تشدید سرکوب نشانه اقتدار یا نگرانی رژیم از سقوط

دستگاه قضایی، پلیسی و امنیتی جمهوری اسلامی اینروزها همانند ماشین ترمز بریده ای در مسیر تشدید ارعاب و سرکوب شتاب گرفته است. دستگیری ها افزایش یافته، آدمکشان جمهوری اسلامی با وقاحت بیشتری بر جنایات تاکنونی شان صحه می گذارند، بیدادگاههای رژیم برای محاکمه دستگیرشدگان کارگری و اجتماعی فعال تر شده اند، مسئولان دستگاه قضایی در صدور احکام سنگین برای زنانی که حجاب اجباری را کنار نهاده و می نهند، تاکیدات ویژه دارند و همزمان با اقدامات سرکوبگرانه فوق، ارگان های تبلیغاتی رژیم نیز از تشدید فشار و ایجاد محدودیت های بیشتر در مورد حجاب خبر داده اند.

بازداشت اسرین درکاله، مریم محمدی و نرگس خرمی سه تن از اعضای انجمن “ندای زنان ایران” توسط وزارت اطلاعات، دستگیری لیلا حسین زاده، دبیر شورای صنفی مرکزی دانشجویان دانشگاه تهران توسط ماموران امنیتی در منزل خود، بازداشت هوشنگ کوشکی، معلم لرستانی و از فعالان صنفی حقوق معلمان در مدرسه توسط نیروهای امنیتی و انتقال او به مکان نامعلوم، اعلام خبر بازداشت حدود ۷۰ دختر و زن دوچرخه سوار به جرم عدم رعایت “مقررات عفاف و حجاب” در حوالی میدان ولیعصر تهران توسط سخنگوی قوه قضائیه و دستگیری تعداد دیگری از فعالان کارگری و اجتماعی نمونه هایی از بازداشت های اعلام شده در روزها و هفته های اخیرند.

در کنار دستگیری های فوق، سخنان هفتم مرداد موسی غضنفرآبادی، رئیس دادگاه انقلاب تهران، در تعیین مجازات یک تا ده سال زندان برای زنانی که کشف حجاب می کنند، از اقدامات خود فیلم می گیرند و به خارج می فرستند، نمونه دیگری از اراده رژیم در تشدید ارعاب و سرکوب در جامعه، بویژه سرکوب زنان است. ابلاغ مجموعا ۵۵  سال زندان برای مژگان کشاورز، منیره عربشاهی و یاسمن آریایی، سه تن از زنانی که روز ۸ مارس (روزجهانی زن) در متروی تهران حجاب اجباری را به دور افکندند و به مسافران زن مترو گل داده بودند، اولین پیامد سخنان تهدیدآمیز موسی غضنفرآبادی بود که بلافاصله توسط قاضی مقیسه رئیس شعبه ۲۸ دادگاه انقلاب تهران علیه سه تن از فعالان حقوق زن صادر شد. احکامی که در صورت تایید نهایی با مجازات ۱۰ سال زندان برای هر یک از آنان اجرا خواهد شد. صدور چنین احکام سنگینی در شرایطی صادر شده است که پیش از آن، سازمان عفو بین الملل در ۲۴ تیر ماه با صدور بیانیه ای بازداشت مژگان کشاورز، منیره عربشاهی و یاسمن آریایی را “بخشی از سرکوب و دستگیری های فعالان حقوق زن و معترضان به حجاب اجباری” اعلام و گفته بود، “معترضان بازداشتی در شرایطی نامناسب به سر می برند” و دستگاه امنیتی جمهوری اسلامی در حال “تلاشی بی رحمانه” برای واداشتن آنان به “اعترافات تلویزیونی است”.

در چنین هنگامه ای که دستورالعمل های قضایی برای ایجاد رعب و وحشت، بگیر و ببند و برپایی دادگاه های فرمایشی برای محاکمه فعالان کارگری و اجتماعی از هر سو فضای کشور را گرفته است، مصاحبه مصطفی پور محمدی با هفته نامه مثلث در دفاعی بی شرمانه از قتل عام هزاران زندانی سیاسی، وجه دیگری از سیاست تبلیغاتی جمهوری اسلامی در تشدید سرکوب و توجیه اقدامات جنایتکارانه رژیم در ۴۰ سال گذشته است. پور محمدی که یکی از آدمکشان بنام و قاتلان شناخته شده در دستگاه قضایی جمهوری اسلامی است، از جمله افراد فعال در کشتار زندانیان سیاسی بوده است. این عنصر جنایتکار (معاون و نماینده وقت وزارت اطلاعات) به اتفاق ابراهیم رئیسی (رئیس کنونی قوه قضائیه)، نیری (حاکم شرع وقت) و اشراقی (دادستان وقت تهران) از اعضای چهار نفره هیات مرگ منتخب خمینی در کشتار سراسری زندانیان سیاسی در مرداد و شهریور ۶۷ بوده اند. جنایتکاری که سال ۹۲، در کابینه اول حسن روحانی به مقام وزارت رسید و در سال ۹۵ در کسوت وزیر دادگستری از کشتار بیش از ۵ هزار زندانی سیاسی محبوس در زندان های جمهوری اسلامی دفاع کرد. زندانیانی که در سال های اولیه دهه ۶۰ دستگیر و در همان سال ها محاکمه و با گرفتن حبس دوران محکومیت خود را می گذراندند. حال در چنین شرایطی که جمهوری اسلامی به تشدید فضای سرکوب عمومی در جامعه روی آورده است، . پور محمدی نیز فرصت را غنیمت شمرده و در مصاحبه با هفته نامه مثلث، وقاحت و بی شرمی خود را به درجه اعلا رسانده است او در این مصاحبه مشمئز کننده، کشتار هزاران زندانی سیاسی را در حد “خمپاره انداختن در میدان جنگ به سوی دشمن” تشبیه کرده و می گوید: “من در وسط میدان جنگ…در خاکریزم و دارم تیراندازی می کنم …حالا شما از من انتظار دارید که از بحث های حقوقی، نمی دونم از حقوق انسانی و شهروندی حرف بزنم…من دارم گلوله می اندازم و بغلش به یک روستا هم می خوره…حالا از من سئوال می کنید که به روستا چرا شلیک کرده ام…با دشمن باید جنگید و همه را باید کشت… حالا ما بدهکار شده ایم و باید پاسخ بدیم”.

سخنان پور محمدی آنچنان وقیحانه و دیدن فیلم سخنان او آنچنان نفرت‌انگیز است که علاوه بر واکنش های عمومی، بی درنگ با واکنش سازمان مدافع حقوق بشر عفو بین الملل مواجه شد. این سازمان، با انتشار اطلاعیه مطبوعاتی، اظهارات پور محمدی را نشانه مصونیت او و دیگر مسئولان کشتار جمعی تابستان ۶۷ در برابر محاکمه و مجازات دانسته است. کشتاری که نه فقط پورمحمدی ها، بلکه کل نظام در تصمیم گیری و اجرای آن شریک و هم سخن بوده اند و پور محمدی فقط یک مهره اجرایی رژیم در آن قتل عام سراسری بوده است.

 

آنچه در سطور بالا بیان شد، صرفا گوشه هایی از فضای تشدید سرکوب و ایجاد رعب و وحشت در جامعه است. ارعاب و وحشتی که دستگاه قضایی، پلیسی و امنیتی جمهوری اسلامی چه در عرصه عمل و چه در وجه رسانه ای و تبلیغاتی به شکلی هیستریک تلاش دارند تا اقتدار و کنترل بلامنازع طبقه حاکم و نظام سیاسی پاسدار آن را در متن جامعه و اذهان عمومی توده های جان به لب رسیده مردم ایران جا بیاندازند. اما این تلاش، قبل از آنکه نشانه اقتدار رژیم باشد، برخاسته از حاکمان اسلامی از تشدید روزافزون بحران های متعدد سیاسی، اجتماعی و اقتصادی موجود در بطن جامعه است. بحران هایی که به شدت بر گلوی رژیم چنگ انداخته اند، شرایط وخامت باری که با ادامه حضور اعتراضی کارگران و دیگر لایه های اجتماعی، ادامه حیات را برای طبقه حاکم دشوار و آنان را نسبت به بقاء و ماندگاری خود نگران کرده است.ترسی که ریشه در تعمیق بحران های موجود، ناتوانی رژیم و سر باز کردن آتشفشانی توفنده دارد، آتشفشانی که زیر پوست جامعه نهفته و هر لحظه انتظار طغیان و سر باز کردن آن است.

پوشیده نیست، در چنین وضعیتی که هیات حاکمه ایران با موج فزاینده ای از بحران های سیاسی، اقتصادی و اجتماعی دست به گریبان است و در عین حال کمترین نشانه و چشم اندازی هم از تعدیل و کاهش بحران های موجود متصور نیست، ایجاد فضای رعب و وحشت، هر چند ممکن است تا حدودی به طور موقت اثرات بازدارنده در پیشروی مبارزات توده ها داشته باشد، اما قطعا بر بستر شرایط و تنگناهایی که طبقه حاکم در آن قرار دارد، راه به جایی نخواهد برد. هم اکنون، عموم توده های زحمتکش مردم ایران از کارگران گرفته تا معلمان و بازنشستگان، از زنان گرفته تا دانشجویان و نویسندگان، از مال باختگان گرفته تا دیگر لایه های اجتماعی موجود در جامعه، همه و همه به لحاظ معیشتی و اقتصادی زیر فشاری غیر قابل تحمل و در حد انفجار هستند. شکست، ناتوانی و استیصال طبقه حاکم در برون رفت از بحران های ژرف موجود، همراه با روحیه تعرضی توده های مردم ایران که از دی ماه ۹۶ شروع و پس از آن کل موجودیت رژیم را به چالش گرفته اند، شرایط معینی را در جامعه رقم زده که به هیچ وجه به نفع جمهوری اسلامی نیست. این شرایط ویژه که بر بستر شکل گیری یک دوران انقلابی ایجاد شده است، زمینه های امید به سقوط و سرنگونی طبقه حاکم و نظام سیاسی پاسدار آن را در دل طبقه کارگر و عموم توده های زحمتکش ایران محتمل تر کرده است. شکل گیری این روند، قبل از هر چیز مایه نگرانی مسئولان نظام، دستگاه قضایی و دیگر نهادهای سرکوب آن شده است. در وضعیت موجود، هر اندازه که کارگران و عموم توده های زحمتکش مردم ایران با اتکا به سازماندهی، نیروی مبارزاتی و قدرت لایزال خود بر سرنگونی رژیم سرمایه داری حاکم بر ایران امید بیشتری پیدا کنند، مسلما به همان اندازه، هیات حاکمه ایران نیز بیشتر نگران سقوط و سرنگونی محتوم خود خواهد بود.

تشدید فضای سرکوب، همراه با محاکمه اسماعیل بخشی، سپیده قُلیان و دیگر کارگران و فعالان کارگری دستگیر شده، که فقط گرسنگی و بی حقوقی خود و توده های زحمتکش ایران را فریاد کرده اند، در واقع بازتاب همین نگرانی عمیق رژیم از شرایط موجود است. دستورالعمل خشم آلود موسی غضنفرآبادی، رئیس دادگاه انقلاب تهران مبنی بر صدور احکام یک تا ده سال زندان برای زنانی که حجاب اجباری را به دور می‌اندازند و از کشف حجاب خود فیلم به شبکه های اجتماعی می فرستند، جلوه ی دیگری از نگرانی و اضطراب دستگاه قضایی جمهوری اسلامی از روند مبارزات رو به رشد زنان است. این نگرانی و استیصال با صدور ۵۵ سال حکم برای مژگان کشاورز، منیره عربشاهی و یاسمن آریایی، به اتهام “اجتماع و تبانی به قصد اقدام علیه امنیت ملی”، “تبلیغ علیه نظام”، “تشویق و فراهم نمودن موجبات فساد و فحشا” در جامعه و “توهین به مقدسات”، شتاب بیشتری گرفت و در مصاحبه پور محمدی، مهره امنیتی و اطلاعاتی رژیم بیشتر و بیشترعریان شد.

برافروختگی پور محمدی و رفتار هیستریک او در مصاحبه با هفته نامه مثلث، که مدام عینک اش را بالا و پایین می کرد تا بر پریشان احوالی خود تسلط داشته باشد، تماما گویای وضعیت بحرانی شخص او و نیز شرایط سخت و دشوار حاکم بر جمهوری اسلامی است. دفاع خشمگینانه پور محمدی از کشتار هزاران زندانی سیاسی در تابستان ۶۷ و پیام صریح او که “با دشمن [توده های معترض مردم] باید جنگید و همه را باید کشت”، علاوه بر اینکه تهدیدی آشکار برای نیروهای سیاسی و عموم توده های معترض جامعه در وضعیت کنونی است، اما در بطن خود، پیام روشنی برای نیروهای متزلزل درون نظام و دادن روحیه به سرکوبگران نسل سوم و چهارم جمهوری اسلامی بود، تا در این وضعیت بحرانی که از هر سو بر گلوی رژیم چنگ انداخته است، تحت تاثیر فضای روانی شبکه های اجتماعی و مبارزات عمومی مردم قرار نگیرند و همانند او و دیگر جانیان هم نسل او در کشتار کارگران و توده های مردم ایران پیش قدم باشند.

دستگاه قضایی، پلیسی و امنیتی جمهوری اسلامی و آدم کشانی همانند موسی غضنفرآبادی و مصطفی پور محمدی باید بدانند و صد البته نیک هم می دانند که شرایط امروز جامعه ما، با شرایط سال های دهه ۶۰ بسیار متفاوت است. نه جمهوری اسلامی در شرایط آن سال ها است و نه توده های مردم ایران در توهم شعارهای توخالی طبقه حاکم. از دو سال پیش که شعار “اصلاح طلب، اصولگرا، دیگه تموم ماجرا” به شعار کارگران و توده های مردم در اعتراضات خیابان ها تبدیل شد، ورشکستگی سیاسی تمام جناح‌های رژیم برهمگان آشکار شد. این را ما نمی گوییم. این را نگرانی سران رژیم از وضعیت موجود می گوید. این را مبارزات زنان، اعتصابات کارگران، تحصن معلمان، اعتراضات خیابانی بازنشتگان و عموم توده ها زحمتکش به صد سخن فریاد می کنند.

متن کامل نشریه کار شماره ۸۳۳ در فرمت پی دی اف

POST A COMMENT.