آنچه این روزها در نگاه اول به چشم می خورد، فرونشستن سیل و بازگشت مردمان سیل زده به شهرها و آبادی های ویران شده است. سیل ظاهرا فرو نشسته، آنچه اما فرو ننشسته است تبعات ویرانگر حاصل از این سیل و سیلاب است که به زودی هم فروکش نخواهد کرد. خساراتی غیر قابل تصور که با گذشت هر روز چه بسا تبعات روحی و روانی این خسارات بیش از تبعات مالی آن نمایان خواهد شد. فجایع و ویرانی هایی که در توام با سکوت و بی توجهی مسئولان حکومتی اکنون به صورت سیلاب بزرگتری بر زندگی و پیکر زخم خورده مردم آن دیار جاری است. سیلابی از سکوت، بی خبری، وادادگی، همراه با رنج و عذابی طاقت فرسا که این روزها به صورت زخمی ناسور روح و روان مردم سیل زده را در چنبره خود گرفته است.
درد و رنجی که اکنون بر مردم زخم خورده نواحی سیل زده آوار شده است، طبیعتا نمی تواند صرفا برآمده از وقوع سیل و سیلاب لحظه ای در تعدادی از استان های کشور باشد. این همه ویرانی و خرابی حاصل چهل سال بی کفایتی و بی لیاقتی حاکمیت ننگین ارتجاع اسلامی بر توده های مردم ایران بوده است. از روزی که خمینی و دار و دسته ارتجاع اسلامی بر توده های مردم ایران حاکمیت یافتند، چهل سال گذشته است. چهل سال توامان با رنج و سرکوب و کشتار، چهل سال ویرانی و تحمیل بی حقوقی محض به توده های زحمتکش مردم ایران. چهل سال استمرار حاکمیت استبدادی و توام با آن وقوع حوادث ویرانگری همانند جنگ و سیل و توفان و زلزله. در تمامی این سال ها، حاصل کار جمهوری اسلامی برای مردم ایران چیزی جز سرکوب، کشتار، فقر، آوارگی، بی خانمانی و نشاندن غبار حسرت و اندوه بر چهره کارگران و زحمتکشان ایران نبوده است. دراین چهل سال، شادمانی از چهره ها گریخت، لبخند بر لبها خشکید و اندوه بر بام هر خانه ای نشست. در این سال های سراسر وحشت و مرگ، بعضا روزها و شب هایی بر مردم ایران رفته است که خود در سالی نمی گنجد. روزهای کشتار جمعی، شب های بیداد زندان و شکنجه و بند، روزهای آوارگی، دلمردگی، روزهای سیل و بی خانمانی، شب های کابوس به زیر آوار رفتن در ویرانی زلزله ها. روزها و شب های برآمده از چهل سال حاکمیت دهشتبار جمهوری اسلامی که در مواردی ضجه و فریاد نیز در فراسوی این همه بیداد در حنجره ها خفه شد.
در این سال های سپری شده، جمهوری اسلامی برای توده های مردم ایران تنها یک نظام سیاسی فاسد و سرکوبگر نبوده است. مسئولان این رژیم تبهکار، علاوه بر سرکوبگری، علاوه بر سلب آزادی های فردی و اجتماعی و پایمال کردن ابتدایی ترین حقوق دموکراتیک توده های مردم ایران، یک مشت دزدان و غارتگرانی بوده اند که بخش اعظم سرمایه های مملکت را یا به جیب زدند و یا برای تحقق جاه طلبی های پان اسلامیستی و توسعه طلبانه خود در لبنان و یمن و سوریه و عراق به باد فنا دادند. همه آن سرمایه هایی که حاصل یک عمر کار و تلاش کارگران و زحمتکشان جامعه بود و از این رو می بایست تماما برای تامین رفاه عمومی، تحصیل و بهداشت و درمان رایگان هزینه می شد، اما صرف دزدی ها و جاه طلبی های طبقه حاکم شد. سرمایه هایی که می بایست برای بهینه سازی مدارس، افزایش حقوق کارگران، معلمان و دیگر گروه های مزدبگیر جامعه خرج می شد، و مهمتر از همه می بایست برای عمران و آبادانی و استحکام زیرساخت های کشور هزینه می شد، اما تماما توسط غارتگران دزد و فاسد جمهوری اسلامی به چپاول و تاراج رفت.
نتیجه استمرار تاکنونی این وضعیت، برای توده های زحمتکش مردم ایران جز کشتار و مرگ، جز فقر و ویرانی، جز آوارگی و بی خانمانی چیز دیگری نبوده است. نتیجه تداوم چنین حاکمیتی فاسد همانا این بوده است که با وقوع هر حادثه طبیعی، با وقوع هر سیل و توفان و زلزله ای، هزاران کیلومتر جاده ویران، پل ها شکسته، خانه ها آوار، مردمی به زیر آوار مانده، کشته شدگانی بی شمار، انبوهی بی خانمان، انبوهی سرشکسته و موجی از هستی باختگان در گوشه و کنار کشور برجای مانده اند. هستی باختگانی که روز از پی روز در سکوت و بی توجهی دولت جمهوری اسلامی به دست فراموشی سپرده شده اند. نمونه اش زلزله سال ۸۲ بم است، که با گذشت این همه سال هنوز زخم های زلزله زدگان آن دیار التیام نیافته است. نمونه اش زلزله سال ۹۱ ورزقان در آذربایجان شرقی است، که بخش اعظم وعده های دولت جمهوری اسلامی در هوا مانده است. نمونه اش زلزله کرمانشاه و سر پل ذهاب در سال ۹۶ است، که با گذشت دو سال، زلزله زدگان بی خانمان آن دیار هنوز در کانکس ها زندگی می کنند.
در این میان اما بارش شدید باران های فروردین ماه ۹۸ و پیامد آن جاری شدن سیل و سیلاب در اغلب استان های کشور شرایط دیگر گونه ای را برای مردم سیل زده ایجاد کرده است. شرایطی که قابل مقایسه با آنچه تاکنون مردم مناطق زلزله زده با آن مواجه بوده اند، نیست. شدت سیل، دامنه گستردگی آن در ۲۵ استان کشور، میزان تلفات جانی و شدت ویرانی برجای مانده از این فاجعه دردناک، بویژه در استان های گلستان، خوزستان، مازندران و لرستان به قدری بالا و غیر قابل تصور بوده است که هرگونه سکوت و بی خبری از وضعیت روزانه سیل زدگان به معنای پاشیدن غبار فراموشی بر چهره درهم شکسته آنان و به طریق اولی جفای بزرگی در حق مردم هستی باخته آن دیاران است.
آنچه وضعیت سیل زدگان اخیر را با زلزله زدگان بم، ورزقان، تبریز، کرمانشاه و سرپل ذهاب متفاوت کرده است، همین وسعت گستردگی مناطق سیل زده و نیز شدت تلفات و میزان خسارات وارده بر این مناطق است. تا جایی که به گفته مدیرکل روابط عمومی سازمان مدیریت بحران، حدود ۱۰ میلیون نفر به طور مستقیم و غیر مستقیم با تبعات سیل اخیر درگیر هستند. ایلنا، خبرگزاری رسمی جمهوری اسلامی در یک رقم از نیاز به بازسازی کامل ۴۰ هزار واحد مسکونی شهری و روستایی و تعمیر ۴۱ هزار واحد مسکونی دیگر خبر داده است. رئیس پزشکی قانونی شمار کشته شدگان را بیش از ۷۶ نفر اعلام کرده و یک مقام وزارت جهاد کشاورزی از وارد شدن خسارت به بیش از یک میلیون هکتار زمین کشاورزی و باغ خبرداده است. این ها جدای از خساراتی است که بر هزاران کیلومتر جاده وارد و پل هایی که ویران شده اند. سیاست دولت اما بر این است که آمار دقیقی از میزان کل خسارات وارده بر مناطق سیل زده اعلام نکند، تا کتمانی بر عمق فاجعه و سرپوشی بر بی کفایتی جمهوری اسلامی گذاشته شود. با این همه و به رغم اطلاعات قطره چکانی دولت در ارائه برآورد خسارات سیل، بر اساس آمارهای منتشره فقط خسارت وارده بر کشاورزان و تولیدکنندگان، ۷ هزار میلیار تومان تاکنون اعلام شده است. آمارهای غیر رسمی، میزان کل خسارات وارده بر مناطق سیل زده را تا ۳۰ هزار میلیارد تومان برآورد کرده اند.
اعلام همین نصف و نیمه آمارها و ارقام خسارات وارده بر مناطق سیل زده فقط نشانگر یک چیز است و آن هم بیان شرایط بسیار دردناک، رنج آور و تاسف بار میلیون ها تن از مردم سیل زده است. مردمی که بعد از سپری شدن آن روزهای التهاب آور وقوع سیل و امدادرسانی های مردمی، اینروزها در محاق فراموشی و بی خبری قرار گرفتهاند.
این روزها دیگر کسی از کودکانی که در معرض انواع بیماری های ویروسی قرار دارند، حرفی نمی زند، در شبکه های اجتماعی تصویر یا گزارشی از مادرانی که در جستجوی غذا و آب آشامیدنی برای کودکان خود به هر سو پرسه می زنند، دیده نمی شود. دیگر گزارشی از وضعیت فلاکت بار هستی باختگان سیل و چهره های پژمرده زنان و مردانی که در پی بی توجهی دولت به امور آنان قامت شکسته اند، در جایی بازتاب داده نمی شود. انگار با فروکش کردن سیل، درد و آلام مردمان سیل زده هم فرو نشسته است.
اینکه روزنامه ها و رسانه های دولتی بعد از فروکش کردن سیل تماما خفقان گرفته اند، امر غریبی نیست. رسانه های حکومتی در همان زمانی هم که ده ها هزارنفر از توده های مناطق سیل زده اسیر امواج سیلاب بودند، خانه هایشان به تاراج سیل می رفت، پیکرشان در میانه امواج خروشان سیل به هر سو پرت می شد و کودکان آن دیار با چشم های از حدقه درآمده شاهد به زیر آب رفتن خانه هایشان بودند، تمام هم و غم شان این بود که رفتار نمایشی مسئولان حکومتی و فرماندهان سپاه را بازتاب دهند. رسانه های حکومتی به جای همدردی با سیل زدگان، سخنان سخیف حسن روحانی و دیگر نمایندگان حکومت “الله” را تکرار می کردند که چشم در چشم زخم خوردگان سیل، برای آنان از “برکات” و “نعمات الهی” سیل سخن می گفتند.
پوشیده نیست که دولت جمهوری اسلامی و تمامی مسئولان دزد و غارتگر این نظام فاسد و تبهکار، نفعشان در این است که وضعیت نابسامان سیل زدگان به محاق و فراموشی سپرده شود. هیات حاکمه ایران با سکوت و بی خبر نگه داشته جامعه از وضعیت وخامت بار مناطق سیل زده و پاشیدن غبار فراموشی بر آلام و دردهای آنان به عمد تلاش دارد تا از احساس همدردی توده های مردم ایران نسبت به سیل زدگان حساسیت زدایی کند. تا بدینوسیله مطالبات بر حق ده ها هزار مردمی که در جریان سیل خانه، شغل، زندگی و سرمایه های خود را از دست داده اند، به محاق فراموشی برده شود. اعمال همان سیاست عدم پاسخگویی و عدم بازسازی خانه ها که تاکنون بر زلزله زدگان مناطق مختلف تحمیل شده است. در این میان اما شبکه های مجازی، رسانه ها غیر دولتی، فعالان سیاسی، اجتماعی و همه گروه هایی که در روزهای وقوع سیل شبانه روز در کنار سیل زدگان بودند و هر لحظه وضعیت اسفبار آنان را گزارش می کردند، اکنون به کجا رفته اند؟ آنهم در این روزهایی که مردم سیل زده کشورمان بیش از هر زمان دیگری نیاز به همدردی و اطلاع رسانی دارند. سیل زدگانی که لازم است با خبر رسانی مداوم از وضعیت دردناکی که در آن بسر می برند، یاری رسان آنان برای پیگیری مطالبات شان باشیم. مردمی که نیازمندند تا با تصویر سازی هر روزه از رنج و آلامی که بدان گرفتار شده اند، نگذاریم غبار فراموشی بر آنان بنشیند.
ظاهرا سیل فرو نشسته و مردم سیل زده آرام آرام به شهرها و آبادی های خود باز می گردند. دولت جمهوری اسلامی نیز همانند کبک سرش را در زیر برف کرده است تا با گذشت زمان آب ها از آسیاب بیفتد و بدین وسیله از پاسخگویی به مطالبات مردمان هستی باخته مناطق سیل زده شانه خالی کند. نباید به حاکمان فاسد جمهوری اسلامی اجازه داد تا سیاست سکوت و بی خبری را بر مناطق سیل زده جاری سازند. درست در چنین شرایطی است که می بایست به یاری سیل زدگان شتافت. به محاق رفتن سیل زدگان، آنهم در وضعیتی که کماکان با کوهی از رنج و تبعات ویرانگر سیل مواجه هستند، یک جفای نابخشودنی بر آنان است. با فراموش کردن سیل زدگان بیش از این بر آنان جفا نکنیم.
نظرات شما