در روزها و هفتههای اخیر بار دیگر شاهد تشدید سرکوب زنان توسط نیروهای مزدور انتظامی تحت عنوان طرح “تشدید مبارزه با بدحجابی” هستیم. نزدیک به دو ماه پیش، همراه با گرم شدن هوا، نیروی انتظامی جمهوری اسلامی مرحلهی جدید طرح مبارزه با “بدحجابی” را آغاز کرد. زمستان سال قبل نیز این طرح اجرا شده بود و بهانه البته “چکمههای بلند و شلوارهای تنگ” (١) بود.
سالهای متمادی است که رژیم جمهوری اسلامی نیروهای سرکوب پلیس و بسیج را به ویژه در فصل تابستان روانهی خیابانها میکند تا بهبهانهی “بدحجابی” زنان جامعه را سرکوب و تحقیر نماید. اما سالها سرکوب زنان به بهانهی “بیحجابی” و یا “بدحجابی” نه تنها نتوانسته در ارادهی زنان به نافرمانی در برابر طرحهای ارتجاعی رژیم و مبارزه برای برابری زن و مرد خللی ایجاد کند، که آنها را به نیروی محرکهی مقاومتی تبدیل کرد که امروز جمهوری ورشکستهی اسلامی مجبور به اعتراف به آن شده و نحوهی برخورد به مقاومت زنان در برابر تحمیل نوع پوشش، به یکی از محلهای مناقشات درونی حاکمیت تبدیل گشته است.
از آغاز مرحلهی جدید سرکوب زنان تحت عنوان “مبارزه با بدحجابی”، اختلاف در میان حاکمان – که تضادهای درونیشان شکل حادی بهخود گرفته است – در رابطه با تاثیر این سیاست، بازتابی گستردهتر از گذشته یافت، بهگونهای که آخوند استادی (امام جمعه قم) مجبور شد از حمایت خامنهای از این طرح و عملکرد نیروی انتظامی خبر دهد و در تهران نیز تعدادی اوباش به نام “نمازگزار” بعد از نماز جمعه دست به راهپیمایی زده و در شعارهای خود از نیروی انتظامی حمایت کردند. احمدی مقدم فرمانده نیروی انتظامی نیز خود در سخنانی با صحه گذاشتن بر این اختلافات گفت: “برخی افراد به نیروی انتظامی گلایه میکنند و ایراد میگیرند که نیروی انتظامی به حفظ حجاب و بدحجابی چه کار دارد، در حالی که استکبار در حال اشاعه فرهنگ غربی و غیراسلامی در جامعه است و نباید فراموش کنیم که وظیفه نیروی انتظامی حضور فعال در تمامی صحنههاست”.
اما علت اختلاف نه در بهرسمیت شناخت حق زنان در انتخاب نوع پوشش که در بازتاب و نتایج این روش است. جناحی که به گفتهی امام جمعه قم از حمایت خامنهای برخوردار میباشد، بر این باوراست که با تشدید سرکوب زنان به بهانههای گوناگون، میتوان آنها را به خانهها بازگرداند و در نتیجه این نیروی عظیم اجتماعی را که نقش فعالی در جنبشهای اعتراضی داشته و دارد، پاسیو و غیرفعال نمود. تشدید برخورد با دانشجویان دختر به بهانهی “بدحجابی” و یا تفکیک جنسیتی و اقدامات مشابهی آن با توجه به نقش برجستهی آنها در جنبش اعتراضی سال ٨٨ مثال آشکار این سیاست حاکمیت است. حتا در نوع شکنجههای جسمی و روحی شدیدی که در مورد دختران بازداشت شده در سال ٨٨ بهکار برده شد، ارتباط روشنی با این خط و سیاست در مورد زنان میتوان یافت.
از سوی دیگر از آنجایی که رژیم ناتوان در حل و حتا جلوگیری از تشدید نابسامانیهای اجتماعی میباشد، همواره با فرار به جلو سعی میکند علت این نابسامانیها را به عواملی غیرمرتبط ربط دهد. از همینرو تشدید جرم و جنایت، فحشا، آدمربایی و تجاوز را نیز سعی میکند به پدیدهای به نام “بدحجابی” ربط دهد و آن وقت حتا از پاسخ به این سوال ابتدایی نیز عاجز میماند که اگر واقعا این پدیدههای شوم اجتماعی به نوع پوشش زنان ربط دارد، پس چرا در کشورهایی که زنان از این حق برخوردار هستند، ما شاهد چنین وضعیت فجیعی نیستیم؟! اما در ایران کشوری که زنان از حق انتخاب پوشش محروم هستند، این فجایع در سطح دنیا اگر نگوییم بینظیر حداقل میتوانیم به آن واژه کمنظیر را اطلاق کنیم!! اینجاست که باید به این سوال پاسخ داد که چرا حکومت اسلامی این همه بر حجاب و سرکوب زنان به بهانهی “بدحجابی” تاکید دارد؟
البته باید تاکید کرد که این گروه همچنین از حمایت آخوندهای مرتجع قم که به “مراجع تقلید” معروف هستند نیز برخوردار میباشند، افراد عقبافتاده و متحجری که هنوز در دوران قرون وسطا زندگی میکنند و هرگز از آن فراتر نیز نخواهند رفت. افرادی که زن را بخشی از متعلقات مرد دانسته و برای آنها زن نه یک انسان که یک کالای قابل خرید و فروش است، خریدی که میتوان نام آن را ازدواج دائم، موقت و یا هرچیز دیگر گذاشت (٢).
اما گروهی از حاکمیت معتقد به بنبست این روش برخورد و تاثیر معکوس آن هستند. در سایت “تابناک” در مقالهای با قلم الهام قرهی با طرح این موضوع که “چرا در فاصله یک سال اخیر، ونهای مورد استفاده در طرح، جایشان را به مینیبوس دادند؟ مگر نه اینکه این طرح در زمستان گذشته هم به اجرا گذاشته شده و در تابستان قبلی هم به شدت پیگیری میشد؟!” میخوانیم: “این شیوه برخورد که مدتها در حال اجراست، نتیجه مطلوبی نداشته و به عکس باعث عصیان و سرکشی بیشتر در میان جوانان شده است… اوضاع روز به روز در حال وخیمتر شدن است و افزایش دادن خودروهای گشت ارشاد، نیروی پلیس را که باید برای افزایش امنیت مورد نیاز همین خانمها برای رفت و آمدشان در شهر مورد استفاده قرار گیرد، به ابزاری برای برخورد با ایشان تبدیل میکند و این گونه است که حوادثی مانند پارک طالقانی رخ میدهد”.
وی در این مقاله به نکتهای اشاره میکند که تا حدودی روح سیاست حاکمیت در رابطه با نقض حق پوشش زنان را آشکار میسازد، او مینویسد: “شاید بیراه نرفته باشیم اگر گشت ارشاد را نسخه جدید گشتهای ضربت سالیان نه چندان دور بدانیم که آوازه رفتارشان بیشتر منجر به ترس از مجری قانون بود تا ترس از قانون شکنی”. معنای صریح جملات فوق این است که ایجاد گشت ارشاد و مبارزه با “بدحجابی” بهانهای برای ایجاد ترس از “مجری قانون” (بخوان حاکمیت) در میان زنان میباشد.
اما نویسندهی سایت تابناک تنها کسی نیست که بنبست این روش را اعلام میکند. در سایت “الف” و از زبان یکی از مقالهنویسان آن و در نقد عملکرد نیروی انتظامی میخوانیم: “امسال نیز طرح مبارزه با بدحجابی از چندی پیش شروع شد، طرحی که حاصل و ثمره آن فقط فراهم آوردن خوراک تبلیغی برای رسانههای بیگانه و ضد انقلاب است”. در واقع این افراد معتقدند با برخوردهای اینچنانی نباید “این گروه از زنان” را به مخالفان سیاسی حاکمیت تبدیل کرد. برعکس این جریان معتقد است که با ایجاد امکاناتی برای بخشهای مرفه و نیمه مرفه جامعه ، باید آنها را از مخالفان به حداقل حامیان غیرفعال جمهوریاسلامی تبدیل کرد و این درست نقطه مقابل دیدگاهیست که پدیدهی “بدحجابی” را سیاسی مینامد. شجونی عضو شورای مرکزی روحانیت مبارز میگوید: “برخی این روزها مساله حجاب را ابزار سیاست خود قرار دادهاند و به گونهای میخواهند به جمهوری اسلامی دهن کجی کنند”. سخنانی که بیربط با یک واقعیت روشن یعنی خواست زنان در حق انتخاب نوع پوشش که یک قدم مهم در مبارزه برای برابری زن و مرد است، نمیباشد. این جریان معتقد است که بهرسمیت شناختن حق انتخاب نوع پوشش تنها در عمل و حتا نه در نظر، منجر به بالاتر رفتن موضع و خواستهای جنبش زنان میگردد و از همین زاویه با آن بهشدت مخالفت میکند.
اختلاف بر سر نوع برخورد با مساله حجاب بعد از برخورد نیروی انتظامی با زنان در جریان برگزاری یک کنسرت در برج میلاد و کنسرتی دیگر در نمایشگاه بینالمللی تهران، تعطیلی جشنوارهی غذاهای سنتی، پلمپ سینما به بهانهی پخش مسابقهی فوتبال برای زنان و مردان، در روزهای اخیر شدت بیشتری یافته و واکنش برخی مقامات دولتی را نیز بدنبال داشت. حتا جواد شمقدری که یکی از مرتجعترین معاونتهای سینمایی وزارت ارشاد در تاریخ حکومت اسلامی است، در مراسم افتتاح باشگاه خبرنگاران پلیس و انجمن سینمای پلیس در پاسخ به “کارگر” معاون اجتماعی نیروی انتظامی مبنی بر اینکه “از این پس هر جشنواره و جشنی در حوزه سینما بر مبنای ارزشها نباشد همانند جشنواره غذا تعطیل می شود”، با تاکید بر مخالفت احمدینژاد با رفتارهای فراقانونی نیروی انتظامی در پلمپ سینماها گفت: “ما قطعا این رفتار خلاف قانون اداره اماکن را از جایگاه مسئولین نظام و در مجموعه دولت پیگیری خواهیم کرد”. وی بیش از دو سال قبل نیز به دلیل سخنانی که در گفتوگوی دو نفره با “کوشکی” (از مرتجعانی که در دانشگاه امام حسین وابسته به سپاه تدریس میکند) بر زبان آورده بود، خبرساز گشته بود. وی به “کوشکی” و در پاسخ به انتقادات او در مورد حجاب خبرنگاران جشنواره فیلم فجر گفته بود: “کی نوشته باید حجاب زنان الزامی باشد” و در پاسخ به وی در مورد نظر مراجع و خامنهای در مورد حجاب به زدن پوزخندی اکتفا کرده بود. نامهی فضاحتبار چماقدار سینما (فرج سلحشور) در حمایت از نیروی انتظامی که چند روز پیش انتشار یافت نیز چیزی نیست جز واکنش و بازتاب این اختلافات در حاکمیت اسلامی در نتیجهی نتایج و تاثیرات تشدید برخوردهای رسوای نیروی انتظامی با زنان.
هرگز اعتراف به شکست سیاست تحمیل حجاب اجباری به زنان تا این حد علنی نبوده است و هرگز تا این حد به محل مناقشات درونی حاکمیت تبدیل نشده بود. اعتراف به این موضوع نشان دهندهی گسترش مقاومت زنان در برابر حاکمیت و ارادهی آنها برای مبارزه برای حق انتخاب نوع پوشش است. دیرزمانی نیست که زنان لیبرال و اصلاح طلب که نمایندگی بخشهای مرفه و نیمه مرفه خردهبورژوازی مدرن را یدک میکشیدند در ائتلاف با “اصلاحطلبان” که نمایندگی بخشی از طبقه مسلط (بورژوازی) را یدک میکشند با پرهیز و چشمپوشی از طرح “خواست حق تعیین نوع پوشش” آن را رادیکالیزه کردن جنبش زنان نامیده و خود را به اصلاح برخی از قوانین طلاق و مانند آن مشغول میداشتند و خود را در عینحال بخشی از زنان دگراندیش مینامیدند!!
اما در همان زمان سازمان ما و دیگر نیروهای چپ و انقلابی بر سیاست همیشگی خود در مورد “لغو حجاب اجباری” بهعنوان یکی از خواستهای مهم جنبش زنان تاکید کردند و بیانیه سازمان در اردیبهشت سال ٨٩ با عنوان “حجاب اجباری ملغا باید گردد” یکی از همین موارد بود. در بخشی از این بیانیه و خطاب به زنان آگاه و ستمکش ایران آمده بود: “حق انتخاب پوشش یکی از بدیهیترین حقوق زنان است. ما نه تنها برای برابری حقوقی زن و مرد مبارزه می کنیم که برابری اجتماعی و سیاسی زنان در تمامی عرصهها از اهداف مبارزهی ماست.
جمهوری اسلامی یکی از بدیهیترین حقوق شما را نشانه رفته تا با لگد مال نمودن این حق، ضمن تحقیر زنان، حجاب اجباری را به نماد سرکوب زنان در ایران تبدیل نماید. به گونهای که امروز حجاب گویی به حیات حکومت اسلامی پیوند خورده است. حکومتی که تحمیل حجاب در آن به معنای تداوم سرکوب و تحقیر زنان است”.
آنچه را که دو سال پیش بر آن تاکید نمودیم امروز آشکارتر از گذشته خود را نشان میدهد. حجاب اجباری نماد سرکوب زنان ایران در حکومت اسلامی است و مبارزه علیه این نماد، مبارزهایست در راستای برابری زنان و مردان، مبارزهای که باید با شعار “حجاب اجباری ملغا باید گردد” به هر شیوهی ممکن و از هر سو از آن حمایت کرد.
پینوشت:
١ – رادان فرمانده نیروی انتظامی تهران در ٢٠ آذرماه ٩٠ با اعلام این خبر از چکمههای بلند، شلوارها و مانتوهای تنگ، کاپشنهای کوتاه، استفاده از کلاه بدون روسری و مقنعه بهعنوان مصادیق بدحجابی نام برده بود.
٢ – اکرمی عضو شورای مرکزی جامعه روحانیت مبارز و نماینده مجلس هشتم در سخنانی در فروردین ماه گذشته ضمن حمایت از اقدامات نیروی انتظامی گفت: “اگر زن یا دختری اسلام و جمهوری اسلامی را پذیرفته باشد، باید ضروریات آن که یکی از آنها حجاب است را هم بپذیرد زیرا دختری که حجاب را رعایت میکند این پیام را میرساند که صاحب دارد”.
نظرات شما