تحولات سوریه و چشم انداز آن

تحولات سوریه که از ماه مارس ۲٠۱۱ با یک رشته اعتراضات و تظاهرات توده ای علیه رژیم دیکتاتوی حاکم بر این کشور خاورمیانه آغاز شد، اکنون به جنگ داخلی انجامیده‌ است که در یک سوی آن نیروهای مسلح وفادار به رژیم اسد و در سوی دیگر آن گروه‌های مسلح مخالف قرار گرفته‌اند. رژیم اسد در آستانه فرو پاشی قرارگرفته است، نه فقط از آن رو که نیروهای مسلح مخالف حتا توانستند، برخی از شهرهای بزرگ نظیر حلب را به تصرف خود درآورند، بلکه فروپاشی درونی رژیم نیز سرعت گرفته است. پیوستن واحدهائی از نیروهای مسلح و سران و مقامات سیاسی دولتی و از جمله نخست وزیر این کشور به مخالفان، این فروپاشی درونی را به وضوح نشان می‌دهد.

اما در حالی که لحظه سرنگونی رژیم ارتجاعی و سرکوبگر سوریه نزدیک‌تر می‌شود، به رغم این که اکثریت بزرگ توده‌های مردم سوریه مخالف رژیم حاکم اند و آنها قیام علیه این رژیم را با شعار نان و آزادی آغاز کردند، اما از آنجائی که فاقد تشکل و رهبری انقلابی بودند، گروه‌های بورژوائی و اسلام گرا که از حمایت رژیم های ارتجاعی منطقه و قدرت‌های امپریالیست برخوردار می‌باشند، ابتکار عمل را به دست گرفتند. اغلب این گروه های مسلح که اصلی ترینشان نیز خود را “ارتش آزاد سوریه” می نامد وابسته به رژیم‌های مرتجعی همچون عربستان سعودی و قطر هستند که برای منافع اقتصادی و سیاسی خود و از موضعی واپسگرایانه خواهان سرنگونی رژیم بشار اسد هستند. این کشورها همچنین به طور غیرمستقیم سیاست های امپریالیستی را به مرحله ی عمل درمی آورند. فرانسه که از روز یازدهم مرداد ۱۳۹١ ریاست شورای امنیت سازمان ملل متحد را بر عهده گرفت یکی از فعال ترین کشورهای امپریالیستی غربی در تحولات سوریه است. لوران فابیوس، وزیر امور خارجه ی این کشور در مصاحبه ای که روز نهم مرداد با رادیو إر. تِ. إل. داشت، در پاسخ به پرسشی مبنی بر ارسال سلاح به اپوزیسیون سوریه گفت:“بر اساس اطلاعاتی که ما داریم سلاح هایی از سوی قطر و عربستان سعودی و شاید برخی دیگر به اپوزیسیون سوریه داده می شود و دیگر لازم نیست ما هم به آن ها سلاح بدهیم.” با این حال او از این که بین سلاح های اپوزیسیون و دولتی “تعادل” وجود ندارد ابراز تأسف کرد. برخی از نیروهای مسلح ضدرژیم بشار اسد اخیراً خواستار دریافت سلاح های سنگین شده اند. اما کشورهای غربی که تجربه ی دادن سلاح هایی از قبیل موشک های استینگر را به طالبان در افغانستان دارند که سپس علیه خودشان استفاده شد، فعلاً از ارسال چنین تجهیزاتی به مخالفان سوری اجتناب می کنند.

هیثم مناع، مسئول کمیته ی هماهنگی برای تغییر دمکراتیک در سوریه است. روزنامه ی فرانسوی اومانیته وی را یکی از مخالفان لائیک و مترقی رژیم بشار اسد معرفی می کند. این روزنامه که پیش تر ارگان حزب کمونیست فرانسه بود در شماره ی دوم مرداد ۱۳۹١ خود مصاحبه ای با مناع کرده است. او در بخشی از این مصاحبه می گوید که گروه های مسلح و مقابله ی نظامی رژیم علیه آن ها موجب شد که تظاهرات توده ای به یک دهم زمانی که جنبش آغاز شد، تقلیل یابد. مناع می افزاید که اکنون اگر اعتراضی در گوشه ای شکل بگیرد دیگر توجه رسانه ها را جلب نمی کند. مناع اضافه می کند که فعال ترین گروه های مسلحی که علیه رژیم مبارزه می کنند اسلامی افراطی هستند و این موجب نگرانی اپوزیسیون مترقی و همچنین مردم است که از وحشت آن ها میدان مبارزه ی سیاسی را ترک کرده اند. خبرنگار اومانتیه بر تشتت و تفرقه در میان اپوزیسیون سوری تأکید می کند و می پرسد که چرا تشکل وی با شورای ملی سوریه که در رسانه های بزرگ مطرح است و خود دارای اکثریت اسلامگراست، همکاری نمی کند؟ مناع می گوید که شورای ملی سوریه از خارج جنبش توده ای ساخته و پرداخته شد. ضعف اپوزیسیون منجر به این شد که شورای ملی سوریه که ربطی به مطالبات مردم نداشت شکل بگیرد. شورای ملی سوریه بیش از آن که نماینده ی توده های ناراضی و خواهان آزادی و عدالت باشد نماینده ی دولت هایی همچون فرانسه، ترکیه و قطر است. مناع می گوید که شورای ملی سوریه علیرغم حمایت مالی، رسانه ای و سیاسی که از سوی دولت های مذکور دارد نتوانست به اهداف خود برسد و حالا در پی یکپارچه نمودن اپوزیسیون است و این در حالی ست که گروه های مسلحی وجود دارند که بدون توجه به همین شورای ملی سوریه پیشروی می کنند. مناع معتقد است که این گروه های مسلح که اکثراً سلفی هستند سوریه را وارد یک “منازعه ی داخلی” کرده اند. مناع می افزاید که پیشروی گروه های مسلح سلفی جامعه سوریه را که شامل بیست و شش گروه مذهبی و قومی ست نگران نموده است. دخالت های خارجی در تحولات سوریه موجب شده است که نیروهای اسلامی مخالف در برابر نیروهای مخالف دمکراتیک و لائیک، قدرتمند تر شوند. مناع اضافه می کند که گروه های اسلامی مسلح فقط علیه رژیم بشار اسد مبارزه نمی کنند و مقررات اسلامی را با قتل سیاسی و قتل علیه برخی معتقدان به ادیان و مذاهب دیگر بر مناطق تحت نفوذ خود حاکم نموده اند و این نیز موجب نگرانی مردم و نیروهای دمکراتیک مخالف رژیم شده است. مناع می گوید که مشکل این جاست که راه حل سیاسی برای یک دوران گذار از رژیم کنونی به رژیمی نوین هنوز در سوریه به وجود نیامده است چرا که رژیم حاکم به سرکوب نیروهای مترقی و لائیک پرداخت و این چنین نیروهای اسلامگرای افراطی توانستند در خلاء به وجود آمده جای بگیرند.

واقعیت این است که پیش از به پا خاستن مردم سوریه  در مارس ۲٠۱۱ علیه رژیم ضدبشری بشار اسد که قدرت را در پی مرگ پدرش به دست گرفت و به جنایات او ادامه داد، عده ای از اعضای اپوزیسیون سوریه در خارج کشور تحت حمایت آمریکا و دیگر کشورهای غربی بودند. اینان شورای ملی سوریه را تشکیل دادند که اکثریت شان نیروهای اسلامگرا و به ویژه اخوان المسلمین هستند. این شورا که حتا خواهان دخالت نظامی قدرت های غربی در سوریه است از سوی آنان به “ائتلاف اصلی اپوزیسیون” تبدیل شد. در ماه فوریه ۲٠١۲ وقتی که “نشست دوستان سوریه” در تونس برگزار شد، ویلیام هیگ، وزیر امور خارجه انگلستان گفت:”من تا لحظاتی دیگر با رهبران شورای ملی سوریه دیدار خواهم کرد… ما و دیگر ملت ها آنان را نمایندگان ملت سوریه می دانیم.” همگان نیک می دانند که وزیر امور خارجه انگلستان بی دلیل و به آسانی کسانی را این چنین به رسمیت نمی شناسد در حالی که رژیم حاکم هنوز برقرار است.

روزنامه ی واشینگتن پست نیز پیش تر نوشت:”هنگامی که جرج بوش در سال ۲٠٠۵ روابط سیاسی را با سوریه عملاً منجمد کرد، آمریکا برای برخی از اعضای اپوزیسیون سوریه پول ارسال کرد.” یکی از آنان خانم بسمه قضمانی ست که سخنگوی رسمی شورای ملی سوریه است. دیگری اسامه المنجد است که او نیز سخنگوی همین شورا است. کمک کشورهای غربی به نیروهای مخالفی همچون شورای ملی سوریه نشان می دهد که آن ها هنوز از پشتیبانی از نیروهای اسلامگرا به شرطی که حافظ منافع اشان باشد دست نکشیده اند و هنوز نیروهای اسلامی را به عنوان نیروهای ذخیره ی سیاسی در برابر نیروهای دمکرات و مترقی و نه فقط کمونیست و چپ انقلابی در نظر دارند. با این حال پیچیدگی وضعیت در سوریه موجب شده است که اسرائیل که همواره از حمایت غرب برخوردار بوده است از تحولات اخیر این کشور ابراز نگرانی کند. اسرائیل در روزهای اخیر گفته است که به شدت نگران زرادخانه ی سلاح های شیمیایی رژیم بشار اسد است که می تواند در صورت سرنگونی آن به دست اسلامگرایان بیافتد و امنیت آن را که در مجاورت سوریه قرار دارد با خطر روبه رو نماید.

این فقط اسرائیل نیست که نگران تغییر رژیم در سوریه است امپریالیست‌های روسی و چینی نیز از حامیان اصلی رژیم بشار اسد هستند. رژیم بشار اسد که از متحدان قدیمی روسیه است به این رژیم امکان می دهد که منابع گازی خود را به کشورهای اروپای غربی برساند و بفروشد. روسیه به هیچ وجه حاضر نیست که سوریه چنین امکانی را از این پس با تغییر رژیمش برای گاز قطر به همان مقصد مهیا کند. مهم‌تر این که در نزاع قدرت‌های امپریالیست گذشته از منافع اقتصادی،  سوریه برای روسیه ، از جهت سیاسی و نظامی نیز حائز اهمیت جدی‌ست. روسیه هم اکنون در این کشور پایگاه نظامی دارد. چین نیز به جز استفاده از منابع نفتی سوریه در پروژه های گوناگونی در این کشور مشارکت دارد و اکنون به عنوان دومین قدرت اقتصادی نمی خواهد سوریه را در منطقه ای بسیار مهم و حساس از جهان از کف بدهد. اما به جز روسیه و چین و چند کشور دیگر که با توجه به زد و بندهای متعارف در نهادهای بین المللی همچون سازمان ملل متحد از رژیم بشار اسد حمایت می کنند، رژیم جمهوری اسلامی ایران نیز از این رژیم حمایتی همه جانبه می نماید. سقوط رژیم بشار اسد در سوریه برای رژیم جمهوری اسلامی می تواند بسیار گران تمام شود، چرا که نه فقط این رژیم یکی از اصلی ترین متحدان خود را از دست خواهد داد بلکه سدی در برابر عملی شدن اهداف پان اسلامیستی آن به ویژه در لبنان و فلسطین ایجاد خواهد کرد. رژیم جمهوری اسلامی همواره از سوریه به عنوان پل ارتباطی بین خود و حزب الله لبنان و دیگر گروه های اسلامی در فلسطین استفاده کرده است. رژیم جمهوری اسلامی همچنین مانند روسیه و چین دارای منافع اقتصادی در سوریه هست. می توان در این زمینه به اظهارات عباس علی آبادی در گفت و گو با خبرگزاری دولتی مهر اشاره کرد که روز هفتم مرداد ١۳۹۱ منتشر شد. او که مدیرعامل شرکت مدیریت پروژه های نیروگاهی ایران است گفت که ایران عملیات ساخت نیروگاه برق جُندَر سوریه را متوقف نکرده است و فقط ماه رمضان موجب شده است ساعات کاری کارکنان شاغل در این پروژه نیروگاهی کاهش یابد. ساخت نیروگاه جندر از سال ٢٠۱٠ میلادی آغاز شد و قرار است در طول بیست و هشت ماه به بهره برداری برسد. شرکت پروژه های نیروگاهی ایران باید ۴۵٠ مگاوات به صورت سیکل ترکیبی برای سوریه تولید کند که ارزش آن مبلغی برابر با ۴۱٠ میلیون دلار است. عباس علی آبادی هر چند ماه رمضان را بهانه ی تقلیل ساعات کار کرده است و مدعی ست که هیچ گونه مشکل امنیتی در سوریه یا لااقل در محل این نیروگاه وجود ندارد اما شاید فراموش کرده یا خودش را به نسیان زده است. چرا که در واقعیت نبود امنیت موجب شد که روز ۲١ بهمن ۱۳۹٠ خبر آزادی هفت ایرانی که جمهوری اسلامی آنان را مهندس مسئول در همین پروژه معرفی کرده بود، منتشر گردد. گروه هایی که آنان را ربوده بودند در ابتدا اعلام کردند که آنان پاسداران انقلاب اسلامی هستند که برای سرکوب مردم سوریه از ایران به آن جا فرستاده شده اند. اخیرا نیز ۴۸ ایرانی دیگر توسط مخالفان رژیم سوریه دستگیر شده‌اند که گفته شده است تعدادی از آنها پاسداران جمهوری اسلامی‌اند. این فقط بخشی از اپوزیسیون سوریه نیست که از کشورهای غربی و قطر ، عربستان سعودی و ترکیه  کمک مالی، تسلیحاتی و سیاسی دریافت می کند و مورد حمایت آنهاست، رژیم ضدانسانی بشار اسد نیز از حمایت های رژیم های ارتجاعی همچون جمهوری اسلامی بهره مند است. نه فقط عده ای از پاسداران انقلاب اسلامی به عنوان مزدور به سوریه گسیل شدند تا مردم را سرکوب کنند، بلکه جمهوری اسلامی مستشارانی را در اختیار رژیم بشار اسد گذاشته است و از گروه های مزدور خود در منطقه و به ویژه حزب الله لبنان نیز خواسته است تا از بشار اسد و رژیمش حمایت کامل به عمل آورند. مردم ایران که خود علیه رژیم جمهوری اسلامی مبارزه می کنند نمی توانند در برابر ستمی که با کمک یا بدون کمک رژیم خودی علیه مردم کشور دیگری روا می شود بی تفاوت باشند. مردم ایران قاطعانه اقدامات سرکوبگرانه رژیم اسد علیه مردم این کشور و مداخله و حمایت جمهوری اسلامی را از رژیم سوریه محکوم کرده و می‌کنند.

طولانی شدن مبارزات و درگیری ها در سوریه نشان می دهند که سیر تحولات در کشورهای مختلف می تواند از مراحل مختلفی بگذرد. سوریه، تونس و مصر نبود که با چند تظاهرات توده ای و شتابی که سپس قدرت های غربی به جایگزینی مهره ها دادند، عجالتاً قضیه اش خاتمه یابد. سوریه لیبی هم نیست که همین قدرت ها بتوانند به راحتی به خود اجازه ی حمله ی نظامی به آن را بدهند. تضادهای قدرت های خارجی در سوریه – بین روسیه و چین از یک سو و آمریکا و اتحادیه اروپا از سوی دیگر – به مراتب حادتر از تضادهای آن ها در دیگر کشورهای منطقه به نظر می رسد. حمایت کشورهایی مانند جمهوری اسلامی ایران از رژیم سوریه یا گروه هایی در منطقه همچون حزب الله از این رژیم، به تأخیر در حل هر چند موقتی مسئله ی سوریه انجامیده است. اما رژیمی که ده ها سال است با حکومت پدر و پسر با دیکتاتوری حکمرانی کرده است، رژیمی که در پانزده شانزده ماه اخیر دست به انواع جنایات فجیع، دیروز در حمص و حماء و امروز در حلب و بقیه نقاط سوریه زده است نمی تواند برای مدتی طولانی پابرجا باقی بماند. با این وجود اگر اوضاع از لحاظ آلترناتیو سیاسی تغییر خاصی نکند که فعلاً هیچ نشانی از این تغییر نیست، چشم‌انداز امیدبخشی برای دگرگونی اوضاع در سوریه نیست . تحولات کشورهای منطقه می تواند بار دیگر این حقیقت را در برابر مردم این منطقه و به ویژه مردم ایران قرار دهد که هیچ آلترناتیوی به جز سوسیالیستی نمی تواند پاسخگوی مطالبات و نیازهای آنها در عصر کنونی باشد؟

متن کامل نشریه کار شماره ۶۲۷ در فرمت پی دی اف

POST A COMMENT.