فشار بر کارگران آگاه و پیشرو نشانه‌ی هراس رژیم از طبقه‌ی کارگر

همگام با بحران بی‌سابقه‌ی اقتصادی، بر دامنه‌ و شدت اعتراضات کارگری افزوده شده است. روزی نیست که کارگران در جایی فریاد اعتراض علیه دولت و کارفرمایان سرندهند و علیه نظم سرمایه‌داری که شرایطی بدتر از شرایط بردگان بر آنها تحمیل کرده، مبارزه نکنند.

در حالی‌که تورم و بحران اقتصادی، کارگران را با مشکلات عدیده‌ای در تامین معاش خود روبرو ساخته، سرمایه‌داران با بیکارسازی، ندادن دستمزد، افزایش فشار کار و تحمیل مناسباتی ناعادلانه‌تر در روابط کارگر و سرمایه‌دار، بار بحران اقتصادی را هر چه بیشتر به کارگران تحمیل می‌کنند. اما این اقدامات از سوی کارگران بی‌پاسخ نمی‌ماند.

اگر سرمایه‌داران در اندیشه‌ی گردآوردن ثروت‌هایی افسانه‌ای – حتا و به‌ویژه در بحران اقتصادی کنونی – می‌باشند، در مقابل آن‌ها، کارگران هستند که به ناعادلانه بودن مناسبات کنونی بیش از پیش آگاه شده و خواستار تغییر این مناسبات می‌شوند. آن‌ها به خیابان‌ها ریخته و دست به اعتراض می‌زنند، در برابر مراکز دولتی می‌خروشند و کارخانه‌ها را با اعتصاب به تعطیلی می‌کشانند. در چنین شرایطی‌ست که حکومت اسلامی که پاسدار همین مناسبات است، به میان آمده و در زمانی ‌که دیگر هیچ وعده و موعظه‌ای نمی‌تواند پاسخ‌گوی فقر دردناک کارگران باشد، تنها یک پاسخ می‌ماند که به آن‌ها بدهد و آن سرکوب کارگران و پیشروان آن‌هاست.

در شرایطی که نظام سرمایه‌داری بیش از هر زمان دیگر خصلتی جهانی به خود گرفته و تضادهای آن شدت و عمق بیشتری یافته‌اند؛ پوسیدگی و میرایی آن، ناعادلانه بودن آن و ضرورت تغییر آن، آشکارتر از همیشه در برابر دیدگان طبقه‌ی کارگر قرار گرفته است. در اثر بحران اقتصادی که خود نتیجه‌ی تضادها و نشان‌گر میرایی و پوسیدگی مناسبات سرمایه‌داری‌ست، وضعیت معیشتی طبقه‌ی کارگر از سوی طبقه‌ی حاکم مورد هجوم قرار می‌گیرد. درچنین شرایطی و  در اثر شرایط مادی زندگی، طبقه‌ی کارگر بیش از گذشته به اعتراض روی آورده و خواستار تغییر در وضعیت خود می‌شود. کارگران در جریان مبارزه و در روند آن به آگاهی‌های باز هم بیشتری دست می‌یابند. آن‌ها به پوچی وعده‌ها پی‌می‌برند، آن‌ها نسبت به ماهیت و نقش دولت در نزاع‌ بین کارگران با سرمایه‌داران آگاه می‌گردند، آن‌ها به خوبی این نکته را درک می‌کنند که بین منافع و خواست‌های آن‌ها با سرمایه‌داران تضادی حل ناشدنی وجود دارد که تنها با تغییر این روابط می‌توان به آن پایان داد و بدین‌گونه است که آگاه‌ترین آن‌ها به صفوف کارگران سوسیالیست طبقه‌ی خود ملحق می‌گردند. کارگرانی که نه تنها بر لزوم این تغییر که به چگونگی این تغییر و آلترناتیو این مناسبات نیز آگاه شده و در یک کلام به آگاهی‌های سوسیالیستی دست می‌یابند. کارگرانی که با درک شرایط مادی خود و کسب آگاهی‌های سوسیالیستی بیشترین کینه و خشم حاکمان را برای خود می‌خرند و به خطری بزرگ برای نظام حاکم تبدیل می‌شوند.

از همین زاویه است که تمام فشارهای سیاسی، امنیتی و تضییقاتی که رژیم بر کارگران آگاه و پیشرو وارد می‌آورد، قابل فهم می‌باشند. رژیم از نقش و تاثیری که کارگران سوسیالیست و پیشرو می‌توانند در شرایط کنونی در جنبش کارگری داشته باشند، هراسان است. رژیم از پیشگامی آن‌ها از در طرح خواست‌ها و سازماندهی مبارزات کارگران نگران است، رژیم از اعتراض آن‌ها نسبت به شرایط قرون وسطایی محیط کار نگران است. جمهوری اسلامی که حامی مناسبات سرمایه‌داری‌ست و وظیفه‌ای جز حفظ این نظام ندارد، از هرگونه فعالیتی که منجر به تشکل و آگاه شدن طبقه‌ی کارگر شود هراسان است، از همین‌روست که تمامی ترفندها و امکانات خود را برای سرکوب کارگران پیشرو، سوسیالیست و نیز جریانات کمونیست به کار می‌گیرد.

فشارهای غیر انسانی بر کارگران زندانی هم‌چون رضا شهابی، بهنام ابراهیم‌زاده، پدرام نصراللهی، شاهرخ زمانی و محمد جراحی، دادگاه مجدد علی نجاتی، دستگیری ٣ فعال کارگری در مهاباد و یک کارگر در سنندج، دستگیری (و سپس آزادی با قرار وثیقه) ۵ فعال کارگری بوکان، احضار فعالین کارگری در اشنویه، اخراج تعدادی از کارگران آگاه و مبارز شرکت واحد اتوبوسرانی تهران، همه گوشه‌هایی از فشارهای وارده به کارگران آگاه و پیشرو در روزهای اخیر می‌باشند.

رضا شهابی کارگری‌ست که تنها به دلیل مبارزه برای منافع و خواست‌های هم‌طبقه‌ای‌های خود و عضویت در یک تشکل سندیکایی کارگری بیش از دو سال است که در زندان بسر می‌برد و در طول این مدت فشارها و شکنجه‌های بسیاری را تحمل نموده است. از آن‌جایی که کمترین مراقبت ضروری پزشکی از این کارگر زندانی دریغ شد، وی به اعتصاب غذا و دارویی دست زد، اعتصابی که ٢٢ روز طول کشید، اعتصابی که همراهی و همدلی بسیاری از هم‌طبقه‌ای‌های او در ایران و جهان را به همراه آورد، اعتصابی که همراهی چندین هم‌بند و هم‌زنجیر او در زندان اوین را به همراه آورد تا در نهایت رژیم با مرخصی محدود او برای معالجه و درمان موافقت کند.

یکی دیگر از ترفندهای رژیم، اخراج کارگرانی است که در جریان اعتصابات کارگری بیشترین نقش را برعهده می‌گیرند. به عنوان مثال کارگران برای سازماندهی اعتصاب احتیاج به هماهنگی دارند. طبیعی‌ست که در این میان کارگرانی یا به‌عنوان نمایندگان موقت کارگران انتخاب شده یا در اثر سوابقی که بین کارگران وجود دارد برای انجام این هماهنگی نقش بیشتری پیدا می‌کنند. دستگاه‌های سرکوب رژیم با شناسایی این کارگران و اخراج آن‌ها و حتا دستگیری‌شان، هم این کارگران را که با تجربه‌تر و آگاه‌تر از بقیه‌ی هم‌کاران خود هستند، از محیط کارخانه دور می‌کند و هم سایر کارگران را از پیشقدم شدن برای سازماندهی حرکات اعتراضی هم‌چون اعتصاب برحذر می‌دارد. از این نمونه‌ها نیز فراوانند که ممانعت از ورود ٣۵ کارگر شرکت پتروشیمی امیرکبیر به کارخانه که در اعتصاب اخیر فعال بودند، یکی از جدیدترین نمونه‌های آن می‌باشد.

اما آیا رژیم می‌تواند با این همه فشار و حتا تشدید آن بر کارگران آگاه و پیشرو مانع از مبارزات کارگران و آگاه شدن آنها گردد؟ اگرچه این فشارها تاکنون موجب صدمات روحی و جسمی زیادی برای برخی از فعالین کارگری هم‌چون منصور اسانلو، علی نجاتی، رضا شهابی، بهنام ابراهیم زاده و بسیاری دیگر از آن‌ها شده است، کمترین فشاری که می‌توان به از دست دادن کار اشاره کرد تا فشارهای بیشتر هم‌چون زندان و شکنجه مانند رضا شهابی و یا محروم شدن از دیدار فرزند بیمار هم‌چون بهنام ابراهیم‌زاده دیگر کارگر زندانی، اما این فشارها به گواه تجارب سال‌های اخیر جنبش کارگری نه تنها نتوانسته مانع از مبارزات، آگاه شدن کارگران و پیوستن آن‌ها به صفوف کارگران پیشرو و حتا سوسیالیست شود که هر آینه صفوف کارگران آگاه و پیشرو گسترده‌تر از گذشته گردیده است و این نتیجه‌ی طبیعی شرایط مادی طبقه‌ی کارگر ایران است. اگر در سال‌های گذشته سندیکای شرکت واحد اتوبوسرانی تهران و حومه به‌عنوان یگانه تشکل مستقل کارگری پا به عرصه‌ی جنبش کارگری گذاشت، حتا تهاجم وحشیانه‌ی رژیم به این سندیکا نیز نتوانست در سال‌های بعد مانع از تشکیل دومین سندیکا، یعنی سندیکای کارگران نیشکر هفت تپه گردد. همان‌طور که هم اکنون تشکل‌های کارگری متعددی تحت عناوین متفاوت شکل گرفته است. تشکلاتی که هم بر تعداد آن‌ها و هم بر اعضای آن‌ها هر دم افزوده می‌شود. اگر سندیکای شرکت واحد اتوبوسرانی مورد تعرض حکومت و عوامل و جاسوسان آن در خانه کارگر و شوراهای اسلامی قرار گرفت، اما این تعرض هرگز نتوانست ضرورت این سندیکا (به عنوان تشکل مستقل کارگری) و واقعیت وجودی آن را از بین ببرد. به همین دلیل است که رژیم در روزهای اخیر باز هم به اخراج تنی چند از کارگران شرکت واحد متوسل گردید، آن‌هم سال‌ها پس از تهاجم وسیع به سندیکا که صدها کارگر را به زندان انداخت و از کار بیکار نمود. واقعیت این است که رژیم در شرایطی قرار دارد که توان برگرداندن عقربه‌های ساعت و حتا توقف آن را ندارد، رژیم نمی‌تواند شرایطی را به جنبش کارگری تحمیل کند که در دهه‌ی ۶٠ و ٧٠ بود.

به‌ویژه باید به شرایط ماه‌های آینده توجه داشت. واقعیت این است که رژیم در شرایطی بسیار بحرانی بسر می‌برد و ماه‌های آینده و تا انتخابات ریاست‌جمهوری بی‌شک ماه‌های بسیار سختی برای رژیم خواهند بود. در عین حال جنبش کارگری با مسایل متعددی در این ماه‌ها روبرو می‌باشد. از مساله افزایش دستمزدها گرفته تا مساله اخراج کارگران قرارداد موقت در پایان سال، بالا بودن هزینه‌ها در ماه‌های پایان سال در حالی که بسیاری از کارگران ماه‌ها دستمزد خود را از کارفرمایان طلبکارند، مساله تورم، مساله تشدید بحران اقتصادی و بیکاری که نتیجه‌ی آن می‌باشد، این‌ها همه مسایلی هستند که می‌توانند تحرکات اعتراضی بیشتر و گسترده‌تر کارگران را به‌همراه آورند. مجموعه‌ی این مسایل است که رژیم را بیش از همیشه نگران جنبش کارگری و در نتیجه فعالیت‌های کارگران آگاه و پیشرو ساخته است.

از همین زاویه است که جنبه‌ی مهم دیگر موضوع برای ما آشکار‌تر می‌گردد  و آن ضرورت حمایت همه‌جانبه‌تر از فعالین کارگری و پیشرو و مقابله با تشدید فشار بر روی آن‌هاست. وظیفه‌ای که تمامی فعالین جنبش کارگری و کمونیستی با آن روبرو می‌باشند و در ماه‌های آینده به‌ویژه اهمیتی دوچندان می‌یابد.

شرایط کنونی جامعه (بحران عمیق اقتصادی و سیاسی)، مبارزه‌ی طبقه‌ی کارگر را وارد مرحله‌ی جدیدی نموده است. حکومت اسلامی همه‌ی قوای خود را برای مقابله با آن جمع کرده است، اما در سوی دیگر، همین واقعیت‌های مادی که بر شمردیم، منجر به آگاه شدن هر چه بیشتر طبقه‌ی کارگر در درون مبارزه‌ای سخت می‌شود. در بطن همین نبردهاست که نه تنها مبارزات کارگران عمق بیشتری می‌یابد و نه تنها تعداد کارگران آگاه و پیشرو افزون‌تر می‌شود که حتا سازمان‌یابی طبقه‌ی کارگر نیز به رغم تمامی تلاش‌های رژیم برای متفرق نگاه داشتن طبقه‌ی کارگر، در نتیجه‌ی گسترش مبارزه، بالا رفتن همدلی و آگاهی‌های طبقاتی و مستحکم‌تر شدن صفوف طبقه‌ی کارگر و به‌ویژه کارگران آگاه و پیشرو به مرحله‌ی جدیدی وارد خواهد شد.

همه‌ی این‌ها قدم‌هایی ضروری هستند که طبقه‌ی کارگر برای در دست گرفتن قدرت باید بردارد.

متن کامل نشریه کار شماره ۶۳۷ در فرمت پی دی اف

POST A COMMENT.