خشونت دولتی علیه زنان در جامعه

در آستانه ٢٥ نوامبر، روز جهانی مقابله با خشونت علیه زنان قرار داریم. درست در چنین مقطع زمانی و درست در زمانی که تلاش همه جانبه و پیکار جهانی مقابله با خشونت علیه زنان، عرصه های وسیعتری را فرا گرفته است، در وضعیت زنان ایران، نه تنها کمترین بهبودی حاصل نشده است، بلکه به دلیل ماهیت فوق ارتجاعی و قرون وسطایی رژیم حاکم بر ایران همچنان با تعرض و اعمال خشونت بیشتری روبرو هستند. زنان ایران علاوه بر بی حقوقی محضی که جمهوری اسلامی طی بیش از سه دهه بر آنان تحمیل کرده است، علاوه بر سلب ابتدائی ترین حقوق انسانی و آزادی های فردی و اجتماعی شان، همواره با تهاجم، سرکوب و زندان و اعدام نیز مواجه بوده اند.

سرکوب های عمومی، تعرض خیابانی، دستگیری، شکنجه و زندان از جمله ابزارهای اعمال خشونت های دولتی هستند که جمهوری اسلامی علاوه بر تحمیل، ترویج و گسترش آن در همه ابعاد جامعه، از طریق این اعمال قهر و خشونت، زنان را با شدت بیشتری مورد تعرض قرار داده است.

تعرض به حقوق اولیه زنان در کل جامعه، اخبار مربوط به زندان های ایران، اعمال فشار بر زندانیان زن و تعرضات همه جانبه علیه زنان زندانی، طی روزها و هفته های اخیر از جمله مستندات گسترش بیشتر اعمال خشونت دولتی علیه زنان کشور است. زنانی که برای مقابله با تعرضات همه جانبه جمهوری اسلامی و تامین حقوق پایمال شده شان، از یک سو در خیابان ها و اماکن عمومی با یورش گله های بسیج و حزب الهی مواجه هستند و از سوی دیگر، توسط نیروهای سرکوبگر و امنیتی رژیم بازداشت و راهی زندان و بند می شوند.

اعمال خشونت دولتی علیه زنان، نه تنها در بی حقوق اجتماعی آنان در جامعه، در سرکوب های خیابانی، دستگیری و بازداشت آنان خلاصه نمی شود بلکه، در زندان های جمهوری اسلامی نیز شکنجه، اعمال خشونت و آزار جنسی از جمله ابزارهایی هستند که توسط ماموران دولتی بر آنان اعمال می گردد.

در بیرون از زندان، فشار و اعمال قهر و خشونت علیه زنان علی العموم و به طور اخص علیه زنان فعال در عرصه سیاسی، اجتماعی، مادران خاوران و مادران پارک لاله هر روز بیشتر و بیشتر می شود و در زندان نیز اعمال خشونت بر زنان زندانی ابعاد وسیعتری به خود گرفته است. و این همه، ناشی از ترس حاکمان دینی نسبت به خیزش عمومی زنان کشور است. زنانی که شدت سرکوب و عدم برخورداری از ابتدائی ترین آزادی های فردی و اجتماعی، عرصه را آنچنان بر آنان تنگ کرده است که دیگر ادامه و تحمل وضعیت موجود، برای شان دشوار و نا ممکن شده است.

قطع ملاقات و فشار روز افزون بر نسرین ستوده این وکیل مبارز دادگستری، که صرفا به جرم پذیرش وکالت زندانیان سیاسی، دفاع از حقوق کودک و دفاع از حقوق مسلم زنان ایران دستگیر و به جرم “اقدام علیه امنیت ملی” و  “تظاهر به بد حجابی” به ۱۱ سال حبس تعزیری، ٢٠ سال محرومیت از وکالت و٢٠ سال ممنوعیت خروج از کشور محکوم شده است، آزار جنسی زندانیان زن در زندان اوین به بهانه تفتیش و بازرسی بند زنان که به واکنش اعتراضی و اعتصاب غذای ٩ تن از زندانیان زن منجر گردید، از جمله نمونه هایی از گسترش فشار و اعمال خشونت دولتی علیه زنان در زندان های ایران است. فشارهایی که به صورت سیستماتیک در سطح جامعه و نیز در زندان های کشور بر زنان مبارز اعمال می گردد.

اگرچه در حاکمیت جمهوری اسلامی اعمال سرکوب و خشونت دولتی علیه زنان به امری روزمره تبدیل شده است، اگرچه رژیم دینی حاکم بر ایران، به لحاظ اعمال خشونت و سلب آزادی و حقوق دمکراتیک زنان جامعه در صدر کشورهای جهان قرار دارد، اما اعمال خشونت دولتی علیه زنان یک پدیده جهانی است و کم و بیش از طرف اغلب دولت‌های ارتجاعی علیه زنان اعمال گردیده و می گردد.

خشونت علیه زنان، که بر بستر نابرابری زن و مرد و قوانین تبعیض آمیز مدام باز تولید می شود، تاریخی به درازای عمر جامعه طبقاتی داشته و دارد. هرچه خصلت طبقاتی جامعه برجسته تر شد، خشونت علیه زنان نیز بیشتر تشدید گردید و شکل قانونمند به خود گرفت. در تمام ادوار زندگی اجتماعی انسان، به جز در دوره ی معینی از جوامع اولیه، که زنان نقش اصلی و راهبردی را در تامین معاش خانواده، قبیله و جامعه داشتند، زنان همواره با اعمال خشونت از طرف مردان و به طور اخص با سطح گسترده ای از خشونت دولتی مواجه بوده اند.

قتل خواهران میرابال (پاتریا، مینروا و ماریا ترزا) که در ٢٥ نوامبر ١٩٦٠ توسط عاملان رافائل تورخیلو، دیکتاتور جمهوری دومینیکن به قتل رسیدند ، فقط یک نمونه بارز از اعمال خشونت دولتی علیه زنان بود. قتل خواهران میرابال در ٢٥ نوامبر موجی از اعتراضات زنان آمریکای لاتین را برانگیخت. با وقوع این جنایت، زنان آمریکای لاتین، مبارزات خود را در ابعاد وسیعتری سازماندهی کردند. فعالین جنبش زنان در جمهوری دومینیکن و کشورهای حوزه دریای  کارائیب از سال ١٩٨١ به صورت سازمان یافته با برگزاری مراسم و بزرگداشت یاد خواهران میرابال، کوشش کردند تا روز ٢٥ نوامبر را به روز مبارزه با خشونت علیه زنان مبدل سازند.

مبارزات پیگیر و سازمان یافته زنان آمریکای لاتین، پس از دو دهه به ثمر نشست و سرانجام مجمع عمومی سازمان ملل، در هفدهم دسامبر ١٩٩٩، ٢٥ نوامبر را به عنوان “روز جهانی حذف خشونت علیه زنان” تصویب کرد.

خواهران میرابال، در مسیر رفتن به ملاقات همسران زندانی شان، در یک صحنه سازی تصادف توسط عمال دیکتاتور جمهوری دومینیکن کشته شدند، اما، زنان مبارز ایران در مقابله با بی حقوقی محض، در مقابله با سلب تمام آزادی های فردی، اجتماعی و سیاسی شان، به جوخه‌های اعدام سپرده شده، در خیابان‌‌ها به قتل رسیده‌‌اند  و در زندان های جمهوری اسلامی به بند کشیده شده اند. زنان ایران نه تنها محکوم به زندان و بند هستند بلکه، با شدیدترین فشارها و اعمال خشونت دولتی نیز روبرو هستند.

اگر خاطره خواهران میرابال و پیکار مستمرشان جهت احقاق آزادی و کسب حقوق مدنی و دموکراتیک توده ها، آنان را به سمبل احترام و الهام زنان و مردان جهان و نمونه های بارز مقاومت علیه تعصب و خودکامگی مبدل ساخت، زنان مبارز ایران در مقاومت، ایستادگی و مقابله با یکی از هارترین نظام های سرکوبگر جهان، چه در جامعه و چه در زندان های جمهوری اسلامی اینک خود به سمبل مبارزه و الگویی برای دیگران تبدیل شده اند.

زنان ایران بیش از سه دهه است که زیر چرخ دنده های ماشین سرکوب، شکنجه، تجاوز و خشونت بی حد و حصر نظام جمهوری اسلامی له شده اند. زنان ایران ٣٤ است که از ابتدایی ترین حقوق انسانی و دمکراتیک شان حتا برخورداری از حق انتخاب پوشش محروم هستند. تبعیض، ستم، نابرابری، بی عدالتی و خشونتی که توسط جمهوری اسلامی طی بیش از سه دهه بر زنان ایران اعمال شده است، قابل مقایسه با اقدامات سرکوبگرانه هیچ یک از دیگر نظام های ارتجاعی نیست.

به رغم اینکه ماهیت وجودی و نام گذاری ٢٥ نوامبر به عنوان “روز جهانی مبارزه با خشونت علیه زنان”، ریشه در خشونت های دولتی دارد، اما اعمال خشونت دولتی علیه زنان ایران و تسری و قانونمند شدن آن در همه ابعاد جامعه، خشونت علیه زنان را در خانه، محله، خیابان و هر کوی و برزن به امری مرسوم و متداول تبدل کرده است.

جمهوری اسلامی ایران با سرکوب و انقیاد، با سلب تمام آزادی های فردی و اجتماعی، با اعدام محکومین به مرگ در ملاء عام، گسترش بیکاری و تحمیل فقر بر کارگران و زحمتکشان، گسترش اعتیاد، تن‌فروشی و تحمیل ده ها معضل اجتماعی دیگر بر توده های مردم ایران، عملا  هرج و مرج، ناامنی و خشونت را در کل جامعه نهادینه کرده است. و طبیعتا زنان کشور بیش از همه قربانی این نا امنی و خشونت نهادینه شده در جامعه هستند.

تجاوز به زنان، آدم ربایی، قتل های فجیع در ملاء عام، اذیت و آزار کودکان، درگیری های خونین در صف‌های پمپ بنرین ، قمه کشی های خیابانی، اسید پاشی و ده ها مورد دیگر که روزانه در گوشه  کنار ایران اتفاق می افتد، همه نشانه هایی از عدم امنیت و نهادینه شدن خشونت در کل جامعه است. خشونتی که بر بستر اعمال خشونت دولتی و عملکرد قرون وسطایی جمهوری اسلامی هم اکنون تمام ابعاد جامعه را فرا گرفته است.

جمهوری اسلامی ایران، یک نظام سرمایه داری با روبنای سیاسی متکی بر قوانین دین و شریعت است. این رژیم، مروج تبعیض و نابرابری علیه زنان است. جمهوری اسلامی مروج خشونت در همه ابعاد جامعه و به طریق اولی، مروج خشونت علیه زنان است.

با بقاء و استمرار این رژیم، نه تنها ستم، نابرابری، تبعیض و خشونتی که بر توده های مردم و به طور اخص بر زنان ایران روا داشته شده است کاهش نمی یابد، بلکه این نابرابری، تبعیض و اعمال خشونت دولتی مدام شدت نیز می یابد. حهت پایان دادن به این همه نابرابری، خشونت  و سرکوب و مقابله با وضعیت اسفبار حاکم بر جامعه، هیچ راهی جز تشدید مبارزه، جهت سرنگونی انقلابی جمهوری اسلامی باقی نمانده است. نابودی نظم موجود  و برقراری حکومت شورائی کارگران و زحمتکشان، یگانه راه پایان دادن به اعمال خشونت دولتی و پایان دادن به هرگونه ستم، نابرابری و تبعیض بر پایه جنسیت است.

متن کامل نشریه کار شماره ۶۳۳ در فرمت پی دی اف

POST A COMMENT.