هراس افکنی، سلاح جدید “اصلاح طلبان” در مقابله با انقلاب توده ها

جامعه و توده های مردم ایران در تب و تاب یک انقلاب اند. یک انقلاب اجتماعی که به فوریت برای آنان، آسایش و رفاه، بهداشت و درمان رایگان، تامین انواع بیمه های اجتماعی، تهیه امکانات یک زندگی مناسب، جدایی کامل دین و دولت، ایجاد امنیت و تامین آزادی های فردی و اجتماعی از جمله آزادی کامل فکر، عقیده، بیان، مطبوعات، اجتماع، تظاهرات و اعتصاب، تشکل و فعالیت احزاب و سازمان های سیاسی، اتحادیه های کارگری، شوراها و تشکل های صنفی و دمکراتیک را به ارمغان آورد.

پوشیده نیست که دست یابی به چنین امکاناتی بدون عبور از سد جمهوری اسلامی هرگز ممکن نیست. کارگران و توده های زحمتکش ایران، طی ۴۰ سال حاکمیت ننگین جمهوری اسلامی به عینه دریافته اند که با بودن جمهوری اسلامی کمترین روزنه امیدی برای رهایی از شرایط وخامت بار موجود برایشان مقدور نیست. آنان طی این مدت به تجربه دریافته اند که جمهوری اسلامی برای شان بجز فقر و گرسنگی، سرکوب و کشتار، خفقان و ناامنی، بیکاری و حاشیه نشینی، و سلب آزادی های فردی، سیاسی و اجتماعی هیچ بهره دیگری نداشته است.

در چنین وضعیتی، که فساد، از هم گسیختگی و بحران های همه جانبه سرتا پای جمهوری اسلامی را فراگرفته است، و کارگران و توده های ستمدیده ایران برای رهایی از وضعیت اسفبار موجود به انقلاب روی آورده اند، “اصلاح طلبان” حکومتی و به طور اخص محمد خاتمی، رئیس جمهور اسبق و “ممنوع التصویر” نظام، با وحشتی فزاینده وارد میدان شده اند تا کارگران و توده های جان به لب رسیده را از اعتراضات خیابانی و اقدام به یک انقلاب اجتماعی به هراسانند.

محمد خاتمی که از دی ماه گذشته در پی اعتراضات وسیع توده ای و سر دادن شعار پر معنای “اصلاح طلب، اصولگرا- دیگه تمومه ماجرا” خواب از چشمانش پریده است، در هر فرصتی که تا کنون برایش پیش آمده، با سخنرانی های پر طمطراق و هراس افکنانه خود، کارگران و توده های معترض را به وفاداری و حمایت از جمهوری اسلامی فرا خوانده است. او هر بار با تکیه بر اوهام ذهنی خود مبنی بر اینکه با سقوط جمهوری اسلامی ، ایران به سمت “هرج و مرج، “دیکتاتوری” و “تجزیه” پیش خواهد رفت، کارگران و توده های جان به لب رسیده را از مبارزه برای براندازی نظام فاسد، سرکوبگر و تبهکار جمهوری اسلامی منع می‌کند. به نظر می رسد هرچه جمهوری اسلامی به فروپاشی و سقوط محتوم خود نزدیکتر می شود، هرچه شعار “اصلاح طلب، اصولگرا- دیگه تمومه ماجرا” وسعت و دامنه بیشتری به خود می گیرد، خاتمی هم با توسل به سلاح هراس افکنی بیش از پیش به مقابله با انقلاب توده ها برخاسته است.

محمد خاتمی در دیداری که هفته پیش با نمایندگان ادوار مجلس شورای اسلامی داشت ضمن تاکید بر اینکه “اصلاح طلبان به لحاظ اعتقادی و تحلیلی، خود را در کنار جمهوری اسلامی و مدافع آن می دانند”، خطاب به توده های معترض گفت: “مطمئن باشید با دامن زدن به اعتراضات و تضعیف حکومت، هرج و مرج ایجاد خواهد شد و از دل آن دیکتاتوری گسترده ضدمردمی بیرون خواهد آمد که ممکن است به تجزیه کشور بیانجامد. این طور نیست که با ایجاد هرج و مرج به امید رفتن جمهوری اسلامی همه مشکلات حل شود”.

خاتمی، این رئیس جمهور به ظاهر اصلاح طلب نظام اسلامی، همان کسی که در پایان دوران ۸ ساله ریاست جمهوری اش، خود را “تدارکاتچی” نظام خواند، اکنون با وقاحتی مشمئز کننده مردم معترض و جان به لب رسیده را به صبر و انتظار در مسیر “اصلاح نظام” فرا می خواند. او و همفکرانش که در دیماه گذشته به صورت علنی و تمام قد در مقابل توده های معترض صف آرایی کردند و همصدا با خامنه ای خواهان سرکوب مردم شدند، متوهمانه بر این خیال باطل هستند که هنوز در میان توده های سرکوب شده جایی دارند و با این گونه موعظه ها می توانند آنان را به حمایت از نظام استبدادی و فاسد جمهوری اسلامی بکشانند. غافل از اینکه در وضعیت موجود، در شرایطی که جامعه در تب و تاب یک انقلاب اجتناعی است و کارگران و زحمتکشان برای سرگونی انقلابی جمهوری اسلامی خیز برداشته اند، خاتمی و یا هر کس دیگری که بخواهد از جمهوری اسلامی حمایت کند و یا در مسیر بقاء این نظام منفور تلاش نماید، مطمئنا در میان مردم جایی ندارد. نه تنها جایی ندارد، بلکه توده ها این مرتجعین را دشمن خود می دانند.

محمد خاتمی در فراز دیگری از سخنان خود به خوبی نشان داده است که چگونه در مقابل مردم ایستاده و نظام را به سرکوب آنان ترغیب می کند. او با اعتماد و اعتقادی راسخ به توانمندی ارگان های سرکوب و امنیتی جمهوری اسلامی، فروپاشی نظام را “جنگ روانی” دشمن دانسته و می گوید: “یکی از القائات خطرناک، این است که نظام جمهوری اسلامی در حال فروپاشی است. این یک جنگ روانی است و نظام فرو نمی‌پاشد، زیرا علاوه بر ابزارهای مختلفی که برای حفظ خود دارد، همچنان در میان بخش‌های قابل توجهی از جامعه پایگاه دارد. مطالبه بخش‌های بسیار بزرگتری از جامعه نیز همچنان انقلاب، شورش و فروپاشی نیست، بلکه زندگی امن و برخوردار و آرام است و اگرچه ممکن است اعتقادی به جمهوری اسلامی هم نداشته باشند، اما خواهان آرامش و امنیت و برخورداری هستند.”

اینکه توده ها معترض و ستمدیده خواهان آرامش و امنیت هستند و برخورداری از آسایش و رفاه، بهداشت و درمان رایگان، تامین بیمه های اجتماعی، تامین امکانات یک زندگی مناسب، آزادی بیان و عقیده، حق تشکل و فعالیت احزاب و سازمان های سیاسی را حق مسلم خود می دانند، سخنی کاملا درست و بجاست. اما، همه این مطالبات که فقط بخش کوچکی از خواست های انقلابی کارگران و زحمتکشان است، هرگز با بودن جمهوری اسلامی متحقق نخواهد شد. تحقق “آرامش و امنیت” آنهم با ماندگاری یک رژیم ارتجاعی که طی چهار دهه، توده ها را سرکوب کرده و جامعه را به قهقرا برده است، هرگز امکان پذیر نیست. اگر چنین چیزی شدنی بود، دست کم گوشه ای از این آرامش و امنیت می بایست در این ۴ دهه تحقق می یافت.

توده های زحمتکش ایران، طی ۴۰ سال گذشته، انواع رنگارنگ کابینه‌های جمهوری اسلامی را تجربه کرده اند. آنان هرگز سال های سرکوب و کشتار عریان دهه ۶۰ را فراموش نمی کنند، همان سال هایی که خاتمی و “اصلاح طلبان” حکومتی از آن به عنوان “دوران طلایی” خمینی یاد می کنند و در حسرت بازگشت به آن هستند!

آنان، دوران هشت ساله کابینه تکنوکرات هاشمی رفسنجانی را دیده اند. سال هایی که نظام جمهوری اسلامی تحت هدایت کابینه رفسنجانی پیشبرد سیاست اقتصاد نئولیبرالی بانک جهانی و صندوق بین المللی پول را پیشه کرد. سیاستی که گرانی، تورم لجام گسیخته، بیکاری و حاشیه نشینی را برای کارگران و توده های زحمتکش به ارمغان آورد.

توده های مردم ایران دوران پر فریب “اصلاحات” خاتمی را هم تجربه کرده اند. دوران هشت ساله ای که محمد خاتمی، رئیس جمهور “اصلاح طلب” جمهوری اسلامی، سرانجام با گفتن اینکه او در حد یک “تدارکاتچی” نظام بوده است، سبکسرانه از مسئولیت های خود و کابینه اش شانه خالی کرد و با زبان بی زبانی بر اصلاح ناپذیری نظام صحه گذاشت.

احمدی نژاد و تجربه ویرانگر دو دوره ریاست جمهوری او هم که دیگر نیاز به توضیح ندارد. دورانی که زندگی فلاکت بار کارگران و توده های ستمدیده ایران وخیم و وخیم تر شد؛ هشت سالی که سطح معیشت مردم به قهقرا رفت، فقر و نداری، گرانی و بیکاری و تورم افسار گسیخته بر گلوی مردم تیغ کشید. دوران هشت ساله ای که جامعه یکسر به فساد، تباهی و ویرانی کشیده شد.

دوران ۵ ساله ریاست جمهوری حسن روحانی نیز که معرف حضور همه است. کابینه ای که تحت عنوان دولت “تدبیر و امید” به قدرت رسید. رئیس جمهوری که احیای “حقوق شهروندی” زنان را فریاد کشید، چرخش همزمان سانتریفیوژها و معیشت مردم را نهیب زد، بر کاهش فضای امنیتی، تامین آزادی نویسندگان، روزنامه نگاران و فعالان اجتماعی تاکید کرد و برای برون رفت از بحران رکود – تورمی حاکم بر اقتصاد کشور، وعده های رنگارنگ داد. اکنون اما، با گذشت ۵ سال، نه تنها هیچکدام از وعده های توخالی حسن روحانی محقق نشده است، بلکه بحران اقتصادی موجود طی همین مدت ۵ سال آنچنان تعمیق یافته که فقط در یک سال گذشته با سقوط بهمن وار ارزش ریال، دلار ۳۷۰۰ تومانی به بیش از ۱۱ هزار تومان صعود کرده است.

در واقع، آنچه کارگران، زحمتکشان و دیگر اقشار مختلف جامعه را به اعتراضات خیابانی کشانده و ضرورت یک انقلاب اجتماعی را در دستور کار آنان قرار داده است، وجود همین واقیعات ملموس است. واقعیاتی که خاتمی و اصلاح طلبان حکومتی آگاهانه به انکار آن برخاسته اند. خاتمی و بخشی از اصلاح طلبان حکومتی هنوز هم نمی خواهند قبول کنند که نظام جمهوری اسلامی رفتنی است. سخنان هراس افکنانه خاتمی و تاکید مجدد او بر راهکارهای “اصلاح نظام” ناشی از همین شرایط بحرانی و فروپاشی جمهوری اسلامی ایران است. تاکید خاتمی مبنی بر اینکه: حتی خود اصلاحات هم باید اصلاح‌پذیر باشد و نظام جمهوری اسلامی باید بپذیرد که برخی رفتارها و سیاست‌ها و ساختارهایش را اصلاح کند”، از جمله دیگر افاضات اوست که هنوز هم در توهم ” اصلاحات” است. افاضاتی که با طرح یک سری شعارهای فریبنده در مسیر اصلاح نظام و انتقاد از عملکرد کابینه روحانی، تلاش می کند تا صف خود و “اصلاح طلبان” حکومتی را از کابینه روحانی جدا سازد. آنهم اصلاح نظامی ارتجاعی، سرکوبگر و فاسد که توده ها اکنون با عزمی راسخ برای برانداختن آن خیز برداشته اند.

بهتر است واقعیت شکست شعارهای خاتمی و یاران او را از زبان علوی تبار یکی از عناصر شاخص “اصلاح طلبان” حکومتی بشنویم. علوی تبار در مصاحبه با خبر آنلاین گفته است: “مردم دیگر به جناح های مختلف اعتماد ندارند و سخنان زیبای آن ها را چندان جدی تلقی نمی کنند. به ویژه تصور عمومی این است که همه جناح ها فاسدند و نمی خواهند چیزی تغییر کند”.

اینکه همه جناح های رژیم، ارتجاعی، فاسد و تبهکارند، کمترین تردیدی در آن نیست. در واقع همین تبهکاری آنان است که هیات حاکمه ایران را به تکاپو واداشته تا برای حفظ نظم ارتجاعی موجود، خود را به آب و آتش بزنند. وحشت خاتمی اما، علاوه بر خطر فروپاشی نظام، وحشتی فزاینده تر از بی اعتنائی و بی اعتمادی توده ها نسبت به او و دیگر مدعیان دروغین “اصلاح طلبی” است. واقعیتی ملموس که از دیماه ۹۶ با خیزش سلحشورانه جوانان و توده های زحمتکش ایران و پیامد آن همه گیر شدن شعار “اصلاح طلب، اصولگرا- دیگه تموم ماجرا” خواب محمد خاتمی و دیگر اصلاح طلبان حکومتی را آشفته کرده و آنان را هر چه بیشتر به هراس افکنی در دل توده های معترض برای ممانعت از اعتراض و انقلاب کشانده است.

 متن کامل نشریه کار شماره ۷۸۵ در فرمت پی دی اف

 

POST A COMMENT.