خون ببار ای آسمان، زین ظلم ویرانگر که رفت بر کودکان کشورم

صبح روز سه شنبه ۲۷ آذر، یک واحد پیش دبستانی دخترانه غیر دولتی به نام “اُسوه حَسَنه” در زاهدان در آتش سوخت. در این حادثه غم انگیز تاکنون ۴ کودک به نام های صبا، مونا، مریم و یکتا در میان شعله های آتش پرپر گشته اند و کودکان بیشتری نیز راهی بیمارستان شده اند. استفاده از چراغ نفتی به عنوان وسیله گرمایی علت این آتش سوزی بوده است.

در این حادثه که جان ۴ کودک پیش دبستانی در آتش جزغاله شدند، دل ها آنچنان بسوخت که هر دردآشنایی در آئینه مرگ این غنچه های به تاراج رفته، پرپر شدن دخترکان خود را دید. دخترکانی که در حاکمیت ارتجاعی جمهوری اسلامی این چنین بی رحمانه به یغما رفتند.

پرسش اما این است، آیا آتش سوزی فوق را باید همچون حوادث روزانه ای که در گوشه و کنار این مرز و بوم رخ می دهند، به حساب یک اتفاق گذاشت؟ یا باید آن را به عنوان وقوع یک جنایت، یک بیداد، یک ظلم ویرانگر بر مجموعه ویرانگری های رژیم ظالمانه حاکم بر ایران افزود؟ پوشیده نیست که این حادثه مرگبار که در آن چند غنچه ناشکفته اینگونه جانشان به تاراج رفت، هرگز یک امر عادی نیست که مسئولان حکومتی و یا “هر گاو گَند چاله دهانی” بخواهد از سر بی دردی با گفتن اینکه وقوع این حریق یک اتفاق نابهنگام بوده است، از کنارش بگذرند.

آنچه بر سر این دخترکان آمد و مادران و پدرانی که اکنون سیه پوش و داغدار نظاره گر پیکر جزغاله شده نونهالان خود هستند، به دلایلی چند یک جنایت دولتی یا به بیانی دیگر یک قتل عمد است. قتل عمدی که کیفرخواستش یکسره متوجه مسئولان طراز اول جمهوری اسلامی و سیستم آموزشی حاکم بر این نظام ارتجاعی است. نظامی که بر بستر خصوصی سازی مدارس، دزدی، اختلاس و هزینه کردن ثروت های کلان کشور در سوریه، عراق، یمن و لبنان چنین سرنوشت غم انگیزی را برای کودکان این مرز و بوم رقم زده است. این حادثه را باید به عنوان یک جنایت آشکار در کارنامه رژیمی به غایت ارتجاعی، مستبد و سرتا پا غرق در دزدی و فساد نوشت که به رغم برخورداری از ثروت بی پایان حاصل از نفت و گاز، هنوز هم کودکان ما در مدارسی فاقد امکانات گرمایشی ایمن، اینچنین پرپر می شوند.

حکومتی که مسئولان دزد و تبهکار آن با خصوصی سازی مدارس، راه سودجویی را برای عوامل وابسته به خود باز کردند تا با برخورداری از رانت های حکومتی به ایجاد مدارس خصوصی اقدام کنند و آنگاه این چنین بی رحمانه کودکان پیش دبستانی را به کام شعله های حریق بفرستند. نام “اُسوه حَسَنه” بر سر درَ این واحد پیش دبستانی، ترجمان روشنی از وابستگی و رانت خواری موسسان ایجاد اینگونه مدارس خصوصی در ایران است. مدارسی که بنیان گذاران آن چند برابر هزینه های کلاس و مدرسه را از جیب اولیای دانش آموزان بیرون می کشند، با این همه فاقد هرگونه امکانات گرمایشی ایمن برای دانش آموزان هستند. آنهم واحد های پیش دبستانی که به هنگام وقوع حوادثی این چنین مرگبار، کودکانِ وحشت زده را حتا یارای برداشتن یک قدم به پیش و پس نیست، تا چه رسد به اینکه بخواهند برای نجات خود و دیگران تقلا کنند. کودکانی که در مواجهه با شعله های مهیب آتش از هرگونه واکنشی بدور می مانند و ای بسا با چشمی از حدقه درآمده و زبانی در کام فرو رفته بی آنکه بتوانند فریادی برکشند که: مادر کجایی؟ و یا “پدر بدادم برس”، در زیر میز پناه جسته اند و آنگاه در سکوت و بغضی غمگنانه در گلو، تسلیم شعله های آتش شده اند. تصویر مرگی این چنین فجیع و نابکار برای صبا، مونا، مریم و یکتا چقدر رنج آور است. صد فغان و فریاد از این ظلم ویرانگری که بر کودکان ما رفته است.

وقتی مدارس خصوصی که تماما با پول و هزینه های اولیای دانش آموزان اداره می شوند، با چنین فجایع مرگباری مواجه اند، دیگر از مدارس دولتی چه انتظاری می توان داشت. مدارسی که به گفته محمد بطحایی، وزیر آموزش و پرورش جمهوری اسلامی ۴۲ درصدشان فاقد سیستم گرمایشی ایمنی اند. مدارسی که زیر خروارها اختلاس و دزدی مسئولان حکومتی مدفون شده اند و هراز گاهی با یک آتش سوزی و یا آوار شدن دیوار و سقف مدرسه ای فاجعه می آفرینند. مدرسه که نه! کَپَرها و ساختمان های فرسوده ای که فاقد هرگونه امکانات رفاهی، آموزشی، بهداشتی و ایمنی هستند. مدارسی که عموما در دل شهرها و آبادی های دور افتاده پراکنده اند، همراه با معلمان دل سوخته ای که تراژدی “بابا نان ندارد” را به دانش آموزان سرمشق می دهند.

هنوز خاطره دخترکان “شین آبادی”، آتش به خرمن جان هر انسانی می زند. در شرایطی که تالمات و شوربختی دختران “شین آباد” همچنان بر پوست و گوشت جامعه تیغ می کشد، اکنون آتش بر جان کودکان زاهدان افتاد. در “شین آباد”، بخاری نفتی کاربراتوری فاجعه آفرید و در “اُسوه خَسَنه” زاهدان، چراغ نفتی مرگ آفرین شد. با گذشت ۶ سال از آتش سوزی دبستان روستای “شین آباد” در شهرستان پیرانشهر، هنوز نگاه از تماشای چهره سوخته دختران “شین آبادی” باز می ایستد. دبستانی که در آذرماه ۱۳۹۱ به کام آتش رفت و بیش از ۲۹ دختر دانش آموز در آن سانحه دچار سوختگی شدند. دو نفر جان باختند و ۱۲ نفر دچار عوارض جسمی و روحی ماندگار شدند؛ عوارضی مثل قطع انگشتان دست و چهره های از فرم افتاده که با گذشت ۶ سال هنوز فریاد می زنند: “ما فقط می خواهیم درمان شویم…از مسئولین می خواهیم ما را ببینند، ما دیده نمی شویم”.

دریغ و درد از جمهوری اسلامی و مسئولان حکومتی دزد و فاسدش که نه گوشی برای شنیدن ناله های آنان دارند و نه چشمی برای دیدن آن چهرهای مغموم. دولت جمهوری اسلامی که هرساله میلیاردها دلار حاصل کار و تلاش مردم ایران را در سوریه، یمن، لبنان، عراق و حتا در کشورهای دوردست آفریقایی برای مقاصد پان اسلامیستی و توسعه طلبانه خود هزینه می کند، نوبت به حق و حقوق کارگران و توده های مردم ایران که می رسد، یا پول ندارند و یا فقط لاف می‌زنند و گزافه گویانه وعده های توخالی می دهند. حاصل ۴۰ سال پیشبرد این سیاست مخرب و ویرانگر جمهوری اسلامی برای مردم ایران اما، وجود ۴۲ درصد مدارس فاقد امکانات گرمایشی ایمنی است که حوادثی همچون “شین آباد” و “اُسوه خَسَنه” را رقم زده اند. نتیجه ۴ دهه دزدی، چپاول و به تاراج بردن سرمایه های مملکت، اکنون ناامنی مدارس است که همچون بختکی مرگ آور بر جان کودکانمان افتاده است. نتیجه ۴۰ سال جاه طلبی های مسئولان جمهوری اسلامی و استقرار حاکمیتی مستبدانه که در آن دین و دولت در هم ادغام شده اند، همین فقر و فلاکت روز افزونی است که بر زندگی کارگران و توده های زحمتکش ایران چنگ انداخته است. فقر و فلاکتی که صد البته با شدتی چند برابر بیشتر بر زندگی توده های مناطق مرزی ایران آوار شده است.

استان های مرزی و حاشیه ای ایران از جمله مناطقی هستند که جمهوری اسلامی همواره کمترین بودجه رفاهی و عمرانی را به این استان ها اختصاص داده است. نمونه اش وضعیت اسفباری است که اکنون بر زندگی مردم سیستان و بلوچستان حاکم است. شعار “آتش به جان بچه ها، بودجه شده صرف شما” ترجمان عینی وضعیت موجود است. شعاری که معلمان اصفهانی روز پنج شنبه ۲۹ آذر در راهپیمایی و تجمعات اعتراضی خود، در اعتراض به پرپر شدن کودکان زاهدانی سر دادند. بیان این شعار نمایش همان دزدی ها و به تاراج رفتن انبوه ثروت های کلان و بودجه هر ساله کشور است که به کام نهادهای نظامی، پلیسی، دینی، حوزه های علمیه و دیگر نهادهای مروج خرافات دینی می رود، نتیجه اش اما، همان آتشی شد که بر جان کودکان زاهدانی شعله کشید.

درد اما، فقط در سوختن و پرپر شدن کودکان این مرز و بوم نیست. درد فقط در سرکوب، دزدی، اختلاس و فقر و فلاکتی که توده های مردم ایران در آن گرفتارند، خلاصه نشده است. درد جانکاه در استمرار حکومتی است که تمام موجودیت اش در فساد و گندیدگی تبلور یافته است. نمونه اش همین مجلس ارتجاع اسلامی است که حی و حاضر پیش رویمان است. در شرایطی که طی روزهای گذشته خبر آتش سوزی واحد پیش دبستانی دخترانه “اُسوه خَسَنه” زاهدان و اندوه پرپر شدن ۴ کودک پیش دبستانی، قلب هر انسانی را می فشرد، محمد باسط درازهی نماینده سراوان (شهر دیگری از استان سیستان و بلوچستان) فارغ از همه دردها، ناله ها و سوز و گدازهای پیرامونی مربوط به این فاجعه دردناک، تمام هم و غمش این بود که ماجرای حضور خود در گمرک تهران و موضوع “اهانت” کارمند گمرک به خود را در مجلس ارتجاع پیگیری کند. فاجعه بارتر آنکه هیات رئیسه تبهکار مجلس ارتجاع نیز، بی آنکه خود را موظف به تشکیل جلسه ای برای بررسی موضوع آتش سوزی و مرگ تاسف بار کودکان زاهدانی بداند، با تشکیل جلسه ای، رسیدگی به درگیری لفظی میان کارمند گمرک تهران و نماینده سراوان را در دستور کار مجلس گذاشت. آنهم جلسه ای غیر علنی بدور از خبرنگاران برای بررسی محتوای کلیپی که در آن، بعد از اینکه کارمند اداری گمرک به محمد باسط می گوید: “من کارمند تو نیستم که اینگونه به من دستور می دهی”، محمد باسط او را به باد توهین و ناسزا می گیرد.

پخش گسترده این کلیپ در شبکه های مجازی آنچنان فضاحتی را برای نماینده سراوان به بار آورد که او در جلسه غیر علنی مجلس عربده کشان به همکاران خود نهیب می زد، اگر امروز با جدیت به این موضوع برخورد نکنید، فردا نوبت شما خواهد رسید. هیات رئیسه “بی شعور” و دیگر نمایندگان مجلس ارتجاع هم که مرگ کودکان زاهدانی هیچ اهمیتی برایشان نداشت، همه هم و غم شان در این بود، تا کشف کنند کلیپ درگیری لفظی میان نماینده سراوان و کارمند گمرک را چه کس یا کسانی در شبکه های اجتماعی گذاشته اند.

به راستی که فضاحت جمهوری اسلامی و نهادهای فاسد حکومتی اش را حد و اندازه ای نیست. خون ببار ای آسمان، زین ظلم ویرانگر که رفت بر کودکان کشورم. لاله های سوخته، آن غنچه های پرپرم. خون ببار ای آسمان، پروا مکن بر ظلم و کین، تا که خورشید از افق، سر برکَشَد بر آسمان کشورم.

متن کامل نشریه کار شماره ۸۰۳ در فرمت پی دی اف

 

POST A COMMENT.