مقدمه
مبارزات طبقه ی کارگر برگ های زرین فراوانی در تاریخ یک صد و پنجاه ساله ی اخیر جامعه ی بشری بر جای گذاشته است. بی همتایی تجربه ی کمون پاریس از ١٨ مارس ١٨٧١ تا ۲۸ مه ١۸٧١ چنان است که کارگران هنوز از شیوه های کموناردها بهره می جویند. درخشش کمون پاریس فقط به این خاطر نیست که برتری روش های مبارزاتی از قبیل مجامع عمومی، قابل عزل بودن نمایندگان در هر لحظه و پذیرفتن آزادی ها، بدون هر پیشوند و پسوندی را به همگان نشان داد، بلکه به این خاطر است که ثابت نمود که مبارزه ی طبقه ی کارگر می تواند دارای زوایا و دیدگاه های متکثر و چندگانه باشد و به حرکت خود ادامه دهد. این چنین کمون پاریس نشان داد که کارگران مجبور نیستند دارای نظر واحدی باشند تا بتوانند برای یک هدف که آزادی سیاسی و فرهنگی و برابری اجتماعی و اقتصادی ست، مبارزه کنند. کمون پاریس شگفت آورانه یگانگی تکثرپذیری آزادی خواهی و برابری طلبی طبقه ی کارگر را به منصه ظهور رساند و به جهانیان این پیام را داد که کارگران آزادی و برابری را برای همه می خواهند، همه ی آنانی که مخالف استبداد و استثمار هستند و حاضرند برای آن مبارزه نمایند.
پیش و پس از کمون پاریس تا امروز، طبقه ی کارگر حتا یک روز از مبارزه برضد دشمن طبقاتی اش که طبقه ی سرمایه دار و دولت های حامی آن است دست نکشیده و گاهی به مبارزاتی بس طولانی و دشوار همت گماشته است. اعتصاب معدنچیان انگلستان از مارس ١٩٨۴ تا مارس ١٩٨۵ از جمله ی این مبارزات است که بر ضد کمیسیون ملی زغال سنگ برپا شد. این کمیسیون که از حمایت کامل دولت مارگارت تاچر برخوردار بود، تصمیم گرفت که بیست معدن را به بهانه ی “ضرردهی” تعطیل نماید و این چنین موجب مبارزه ی ستایش برانگیز یک ساله ی صد و پنجاه هزار کارگر شد. کسانی که امروز بر تابوت این زن خشم آهن می رقصند بی شک میراث داران همان مبارزه هستند.
جنبش کارگری فرانسه اخیراً بار دیگر شاهد یکی از اعتصابات بلندمدت خود بود. این اعتصاب روز ١۶ ژانویه ۲٠١٣ آغاز شد و رسماً روز ۲١ مه ۲٠١٣ با تظاهرات دو ساعته ی کارگران در درون کارخانه پایان یافت. هر چند اعتصاب چهار ماهه ی کارگران خودروسازی پژو – سیتروئن در شهر اولنه (واقع در نوزده کیلومتری مرکز پاریس) ضربات سختی به کارفرمایان و سهامداران نخستین کارخانه ی خودروسازی فرانسه و هشتمین خودروسازی بزرگ جهان وارد آورد، اما سرانجام با موفقیت همراه نبود و شکست خورد. نزدیک به سه هزار کارگر در کارخانه ی پژو – سیتروئن اولنه کار می کنند و بخشی از مبارزترینشان تصمیم گرفتند با اعتصاب خود برضد بیکاری یازده هزار و دویست نفر که کارفرمایان برای سال های ٢٠١۴ – ٢٠١٢ اعلام نمودند، به پا خیزند. آن چه در پی می آید گزارشی از روند شکل گیری این اعتصاب شکوهمند، اقدامات و اشکال مبارزاتی کارگران، ضدحملات و دسیسه های تهوع آور کارفرمایان و دولت آنان و سرانجام علل شکست این اعتصاب است. بد نیست در ابتدا اندکی با شرکت پژو – سیتروئن آشنایی پیدا کرد تا بتوان شهامت کارگران را برای درافتادن با آن محک زد.
سابقه ی دویست ساله ی خانواده پژو در استثمار و سرکوب کارگران
خانواده ی پژو در سال ١٨١٠ نخستین شرکت خود را راه اندازی کرد. این خانواده در سال ١٨۹۶ “شرکت خودروسازی پژو” را پی ریخت و در سال ١٩٧۶ موفق شد یکی از رقبای اصلی اش را در فرانسه که سیتروئن نام دارد، “ببلعد” و از آن پس “شرکت سهامی خاص پژو – سیتروئن” نام گرفت و همچنان هر دو خودرو را تولید می نماید.
خانواده ی پژو به جز کارخانه های خودروسازی، دارایی های دیگری هم دارد، اما فقط در این بخش در فرانسه تا پایان ماه مه ٢٠١٢ کمی بیش از ۶٧٠٠٠ نفر کار می کردند که ده ها هزار تن از آنان کارگران هستند. پژو در کشورهای دیگر به ویژه در چین و ایران فعال است. کارگران ایران خودرو به خوبی مدل های پژو ٢٠۶ و ۴٠۵ را که مونتاژ می کنند، می شناسند. هر چند در فوریه ٢٠١٢ اعلام شد که پژو – سیتروئن صادرات خود را به ایران به “دلایل مشکلات مالی” متوقف کرده است، اما در سال ٢٠١١ پژو در این کشور ۴۵۸٠٠٠ خودرو به فروش رساند که از این نظر ایران را به دومین بازار پژو در جهان تبدیل کرد، به عبارت دیگر پژو از طریق ایران خودرو یک سوم بازار اتومبیل ایران را در اختیار داشت. توقف مبادلات با ایران که ظاهراً در پی تحریم های اقتصادی بوده است برای پژو از نظر مالی اهمیت چندانی نداشت. مسئولان پژو می گویند که بازار ایران فقط ٢ % عملکرد کل پژو را در سال تشکیل می داد که برابر با ۶۴٠ تا ۸۵٠ میلیون یورو در سال می شد. البته رقیب فرانسوی پژو در ایران که رنو باشد همچنان در بازار خودروی این کشور با “تندر ٩٠” فعال است و امیدوار است که بتواند “سهم” بیش تری را از بازار خودروی این کشور نصیب خود نماید.
خانواده ی پژو اکنون نزدیک به ۳٠ % سهام کارخانه های پژو – سیتروئن را در اختیار دارد و همچنان اصلی ترین سهام دار است. این خانواده که نماد سرمایه داری خانوادگی ست، سنت دیگری را نیز پاس می دارد که سنت ارتجاعی پدرسالاری ست، در میان وارثانی که در شرکت های گوناگون پژو حضور دارند زنان حق دخالت ندارند و کارهای خیریه و “فرهنگی” می کنند. برای مثال کریستیان که فرزند دختر و ارشد اُژن پژو است یک گالری هنری را در اختیار دارد که در برابر دفتر مرکزی پژو در خیابان ارتش بزرگ پاریس قرار گرفته است. او با نام مستعار دو کتاب منتشر نموده است که عناوین آن ها گویای محتوایشان است: کف بینی از دیدی دیگر و تناسخ در جسم تازه!
خانواده پژو از دیرباز چه رأساً و چه با کمک نیروهای دولتی، تخصص سرکوب کارگران را نیز کسب کرده است. این خانواده در یکی از نخستین اقداماتش در سال ١٨١٣ یک آیین نامه داخلی برای کارخانه هایش تدوین کرد که بر طبق آن کارگری که “بی انضباطی” و “وقت نشناسی” می کرد یا به “سلسله مراتب” احترام نمی گذاشت بی درنگ جریمه یا اخراج می شد. زمانی که کارگری به نام لوئی در سال ١٨٩٩ تصمیم گرفت نخستین اتحادیه را در یکی از کارخانه های پژو ایجاد نماید، فوراً اخراج گردید، اما همین که تمام کارگران کارخانه ی والانتینه یک پارچه دست به اعتصاب زدند، ارمان پژو وادار به بازگرداندن وی شد. یک سال پس از این ماجرا و هنگامی که کارگران تمام کارخانه های پژو برای حق تشکل و افزایش دستمزدها اعتصاب کردند، پژو به ارتش برای درهم شکستن اعتصابشان فراخوان داد.
کارگران پژو در آغاز اعتصاب عمومی کارگران فرانسه در ماه مه ١٩٣۶ شرکت نکردند. در ماه مه آن سال هفتاد هزار کارگر در اعتصاب بودند و در ماه ژوئن تعدادشان به دو میلیون نفر رسید. فقط صد هزار کارگر فلزکار در اعتصاب بودند. کارگران پژو در شهر سوشو از جمله کارگرانی بودند که هنگامی به اعتصاب پیوستند که موریس تورز، دبیر اول وقت حزب کمونیست فرانسه در ١١ ژوئن گفت:”باید یاد گرفت که چگونه یک اعتصاب را متوقف کرد”. این موضوع با توجه به نفوذ حزب کمونیست فرانسه در جنبش کارگری از سویی جای بسی شگفتی بود و از سویی نشان می داد که کارگران پژو دارای روحیه ای مستقل هستند و مبارزه ومنافع خود را فدای زد و بندهای سیاسی احزاب نمی کنند. حزب کمونیست فرانسه مانند امروز نبود که دیگر خود را مارکسیست هم نمی داند. این حزب در آن دوران هنوز خود را مارکسیست – لنینیست تعریف می کرد و به اصول پایه ای آن از جمله دیکتاتوری پرولتاریا اعتقاد داشت. تورز از کارگران خواست تا به اعتصاب عمومی پایان دهند چرا که حزب کمونیست از دولتی که لئون بلوم سوسیال – دمکرات تشکیل داد حمایت کرد. اما حزب کمونیست در سپتامبر همان سال تصمیم گرفت از این پشتیبانی دست بردارد و این در حالی بود که دیگر مبارزات جانانه ی کارگری با سرکوب و ایذاء فروکش کرده بود. هنوز که هنوز است رسانه هایی که برای سرمایه داری نوکری می کنند هر وقت اعتصابی مانند اعتصاب کارگران پژو اولنه طولانی و رادیکال می شوند جمله ی موریس تورز را یادآوری می نمایند: باید یاد گرفت که چگونه یک اعتصاب را متوقف کرد!
کارگران کارخانه های پژو در مونبلیار در ژوئن ١٩۶۸ دست به مبارزه و اعتصاب زدند. دولت وقت در حمایت از کارفرما نیروهای ضد شورش ث. ار. اس (سه حرف اول واژه های گروهان های جمهوریخواه امنیت) را برای محاصره و تهدید کارگران به محل فرستاد. کارگران با سنگربندی و اشغال راه آهن محل، به زد و خورد با پلیس پرداختند. مرگ دو کارگر در حوادث مونبلیار موجب شد که ده هزار کارگر دیگر در مراسم تدفین آنان شرکت کنند و حتا در پاریس دو هزار کارگر پژو دست به تظاهرات بزنند. این اعتصاب موجب شد که دستمزد کارگران ۵ / ١۳ % افزایش یابد، ساعات کار هفتگی از ۴۸ ساعت و ١۵ دقیقه به ۴۵ ساعت تقلیل یابد و بخشی از دستمزد روزهای اعتصاب پرداخت گردد.
گروهی که شرکت سهامی خاص پژو نامیده می شود در حال حاضر در چندین کشور جهان در تمام قاره ها حضور دارد و شامل ۴١١ شرکت صنعتی و تجاری گوناگون و ۴۴ شرکت مالی می شود. اگر این شرکت فراملیتی با دشواری مالی روبه رو بود قطعاً نمی توانست فقط در سال ٢٠١١ چهل و چهار شرکت دیگر را بخرد. وانگهی دستمزد و پاداشی که فقط به یکی از کارفرمایان پژو در سال ٢٠١١ پرداخت شده است می تواند نشان دهد که این شرکت تا چه میزانی در مشکلات مالی به سر می برد. روبر پژو در این سال ۴٢۵٠٠٠ یورو به عنوان رئیس شورای مدیریت، ٩٠٠٠٠ یورو به عنوان پاداش حضور در تمام جلسات، ۶۴٧۴١٧ یورو برای ریاست اف. اف . پ. (بانک پژو) و ۴٧٠٠٠ یورو نیز برای حضور در جلسات همین نهاد مالی پژو دریافت نموده است. برای مقایسه باید گفت که در اول دسامبر ٢٠١١ دستمزد خالص حداقل در فرانسه برای ٣۵ ساعت کار هفتگی در ماه دقیقاً برابر با ١٠٧٢ یورو و ٧ سنت بود و نسبت به سال پیش از آن ٢٢ یورو و ۶۴ سنت افزایش داشت، افزایشی برابر با بهای بیست و دو نان ٢۵٠ گرمی!
شکل گیری مبارزات و اعتصاب کارگران اولنه
بسیاری از چپ هایی که زندگی واقعی کارگری را حتا برای چند روز هم تجربه نکرده اند و به جز آن چه در کتاب هایشان هست چیز زیادی از کارگران و زندگی کارگری نمی دانند، گمان می کنند که به صرف فراخوان دادن به اعتصاب و مبارزه می توان موجی در جنبش کارگری ایجاد کرد، همانان عمدتاً در امواج مبارزاتی که یک جنبش، خواه کارگری و خواه توده ای پدید می آورد، خود را می بازند و پرچم های سفید سازش را همان زمان که نبایستی بلند کنند، به اهتزاز در می آورند و با شرکت در دولت های موجود یا پدید آوردن دولت هایی که نوین می نامند و گاهی عناوین پرطمطراق انقلابی هم دارند، چماقی می شوند بر سر آنانی که زمانی ادعای دفاعشان را داشتند. نمونه ها کم نیستند. در دوره ی اخیر می توان به مائویست ها در نپال و چاوزیست ها در ونزوئلا یا چریک های سابق که اکنون در نیکاراگوئه و برزیل رئیس جمهوراند، اشاره نمود.
نظم سرمایه داری با پایبندی به اصول خود، زندگی کارگران را با پرداخت دستمزدهای ناچیز دشوار کرده است. کارگران با دستمزدهای خود به زحمت از پس هزینه های گوناگون زندگی روزمره برمی آیند. بدین جهت آنان نمی توانند هر روز و هر ماه برای تحقق مطالبات خود دست از کار بکشند، چرا که در این صورت همان حقوق بخور و نمیر را نمی گیرند و آهی نخواهند داشت که با ناله سودا کنند. اما دستمزدها تنها مسئله ی اصلی کارگران نیست. سرمایه داران گستاخ تر از همیشه با اتکاء به دولت هایی که دارند کارگران را دسته دسته به بهانه هایی همچون “تعدیل نیرو”، “رقابتی کردن”، “بحران اقتصادی” یا “انتقال تولید” اخراج می کنند تا در عمل بتوانند سود بیش تری به سهامداران بدهند و بهای سهام را در بورس بازی بالا ببرند. این ها فقط بخشی از فشارهایی ست که سرمایه داران علیه کارگران اعمال می کنند. بخش دیگر، فشارهای روحی و روانی اند. سرمایه داران با ابزار گوناگونی که در اختیار دارند می خواهند بیش از گذشته کارگران را به فرمان برداری و اطاعت وادار نمایند و هر روز سلسله مراتب و اتوریته های تازه ای در محیط کار می آفرینند تا بتوانند از وحدت کارگران جلوگیری نمایند و آنان را از مبارزه بازدارند. در سال های اخیر فشار سرمایه داران برضد زحمتکشان چنان بوده است که مسئله ی خودکشی به یک بحران جدی جهان کار در فرانسه تبدیل شده است.
کارگران خودروسازی پژو – سیتروئن از این واقعیات مستثناء نیستند. هر چند اعتصابشان روز ١۶ ژانویه ۲٠١٣ آغاز شد، اما از ژوئن دو سال پیش – ژوئن ۲٠١١ – مبارزاتشان علیه بستن کارخانه ی اولنه شروع گردید. در آن زمان کارفرمایان پژو – سیتروئن هنوز رسماً اعلام نکرده بودند که می خواهند کارخانه ی اولنه را ببندند. اما در همان ماه بود که یکی از اتحادیه های حاضر در کارخانه ی اولنه به یک سند درونی مدیریت دست یافت که صریحاً به بستن کارخانه اشاره می کرد. سرانجام بیش از یک سال بعد، مدیریت روز ١۲ ژوئیه ۲٠١۲ اعلام کرد که کارخانه ی اولنه در سال ۲٠١۴ بسته خواهد شد و نیمی از کارگران به کارخانه های دیگر فرستاده می شوند و از “نیروی کار” دیگران در شرکت های دیگر منطقه ای که اولنه در آن قرار دارد، همچون شرکت حمل و نقل شهری پاریس و حومه، شرکت ملی راه آهن و فرودگاه شارل دوگل استفاده خواهد شد. البته این ها همه بهانه ای بود برای پوشاندن بیکارسازی هزاران کارگر. کارگران خوب می دانند که کارفرمایان پژو – سیتروئن وقتی آنان را از یک کارخانه بیرون می کنند تعهدی برای استخدام شان در کارخانه ی دیگر ندارند یا نمی توانند از طرف کارفرمایان شرکت های دیگر، مانند اتوبوسرانی و هواپیمایی، قول استخدام به کسی بدهند.
خصلت دیگر مبارزات کارگری که از چشمان چپ های کاغذی دور می ماند طی کردن مراحل گوناگون یک مبارزه ی کارگری ست. این چنین است که بی نتیجه ماندن مبارزات اولیه ی کارگران اولنه آنان را واداشت که از ماه سپتامبر ۲٠١٣، یعنی سه ماه پیش از آغاز اعتصاب، برای تدارک آن اقدام نمایند و مراحلی را بپیمایند. در کارخانه ای که طبق آمار رسمی در پایان ژوئن ۲٠١۲ سه هزار کارگر حضور دارند راه اندازی یک اعتصاب کار راحتی نیست، چرا که کارگران همه دارای یک درجه از عزم مبارزاتی نیستند. در این کارخانه مثل بقیه کارخانه های بزرگ، سندیکاهای متفاوتی وجود دارند که هر کدام کارگران را بسته به نظراتی که دارند متشکل کرده اند. بسیاری از کارگران نیز به دلایل مختلف و متفاوت عضو هیچ یک از تشکلات کارگری نیستند. علت عمدتاً این است که آنان به سندیکاها که زیر نفوذ برخی از گروه های سیاسی هستند اعتماد ندارند. البته کارگران غیرمتشکل در اشتباه مطلق نیستند، چرا که میان سندیکاهای مختلف گرایش های گوناگونی وجود دارند و اتفاقاً یکی از آن ها که در این کارخانه دارای اکثریت است از همه زردتر و سازش کارتر است (نام این سندیکای “خانگی”، سندیکای مستقل اتومبیل است). پس کارگرانی که از بقیه مبارزتراند باید یک رشته محاسبات را بکنند، از جمله این که: کدام سندیکاها تا کجا با جنبش همراهی خواهند کرد؟ چگونه می بایستی تشکلی ساخت که سوای کارگران متشکل در سندیکاهای موجود در کارخانه، معرف نظرات بقیه هم باشد؟ آیا امکان این هست که در خارج کارخانه یک جنبش همبستگی با کارگران راه انداخت؟ آیا چنین جنبشی می پذیرد در صورت اعتصاب درازمدت به صندوق اعتصاب کمک مالی بنماید؟ کارفرمایان و نمایندگان آنان چه ترفندهایی را برای شکست اعتصاب به کار خواهند برد؟ چگونه می توان با دولت که از کارفرمایان حمایت می نماید مقابله نمود؟ از آن جایی که رسانه های بزرگ یک جا در خدمت سرمایه داران و دولت هستند چطور می شود صدای کارگران معترض را به گوش مردم رساند؟
نخستین حرکت های کارگران اولنه پیش از اعتصاب تظاهرات آنان در روز ٢٩ سپتامبر ٢٠١٢ در شهرک مردمی سه هزار در اولنه بود. آنان سپس روز ٩ سپتامبر ٢٠١٢ به پاریس آمدند و از فرصت برپایی سالن بین المللی اتومبیل استفاده کرده و در برابر آن دست به اعتراض زدند و مطالبات خود را در برابر هزاران بازدیدکننده ی این نمایشگاه ابراز نمودند. آنان دو روز بعد در محل کارخانه تجمع بزرگی برپا کردند. روزنامه ی لوموند از قول یک کارگر نوشت:”انتخابات برای اولاند تمام شد، ما به او رأی دادیم، وی دیگر به ما نیاز ندارد.” یک کارگر دیگر که ١۸ سال سابقه ی کار در کارخانه ی اولنه پژو دارد، گفت:”من نمی فهمم. دولت با ما نیست. زندگی من در اینجاست. به ما وعده می دهند که در شهر پواسی، مولوز یا رن به ما کار می دهند، اما من دیگر باور نمی کنم.”
شماره ی ١١ سپتامبر ٢٠١٢ روزنامه ی لوموند همچنین گوشه ای از فجایعی را که بیکارسازی کارگران در کارخانه ی پژو در اولنه به بار می آورد منعکس کرد. یک کارگر زن به نام سعدیه که ۴١ ساله است به خبرنگار این روزنامه می گوید که شوهرش را در این کارخانه ملاقات کرده است و با هم تشکیل خانواده داده اند و حالا می خواهند هر دویشان را بیرون کنند. او سپس می گوید:”آینده ی ما در دست خودمان است. دولت به ما یاری نخواهد رساند. ما باید این جا و همه جا برای کارمان بجنگیم.”
کارگران پژو روز ١٧ سپتامبر ٢٠١٢ اعلام کردند که روز بیستم همان ماه در اعتصاب خواهند بود و برای تظاهرات به مقابل کاخ ریاست جمهوری در پاریس خواهند رفت. آنان روزهای ١۵ و ١۶ سپتامبر که شنبه و یکشنبه بود به نزدیک ترین باجه های عوارض اتوبان رفتند و با بازکردن حصارها از پرداخت پول جلوگیری کردند. کارگران اکثر اوقات از این روش برای اطلاع رسانی و جلب پشتیبانی مردم استفاده می کنند. روز ١۶ سپتامبر همچنین چهار هزار کارگر پژو در شهر رن دست به تظاهرات زدند و از بیکارسازی ابراز انزجار نمودند.
کارگران اعتصابی کارخانه ی پژو – سیتروئن همچون کموناردهای پاریس از شیوه مجامع عمومی برای دیدار و گفت و گو و تبادل نظر با یک دیگراستفاده کردند. آنان در دومین روز اعتصاب در مجمع عمومی یک “کمیته ی اعتصاب” را تشکیل دادند و چهل نفر از میان خود را به عضویت آن برگزیدند. کارگران در مجمع عمومی به نمایندگان گفتند که باید تمام اسناد و اطلاعیه ها را به نام کمیته ی اعتصاب منتشر نمایند و سپس نام اتحادیه هایی را که پشتیبان اعتصاب بودند به آن بیافزایند. اعتصابگران به جز صدور ده ها تراکت و اعلامیه در طی چهار ماه اعتصاب به انتشار یک “روزنامه ی اعتصاب” اقدام نمودند که ده شماره از آن منتشر گردید. به جز روزنامه ی اعتصاب، کارگران پانزده شماره “خبرنامه” نیز منتشر کردند. اتحادیه ی ث. ژ. ت. برای رساندن صدای کارگران اعتصابی و برای مقابله با سکوت رسانه های بزرگ در خبررسانی، تارنمایی در اینترنت برپا نمود که در آن علاوه بر انتشارات کارگران اعتصابی، فیلم هایی که خود از مبارزاتشان تهیه می کردند یا گزارش های رسانه های دیگر، پخش شد. کارگران در این زمینه در نخستین شماره ی “روزنامه ی اعتصاب” نوشتند: رسانه ها چه خصوصی باشند و چه دولتی، در خدمت کارفرمایان هستند.
کارگران در ابتدای جنبش خود و پیش از آن که اعتصاب را آغاز نمایند به خوبی می دانستند که نمی توانند فقط با راه اندازی اعتراض در کارخانه ی اولنه جلوی بسته شدن آن را بگیرند، با این حال تصمیم گرفتند که علیه آن به پا خیزند. کارفرمایان گفتند که می خواهند کارخانه ی اولنه را در سال ۲٠١۴ ببندند، کارگران خواهان ادامه کاری آن تا سال ۲٠١۶ بودند چرا که تا پایان این سال قرار بود سیتروئن C3 که در این کارخانه تولید می شود، همچنان در بازار به فروش برسد. به جز این کارگران به وعده های کارفرمایان برای به کارگیری کارگران در کارخانه ی شهر پواسی پژو و شرکت های دیگر از قبیل حمل و نقل شهری پاریس اعتمادی نداشتند، لذا دومین خواسته ی آنان خروج از کارخانه ی اولنه با یک قرارداد کار دائمی بود. خواسته ی سوم کارگران بازنشستگی پیش از موعد در ۵۵ سالگی برای کارگرانی که ۵٠ سال و به بالا سن دارند، بود و چهارمین خواسته ی کارگران دریافت یک صد و سی هزار یورو به عنوان تاوان برای هر کارگر اخراجی بود. کارگران در طی مبارزات چهار ماهه اشان در تجمعات متعددی شرکت کردند. آنان در این تجمعات همبستگی کارگری را فراموش ننمودند و به جز مطالبات خود از طرح مطالبات عمومی جنبش کارگری چشم پوشی نکردند. یکی از مطالبات عمومی کارگران در فرانسه این است که قانونی وضع گردد که بر اساس آن شرکت هایی که سوددهی دارند حق بیکارسازی کارگران را مطلقاً نداشته باشند. کارگران با این مطالبه نه فقط می خواهند با اخراج های بی رویه مبارزه کنند بلکه هدفشان افشای سوداگری در بازارهای بورس نیز هست، چرا که هر بار که کارفرمایان تصمیم به “تعدیل نیرو” می گیرند، بهای سهامشان در بورس ها بالا می رود.
روز ١٢ فوریه ٢٠١٣ در حالی که تقریباً یک ماه از اعتصاب کارگران گذشته بود خبرگزاری فرانس پرس گزارش داد که چهار سندیکا که ث. ژ. ث.، ث. اف. د. ت.، اف . اُ و سندیکای مستقل اتومبیل نام دارند موافقت خود را با طرح “تعدیل نیرو” اعلام کردند و موجب نخستین شکاف های اتحادیه ای در جنبش اعتصابی کارگران شدند. در میان این سندیکاها باید به دومین اتحادیه ی بزرگ فرانسه که ث. اف. د. ت. است اشاره کرد، سندیکایی که زیر نفوذ سوسیال – دمکرات هاست. یکی از رهبران سابق این اتحادیه یک زن است به نام نیکول نوتا. او از سال١٩٩٢ تا ٢٠٠٢ دبیر اول ث. اف. د. ت. بود. وی همین که از رهبری این سندیکا کناره گیری نمود شرکتی به نام Vigeo را تشکیل داد و تا امروز مدیرکل این شرکت است. از جمله سرمایه گذاران Vigeo، شرکت نفت توتال و EADS هستند، این دومی، بزرگ ترین شرکت سازنده ی سلاح و جنگنده های نظامی اتحادیه اروپاست!
روز ٢۷ مارس ٢٠١٣، یعنی زمانی که بیش از دو ماه از اعتصاب می گذشت، کارگران تصمیم گرفتند برای رساندن صدای خود به دولت و کارفرمایان پژو از اولنه به پاریس بیایند و ساختمان اداره ی کل کار را به اشغال خود دربیاورند. این حرکت که ١۵٠ کارگر در آن شرکت کردند در عصر همان روز پایان یافت چرا که مسئولان به کارگران قول دادند که در ظرف دو روز جلسه ای با کارفرمایان پژو و با حضور نمایندگان کارگران برگزار کنند. اما کارگران به این وعده دل خوش نکردند و روز بعد دوباره با دو اتوبوس به پاریس آمدند تا دفتر اتحادیه ی کارفرمایان را که Medef نام دارد اشغال نمایند. نیروهای پلیس دولتی به هیچ عنوان این اقدام کارگران را برنتافتند و آنان را با زور از محل اخراج نمودند. اشغال و اخراج کارگران در کل فقط یک ساعت طول کشید. مأموران پلیس سپس ۸٠ تن از کارگران را به اتهام “تظاهرات ممنوع و اعلام نشده” مؤاخذه نمودند. اتحادیه کارفرمایان فوراً از کارگران برای شکستن یک در شکایت کرد!
کارگران مبارز روز ١٣ آوریل ٢٠١٣ تصمیم دیگری را به اجراء گذاشتند که از نظر نمادین هم پرمعنا بود. آنان به جلسه ی شورای ملی حزب سوسیالیست، حزب حاکم رفتند و در حالی که نخست وزیر در حال پایان دادن به سخنرانی خود بود، ۵٠ کارگر اعتصابی شروع به شعار دادن و اعتراض کردند. نیروهای انتظامی حزب سوسیالیست از این اقدام چنان به وحشت افتادند که نخست وزیر را مخفیانه از یک در پشتی خارج نمودند. البته دو سه وزیر دولت هم که در این جلسه شرکت داشتند از ترس فراری داده شدند! شعار انتخاباتی فرانسوا اولاند این بود: تغییر، همین حالا. اتفاقاً شعار کارگران هم همین بود. وقتی هارلم دزیر، دبیراول کنونی حزب سوسیالیست فهمید که در این جا هم نمی شود مثل دفتر اتحادیه کارفرمایان کارگران را با فراخوانی پلیس سرکوب کرد، به مسئولان سالن دستور داد تا بلندگو را به نماینده ی کارگران بدهند. این چنین بود که ژان – پی یر مرسیه پشت تریبون قرار گرفت و گفت:”ما کارگران پژو در اولنه هستیم. ما سیزده هفته است که در اعتصاب هستیم، اما بیست و دو ماه است که مبارزه می کنیم. ما از زندگی خود، از خانواده ی خود و از کارمان دفاع می کنیم. مبارزه ی ما برحق است. امروز هم آمده ایم این جا تا از شما پرس و جو کنیم.”
کمیته ی اعتصاب کارگران اولنه موفق شد در طی اعتصاب یک صندوق اعتصاب را راه اندازی کند. این صندوق وقتی اعتصاب تمام می شد نزدیک به ۸۴٠٠٠ یورو موجودی داشت و نزدیک به ٧۶٠٠٠ یورو نیز قول کمک دریافت کرده بود. بر اساس روزنامه ی اعتصاب شماره ی ۵ که روز ١٩ فوریه ٢٠١٣ منتشر شد عده ای از کارگران راه آهن به دیدار کارگران اعتصابی در اولنه آمدند و چکی به مبلغ ١۵٠٠ یورو را تحویل آنان دادند. کارگران خود نیز در جمع آوری کمک در هنگام تظاهرات در خیابان ها یا جلوی باجه های عوارض گیری اتوبان نزدیک کارخانه شرکت داشتند. این فقط مردم و کارگران در فرانسه نبودند که به صندوق کمک کردند، بلکه به گفته ی خود کارگران کسانی از چین و آمریکا و دیگر کشورها نیز به صندوق اعتصاب پول ریختند. کارگران توانستند با خودمدیریتی، مبلغی هر چند ناچیز، بین هشتصد تا هزار و سی صد یورو در ماه به هر کارگر اعتصابی کمک مالی بدهند. پرداخت پول بر اساس کارت های اعتصاب بود که قبلاً صادر شده بود. کارگران در شماره ی دوم روزنامه ی اعتصاب که روز ٢٩ ژانویه ٢٠١٣ منتشر نمودند، نوشتند که برای ۴٣٠ تن از همکاران کارت اعتصاب صادر کرده اند.
به جز صندوق اعتصاب چند گروه از هنرمندان با اجرای کنسرت، درآمدهای آن ها را در اختیار کارگران گذاشتند. برای مثال روز یکشنبه ٧ آوریل ٢٠١٣ کنسرتی با شرکت ۵٣ هنرمند در شهر بوبینی انجام و درآمدش به کارگران اعتصابی داده شد.
ترفندهای کارفرمایان علیه اعتصاب
کارفرمایان پژو – سیتروئن در تمام مدت اعتصاب چهره ی کثیف خود را به جنبش کارگری نشان دادند و اقدامات فراوانی علیه کارگران نمودند.
در ماه سپتامبر ٢٠١٢ که کارگران مشغول تدارک اعتصاب خود برای ژانویه ٢٠١٣ بودند، دولت سوسیال – دمکرات حاکم مانند دیگر دولت های سرمایه داری یک کارشناس را مأمور بررسی وضعیت کارخانه های پژو – سیتروئن کرد. همان گونه که کارگران انتظار داشتند این فرد با ارائه ی گزارشی به دولت گفت که کارفرمایان پژو چاره ای به جز “تعدیل نیرو” ندارند تا بتواند تولید را “رقابتی” نمایند. گفته شد که کارخانه ی رنو به عنوان رقیب پژو خوب و سریع جنبید و برای کاهش مخارج تولید برخی از کارخانه هایش را به کشورهایی مانند مراکش و رومانی منتقل کرد و پژو هم اگر چنین نکند نمی تواند در فرانسه و جهان به ادامه کاری ادامه دهد. به این ترتیب گزارش کارشناس دولتی همانی بود که پیش تر کارشناسان کارفرمایان از وضعیت پژو ارائه داده بودند، تفاوت فقط در امضای آن ها بود. رئیس جمهور سوسیالیست، فرانسوا اولاند که در روز ١۴ ژوئیه ٢٠١٢، روز جشن ملی و سالگرد انقلاب کبیر فرانسه گفته بود که بیکارسازی گسترده در پژو پذیرفتنی نیست، دو ماه بعد تغییر نظر داد و مثل همیشه از سرمایه داران پشتیبانی نمود و گفت که “تعدیل نیرو” در پژو طبیعی ست! او دیگر به رأی کارگران احتیاج نداشت تا به آنان وعده های بی پایه و اساس بدهد. این یکی از نتایج حق رأی همگانی ست: وعده و وعید پیش از انتخابات، نسیان و خدمت به دولت و سرمایه داران پس از انتخابات. تازه دولت سوسیال – دمکرات به این ها بسنده نکرد چرا که یکی از روزنامه های نزدیک به آن به نام لیبراسیون روز ٢۴ آوریل ٢٠١٣ نوشت که بانک پژو – سیتروئن فاینانس از سوی دولت یک ضمانت ٧ میلیارد یوروئی دریافت کرده است تا بتواند به اصطلاح خودسرمایه گذاری نماید و اگر نتوانست قرض هایی را که می گیرد بازپس دهد، دولت به جایش این کار را بکند! اما سرمایه داران پژو – سیتروئن در عوض این ضمانت چه قولی دادند؟ آنان قول دادند که موقتاً سود سهام را پرداخت نکنند و کارفرمایان نیز مدتی از پاداش های هنگفتی که می گیرند، چشم پوشی نمایند. البته گفتنی ست که پژو – سیتروئن از این روش بارها در طی حیاتش برای ذخیره سازی سرمایه استفاده کرده است و هیچگاه این عمل مترادف با ورشکستگی آن نبوده است. یک کارگر عضو ث. ژ. ت. این اقدامات را “ترفندهای حسابداری” می نامد. اولاند، این نوکر بی اختیار سرمایه داران حتا در بین دور اول و دوم انتخابات ریاست جمهوری در ٢ مه ٢٠١٢ گفته بود که اگر رئیس جمهور شود کارگران پژو را به حضور خواهد پذیرفت. او انتخابات را در مقابل نوکر دیگر سرمایه داران، نیکولا سارکوزی برنده شد، اما هرگز حاضر نشد یک ربع ساعت هم که شده کارگران یا نمایندگان آنان را در کاخ الیزه بپذیرد.
یکی از نخستین اقدامات کارفرمایان این بود که روز ۲١ ژانویه، در پنجمین روز اعتصاب، نه فقط نیروهای پلیس بلکه چماقداران خصوصی خود را در ورودی های کارخانه مستقر کردند تا نگذارند کارگران اعتصابی در ساعت ۶ بامداد به درون کارخانه بیایند. کارگران این ترفند را با تجمع دویست نفره ای از میان خود در دفتر یک اتحادیه خنثا کردند. چند روز بعد وقتی کارفرمایان دیدند که این اقدام تأثیری در ادامه ی اعتصاب ندارد از آن دست کشیدند و از آن پس تا پایان اعتصاب کارگران در سوله های تولید مجامع عمومی و تبادل نظر را برگزار کردند.
کارفرمایان از کارگران یک کارخانه ی دیگر پژو واقع در سوشو، نزدیکی مرز سوئیس و آلمان، خواستند که به اولنه بیایند و جای همکاران اعتصابی را بگیرند. هر چند کارفرمایان به این کارگران گفتند که دستمزدهایشان را دو برابر می کنند و ١٠ % از آن را نیز به عنوان پاداش واریز می کنند، اما حتا یک کارگر این کارخانه نپذیرفت که اعتصاب شکنی کند.
کارفرمایان در اوایل ماه آوریل و زمانی که دو ماه و نیم از اعتصاب کارگران می گذشت اعلام کردند که با شرکت ملی راه آهن، شرکت حمل و نقل شهری پاریس و حومه و فرودگاه شارل دو گل توافق کرده اند که به سی صد کارگر از سه هزار کارگری که قرار است با بسته شدن کارخانه ی اولنه بیکار شوند، مشاغلی اعطاء گردد. هدف این بود که در صورت امکان بخشی از کارگران اعتصابی را از دیگران جدا نمایند.
کارفرمایان یک ترفند کثیف دیگر نیز در مراحل پایانی اعتصاب کارگران زدند. آنان به ١٣٠ کارگر اعتصابی گفتند که اگر پیش از پایان ماه مه ٢٠١٣ از کارخانه بروند یک “پاداش” ١٩٧٠٠ یورویی می دهند. آنان بر اساس طرحشان قرار بود به هر کارگر اخراجی که ده سال سابقه ی خدمت دارد ۴٠٠٠٠ یورو تاوان بدهند و این مبلغ را افزون بر این تاوان به اعتصابگران پیشنهاد نمودند.
پایان اعتصاب و نتیجه گیری
در حالی که کارگران در آخرین شماره ی روزنامه ی اعتصاب نوشتند که اعتصاب ادامه خواهد داشت و آنان حاضرند “قاطعانه” با توجه به پشتیبانی هایی که دارند “تا زمانی که لازم باشد به اعتصاب” ادامه بدهند، رسانه ها روز ١٧ مه ٢٠١٣ اعلام نمودند که مدیریت پژو – سیتروئن در گفت و گو با اتحادیه ی ث . ژ. ت. توانست پایان اعتصاب را به دست آورد و کارگران از روز ٢١ مه ٢٠١٣ به سر کارهای خود بازمی گردند. این در حالی بود که اعتصاب چهار ماهه کارگران موجب شد که تولید ١۴٠٠٠ دستگاه از سیتروئن مدل C3 “از دست برود.” کارفرمایان نه فقط پایان اعتصاب را به کارگران تحمیل نمودند بلکه از ث. ژ. ت. خواستند تا از اقدامات قضائی در دادگاه ها علیه “تعدیل نیرو” دست بردارد و در عوض آنان نیز از پیگیری قضائی چهار کارگر اعتصابی که به اتهام “خشونت” و “تخریب” تحت پیگرد قرار داده اند، چشم پوشی می کنند. کارفرمایان همچنین از پرداخت هرگونه دستمزد برای روزهای اعتصاب سر باز زدند. کارفرمایان ترتیبی دادند تا کارگران یک کارخانه ی دیگر پژو واقع در پواسی “عقب ماندگی” حاصل از عدم تولید هزاران دستگاه خودرو را جبران نمایند. بر این اساس، کارگران پواسی باید تا پایان ماه ژوئیه ده دستگاه خودرو در ساعت بیش تر از گذشته تولید نمایند. کارفرمایان زورگو پژو پا را از این هم فراتر گذاشتند و روز ٢٢ مه ٢٠١٣، یک روز پس از پایان اعتصاب کارگران اولنه، اعلام کردند که یک کارخانه ی دیگر پژو را در شهر مودون “سریعاً” می بندند و در آن جا نیز ۶۶٠ نفر را اخراج می کنند.
برای نتیجه گیری از شکست اعتصاب باید به این پرسش پاسخ داد که چرا ناگهان چنین اعلان هایی شد؟ علت اصلی را باید در این جست و جو نمود که کارگران هر چند به درستی در ابتداء کمیته ی اعتصاب تشکیل دادند و سندیکاهای حامی را ذیل آن قرار دادند، اما به تدریج از درجه ی مراقبت و کنترل خود کاستند و اختیارات را بیش از پیش به یک سندیکا که ث. ژ. ت. بود واگذار نمودند. کارگران در حالی چنین اشتباه بزرگی را کردند که دیدند اتحادیه هایی که بیش تر از ث. ژ. ت. “زرد” هستند به آنان پشت کردند و طرح های کارفرمایان را پیش تر پذیرفتند. بالاتر گفته شد که این سندیکاها نه فقط خود تحت نفوذ گروه های سیاسی مختلف هستند بلکه اساساً مخالف این هستند که تشکلات کارگری خود تمام امور را به دست بگیرند، برای این ها کارگر نباید وقتی از منافع صنفی اش دفاع می کند به کارهای سیاسی و اجتماعی هم بپردازد. آن ها این کارها را به احزاب و گروه های سیاسی واگذار می کنند. اما همان گونه که CFDT زیر نفوذ حزب حاکم سوسیالیست است، CGT زیر نفوذ حزب کمونیست فرانسه و دیگر گروه های موسوم به چپ است. در این کارخانه ی اولنه، ژان – پی یر مرسیه که رئیس سندیکای ث. ژ. ت. است روابط نزدیک سیاسی با ناتالی ارتو دارد. ارتو از رهبران یک گروه تروتسکیستی ست. این گروه هر چند خود را مخالف دولت کنونی اعلام کرده است، اما در چارچوب انتخابات شهرداری ها، زد و بندهایی با حزب سوسیالیست در چند شهر و روستا دارد تا بلکه چند نفر را در این شورا و آن شورای شهر و روستا به کرسی بنشاند، کسانی که حدود اختیاراتشان از تعیین طول و عرض فاضلاب هایی که باید ساخته شود فراتر نمی رود. وقتی یک کارگر اعتصابی به یکی از مسئولان گروه ارتو که “مبارزه ی کارگری” نام دارد خرده گرفت که چرا دارند با دیدار با تک تک اعتصابگران زمینه را برای پایان اعتصاب آماده می کنند، او به تندی پاسخ داد:”شما تا وقتی که یک اعتصاب را رهبری نکرده اید، نمی توانید به دیگران درس بدهید” ! باند تروتسکیستی “مبارزه کارگری” وقتی دید که نمی تواند بخشی از کارگران اعتصابی را برای پایان آن مجاب کند، تصمیم گرفت که از طریق مرسیه کارگران غیراعتصابی را به مجمع عمومی دعوت کند تا این چنین در رأی گیری ها آن چه را شرمگینانه “لغو اعتصاب” می نامد به کارگران تحمیل نماید. این چنین بود که گروه تروتسکیستی “مبارزه ی کارگری” توفیق یافت تا یک اعتصاب کم نظیر چهارماهه را که با تدارک طولانی دو ساله شکل گرفته بود به خاطر منافع سیاسی خود در هم شکند. چرا که ارتو و همپالگی هایش به همان چند صندلی در شوراهای شهر و روستا و داشتن حمایت نمایندگان حزب سوسیالیست نیاز دارند تا بتوانند پانصد امضاء که شرط نامزدی انتخابات ریاست جمهوری ست جمع آوری نمایند.
البته تشکیلات مبارزه ی کارگری یگانه نیروی سیاسی نبود که عملاً موجب شد که اعتصاب کارگران با شکست به پایان برسد. افراد دیگری نیز مانند فیلیپ پوتو، یکی از رهبران حزب نوین ضدسرمایه داری (یک گروه دیگر تروتسکیستی) و نامزد این حزب در آخرین انتخابات ریاست جمهوری، یا ماری – ژورژ بوفه، رهبر سابق حزب کمونیست فرانسه هم به محل آمدند و به نام دفاع از کارگران عملاً از سرمایه داران دفاع نمودند. بوفه از سوی حزب کمونیست فرانسه از سال ١٩٩۷ تا ٢٠٠٢ وزیر ورزش و جوانان دولت سوسیال – دمکرات ژوسپن بود، دولتی که رکورددار خصوصی سازیها در سال های صدراتش در فرانسه شد. بوفه که اکنون از سوی حزب کمونیست فرانسه جزو نمایندگان زن پارلمان این کشور است روز ٢١ ژانویه ٢٠١۳ به دیدار کارگران آمد و از کارفرمایان خواست تا “مذاکرات جدی” را با کارگران و نمایندگان آنان آغاز نمایند!
پیش تر اشاره شد که موریس تورز در سال ١٩٣۶ چگونه منافع کارگران را فدای منافع سیاسی حزب کمونیست فرانسه کرد. همین کارگران پژو تجربه ی دیگری با همین حزب در سال ١٩۸۳ داشتند. مدیر عامل پژو در ژوئیه آن سال به دیدار وزیر صنایع دولت سوسیالیست رفت که لوران فابیوس نام داشت (او اکنون وزیر امور خارجه دولت اولاند است). مدیر عامل پژو که ژاک کالوه نام داشت به فابیوس گفت که پژو باید ٧۳٧١ کارگر را اخراج نماید. سپس اعلام شد که با دخالت آقای ژاک رالیت که در دولت آن زمان از سوی حزب کمونیست فرانسه وزیر کار بود تعداد اخراج شدگان به ١٠٠٠ نفر تقلیل یافت. البته کار به همین جا خاتمه پیدا نکرد و دولت وقت سوسیالیست به پژو یک وام پانصد میلیون فرانکی (واحد پول فرانسه پیش از یورو) با بهره ی پایین داد. کالوه به حملات خود ادامه داد و پس از آن اعلام کرد که در کارخانه ی اولنه باید ١۵٠٠ کارگر اخراج شوند و باز هم دولت با حمایت وزرای حزب کمونیست فرانسه دخالت کرد و تعداد اخراجی ها را به ٩٠٠ نفر کاهش داد. چند سال بعد معلوم شد که کالوه عمداً بیکارسازی بیش از هفت هزار نفر را در پواسی اعلام کرده بود تا دولت به هزار نفر رضایت دهد و چنین هم شده بود!
آیا تجربه ی مبارزات کارگران پژو بار دیگر این واقعیت را نشان نداد که آنان باید دارای چنان تشکلاتی باشند که نه فقط از منافع صنفی و اقتصادی اشان دفاع کنند، بلکه در عین حال از منافع سیاسی و اجتماعی اشان نیز به دفاع بپردازند؟ مگر مشکلات کارگران فقط پشت درهای کارخانه ها متوقف می شود؟ چرا کارگران باید به برخی گروه های سیاسی دل خوش کنند که تاکنون جز خیانت به آنان کاری نکرده اند؟ اقدام مستقیم کارگران در درون سندیکاها می تواند تمام جوانب اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی زندگی کارگران را در برگیرد. آیا این هم آموزه ای از تجربیات کمون پاریس نیست که امروز بیش از پیش درستی اش ثابت می شود؟ سندیکاها نه فقط باید مستقل از دولت ها باشند بلکه باید از تمام گروه ها و احزاب سیاسی هم استقلال داشته باشند تا بتوانند به معنای واقعی از منافع کارگران دفاع نمایند. زمانی که به کارگران گفته می شود که در اتحادیه هایتان کار سیاسی نکنید و از مسائلی به جز مشکلات صنفی سخنی نگویید، در واقع کارگر را به این سو می رانند که اتوریته ی احزاب بیرونی را بپذیرند. در غیر این صورت دیگر نباید جای شگفتی باشد که دبیر اول یک سندیکای مستقل از دولت خونخواری مثل جمهوری اسلامی که خود رنج و زندان فراوانی درایران کشیده است، از محافل جمهوری خواه سرمایه داری بیرون ایران سر درآورد و سخنران همایش های آنان گردد یا به رسانه های “سبز” قول همکاری دهد. جالب این که حالا بسیاری از همان چپ های خارج نشین که وی را همچون پیامبری به عرش اعلا بردند نمی دانند با او چه بکنند؟! البته نه همه، چرا که یک عضو یکی از محافل موسوم به “کمونیسم کارگری” در نامه ای به او نوشته است: منصور جان، بیا و به ما بپیوند، چرا که جای تو فقط در حزب ماست!
این هاست درس هایی که کارگران پژو در اولنه یا همکارانشان در ایران خودرو می توانند از شکست های گذشته بگیرند تا در مبارزات آینده پیروز شوند و آزموده را دوباره نیازمایند. کارگر پژو در فرانسه مانند کارگر ایران خودرو در ایران توسط یک کارفرما استثمار می شوند، فاصله ی جغرافیایی اشان نمی تواند دلیلی باشد تا اشکال مبارزاتی اشان یا تشکلاتی که دارند، متفاوت باشند. تفاوتی اگر باشد در این است که کارگران ایران خودرو با رژیمی روبه رو هستند که حتا یک اتحادیه ی زرد مستقل از خود را نمی پذیرد و کارگران را برای داشتن هر گونه تشکلی سرکوب می نماید. سخن اما بر سر پیروزی نهایی کارگران بر ضد دولت و دین است.
نادر مرتضوی
۶ خرداد ١۳۹۲
نظرات شما