگونی طفره نروید! از این کلیگوییها که نباید بیتفاوت بود و از اختلاف جناحها باید استفاده کرد، دست بردارید! به این پرسش پاسخ دهید که بالاخره در این انتخابات باید شرکت کرد؟ آیا باید به تحریم فعال روی آورد؟ تاکتیک صحیح در برابر این انتخابات چیست؟ به این سؤال مشخص، پاسخ مشخص بدهید! شالگونی اما میگوید: “مردم باید تظاهرات کنند علیه تحریمها، علیه آمریکا و علیه ولی فقیه شعار بدهند و همان نکاتی را که رفسنجانی هم مطرح کرده، یعنی عقبنشینی از غنیسازی، شعار علیه جنگ و تحریم و غیره را بگویند”! و باز هم از پاسخ صریح به این پرسش محوری طفره میرود.
دقت کنید که رفسنجانی کسیست که مورد قبول و حمایت آمریکا و متحدین آن است. در بین اصلاحطلبان و روحانیت سنتی نفوذ دارد، اهل سازش و عقبنشینی است، همان شعارهای مورد نظر نظریهپرداز راه کارگر (ه. ا) را میدهد و نامزد انتخابات ریاست جمهوری است! در عین حال نجات کشور از تلاشی و تجزیه و دچار شدن مردم به یک سرنوشت فاجعهبار در گرو یک مسئله کلیدی یعنی عقبنشینی جمهوری اسلامی در زمینه هستهای و غنیسازی است، حالا انتخابات هم عنقریب در برابر چشم راه کارگر (ه. ا) که نمیخواهد نسبت به مسایل جاری “بیتفاوت” باشد، برگزار میشود. خوب در یک چنین وضعیتی تاکتیک راه کارگر (ه. ا.) چه خواهد بود؟
پاسخ البته خیلی روشن است. دهها بار روشنتر از آن است که شالگونی با لکنت زبان بتواند دیدگاه راست خود را در پوشش انبوهی از عبارات کلی بیربط یا با ربط به مسئله پنهان سازد. هر کس به این گفتگوی رادیویی گوش داده باشد، پاسخ به این پرسش و تاکتیک مورد نظر آقای شالگونی را نیز به رغم استادی مسلم ایشان در سفسطه و میانهبازی، دریافته است! با این وجود، ما سخنان شالگونی را دنبال میکنیم تا ببینیم عاقبت پاسخ به این پرسش چه میشود؟
آقای شالگونی می گوید”من همین حرفها را در داخل سازمان راه کارگر هم زدهام. آنجا به من گفته شد، پس تو میگویی به جای تحریم ضربهای محکم به خامنهای”! “من هم گفتم بله، این جمعبندی منصفانهای است از بحثهای من”! “مردم باید بتوانند به سیاستهای خامنهای یک نه محکم بگویند”!
آقای شالگونی، انصافاً باید گفت که این پاسخ شما، تمام واقعیت را روشن نساخته و فقط نیمی از موضوع را روشن میکند! و آن این است که؛ تحریم نه! نیمه دیگر آن که، پس چه؟ هنوز هم ناروشن و فاقد صراحت است! آقای شالگونی، ضربه محکم به خامنهای، چگونه و از چه راهی؟ نه محکم به خامنهای یعنی چه؟ مهمتر از این چرا نباید نه به رژیم جمهوری اسلامی گفت؟ مگر ولی فقیه و سیاستهای خارجی دولت و غنیسازی وغیره و غیره جدا از ساختار و ماهیت کلیت رژیم جمهوری اسلامیست؟ چرا مردم نباید یک نه محکم به شعبدهبازی رژیم و کلیت نظام بگویند؟
گرچه درماجرای “انتخابات” ریاست جمهوری، هاشمی رفسنجانی حذف شد وگروه ها وسازمان ها و افرادی از جنس محمد رضا شالگونی فرصت نیافتند تام و تمام ماهیت خود را فاش سازند و ایده های راست خویش را عملی سازند، اما حتا حادثه نامزدی رفسنجانی و ورود وی به عرصه انتخابات ریاست جمهوری نشان داد که گرایشاتی ازاین دست تاچه حد مستعد چرخش به راست هستند.
حرفهای شالگونی در مورد شرکت در انتخابات و یا تحریم آن از ابتدا تا انتها و در کلیت خود فاقد صراحت است. با این همه نظریهپرداز راه کارگر پس از ذکر کلیات و نکات گوناگونی که شنونده بتواند منظور وی را دریابد، در اواخر گفتگوی خود به این موضوع که نباید انتخابات رژیم را تحریم کرد، صراحت بیشتری میدهد، اما در مورد شرکت در آن دچار همان لکنت زبان و مِن و مِن است. شالگونی که ظاهراً خودش هم متوجه این موضوع شده است این پرسش را مطرح میکند که بالاخره آیا باید در انتخابات شرکت کرد؟ و پاسخاش چنین است: “به نظر من نباید دعوت کنیم مردم را به شرکت در انتخابات”! پس چه کار باید کرد؟”آیا باید انتخابات را تحریم کرد؟” شالگونی برای آن که پاسخ منفی به این پرسش را که در واقع پاسخ مثبت به پرسش پیشین را نیز دربردارد، توجیه کند، میگوید: “اگر تحریم به این معناست که انتخابات مربوط به ما نیست، این یعنی بی تفاوتی سیاسی و تاکتیک منفعلی است”!
معلوم نیست آقای شالگونی چرا از تاکتیک تحریم، بی تفاوتی سیاسی را نتیجه میگیرد. اغلب نیروهای چپ و کمونیست از جمله رفقای راه کارگر (کمیته مرکزی) تاکتیک تحریم فعال را اتخاذ کردند. تاکتیکی که عملاً به معنای سازماندهی اعتصابات، تظاهرات و دعوت از مردم به استفاده از اشکال مختلف اعتراض و تشدید مبارزه علیه رژیم و براندازی آن است. تاکتیک تحریم فعال بی تفاوتی سیاسی نیست، نه بزرگ و انقلابی نه فقط به ولی فقیه و سیاستهای او، بلکه نه بزرگ و انقلابی به کلیت رژیم است. آیا تاکتیک اعلام جنگ به حکومت و دعوت از مردم به تشدید مبارزه علیه آن تاکتیک منفعلی است یا سرگردانی و تاکتیک نه تحریم و نه (در بهترین حالت) شرکت در انتخابات؟ البته تاکتیک شما عدم شرکت نیست، بلکه شرکت در انتخابات و حمایت از رفسنجانیست! آیا تاکتیک حمایت از رفسنجانی که یکی از مهمترین برپا دارندگان و تحکیم بخشندگان مرتجع نظام حاکم است تاکتیک نادرستی است یا تاکتیک تشدید مبارزه برای تعیین تکلیف قطعی با نظام حاکم؟ آیا تاکتیک تحریم فعال که تمام نهادهای قانونی و انتخاباتی نظام ارتجاعی حاکم را زیر سؤال میبرد و اساس آن عمل و مبارزه انقلابی برای تغییرودگرگونی وضع موجود است، تاکتیک ناصحیحیست یا شرکت در شعبدهبازی مضحک خامنهای و تبلیغ باور به تغییر و اصلاح و ضع موجود در چارچوب نظام و نهادهای قانونی نظم موجود؟
نظریهپرداز راه کارگر علیرغم این موضوع که در لفظ میگوید ما از مردم دعوت به شرکت در انتخابات نمیکنیم، اما او دل در گرو شرکت در انتخابات دارد . برعکس، تاکتیک تحریم را، تاکتیک “واقعبینانه” نمیداند ومخالف آن است. استدلال او این است که با توجه به آمدن رفسنجانی و مشایی، احتمال این که بخش قابل توجهی در انتخابات شرکت کنند هست و چنین نتیجه میگیرد که نباید انتخابات را تحریم کرد. شالگونی اما پس از صغرا و کبرا کردنهای بسیار سرانجام جرأت میکند به طرح مکنونات قلبی خود نزدیک شود. او میگوید: “من از یک نظر فکر میکنم که رفسنجانی قویتر بشود و دست بالا پیدا کند، به نفع ماست”! و در ادامه چنین اضافه میکند: “با توجه به وضعیت فعلی، این تاکتیک در مقابل تاکتیک تحریم به نظرم کارآمدتر است”!
بسیار خوب آقای شالگونی، شما تاکتیک تحریم را رد میکنید و به تاکتیکی که منجر به قویتر شدن رفسنجانی شود و دست بالا را پیدا کند، معتقد هستید! شما در عین حال میگویید که مردم در جریان انتخابات باید تودهنی محکمی به ولی فقیه بزنند! حالا ممکن است شما به این پرسش پاسخ دهید در انتخاباتی که یک طرفش رفسنجانی و طرف دیگرش عوامل خامنهای هستند، از چه طریقی رفسنجانی باید قویتر شود و دست بالا پیدا کند؟ مردم با چه نوع حمایتی از رفسنجانی میتوانند قدرت او را بالا ببرند؟ آقای شالگونی تذبذب و میانهبازی هم حدی دارد! اذعان کنید که شترسواری دولا دولا نمیشود! شما آقای شالگونی هم از مردم میخواهید از رفسنجانی حمایت کنند چرا که هر چقدر او قویتر شود به نفع شماست! و هم نمیخواهید رسماً مردم را به شرکت در انتخابات دعوت کنید که آرای خود را به سود وی به صندوقهای رأی بریزند! چرا؟ چون میدانید که در آن صورت بالماسکه انتخاباتی رژیم را نیز تأیید کردهاید و مردم را به بازی در بساط شعبدهبازان ترغیب کردهاید! اما به صراحت بگویید یا نگویید، نظر قطعی و تاکتیک مورد نظر شما در واقع همین است؛ شرکت در انتخابات و ریختن رأی به صندوقها به سود رفسنجانی! مطمئن باشید تمام تلاش شما در گفتگوی یک ساعته رادیویی، برای پنهان کردن این دیدگاه عمیقاً راست بیهوده از کار درآمده است.
واقعیت این است که مشکل اصلی راه کارگر از قدیمالایام در وهله نخست ولایت فقیه و” حفره ولایت فقیه” بوده است و نه رژیم سرمایهداری جمهوری اسلامی. نظریهپرداز راه کارگر (ه. ا.) نیز حاضر است دست در دست هر کسی و هر جریانی بگذارد که بخواهد در مقابل خودسریهای ولی فقیه بایستد و یا اندک مخالفتی با ولی فقیه داشته باشد، صرفنظر از این که آن فرد یا جریان چه ماهیتی داشته باشد. راه کارگر گاه از هول ولایت فقیه و “حفره ولایت فقیه” به آنچنان حفرهی عمیقی سقوط میکند که نجاتش به سادگی میسر نیست! محمدرضا شالگونی در همین گفتگوی رادیویی نه فقط از رفسنجانی بلکه از اسفندیار رحیم مشایی نیز حمایت کرد. شالگونی ضمن آن که از مشایی به عنوان یک ماجراجو یاد میکند، اما تصریح میکند که بعد از رفسنجانی، چون مشایی با ولی فقیه مخالف است، او را بر دیگران ترجیح میدهد! “من به هر حال اگر از هاشمی رد بشویم میگویم مشایی بهتر است با این که تردید ندارم که یک جریان فاشیستیست”!
به نظر میرسد همین یک سطر نقل قول از آقای شالگونی برای این که تاکتیک مورد نظر ایشان در انتخابات ریاست جمهوری و ماهیت عدم “بیتفاوتی” سیاسی ایشان روشن گردد کافیست!
موضعگیری رسمی راه کارگر (ه. ا.) در مورد انتخابات ریاست جمهوری با تأخیر همراه بود. این موضوع و نیز بحثهای کشاف شالگونی حول و حوش اتخاذ تاکتیک در قبال انتخابات، حاکی از وجود اختلاف نظر در سازمان راه کارگر (ه. ا.) داشت که شالگونی نیز در همین گفتگو رادیویی به آن اشاره کرد. وجود اختلاف نظر بر سر تاکتیکها در درون هر سازمان و حزب سیاسی، یک موضوع طبیعی و امری بدیهیست. اما صدور اطلاعیه رسمی راه کارگر (ه. ا.) در مورد تحریم فعال انتخابات نشان داد که شالگونی مرکزنشین نتوانسته است یا هنوز نتوانسته است این دیدگاه راست خود را در سازمان راه کارگر (ه. ا.) جا بیاندازد. مشکل آقای شالگونی این بود که نمیخواست انتخاباتی را تحریم کند که ممکن بود اقشاری از مردم وارد صحنه انتخابات شوند و در رأیگیری شرکت جویند. میدانیم که راه کارگر از جمله نیروهایی بود که انتخابات هفدمین دوره ریاست جمهوری در سال ۷۶ را تحریم کرد. اما بلافاصله بعد از پایان مراسم و انتخاب خاتمی، هیئت اجرایی این سازمان با صدور بیانیهای از این موضوع عدول کرد و تلویحاً شرکت مردم در انتخابات و رأی به خاتمی را تأیید و با شرمساری از کرده خود اظهار پشیمانی نمود. تاکتیک تحریم انتخاباتی که خاتمی پیروز آن شد، در سومین کنگره راه کارگر به یکی از بحثهای اصلی و مرکزی آن تبدیل گردید.
بحث امروز نظریهپرداز راه کارگر نیز در واقع همان بحث قدیمیست که بعد از پشیمانی از تحریم انتخابات مطرح میشد. گرایش راست سازمان راه کارگر که در آن موقع هم آقای شالگونی یکی از نمایندگان اصلی آن بود، چنین مطرح کرد که از لحاظ قاعده کلی باید انتخابات ریاست جمهوری را تحریم کرد اما به طور مشخص باید در آن شرکت نمود! چرا؟ به این دلیل که مردم در آن شرکت میکنند یا نمودهاند! استدلال امروز آقای شالگونی هم کم و بیش همان است. اما پای این استدلال چوبین است. گیریم که اقشاری از مردم نیز وارد صحنه انتخاباتی شوند و از روی توهم و ناآگاهی فرضاً بخواهند به فردی مانند خاتمی یا رفسنجانی رأی بدهند و از وی بخواهند یا انتظار داشته باشند که مطالبات آنها را برآورده سازد! آیا جز این است که در این گونه موارد باید به مردم توضیح داد و آگاهیرسانی کرد که خاتمی (سانسورچی حکومت) و برگزیده شورای نگهبان یا رفسنجانی همدست خمینی جلاد و خامنهای، نمیتوانند به خواستهای شما پاسخ دهند، نمیتوانند بحرانها را حل کنند، نمیتوانند در عرصهی سیاسی و اقتصادی تغییری به سود مردم ایجاد کنند و نمیتوانند از فقر و فلاکت و بدبختی مردم بکاهند!؟
آقای شالگونی انتخابات را به طور کلی بالماسکه میداند، اما به طور مشخص حرفش این است که مردم باید در آن شرکت کنند و آرای خود را به نفع رفسنجانی و به سود “حماسه سیاسی” خامنهای به صندوق رأی بریزند!
گرچه کنگره راه کارگر در آن مقطع در برابر نظریهپرداز خود ایستاد و توانست قطعنامهای ولو با اکثریت ناچیز (۵۵ درصد موافق در برابر ۴۵ درصد مخالف) صحت تاکتیک تحریم را تأیید و گرایش راست به نمایندگی محمدرضا شالگونی را عقب براند و راه کارگر را موقتاً از افتادن به جرگه اصلاحطلبان و حامیان این یا آن جناح حکومتی نجات دهد، اما ۱۶ سال بعد و انتخابات دوره یازدهم ریاست جمهوری نشان داد که این گرایش جان سخت است و به حیات خود ادامه میدهد. انتخابات ریاست جمهوری و کاندیداتوری رفسنجانی بار دیگر نشان داد که این گرایش به نمایندگی محمدرضا شالگونی آماده است تا در هر پیچ سیاسی راه کارگر را به زائده بورژوازی تبدیل کند!
نظرات شما