وضعیت تحصیل و آموزش و پرورش در جمهوری اسلامی بهغایت وخامتبار است. سیاستهای اقتصادی و فرهنگی تاریکاندیشانی که ۴۰ سال با اعمال دیکتاتوری و استبداد مذهبی، در حین غارت ثروتهای مادی جامعه، یک دم از اشاعه خرافات مذهبی و ضدیت با فرهنگ و آموزش پیشرو و مترقی بازنایستاده و آموزش و پرورش را به قهقرا برده است. ۴۰ سال بعد از استقرارحاکمیت ارتجاع مذهبی، هنوز میلیونها تن از مردم ایران حتا سواد خواندن و نوشتن ندارند. در اثر سیاستهای ارتجاعی رژیم بویژه در زمینه خصوصیسازی آموزش و پرورش صدها هزار تن از واجدین شرایط تحصیل، از مدرسه و آموزش و پرورش بازماندهاند. صدها هزار تن از کودکان هرگز نتوانستهاند وارد مدرسه شوند و صد هزار تن دیگر به اجبار مدرسه را ترک کردهاند و میلیون ها تن دیگرحتا ازحداقل سواد خواندن و نوشتن محروماند.
براساس گزارش مرکز پژوهشهای مجلس که اسفند ۹۷ انتشار یافت، آمار بازماندگان از تحصیل بسیار بیشتر از آماری است که وزارت آموزش و پرورش اعلام کرده است. برپایه این گزارش بیش از یک میلیون و ۷۳۸ هزار نفر از جمعیت “لازمالتعلیم” کشور (گروه سنی ۱۷ – ۶ سال) از تحصیل بازماندهاند. این آمار البته غیر از افراد بدون شناسنامه است. براساس همین گزارش از این تعداد، حدود ۴۰۸ هزار نفر از کودکان ۹ – ۶ سالهاند که از این تعداد نزدیک به ۲۴۱ هزار نفر هیچگاه به مدرسه نرفتهاند و مابقی (۱۶۷ هزار نفر) ترک تحصیل کردهاند. همچنین در گروه سنی ۱۴ – ۱۰ سال، حدود ۲۴۵ هزار نفر بیرون از مدرسه هستند که از این تعداد بیش از ۷۴ هزار نفر تاکنون مدرسه نرفتهاند.
اگرچه آمار واقعی محرومان و بازماندگان از تحصیل، از این هم فراتر است، اما همین ارقام نیز از وضعیت اسفناک آموزش و پرورش پرده برمیدارد و گویای گسترش فقر و محرومیت و نداری در میان میلیونها خانواده است که قادر نیستند فرزندان خود را به مدرسه بفرستند یا اگر فرزندانشان راهی مدرسه میشوند، پس از چند سال درس و مدرسه را به اجبار ترک میکنند و راهی کار و خیابان میشوند تا با دستهای کوچکشان، نانی بدست آرند و کمک خرج والدین خویش باشند.
علل بازماندن از تحصیل کودکان و یا ترک تحصیل آنها به قدری روشن است که حتا مقامات رسمی حکومتی نیز گاه به آن اعتراف میکنند. برای مثال، معاون رفاهی وزارت تعاون، کار و رفاه اجتماعی در این مورد میگوید؛ ۳۷۰۰ کودک به دلیل فقر به مدرسه نرفتند و ۱۷۰۰ کودک فوت شدند.
آمار بازماندگان از تحصیل در حال افزایش است. خصوصیسازی نقش مهمی در این مورد داشته است. با گسترش خصوصیسازی آموزش و پرورش، مدارس پولهای هنگفتی تحت عناوین مختلف، از والدین دانشآموزان میگیرند. در برخی مدارس حتا هزینه آب و برق و گرما یا هزینه تعمیرات ساختمان مدرسه و امثال آن را نیز از والدین میگیرند.
با گسترش فقر و نداری در میان مردم، بسیاری از خانوادهها قادر به پرداخت این هزینهها نیستند و کودکان همین خانوادهها هستند که از تحصیل باز میمانند. فقر اقتصادی عامل درجه اول ازدیاد بازماندگان از تحصیل است و البته فقر فرهنگی و تعصبات نیز میتواند از عوامل دیگر این روند باشد که این هم بیشتر در میان خانوادههای فقیر و محروم میتواند معنی داشته باشد.
ازدواج کودکان برای مثال، موجب ترک تحصیل آنها میشود که این پدیده ازدواج زود هنگام، بیشتر در میان دختران رایج است. رضوان حکیم زاده، معاون امور ابتدایی وزیر آموزش و پرورش میگوید “۵۰ درصد دانشآموزان مقطع متوسطه در استانهای مرزی به دلایل مختلف، از جمله ازدواج زودهنگام ترک تحصیل میکنند”.
اساس مساله اما این است که دولت جمهوری اسلامی نسبت به سرنوشت کودکان و تحصیل آنها بیتفاوت است. معاون رفاهی وزارت تعاون، کار و رفاه اجتماعی در مورد پدیده بازماندگی از تحصیل و راه حل آن میگوید “قرار است کمیته امدادو بهزیستی بررسی کنند که اگر علت فقر باشد، نهادها و موسسات خیریه آنها را تحت پوشش بگیرند”!
به عبارت دیگر، دولت در برابر تحصیل کودکان و آینده آنان و بازماندگان از درس و مدرسه بیوظیفه است، راهکار و وظیفهای اگر هست برعهده سازمانهای خیریه است. رضوان حکیمزاده معاون آموزش ابتدایی آموزش و پرورش نیز تقریبا همین حرف را اما با لحن و کلمات دیگری بیان میکند و میگوید؛ در معاونت آموزش ابتدایی، کمیتهای به نام “کمیته انسداد مبادی بیسوادی” تشکیل شده که در تمام استانها موضوع جذب بازماندگان از تحصیل را پیگیری میکند که آنها را به مدرسه بازگرداند. وی در مورد علت بازماندگی از تحصیل دانشآموزان و راه حل آن میگوید؛ سازمانهای بیرونی (منظور غیر از دولت است مانند سازمانهای خیریه و افراد “خیر”) میتوانند در این زمینه تسهیلگر باشند مخصوصا زمانی که دلیل بازماندگی از تحصیل دانشآموزان بخاطر مشکلات معیشتی و اقتصادی است”!
این است همه توجه و راهکار معاونت آموزش و پرورش نسبت به پدیده بازماندگان از تحصیل! تمام هنر معاونت آموزش ابتدایی به این خلاصه شده است که کمیتهای به نام “کمیته انسداد مبادی بیسوادی” تشکیل دهد تا موضوع جذب بازماندگان از تحصیل را پیگیری کند و اگر علت بازماندگی فقر و مشکلات معیشتی و اقتصادی دانشآموز باشد، سازمانهای خیریه آن مشکل را رفع و رجوع کند تا آنها به مدرسه بازگردند و بدین وسیله “مبادی بیسوادی” توسط کمیته نامبرده “مسدود” شود! بدون آنکه البته یک ریال از جیب دولت هزینه شود!
واقعیت آن است که ارتجاع حاکم قبل از آنکه در فکر کودکان و تحصیل و آینده آنها باشد، در فکر غارت ثروتهای اجتماعی و گستراندن دین و مذهب و تحکیم نهادهای دینی و مذهبی است. دولت اسلامی اگر در اختصاص هزینه برای آموزش و تحصیل کودکان و اختصاص بودجه به آموزش و پرورش بسیار صرفهجویی و امساک میکند، در عوض اما در اختصاص بودجه به دستگاه سرکوب و نهادهای تحمیق معنوی تودهها فوقالعاده دست و دل باز است. برای نمونه، سرانه هر دانشآموز تنها ۲۵ هزار و ۸۰۰ تومان است. تمام بودجهای که به نوسازی، توسعه و تجهیز مدارس اختصاص یافته، حدود یک هزار و ۹۷۴ میلیارد تومان است. حال آنکه مطابق گزارش ایرنا (مورخ ۹/ ۳/ ۹۷) برای بازسازی مدارس فرسوده یا احداث مدارس جدید در مناطق محروم به ۴۰ هزار میلیارد تومان اعتبار نیاز هست. اختصاص بودجه اندک برای نوسازی، توسعه و تجهیز مدارس در حالی است که تنها به سازمان بسیج و نیروی انتظامی حدود ۱۶ هزار میلیارد تومان بودجه اختصاص یافته است. افزون بر این در بودجه سال ۹۸، مرکز خدمات حوزههای علمیه ۱۰۴۲ میلیارد تومان، سازمان تبلیغات اسلامی ۳۴۶ میلیارد تومان، شورای عالی حوزههای علمیه ۳۰۶ میلیارد، سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی ۳۲۰ میلیارد، دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم ۱۵۰ میلیارد، قرارگاه مرکز خاتم الانبیا ۳۳۶ میلیارد تومان بودجه گرفتهاند. بودجه “آستان مقدس امام خمینی” ۳۶ درصد، نماینده ولی فقیه در سپاه ۱۱ درصد، جهاد دانشگاهی ۲۹ درصد و دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم ۱۲درصد افزایش یافته است. دهها موسسه و نهاد مذهبی و انگل مانند “جامعه المصطفی العالمیه”، موسسه نشر آثار خمینی، صندوق مشارکت توسعه فرهنگ قرآنی، شورای هماهنگی تبلیغات اسلامی، ستاد مرکزی راهیان نور، شورای برنامهریزی مدیریت حوزههای علمیه خراسان و دهها نهاد و دکان ریز و درشت دیگر هر ساله صدها میلیارد تومان بودجه میگیرند.
روشن است که تا این دکانهای رنگارنگ و حفرههای عمیق پر نشدنی هست، چیزی نصیب آموزش و پرورش و بهبود نسبی وضعیت آن نخواهد شد وکم و کیف تحصیل وآموزش کودکان و وضعیت ساختمان مدارس و کلاس های درس بدتر نیز خواهد شد.
ایرنا مورخ ۱۲/ ۱۰/ ۹۷ مینویسد: “دولت اعلام کرده است ۳۰ تا ۶۰ درصد مدارس فرسوده هستند. ۳۰ درصد کاملا تخریبی است و ۳۰ درصد هم نیاز به بازسازی دارد”. به گزارش خبرگزاری مهر (سوم اردیبهشت ۹۷) تنها استان محروم سیستان و بلوچستان ۱۱هزار کلاس و ۱۲ هزار و ۶۰۰ معلم کمبود دارد. معضلات آموزش و پرورش یکی دو تا نیست. تراکم تعداد دانشآموز در کلاسهای درس بسیار بالا و بین ۳۵ تا ۴۰ نفر است. ۹۶ هزار کلاس درس نیاز به مقاوم سازی دارند. ۱۷۰۰ کلاس درس در کانکس برگزار میشود. بهرغم آنکه دولت بسیاری از مدارس را به فروش رسانده و به بخش خصوصی واگذار نموده است، اما حتا درآمد حاصل از آن را نیز صرف آموزش و پرورش نکرده و به کسریهای دیگر اختصاص داده است. وضعیت آموزش و پرورش از هر جهت وخیم و اسفناک است.
بیهوده نیست که ۴۰ سال بعد از حاکمیت جمهوری اسلامی هنوز میلیونها تن از مردم ایران از سواد معمولی و خیلی ابتدایی در حد خواندن و نوشتن محروماند. علیرضا رحیمی نماینده مجلس در این مورد میگوید؛ ۱۳ درصد از جمعیت کشور بیسوادند. وی از قول مسئولان سازمان نهضت سوادآموزی اعلام کرد، ۵/ ۹ میلیون نفر بیسواد در سنین مختلف وجود دارد که ۵/ ۳ میلیون نفر آنها بیسواد مطلق به شمار میآیند. اما رئیس سازمان نهضت سوادآموزی در تازهترین آماری که ارائه نموده اعلام کرده است، در کشور ۹ میلیون بیسواد مطلق و ۱۱ میلیون کمسواد وجود دارد.
وضعیت تحصیل و آموزش کودکان و نوجوانان تا بدان حد افتضاح است و به قهقرا رفته است که در حال حاضر، نرخ جمعیت بیسواد در جمهوری اسلامی، حتا از کشورهایی نظیر ازبکستان، تاجیکستان، ترکمنستان، قزاقستان و قرقیزستان هم وخیمتر و بدتر است.
نیازی به گفتن نیست که با ادامه حیات ننگین جمهوری اسلامی، وضعیت آموزش و تحصیل کودکان بازهم بدتر و وخیمتر خواهد شد. سیاستهای ارتجاعی رژیم، گسترش فقر و نداری و بیکاری در میان کارگران و اقشار ضعیف و تهیدست و کمدرآمد جامعه، محرومیت کودکان از مدرسه و تحصیل را بیش از این دامن خواهد زد و پدیده بازماندگی از تحصیل نیز به حیات خود ادامه خواهد داد.هم اکنون نیز با توجه به خرابی های سیل اخیر در چندین استان کشور و نقش تماشاگردولت سرکوبگر جمهوری اسلامی،مشکلات کمبود کلاس و مدرسه و تحصیل کودکان و دانش آموزان به مراتب بیشتر شده است.
برای بهبود وضعیت آموزش و پرورش، برای مقابله جدی با پدیده محرومیت و بازماندگی کودکان از تحصیل و مدرسه، قبل از هر چیز باید رژیم ارتجاعی حاکم را سرنگون کرد و آن را با تمام نهادها و حشو و زوائدش داغان کرد. تنها با سرنگونی نظم موجود، خوردکردن تمام دستگاه دولتی و برقراری یک حکومت شوراییست که میتوان یک نظام آموزشی پیشرو و مترقی را به اجرا گذاشت. حکومتی که در آن آموزش و تحصیل تا پایان دوره متوسطه رایگان و اجباری است و تمام دانشآموزان از غذا و پوشاک و وسائل تحصیل و ایاب و ذهاب به هزینه دولت برخوردار خواهند بود. حکومت شورایی با دگرگونی بنیادی و انقلابی نظام آموزشی موجود و با انجام یک رشته اقدامات فوری، در یک پیکار انقلابی، بیسوادی را برای همیشه ریشهکن خواهد کرد.
نظرات شما