اول ماه مه، نمایانگر همبستگی طبقه کارگر برای سرنگونی نظم سرمایه‌داری و برپائی سوسیالیسم

پیدایش و توسعه شیوه تولید سرمایه‌داری در بطن جامعه فئودالی در سده‌های چهاردهم و پانزدهم، به تدریج در کشورهای گوناگون اروپایی، یک طبقه اجتماعی به نام طبقه کارگر را پدید آورد. در سده شانزدهم هم‌پای گسترش و تحکیم صنعت مانوفاکتور بر تعداد کارگران افزوده شد. هرچند، به علت محدودیت تعداد مؤسسات بزرگ، هنوز تنها بخش کوچکی از کارگران در مانوفاکتورهای بزرگ مشغول به کار بودند. در این مناسبات تولیدی جدید، با آن که پرولتاریا هنوز توده نامتجانس و نامنسجمی بود، اما جوهر واحد استثمار سرمایه‌داری، کارگران را به طور جمعی در برابر سرمایه‌دار قرار می‌داد.

از آن‌جایی که سرمایه‌داران سود خود را از قِبل تصرف ارزش اضافی‌ای که نیروی کار کارگر در روند تولید می‌آفریند، کسب می‌کنند، در این دوران انباشت اولیه می‌کوشند، از سویی، با هر چه طولانی‌تر کردن ساعات کار حتا تا ۱۸ ساعت در روز، و از سویی دیگر با پرداخت دستمزدهای ناچیز بر حجم ارزش اضافی بیافزایند. هم‌چنین در این دوران که به قول مارکس هنوز تبعیت کار از سرمایه به یک تبعیت واقعی تبدیل نشده بود، در کنار عوامل دیگر، از جمله لشکر بیکاران، فشار و قهر دولتی، ابزار دیگری برای تشدید استثمار بود و در این راه، قوانینی به منظور طولانی کردن روز کار، تثبیت دستمزدهای ناچیز و ممنوعیت اتحاد و تشکل‌های کارگری وضع می‌گردید.

در نتیجه‌ی این استثمار شدید و استفاده از قوه‌ی قهریه و وضعیت اسف‌بار کار و معیشت، همراه با مراحل گوناگون رشد و تکامل پرولتاریا، “مبارزه‌اش با زندگیش آغاز” می‌گردید. (مانیفست حزب کمونیست) مبارزه‌ای که اشکال گوناگون به خود می‌گرفت، از شورش‌های کارگری در اعتراض به کمی دستمزد، ساعات کار طولانی و بیکارسازی تا ماشین‌شکنی. هم‌چنین در جریان این مبارزات بود که کارگران به قدرت سلاح اعتصاب برای تحقق مطالبات خود در مبارزه علیه سرمایه پی بردند. گرچه اعتصابات در دوران مانوفاکتور نیز وجود داشت، اما با تکوین انقلاب صنعتی اعتصابات به سرعت رشد و گسترش یافتند و در مرحله‌ای به شکل عمده مبارزه اقتصادی طبقه کارگر تبدیل شدند. این شیوه مبارزه کارگران را قادر ساخت دستمزدها را در مواردى افزایش و ساعات کار را کاهش دهند.

مبارزات کارگران در مراحل اولیه، غریزی، خودبه‌خودی، محدود، محلی و منفرد بودند، اما به ویژه با انقلاب صنعتی که راه بر رشد غول‌آسای نیروهای مولد همواره گردید و زمینه گذار از مانوفاکتور به صنعت ماشینی فراهم آمد، شکل اجتماعی تولید و نیاز به اتحاد و همبستگی در مبارزه، به رغم قوانین بازدارنده و مجازات‌های سنگین دولتی، نطفه‌های اولین تشکل‌های کارگری نضج گرفتند. در فاصله سده شانزدهم تا اواخر سده هجدهم، کارگران توانستند تشکل‌هایی را ایجاد کنند که در ابتدا مخفی بودند یا به شیوه‌های نظامی سازمان می‌یافتند. هرچند این اتحادها در مراحل اولیه تکامل طبقه کارگر، به علت سطح پایین آگاهی، رقابت و ناهمگونی این اتحادها به سرانجامی نمی‌رسید و اشکال پایدار به خود نمی‌گرفتند.

سده هجدهم و نوزدهم را می‌توان دوران شکل‌گیری تشکل‌های کارگری نامید که از درون آن‌ها اتحادیه‌ها پدید آمدند. اتحادیه‌هایی که در آغاز صنفی، محدود و کوچک بودند، اما به مرور با ارتقای سطح تجربه و آگاهی کارگران با یکدیگر ارتباط برقرار کردند و دست به عمل مشترک علیه سرمایه‌‌داران زدند. پیدایش اتحادیه‌های کارگری در کشورهای مختلف، گام بسیار مهمی در زمینه تشکل کارگران و مبارزه متحد و مشترک آنان علیه سرمایه بود. کارکردهای این اتحادیه‌ها در مجموع دفاع و حمایت از کارگران در برابر سرمایه‌داران، از جمله سازماندهی اقدامات اعتراضی برای افزایش دستمزد و کاهش ساعات کار بود.

این روند نه تنها در اروپا، بلکه در آمریکا نیز طی شد. از سال‌های ۹۰ سده هجدهم اتحادیه‌های جدیدی در آمریکا شکل گرفتند و به رغم قوانین ضد اتحادیه‌ای، کارگران اتحادیه‌های خود را سازمان دادند. از همان آغاز شکل‌گیری و تکوین سرمایه‌داری، کاهش ساعت کار، یکی از عرصه‌های جدال‌ میان کارگران و کارفرمایان بود. در توضیح اهمیت این امر برای کارگران، گزارش رسمی شورای عمومی در نخستین کنگره انترناسیونال اول که توسط مارکس تهیه شده بود، با توضیح این مسئله که محدود ساختن کار روزانه براى حفظ سلامتى و احیاى انرژى جسمانى کارگران، امکان تکامل معنوى، مراوده اجتماعى و عمل اجتماعى و سیاسى ضرورى است، تأکید مى‏کرد که بدون این محدود نمودن کار روزانه، هر گونه تلاش بیشتر براى بهبود و رهایى بى‏ثمر است. لذا گزارش، پیشنهاد “۸ ساعت کار را به مثابه حد قانونى روزانه کار” ارائه مى‏داد و هم‌چنین مى‏افزود که “این حد، به طور کلى توسط کارگران ایالات متحده آمریکا اعلام شده است. رأى کنگره، آن را به پلاتفرم مشترک طبقات کارگر سراسر جهان تبدیل خواهد کرد”.

گزارش به مصوبه کنگره سال ۱۸۸۴ فدراسیون سندیکای صنعتی و تجاری آمریکا برای برپایی جنبشی گسترده و عمومی برای محدود‌ کردن ساعات اجباری کار روزانه اشاره می‌کند. تدارک عملی این جنبش نزدیک به ۱۸ ماه به درازا کشید و بسیاری از سازمان‌ها و تشکل‌های کارگری و سوسیالیستی به همکاری و همگامی با آن جلب شدند. سرانجام، به کارفرمایان اولتیماتوم داده شد که اگر تا اول ماه مه ۱۸۸۶ به این خواسته گردن نگذارند، در این روز با اعتصاب کارگران مواجه خواهند شد. با بی‌اعتنایی کارفرمایان، روز اول ماه مه ۱۸۸۶ چند صد هزار کارگر دست به اعتصاب زدند.

بخشی از کارگران در شهرهای مختلف توانستند خواسته‌ی خود را بر سرمایه‌داران تحمیل کنند، اما در شیکاگو پلیس در جریان این اعتصاب، ۶ تن از کارگران را کشت و ده‌ها تن را زخمی کرد. با وجود این کارگران از مبارزه دست نکشیدند و روز چهارم ماه مه در میدان اصلی شهر (هی‌مارکت) دست به تجمع زدند. در این میان فردی ناشناس بمبی به میان افراد پلیس پرتاب کرد که یک تن را کشت و چند تن دیگر را زخمی کرد. در نتیجه نیروی سرکوب‌گر پلیس شیکاگو که تظاهرکنندگان را محاصره کرده بود به روی کارگران آتش گشود و شمار زیادی از کارگران را زخمی و دستگیر کرد. از میان این رهبران کارگری دستگیرشده، چهار تن به جوخه اعدام سپرده شدند و شماری دیگر به حبس‌های طولانی مدت محکوم شدند.

انترناسیونال دوم در سال ۱۸۸۹، در نخستین اجلاس خود، به منظور ابراز همبستگی با مبارزات کارگران شیکاگو به خاطر ۸ ساعت کار روزانه و تحکیم هر چه بیشتر پیوند اتحاد و همبستگی کارگران سراسر جهان، روز اول ماه مه را روز جهانی کارگر اعلام کرد و تصمیم گرفت که در اول ماه مه ۱۸۹۰، کارگران کشورهای مختلف جهان، هم‌زمان حول مطالبه ۸ ساعت کار روزانه، راهپیمایی و تظاهرات برپا کنند.

اما مطالبه ۸ ساعت کار، تنها علت نام‌گذاری این روز به نام “روز جهانی کارگر” نبود. در انقلابات بورژوایی علیه نظم فئودالی، طبقه کارگر که در مراحل اولیه رشد به سر می‌برد و طبیعتاً تضاد میان بورژوازی و پرولتاریا هنوز انکشاف نیافته بود، به عنوان بخشی از جنبش همگانی تهیدستان شهری نقش مهمی ایفا کرد. اما این طبقه به رغم آن که فاقد آگاهی، تشکل و استقلال طبقاتی بود، خواسته‌های مبهم تساوی‌طلبانه‌ای نیز در سر می‌پروراند. آنان انتظار داشتند در پی انقلاب، با برقراری نظمی نوین از فقر رها گشته و به برابری دست یابند. اما پس از به قدرت رسیدن بورژوازی و سپری گشتن دوران انقلابی، پرولتاریا به عینه به عدم تحقق مطالباتش در چارچوب نظم بورژوایی پی برد.

این واقعیات، همراه با رشد تضاد میان کار و سرمایه و تکوین آگاهی طبقاتی، در نیمه اول سده نوزدهم پرولتاریا را تدریجاً به سوی اقدامات سیاسى مستقل سوق داد. در دهه‌های سى و چهل این سده، جنبش سیاسى مستقل پرولتاریا شکل گرفت. مارکس و انگلس، پیشوایان سوسیالیسم علمی نیز در این دوره است که در مبارزه‌ای نظری و عملی سوسیالیسم علمی را جایگزین آرزوها، طرح‌ها و ایده‌های تخیلی می‌کنند. به این ترتیب، طبقه کارگر به سلاح تئوری طبقاتی خود نیز مجهز می‌گردد. از این‌روست که انگلس می‌نویسد: “تظاهرات اول ماه مه به خاطر هشت ساعت کار روزانه باید ضمنا نمایانگر اراده‌ی طبقه کارگر برای نابودی تمایزات طبقاتی از طریق دگرگونی اجتماعی باشد.” و برای نیل به این هدف بود که مارکس و انگلس در مانیفست حزب کمونیست که در سال ۱۸۴۷ برای اتحادیه کمونیست‌ها تهیه کرده بودند شعار “پرولترهای جهان متحد شوید” را جایگزین شعار قدیمی اتحادیه، یعنی “انسان‌ها همه با هم برابرند” کرد.

باری، اکنون که نزدیک به ۱۲۹ سال از برگزاری اولین “روز جهانی کارگر” می‌گذرد، تاکنون هر ساله کارگران سراسر جهان، روز اول ماه مه را با تظاهرات، راهپیمایی و گردهم‌آیی جشن گرفته و بر عزم استوار خود در مبارزه برای سرنگونی نظم سرمایه‌داری و برپایی نظمی سوسیالیستی پای ‌فشرده‌اند.

طبقه کارگر ایران نیز که جزیی جدائی‌ناپذیر از ارتش بزرگ کارگران جهان است، به‌رغم حاکمیت رژیم‌های دیکتاتوری عریان و استبدادی، همواره کوشیده است در اول ماه مه همبستگی خود را با اردوی بی‌شمار کار جهانی نشان دهد. سی سال پس از تعیین این روز، در سال ۱۳۰۰، اولین گردهمایی روز جهانی کارگر توسط “شورای مرکزی فدراسیون سندیکاهای کارگری” برگزار شد. در سال ۱۳۰۷، سازمان‌های کارگری با برپایی مراسم اول ماه مه، خواستار “آزادی اعتصاب”، “آزادی اجتماعات”، “روزکار هشت ساعته” و “ممنوعیت کار کودکان” شدند. این روند کم و بیش تا سال ۱۳۱۰ ادامه یافت. در این سال با تصویب قانون “مقابله با مرام اشتراکی” توسط حکومت رضا شاه، و تشدید تعقیب و پیگرد فعالان کارگری و حزب کمونیست، برگزاری این روز به طور علنی ناممکن شد و کارگران به برگزاری مخفی این روز روی آوردند. پس از سقوط رضا شاه، در سال ۱۳۲۳، با تأسیس “شورای متحده مرکزی زحمتکشان ایران” مجددا از سال ۱۳۲۴ برگزاری جشن‌های اول ماه مه پی گرفته شدند. در سال ۱۳۲۵ در تهران ۶۰ هزار نفر در راه‌پیمایی روز کارگر شرکت داشتند. در خوزستان کارگران خواهان “۸ ساعت کار”، “افزایش دستمزد”، “بهبود وضعیت مسکن”، “حقوق روزهای جمعه” و “تدوین قانون جامع کار” شدند. در کرمانشاه در همین روز شش کارگر به دست پلیس کشته شدند.

پس از کودتای ۱۳۳۲، در پی برقراری مجدد خفقان و سرکوب و با دستگیری فعالین کارگری و چپ، باز برگزاری مراسم اول ماه مه به محافل خانوادگی و اشکال مخفی بازگشت. این روند تا اول ماه مه، ۵۷ ادامه یافت. در این روز، صدها نفر از کارگران در خیابان‌های تهران به راه‌پیمایی پرداختند تا همبستگی خود را با مبارزات عمومی و سراسری به نمایش بگذارند. پس از پیروزی قیام بهمن ۵۷، در اول ماه مه سال ۵۸ در تظاهرات که باشکوه‌ترین و بزرگ‌ترین گردهمایی کارگران در تاریخ معاصر ایران بود، بیش از نیم میلیون نفر شرکت کردند. گذشته از تهران تقریبا در تمامی شهرهای ایران نیز روز جهانی کارگر با برپایی ده‌ها مراسم و راه‌پیمایی جشن گرفته شد. در سال‌های ۵۹ و ۶۰ نیز در فضای دستاوردهای پس از قیام، مراسم اول ماه مه علنی برگزار شدند. با آغاز تهاجم همه جانبه‌ی حکومت اسلامی در سال ۶٠، بار دیگر برگزاری علنی مراسم اول ماه مه امکان‌ناپذیر گشت. اما، کارگران و فعالان کارگری به برگزاری مراسم‌ها و تجمعاتی هرچند کوچک و محدود و بزرگداشت این روز به شکل مخفیانه ادامه دادند. این وضعیت عمدتا تا دهه هشتاد ادامه یافت. سیاست رژیم در نیمه دوم هفتاد و دهه هشتاد، منع و سرکوب خشن هر گونه مراسم مستقل اول ماه و اجرای یک رشته مراسم فرمایشی توسط خانه کارگر بود. اما در این دهه، با بالا گرفتن روحیه اعتراضی کارگران، به رغم تمام بگیروببندهای کارگران پیشرو و فعالین کارگری، پیش و پس از اول ماه مه، کارگران در برگزاری این روز گام‌های بزرگی به پیش برداشتند. در سه سال نخست دهه ۸۰، کارگران به رغم برگزاری مراسم‌های مستقل اول ماه مه در اشکال متنوع و عمدتاً به صورت مخفی یا نیمه علنی در پارک‌ها، بیرون شهرها یا در سالن‌ها و جمع‌ها و محفل‌های بسته و محدود، کوشیدند این مراسم را در محیط‌های بازتر و در میان جمع‌های پرشمارتری برگزار کنند. از این‌رو، به طور تاکتیکی مراسم رسمی خانه کارگر را به فرصتی برای طرح مطالبات و شعارهای کارگری بدل کردند. این روند تا سال ۸۷ ادامه داشت. در این سال تشکل دولتی خانه کارگر، و زخم‌خورده از مراسم سال پیش که کنترل آن به دست فعالین و تشکل‌های کارگری مستقل افتاده بود، تا آخرین لحظه مکان و زمان دقیق برگزاری مراسم را اعلام نکرد. در نتیجه در این سال مراسمی برگزار نشد. جمع‌بندی این تجربه، به افزایش تحرکات و تلاش‌ها برای برگزاری مراسم مشترک اول ماه مه از سوی تشکل‌ها و فعالین کارگری به شکل مستقل انجامید. در سال ۸۸، آنان با تشکیل کمیته مشترکی به نام “کمیته برگزاری مراسم اول ماه مه” برگزاری مراسمی واحد در پارک لاله تهران را فراخوان دادند. قطعنامه ۱۵ ماده‌ای این تشکل‌ها نیز با مضمونی کاملا رادیکال و ضد سرمایه‌داری و با جهت‌گیری انترناسیونالیستی تنظیم شده بود. روندی که کم و بیش تا سال ۹۲ ادامه یافت.

از دستاوردهای دهه هشتاد، شکل‌گیری تشکل‌ها و کمیته‌های و جمع‌های کارگری از جمله اعلام موجودیت سندیکای کارگران شرکت واحد اتوبوسرانی در سال ۱۳۸۴ و سندیکای کارگران شرکت نیشکر هفت‌تپه در سال ١٣۸۷ است. از دستاوردهای دیگر، برگزاری مراسم اول ماه مه، نزدیکی و هم‌گرایی بیشتر تشکل‌های کارگری در طی این سال‌ها بوده است. در این دهه هم‌چنین شاهد تفوق اندیشه‌های سوسیالیستی بر این جنبش نوپا اما از سویی دیرپای کارگری بودیم. خواندن سرود انترناسیونال در برخی از این مراسم‌ها و بیانیه‌ها و قطعنامه‌هایی که در آن‌ها صادر شد نه تنها حاوی خواست‌های فوری کارگران ایران بود بلکه بر خواست و اراده‌ی آن‌ها بر ضرورت تحولات اجتماعی نیز تاکید می‌ورزیدند. این روند تا سال ۹۲ ادامه داشت. در این سال، اما، دیگر نه خبری از اتحاد عمل‌ها و قطعنامه‌های مشترک بود و نه گلگشتی به وسعت سال‌های پیش. تنها در یک مورد بیانیه مشترکی با امضای سندیکای کارگران نیشکر هفت‌تپه و دو تشکل دیگر انتشار یافت.

مطالبات کارگران در تمامی بیانیه‌ها و قطعنامه‌های این سال‌ها آمیزه‌ای از خواسته‌های سیاسی و اقتصادی بودند. خواسته‌هایی هم‌چون آزادی کارگران زندانی و زندانیان سیاسی، آزادی تشکل، اعتصاب، راهپیمائی، آزادی بیان، لغو قوانین تبعیض‌آمیز و محدودیت اشتغال زنان، پرداخت دستمزد برابر در مقابل کار برابر زن و مرد، برخورداری کارگران مهاجر از حقوق کامل شهروندی، افزایش دستمزد متناسب با نرخ واقعی تورم، پرداخت به موقع دستمزدها، امنیت و تضمین شغلی، منع اخراج‌ها و بازگشت به کار کارگران اخراجی، تأمین بیمه‌های اجتماعی، لغو قراردادهای موقت و سفید امضا و پیمانی، انعقاد قرارداد مستقیم و استخدام رسمی.

با آن که روند برگزاری مراسم اول ماه مه در چند سال اخیر به سطح سال‌های پیش از ۹۲ نرسیده است، اما باید اذعان داشت طی این سال‌ها، کم‌تر روزی بدون یک یا چند اعتصاب بزرگ و کوچک در سراسر ایران سپری شده است. مبارزات طبقه کارگر به ویژه در سال‌های ۹۶ و ۹۷ با اعتلای بی‌سابقه و ویژه‌ای روبرو بود. در این سال‌ها شاهد اعتصابات متعدد چند صد نفره و چند هزار نفره و اعتصاباتی سراسری بوده‌ایم. تنها نگاهی به اعتصابات و راه‌پیمایی‌های شکوهمند کارگران فولاد ملی اهواز و نیشکر هفت‌تپه در سال ۹۷ و دستاوردهای این مبارزات پرشکوه برای کل کارگران و زحمتکشان ایران کافی‌ست تا نه تنها انسجام رشدیابنده و نضج و انکشاف آگاهی طبقه کارگر را به اثبات برساند، بلکه، به رغم تمام کاستی‌های کنونی، “نمایانگر اراده‌ی” این طبقه “برای نابودی تمایزات طبقاتی از طریق دگرگونی اجتماعی” است.

متن کامل نشریه کار شماره ۸۱۸ در فرمت پی دی اف

POST A COMMENT.