براساس فراخوان “شورای هماهنگی تشکلهای صنفی فرهنگیان ایران”، روز پنجشنبه ۱۲ اردیبهشت، “روز معلم” تجمعاتی در برابر ادارات کل آموزش و پرورش (در مراکز استانها) و ادارات آموزش و پرورش شهرستانها از سوی معلمان برگزار میشود.
شورای هماهنگی در اطلاعیه خود از تمامی شاغلان و بازنشستگان آموزش و پرورش خواست تا جهت پیگیری خواستهای بر حق معلمان و در ادامه اعتراضات قبلی در این تجمعات اعتراضی شرکت کنند. فراخوان تجمعی که تاکنون با اعلام حمایتهای متعددی از سوی گروههای بازنشستگان، کارگران و فعالین کارگری همراه شده است.
۱۲ اردیبهشت “روز معلم” یادآور کشته شدن معلم جانفشان ابوالحسن خانعلی در تجمع اعتراضی معلمان در میدان بهارستان در ۱۲ اردیبهشت ۱۳۴۰ است. یک روز پس از این جنایتِ رژیم شاهنشاهی، بزرگترین تظاهرات ضد سلطنتی بعد از کودتای سال ۳۲ با حضور معلمان و دیگر گروههای اجتماعی در مراسم به خاکسپاری ابوالحسن خانعلی برگزار شد. چند روز بعد معلمان با اعلام ۱۲ اردیبهشت بهعنوان روز معلم، این روز را در تقویم مبارزاتی کارگران و زحمتکشان ایران به عنوان “روز معلم” به ثبت رساندند. روزی که معلمان برای دستیابی به خواستهای برحق خود به پا خاسته و در راه رسیدن به آن جانفشانی کردند.
از آن روز تا امروز که بیش از نیم قرن میگذرد، هیچکدام از دولتهای سرمایهداری ایران به خواستهای معلمان پاسخی نداده که نتیجه آن تداوم مبارزات معلمان در طول اینسالهاست.
واقعیت تلختر اما این است که در طول بیش از نیم قرن، هم وضعیت معیشتی معلمان بدتر شده است و هم وضعیت آموزشی کشور. بر بستر این واقعیت است که در سالگذشته پیشروترین بخشهای معلمان ۳ اعتصاب پرشکوه سراسری را سازمان دادند، به گونهای که حتا در برخی از شهرها بخش بزرگی از معلمان به اعتصاب پیوسته و اغلب مدارس در این شهرها (هر چند انگشتشمار) عملا تعطیل شدند. جدا از اعتصابات سراسری، معلمان بارها در طول سال دست به تجمعات اعتراضی زدند. در اصفهان تجمع پرشکوه معلمان با حضور بسیار پر رنگ معلمان زن با حمله وحشیانه ماموران سرکوبگر رژیم به صفوف معلمان دردمند و زحمتکش همراه شد که به سوی معلمان حتا گاز اشکآور پرتاب کردند.
بهرغم اعتراضات متعدد معلمان در سالهای اخیر، دولت سرمایهداری حاکم نه تنها به خواستهای برحق معلمان که علاوه بر خواستهای معیشتی معلمان، خواستهای میلیونها کودک و والدین آنها را نیز در برمیگیرد، پاسخی نداده است، بلکه همانطور که در بالا آمد، در عمل با ایجاد جو خفقان و حمله وحشیانه به تجمعات اعتراضی معلمان و بازداشت و به زندان انداختن معلمان، سعی در خاموش ساختن صدای اعتراض معلمان داشته است، تلاش سرکوبگرانه و وحشیانهای که هرگز نتوانست صدای معلمان زحمتکش کشور را خاموش سازد.
برای نمونه پس از حمله وحشیانه به تجمع سال گذشته معلمان در تاریخ ۲۰ اردیبهشت در برابر سازمان برنامه و بودجه و به زندان انداختن محمد حبیبی از سازماندهندگان اعتراضات معلمان، معلمان نه تنها عقب ننشستند، بلکه اعتصابات و اعتراضاتی باشکوهتر در طول یکسال اخیر برگزار کردند.
واقعیت این است که این اعتراضات خاموش شدنی نیست و علت آن نیز بیش از هر چیز به دلیل بستر عینی این اعتراضات است، واقعیاتی که معلمان را برای تغییر وضعیت موجود به تلاش برانگیخته است. نگاهی به وضعیت معیشتی معلمان و آموزش کشور این واقعیت را اثبات میکند. واقعیاتی که به ما میگویند باید تغییراتی اساسی در نظم موجود صورت گیرد. واقعیاتی که در بیانیه “شورای هماهنگی تشکلهای صنفی فرهنگیان ایران” نیز که به مناسبت این روز و در بیان علل و خواستهای تجمع اعتراضی ۱۲ اردیبهشت آمده، کاملا هویدا است.
بیانیه شورای هماهنگی با اشاره به تورم کمر شکن و گرانیها که معلمان و اکثریت بسیار بزرگ دانشآموزان را که از خانوادههای کارگری و زحمتکش جامعه هستند، به فقر کشانده است، دیگر خواستهای معلمان از جمله پایان دادن به خصوصیسازی مدارس، بهینهسازی آموزش در مدارس، حق تشکلیابی مستقل، بیمه کارآمد، دفاع از حقوق معلمان بخش خصوصی، آزاد و خرید خدمت و اجرای مصوبه نظام پرداخت هماهنگ حقوق را مطرح کرده است.
بهطور کلی میتوان خواستهای معلمان را به سه دسته تقسیم کرد.
اولین دسته حق تشکلیابی و حق اعتصاب و اعتراض است که آزادی معلمان زندانی نیز دراین دسته میگنجد. جمهوری اسلامی در طول این سالها هرگز پاسخی به این خواست برحق معلمان نداده است و سال ۹۷ نیز یک نمونه آشکار از تداوم این سیاستها در نظام جمهوری اسلامی است. ایجاد مانع و محدودیت در برابر فعالیت تشکلهای صنفی فرهنگیان، دستگیری و زندانی کردن معلمان همچون محمد حبیبی به جرم فعالیت در راستای خواستهای برحق معلمان و سازماندهی اعتراضات معلمان همگی نمونههای آشکاری هستند که نشان میدهد مبارزات معلمان نه تنها منجر به تغییری در این سیاست جمهوری اسلامی نشده، بلکه حتا جمهوری اسلامی وقیحانهتر از گذشته به سرکوب معلمان پرداخته است.
وضعیت معیشتی معلمان نیز مانند دیگر زحمتکشان جامعه سال از پی سال بدتر میشود. سال ۹۷ بهرغم تمام اعتراضات معلمان برای دریافت حقوقی بالاتر از خط فقر، نه تنها این خواست بر حق معلمان از سوی رژیم بیپاسخ گذاشته شد، بلکه با افزایش ۱۸ درصدی حقوق سال ۹۸ نسبت به سال ۹۷ آنهم در حالی که نرخ تورم چند برابر این رقم بود، معلمان را به فقری بیشتر و حتا گرسنگی محکوم کرد. افزایش ۱۸ درصدی حقوق معلمان ثابت کرد که دولت سرمایهداری ایران تا چه حد نسبت به وضعیت معیشتی معلمان بیتفاوت است و بنابراین نباید انتظاری از حکومت برای بهبود وضعیت معیشتی معلمان داشت.
گسترش خصوصی سازی در آموزش و تبدیل مدارس به دکانی برای کسب سود توسط سرمایهداران یکی دیگر از سیاستهای جمهوری اسلامی است که برخلاف خواستهای معلمان برای بهبود وضعیت آموزشی و رایگان شدن واقعی آموزش، در این سالها رونق زیادی یافته و منجر به محروم شدن گروه بزرگی از کودکان کارگران و دیگر ستمدیدگان جامعه بویژه در مناطق محروم و حاشیه شهرها شده است.
براساس آمار منتشره از سوی بانک جهانی که البته استخراج شده از آمارهای دولت جمهوری اسلامی است، ۱۵ درصد از دانشآموزان دوره متوسطه کشور در مدارس غیردولتی درس میخوانند. در آذربایجان شرقی بیش از ۴ هزار مدرسه از حدود ۹ هزار مدرسه غیر دولتی هستند. براساس آمار بانک جهانی خصوصیسازی مدارس در ایران با سرعتی بالا در حال انجام است.
سرعت خصوصی سازی آموزش و درست برخلاف خواستهای معلمان در بودجه سال ۹۸ افزایش شدیدی یافته است. براساس این بودجه، دولت از ابتدای سال تحصیلی ۹۸ – ۹۹ سالانه ۱۰ درصد از دانشآموزان تحت پوشش وزارت آموزش و پرورش (مدارس دولتی) را به صورت خرید خدمات از بخش غیردولتی در خواهد آورد. به گفتهی حاجی بابایی نماینده مجلس “اگر سالانه ۱۰ درصد دانشآموزان تحت پوشش طرح خرید خدمات آموزشی از بخش خصوصی قرار بگیرند، در طول ۹ سال باید کل آموزش و پرورش را به بخش خصوصی بدهیم”.
نتیجه این طرح که در بودجه سال ۹۸ به این شکل مصوب شده است چیزی جز فاجعه نخواهد بود. اول اینکه کیفیت آموزش در این مدارس به شدت پایین خواهد آمد. دومین مساله که براساس تجارب سالهای گذشته است، استفاده از معلمان به اصطلاح خرید خدمت با حقوق ۵۰۰ تا ۷۰۰ هزار تومان است. این مساله در صحبتهای روحانی در جریان ارائه لایحه بودجه نیز کاملا مشخص بود. آنجا که وی گفت “دولت برای هر دانشآموز چهار میلیون تومان هزینه میکند، در حالی که اگر دولت این خدمت را از مردم (بخوان پیمانکار و سرمایهدار) بخرد، مردم خودشان این کار را با حداکثر یک میلیون تومان انجام میدهند”. معنای سخنان روحانی، این نماینده هار و کثیف طبقه سرمایهدار ایران چیزی جز کاهش کیفیت آموزش، پولی کردن مدارس تحت عناوین مختلف و کاهش حقوق معلمان نیست. این نماینده وقیح طبقه سرمایهدار در حالی این سخنان را بر زبان میآورد که سرانه دانشآموزان در ایران بسیار پایینتر از حتا کشورهای منطقه و یکی از پایینترین سرانههای دانشآموزان در کل جهان است. براساس آمار سازمان “همکاریهای اقتصادی و توسعه” میانگین سرانه دانشآموزی در ایران (با توجه به نرخ واقعی دلار) تنها ۲۰۰ دلار است و این رقم برابر است با سرانه دانشآموزان در کشورهای فقیر آفریقا. آن وقت روحانی میخواهد همین مبلغ را هم به یک چهارم (یک میلیون تومان از چهار میلیون تومان کنونی) تبدیل کند. این در حالیست که سرانه دانشاموزی در کشوری مانند ترکیه ۳۵۸۹ دلار است، در آمریکا کشوری که از آن به عنوان بهشت سرمایهداران نام برده میشود سرانه دانشآموزی ۹۳۱۳ دلار است!!! در حالی که در ایران سهم آموزش و پرورش از تولید ناخالص ملی حتا به نیمدرصد هم نمیرسد، در کوبا برای نمونه سهم آموزش از تولید ناخالص ملی ۱۲ درصد است!!!
جالب آنکه دولت حتا همین میزان سرانه دانشآموزی را نیز نمیپردازد. بهگفته رضا مسلمی (از فعالان صنفی معلمان)، اگر یک لامپ بسوزد، مدیر مدرسه پولی برای تعویض آن ندارد!!! از همین رو هم اکنون در مدارس دولتی چیزی به نام “مشارکت” مد شده است که والدین دانشآموزان در عمل مجبور میشوند تا تحت عنوان “مشارکت” اغلب هزینه مدارس به غیر از حقوق معلمان را پرداخت کنند.
نتیجه این سیاست برجسته ترشدن خصلت طبقاتی نظام آموزشی در ایران است. این سیاست واقعی جمهوری اسلامی است که سال به سال گسترش مییابد و درست برخلاف خواست معلمان.
بنابراین نه تنها هیچ ارادهای در جمهوری اسلامی برای پاسخگویی به خواستهای معلمان وجود ندارد، بلکه نتیجه عملی سیاستهای جمهوری اسلامی درست در جهت مخالف خواستهای معلمان است. از همینرو بهطور واقعی تنها یک راه برای معلمان وجود دارد و آن گسترش مبارزه و اتحاد با دیگر زحمتکشان جامعه و در راس همه آنها طبقه کارگر، برای تغییر وضعیت موجود و تحقق شعار کار، نان، آزادی است. این تنها راه واقعی در برابر معلمان، دانشآموزان و والدین آنهاست. به همین منظور ۱۲ اردیبهشت امسال را باید به روزی بزرگ در تاریخ مبارزاتی معلمان و زحمتکشان ایران تبدیل کرد. روزی که معلمان و بازنشستگان در کنار هم آن را رقم خواهند زد. روزی که دیگر متحدان معلمان باید در کنار آنها قرار بگیرند. روزی که باید این سخنان صمد بهرنگی معلم آگاه و نویسنده “ماهی سیاه کوچولو” را آویزه گوش کرد: “همهاش که نباید ترسید، راه که بیافتیم ترسمان میریزد”. راه صمد راه ماست، صمد معلم ماست.
نظرات شما