نظام آموزشی و شکاف طبقاتی

شکاف طبقاتی – بویژه در سال‌های اخیر – با شتاب شگفت‌آوری افزایش یافته است. یکی از این عرصه‌ها وضعیت آموزشی و تحصیلی طبقات مختلف جامعه است. براساس آمارهای دولتی در سال ۹۶، ثروتمندان ۵۳ برابر فقرا برای آموزش فرزندان‌شان هزینه کرده‌اند. هم‌چنین براساس گزارش بانک جهانی، دولت ایران در خصوصی‌سازی مدارس متوسطه بین ‌سال‌های ۱۹۹۸ تا ۲۰۱۷ در سطح جهان رکورددار می‌باشد. به‌گفته‌ی جواد حسینی سرپرست سابق وزارت آموزش و پرورش ۲۴ نوع مدرسه در ایران وجود دارد، مساله‌ای که به گفته‌ی بسیاری از معلمان باعث افزایش شکاف در کیفیت آموزشی دانش‌آموزان طبقات دارا و ندار شده که برای نمونه می‌توان نتیجه آن را در نتایج کنکور امسال دانشگاه‌ها دید.

براساس نتایج کنکور سال‌جاری، ۷۳ درصد نفرات برتر کنکور از مدارس سمپاد (تیزهوشان)، ۱۳ درصد مدارس نمونه دولتی و ۱۴ درصد سهم مدارس غیرانتفاعی بوده و دانش‌آموزان مدارس دولتی هیچ سهمی در نفرات برتر کنکور نداشته‌اند. در حالی که تهران حدود ۱۷ درصد جمعیت کشور را تشکیل می‌دهد، ۵۰ درصد نفرات برتر کنکور از این شهر هستند و دیگر نفرات برتر نیز عموما از شهرهای بزرگ می‌باشند. هم‌چنین ۸۲ درصد قبولی‌های کنکور ۹۸ مربوط به ۵ استان است، استان تهران ۴۶ درصد، آذربایجان شرقی و فارس هر کدام۱۰ درصد، خراسان رضوی ۹ درصد و اصفهان ۷ درصد. وجود مدارس‌ گوناگونی که پول‌های سرسام‌آور از والدین دریافت می‌کنند، همراه با کلاس‌های ویژه کنکور عملا سد بزرگی بر سر راه ورود فرزندان کارگران و دیگر زحمتکشان جامعه برای تحصیلات دانشگاهی بوجود آورده است. واقعیت این است که تنها اقشار مرفه و میانی (آن‌هم با صرفه‌جویی در سایر هزینه‌ها) قادر هستند تا فرزندان خود را وارد چنین رقابتی کنند. به‌گفته‌ی محمدرضا واعظ مهدوی معاون سابق سازمان برنامه و بودجه ۹ درصد از خانواده‌ها برای تحصیل فرزندان‌شان مجبور به فروش وسایل زندگی می‌باشند. هم‌چنین مجتبی زینی‌وند رئیس سازمان مدارس غیردولتی می‌گوید: “براساس تحقیقی که در شهر تهران انجام و ۹۰ مدرسه غیردولتی را از مناطق بالا و پایین شهر بررسی کردند، مشخص شد که ۷۶ درصد دانش‌آموزان مدارس غیردولتی کارمندان دولت، ۴ درصد فرزندان اساتید دانشگاه و مدیران و مابقی مشاغل آزاد هستند”.

جدا از این‌که در آموزش و پرورش اساسا تقسیم‌بندی مدارس و دانش‌آموزان به هر شکل و هر عنوان غلط است، بر این مساله نیز باید تاکید کرد که مدارس “سمپاد” (تیزهوشان) در واقع دکانی برای پول درآوردن هستند و جدا از هزینه ثبت نام در این مدارس، برای ورود به این مدارس مسابقه‌ای است که در این مسابقه نیز وضعیت مالی والدین نقش بسیار تعیین‌کننده‌ای ایفا می‌کند، مسابقه‌ای که جدا از آزمون ورودی به‌واقع از همان کلاس اول ابتدایی برای دانش‌آموزان شروع شده است.

البته سهمیه‌بندی و تبعیضات جنسیتی از دیگر موانع ورود به دانشگاه‌ها هستند. به دلیل تبعیض جنسیتی زنان از تحصیل در برخی از رشته‌ها محروم شده‌اند که براساس آمار دولتی بیش از ۸ هزار نفر از ظرفیت دانشگاه‌های دولتی را در بر می‌گیرد. “سهمیه” یکی دیگر از موانع ورد به دانشگاه‌هاست. در کنکور سال‌جاری ۳۰ درصد ظرفیت دانشگاه‌ها به “ایثارگران” اختصاص یافته که شامل خانواده‌های آن‌ها نیز می‌شود. از جمله کسانی که مثلا شش ماه به‌عنوان بسیجی به جمهوری اسلامی خدمت کرده‌اند خود و خانواده‌های‌شان شامل این سهمیه می‌شوند که البته یکی از اهداف این سهمیه‌ها حضور نیروهای وابسته و مزدور جمهوری اسلامی در دانشگاه‌ها می‌باشد.

اگرچه مجتبی زینی‌وند رئیس سازمان مدارس غیردولتی می‌گوید ۱۱ درصد دانش‌آموزان در مدارس غیردولتی تحصیل می‌کنند که براساس قانون برنامه ششم توسعه باید این رقم به ۱۵ درصد برسد، اما با در نظر گرفتن مدارس نمونه دولتی، هیات امنایی و غیره می‌توان گفت رقم واقعی دانش‌آموزانی که در مدارس غیر”دولتی” تحصیل می‌کنند، بیشتر از این رقم می‌باشد. خبرگزاری تسنیم وابسته به سپاه پاسداران از قول فریده حمیدی دانشیار دانشگاه تربیت دبیر “رجایی” تعداد دانش‌آموزان مدارس دولتی را ۸۰ درصد کل دانش‌آموزان اعلام می‌کند. این ۸۰ درصد نیز فرزندان کارگران و دیگر زحمتکشان جامعه هستند که مجبورند فرزندان‌شان را در مدارسی که گاه بیش از ۴۰ دانش‌آموز در یک کلاس نشسته‌اند ثبت‌نام کنند. مدارسی که هیچ‌گونه امکاناتی ندارند، چرا که ۹۸ درصد بودجه وزارت آموزش و پرورش صرف پرداخت حقوق معلمان و دیگر پرسنل این وزارتخانه می‌شود و پولی برای دیگر هزینه‌ها نمی‌ماند. به گزارش خبرگزاری “تسنیم” و به نقل از یک معلم به نام طاهرخانی، در مدارس دولتی حتا پول تامین کاغذ وجود ندارد و این مدارس مجبورند هزینه را از خانواده‌ها دریافت کنند. به گفته‌ی وی سرانه آموزشی مدارس سه سال است که واریز نمی‌شود!!!

بویژه در سال‌های اخیر، مدارس دولتی تحت عنوان “کمک‌های مردمی داوطلبانه”، عملا اولیا را مجبور به پرداخت پول برای هزینه‌های جاری مدارس می‌کنند. جدا از این مساله پر شدن ظرفیت مدارس دولتی یک معضل دیگر بر سر راه کودکان و والدین‌شان است. کمبود مدارس دولتی باعث شده است که مدیران مدارس از ثبت‌نام دانش‌آموزان جدید خودداری کنند و این در حالی‌ست که محروم‌ترین بخش‌های جامعه که مستاجر هستند به دلیل تغییر محل سکونت خود که عموما نیز در فصل تابستان است، مجبور به نام‌نویسی فرزندان خود در مدارس جدید هستند ولی این مدارس از پذیرش کودکان سر باز می‌زنند.

این معضلات همه به دلیل عدم اختصاص بودجه کافی در آموزش و پرورش است. به‌گفته‌ی علی‌شهری مدیرکل نوسازی، توسعه و تجهیز مدارس استان تهران، حدود ۲۳ هزار کلاس درس فرسوده در تهران وجود دارد. وی مدعی‌ست که استان تهران در این قسمت رتبه نخست کشور را دارد!!!

رضا امیدی “استادیار” دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه طباطبایی در این رابطه می‌گوید: “یونسکو به دولت‌ها توصیه کرده است بین ۴ تا ۶ درصد تولید ناخالص داخلی و ۱۵ تا ۲۰ درصد بودجه عمومی را به آموزش عمومی اختصاص دهند اما وضعیت ایران بدین صورت است که ۵/ ۱ تا ۲ درصد تولید ناخالص داخلی و ۱۰ درصد بودجه عمومی به آموزش و پرورش اختصاص دارد” (خبرگزاری تسنیم). در ادامه گزارش این خبرگزاری آمده است: “پرداخت از جیب خانواده‌ها در تامین مالی آموزش عمومی به طور متوسط ۲۰ درصد است. این نسبت در کشورهای پُر درآمد حدود ۱۸ درصد و در کشورهای کم‌درآمد حدود ۳۳ درصد برآورد شده است. براساس پایین‌ترین برآوردها سهم پرداخت از جیب خانواده‌های ایرانی (صرفا شهریه‌ای که به مدارس دولتی و غیردولتی می‌پردازند) از مجموع هزینه‌های آموزش و پرورش حدود ۳۳ درصد است”.

نماینده سبزوار در مجلس اسلامی نیز هزینه دولت در آموزش عمومی را حداکثر ۶۰ درصد می‌داند در حالی‌که به گفته‌ی وی به‌طور میانیگن در دنیای امروز دولت‌ها حدود ۸۷ درصد هزینه‌های آموزش عمومی را پرداخت کرده و حتا در برخی از کشورهای اروپایی دولت‌ها ۹۹ درصد هزینه آموزش عمومی را می‌پردازند. برای نمونه در حالی‌که سرانه هر دانش‌آموز در کشور لوکزامبورگ بیش از ۲۱ هزار دلار است در ایران سرانه دانش‌آموزی کمتر از ۳۰۰ دلار است که البته این مقدار هم هزینه حقوق معلمان است و دیگر چیزی برای دانش‌آموزان و یا نوسازی و تجهیز مدارس و یا ساخت مدارس جدید باقی نمی‌ماند. از همین‌روست که ما هنوز شاهد برگزاری کلاس درس در مناطق محروم در کپر، چادر و غیره هستیم. در همین‌جا بر این نکته نیز انگشت بگذاریم که حقوق معلمان ایران نیز نسبت به همکاران خود در جهان بسیار پایین‌تر از حتا متوسط جهانی است و این تازه همه ماجرا نیست. یکی دیگر از مشکلات معلمان، کمبود معلم است که باعث می‌شود فشار آن به معلمان بیاید که نتایج بسیار مخرب آموزشی دارد. برای نمونه گفته می‌شود در سال جاری ۱۰۰ هزار نفر از وزارت آموزش و پرورش بازنشسته خواهند شد که هیچ برنامه‌ای از سوی دولت برای جذب معلم جدید وجود ندارد، در حالی که هم اکنون نیز مدارس دولتی با کمبود شدید معلم (هم‌چون فضای آموزشی) روبرو هستند.

گسترش سیاست خصوصی‌سازی در آموزش و پرورش که کابینه روحانی یکی از مدافعان سرسخت این سیاست در تاریخ جمهوری اسلامی بوده است، نه تنها امکان تحصیلات دانشگاهی را از فرزندان کارگران و زحمتکشان گرفته است، بلکه میلیون‌ها کودک را اساسا از چرخه آموزش بیرون رانده است. اگرچه هیچ‌گاه آمار درستی از سوی مقامات حکومت در رابطه با میزان کودکان بازمانده از تحصیل منتشر نمی‌شود، اما نگاهی به تعداد دانش‌آموزان و تعداد کودکانی که در سنین ۶ تا ۱۸ سالگی هستند، نشان می‌دهد که بین ۲ تا ۳ میلیون کودک از چرخه تحصیل خارج شده‌اند. به‌گفته‌ی فرشید یزدانی مدیرعامل “انجمن حمایت از حقوق کودک” در سال تحصیلی ۹۸ – ۹۷ حدود ۲ میلیون کودک خارج از چرخه تحصیل بوده‌اند.

طبیعی‌ست که با گسترش فقر و هم‌زمان بالا رفتن هزینه‌های تحصیل بر تعداد کودکان بازمانده از تحصیل نیز که وارد بازار کار می‌شوند، افزوده خواهد شد. این را هم فراموش نکنیم که برخی از کودکان مجبورند در کنار تحصیل کار کرده تا برخی از هزینه‌های خانواده را تامین کنند.

جدا از مشکلات و هزینه ثبت‌نام که در مدارس دولتی نیز در عمل به یک نُرم تبدیل شده است، هزینه کتاب، دفتر و نوشت‌افزار از دیگر هزینه‌های سرسام‌آور و کمرشکنی است که در برابر کودکان کارگران و زحمتکشان قرار گرفته است. خبرگزاری دولتی مهر به نقل از بهرام آجرلو رئیس اتحادیه صنف نوشت‌افزار کرج از دو تا سه برابر شدن قیمت لوازم تحریر نسبت به سال گذشته خبر داده است. دفتر و نوشت‌افزاری نیز که به اصطلاح با ارز ۴۲۰۰ تومانی تهیه شده آن‌قدر ناچیز است که در عمل گرهی‌ از مشکلات باز نمی‌کند. برای نمونه تنها ۱۵ میلیون دفتر مشق قرار است بین دانش‌آموزان توزیع شود که از این تعداد حدود ۲ میلیون و ۲۰۰ هزار دفتر بین دانش‌آموزان تحت پوشش “کمیته امداد” توزیع می‌شود که به هر دانش‌آموز ۵ جلد می‌رسد!! کمتر از ۱۳ میلیون دفتر مشق دیگر نیز بین سایر دانش‌آموزان تقسیم خواهد شد که در این میان ۷ میلیون در ۱۰ استان محروم توزیع خواهد شد. این یعنی به معنای کامل کلمه: هیچ!!!

اما قیمت همین دفترچه‌های به اصطلاح دولتی هم برای کسانی که هیچ درآمدی ندارند بسیار بالا است. دفترچه‌های ۴۰ برگ ۱۷۰۰ تومان، ۶۰ برگ ۲۵۰۰ تومان، ۸۰ برگ ۳۴۰۰ تومان و ۱۰۰ برگ ۴۲۰۰ تومان. اما قیمت دفترچه در بازار که در واقع عموم دانش‌آموزان باید از آن‌جا دفترچه‌های خود را تامین کنند بسیار وحشتناک است. دفتر مشق معمولی ۶۰ برگ ۱۲۷۰۰ تومان، ۸۰ برگ ۱۵ هزار تومان و ۱۰۰ برگ ۲۲ هزار تومان است!!! این تنها بهای دفتر است. یعنی برای یک دانش‌آموز فقط هزینه دفتر مشق او بالغ بر چندصد هزار تومان می‌شود، حال سایر لوازم مورد نیاز مانند خودکار و مداد و کیف و غیره به کنار.

حال چگونه می‌تواند یک کارگر با دستمزد مثلا یک میلیون و پانصد هزار تومانی خود از پس هزینه‌های مدرسه ۲ کودک برآید؟! اصلا با این دستمزد حتا نمی‌توان هزینه‌های خوراکی را تامین کرد و گاه انسان می‌ماند که این مردم با این دستمزدها و حقوق‌ها چگونه روز را به شب و شب را به روز می‌رسانند؟!!!

نظام ظالمانه سرمایه‌داری ایران که جمهوری اسلامی پاسدار آن است در حالی چنین شرایطی را بر نظام آموزشی کشور حاکم کرده است که اغلب کشورهای سرمایه‌داری از نظام آموزشی بهتری برخوردارند. به عبارت دیگر در همین عرصه نظام آموزشی نیز ما چهره‌ی خشن نظام سرمایه‌داری ایران را می‌بینیم که یکی از جنایتکارترین و ضدمردمی

‌ترین حکومت‌های دیکتاتوری جهان حکومت را در دست گرفته است.

آموزش برای همگان باید به طور واقعی رایگان باشد. تمامی کودکان باید در یک نوع مدرسه درس بخوانند. نه فقط نباید بابت ثبت‌نام پولی از والدین گرفته شود، بلکه کلیه لوازم مورد نیاز کودکان باید به طور رایگان در اختیار آن‌ها قرار گیرد. رایگان بودن هم چنین باید شامل تحصیلات دانشگاهی نیز شود. اساسا ورود سرمایه به نظام آموزشی سم است. این وظیفه دولت است که با درآمدهایی که دارد نظام آموزشی را در همه سطوح به‌طور واقعی رایگان کند. این مساله همین امروز هم حتا در کشورهای سرمایه‌داری در برخی از جنبه‌ها رعایت می‌شود. مثلا در برخی از کشورها در مقطع ابتدایی حتا پول یک خودکار یا مداد را هم والدین کودکان پرداخت نمی‌کنند. یا در تحصیلات دانشگاهی، جوانانی که والدین‌شان قادر به پرداخت هزینه تحصیلی نیستند، جوانان برای ورود به دانشگاه از بورس برخوردار می‌شوند که ماهانه به آن‌ها پرداخت می‌شود. مبلغی که می‌توانند تا حدود زیادی هزینه‌های خود را پوشش دهند. حتا آن‌ها می‌توانند خارج از مبلغی که به عنوان بورس به آن‌ها تعلق می‌گیرد از وزارت مربوطه ماهانه مبلغی قرض کنند که بعد از اتمام تحصیل و زمانی که کار پیدا کردند این مبلغ را ماهانه برمی‌گردانند. این وام تقریبا هیچ بهره‌ای به آن تعلق نمی‌گیرد. هدف از مثال آوردن از وضعیت آموزشی در برخی از دیگر کشورهای سرمایه‌داری فقط نشان دادن این است که آموزش واقعی رایگان در تمام سطوح تحصیلی چیزی خیالی نیست و هم اکنون تا حدود زیادی در برخی از کشورهای سرمایه‌داری انجام می‌شود. هر چند در همین کشورها نیز فاصله طبقاتی تاثیرات خود را در نظام آموزشی دارد اما با وضعیتی که در نظام آموزشی ایران وجود دارد می‌توان گفت که این تاثیرات هیچ و یا بسیار کم و اساسا غیرقابل قیاس هستند.

آموزش رایگان در تمام سطوح تحصیلی، جدایی دین از آموزش و ممنوعیت آموزش‌های مذهبی در مدارس، ایجاد امکانات مناسب برای رشد و پرورش ذهنی و جسمی تمام کودکان، تغییر نظام آموزشی به شکلی که آموزش با کار رابطه‌ی منطقی پیدا کند، همگی از جمله وظایف دولت و جزء فوری ترین اقدامات و وظایفی‏ست که درحکومت شورائی به مرحله اجرا گذاشته می شود.حکومت شورایی تنها حکومتی‏ست که می‌تواندبه بهترین نحوی زمینه‌های گذار به نظم سوسیالیستی را فراهم  سازد. نظمی که برای همیشه به نظام‌های آموزشی طبقاتی پایان خواهد داد.

متن کامل نشریه کار شماره ۸۳۷ در فرمت پی دی اف

POST A COMMENT.