بیش از دو سال از رویدادی که در پی آن، جنبش اعتراضی وسیع تودهای فوران کرد میگذرد. زمانی که هنوز نشان آشکاری از شورش و قیام و تظاهرات وسیع خیابانی در شمال آفریقا و کشورهای خاورمیانه دیده نمیشد، اعتراضات میلیونی و صدهاهزار نفره مردم ایران در خرداد ۸۸ و روزهای بعد از آن، پایههای حکومت استبدادی جمهوری اسلامی را به لرزه انداخت. جنبش سیاسی که در پروسۀ تداوم چند ماهۀ خویش، در شکل مبارزه و مضمون مطالبات پیوسته رادیکالتر شد و اصلیترین شعار و مطالبه آن نفی نظام ولایت فقیه و سرنگونی رژیم دیکتاتوری جمهوری اسلامی بود. در راه تحقق این هدف و دستیابی به آزادیهای سیاسی، میلیونها انسان به پاخاستند و به مبارزهای مستقیم و علنی با رژیم تا به دندان مسلح روی آوردند. اما علیرغم تمام قهرمانیها، رشادتها و جانبازیهائی که مردم، به ویژه زنان و جوانان در مقابله با ارتجاع حاکم از خود نشان دادند، جنبش پردامنۀ تودهای نتوانست به این هدف خود نائل گردد و پس از فراز و فرود و طی مراحلی از پیشروی و عقب نشینی اندک اندک از دامنه آن کاسته شد و سرانجام فروکش نمود. اینکه چرا جنبش تودهای نتوانست به اهداف خود جامۀ عمل بهپوشاند و اکنون این جنبش در کجا ایستاده است، پرسشهائی است که سعی شده در این مقاله به آن پاسخ داده شود.
نیازی به توضیح این مسأله نیست که هیچ جنبش تودهای، یک شبه و خلق الساعه بوجود نمیآید. جنبش وسیع اعتراضی تودهای که در خرداد سال ۸۸ آغاز گشت نیزازاین قاعده کلی مسثتثنا نیست. انباشت فشارهای چندین ساله و تراکم نارضایتیها، در خرداد ۸۸ توده مردم را به خیابان کشاند و جنبشی را پدید آورد که درحیات جمهوری اسلامی بی سابقه بود. این جنبش تنها بر بستر یک رشته عوامل عینی و ذهنی میتوانست شکل بگیرد. گرچه انتخابات ریاست جمهوری چاشنی انفجار و به وسیلهای برای سرریز شدن خشم و نارضایتی مردم تبدیل گردید، اما زمینههای عینی و ذهنی آن از مدتها قبل شکل گرفته بود. بحران اقتصادی تعمیق یافته و طبقه حاکم فشارهای کمرشکنی را بر دوش مردم تحمیل کرده بود. تضادهای اجتماعی تشدید گشته و خواستهای متعدد سیاسی و اقتصادی مردم بی پاسخ مانده بود. شرایط سیاسی و اقتصادی آنچنان وخیم و به زیان مردم بود که از حد تحمل آنها فراتر رفته بود. سیاستهای رژیم و جناحهای رنگارنگ آن برای به اصطلاح بهبود اوضاع، با شکست قطعی روبرو گشته و جای هرگونه امید به بهبود اوضاع در چارچوب نظم موجود را زائل ساخته بود. از سوی دیگر اختلافات و نزاع در هیأت حاکمه بیش از بیش تشدید گردید و در صفوف طبقه حاکم اختلافات وشکافهای بسیار عمیقی پدیدار گشت. تضادهای گوناگون و متعددی که از سالها قبل پیوسته تشدید گشته بود، ضرورتاً میبایستی تودههای مردم را به عرصه رودرروئی آشکار با رژیم و به عرصه مبارزۀ سیاسی سوق دهند.
مجموعۀ این شرایط بود که تودههای مردم را به سوی یک مبارزه سیاسی و به سمت مبارزات مستقیم علنی و خیابانی کشاند! جنبش پرخروش تودهای، خیابانها را به تسخیر خود درآورد. جنبش اعتراضی تودهای اما نمیتوانست مسیر یکنواخت و مستقیمی را طی کند. اصولاً هر حنبش تودهای قانونمندی خاص خودش را دارد و اینگونه نیست که همواره در یک شکل و در یک خط مستقیم تدوام یافته و پیشروی کند. جنبش تودهای گاه چون موجی خروشان پیش میآید و گاه عقب مینشیند تا با تجدید قوا، پیشروی پرخروشتری را آغاز کند. جنبش تودهای که در خرداد ۸۸ آغاز شد نیز از این قاعده مسثتثنا نبود.
ازهمان نخستین هفته آغاز جنبش، این موضوع پوشیده نبود، جنبش پرخروشی که با حضور خیابانی میلیونی و صدها هزار نفره مردم آغاز گشته است، نمیتواند با همین شکل و آهنگ و در یک خط مستقیم ادامه یافته و پیشروی کند. بیهوده نبود که توده مردم در جریان مبارزه و برای مقابله با تاکتیکهای سرکوبگرانه رژیم، درهمان نخستین هفته مبارزات خویش، از راه پیمائیهای وسیع چند صد هزار نفره به تظاهراتهای موضعی و چند هزار نفره و بعد ها چند صد نفره روی آوردند. برغم پیشرویهای بلا انکار جنبش تودهای و رادیکالیزهتر شدن آن، اما این جنبش نمیتوانست بطور خستگی ناپذیر و در یک مسیرمستقیم و بی برگشت پیش روی کند . لذا دو ماه پس از آغازش تا حدی فروکش وعقب نشینی کرد. وقتی که در “روزقدس” (۲۷ شهریور) چند صد هزار نفر در تهران و صدها هزار نفر دیگر در شهرستانها به خیابان آمدند و “روز قدس” را به روز مبارزه علیه رژیم تبدیل کردند، مشخص شد که جنبش تودهای نیاز به تجدید قوا داشته است تا خروش دیگری را آغاز نماید و راه را بر رادیکالیسم بیشتر جنبش بگشاید. رادیکالیسم مبارزات تودهای که جوانان و دانشجویان در آن نقش بسیار مهم و فعالی داشتند بیش از پیش گسترش یافت. رادیکالیسمی که خود را در سنگر بندیهای خیابانی، حمله به مزدوران حکومتی، یورش به پایگاههای نیروهای سرکوب و گاه خلع سلاح عناصر سرکوبگر بازتاب میداد، در آذر ماه (روزعاشورا) به اوج خود رسید. این، نهایت ظرفیت تکامل و توانائی جنبش اعتراضی خیابانی بود. اما آنچه که در جریان عمل مبارزاتی ثابت شد و پیش از آن نیز معلوم بود، این بود که مردم معترض نمیتوانند برای مدتی طولانی به مبارزه در شکل اعتراض و درگیری خیابانی ادامه دهند. درعین حال تداوم مبارزه و تظاهرات خیابانی که تدریجاً از کمیت وکارآئی آن کاسته میشد، این موضوع را نیز روشنتر ساخت که رژیم جمهوری اسلامی، صرفاً با اینگونه اعتراضات و تداوم این شکل مبارزه سرنگون نمیشود. افزون بر این، رژیم جمهوری اسلامی نه فقط به هیچیک از مطالبات مردم پاسخ نمیداد، بلکه با خشنترین و جنایتکارانهترین شکلی به سرکوب و کشتار مردم پرداخت و ضمن آنکه تلفات سنگینی را بر مردم وارد ساخت در عین حال یک حالت فرسایشی را برجنبش تودهای تحمیل نمود. جنبش تودهای دیگر نمیتوانست در این حالت متوقف گردد و ساکن بماند. یا باید مبارزات خیابانی با اشکال دیگری از مبارزه از جمله اعتصابات اقتصادی و سیاسی و به ویژه اعتصابات سیاسی سراسری تلفیق میشد و به آن گذر میکرد تا از این طریق ارتقاء و توسعه مییافت و پیشرویهای بیشتری را تضمین میکرد، یا باید مسیر عکس و عقب نشینی را میپیمود. جنبش اعتراضی تودهای اما از آن جا که نتوانست به این مرحله گذار نماید و در عین حال با شدیدترین و وحشیانهترین سرکوبها روبرو گردید، اندک اندک محدودتر و از دامنه آن کاسته شد و سرانجام به کلی فروکش نمود.
جنبش تودهای که عمدتاً متشکل از جوانان و دانشجویان و بخش وسیعی از زنان و مردان و طرفداران گروههای وابسته به جناح موسوم به اصلاحطلب بود، تا آنجا که ترکیب طبقاتی آن اجازه میداد، مراحل تکاملی خود را طی کرد و دیگر نمیتوانست فرازهای جدیدی را به روی خود بگشاید مگر آنکه پیوندی میان خیابان و کارخانه ایجاد میگردید. به رغم وسعت زیاد جنبش تودهای، اما هر کس این را میداند که این جنبش نتوانست میلیونها کارگر و اقشار بزرگی از زحمتکشان را در برگیرد. علیرغم آنکه کارگران به صورت منفرد و غیر متشکل در این جنبش و اعتراضات تودهای شرکت داشتند و حتا چندین نفر نیز کشته دادند، اما کارگران در ابعاد تودهای و یا متشکل در این جنبش حضور نداشتند.
نیازی به توضیح نیست که کارگران اساساً نمیتوانستند مانند دانشجویان و سایر اقشار در مبارزات خیابانی حضور یابند چرا که این شکل مبارزه به ویژه در مراحل اولیه خود، با موقعیت طبقه کارگر انطباق ندارد. موقعیت کارگری که شاغل است و هر روز باید پای دستگاه تولید کار کند، با دانشجو و کارمند و اقشار مشابه دیگر بکلی متفاوت است. کارگران نمیتوانند یک روز کارخانه و تولید را رها کنند و وارد مبازرات خیابانی شوند و روز بعد دوباره به پای چرخ تولید بازگردند. یک روز غیبت کارگر، برابر اخراج و بیکاری و گرسنگی است. بنابر این روشن است که کارگران در چنین موقعیتهائی نمیتوانند در ابعاد تودهای وارد خیابان و مبارزات خیابانی شوند. طبقه کارگر زمانی وارد خیابان و مبارزات خیابانی میشود که جنبش به مراحل پیشرفتهتر و تعیین کنندهتری گذرنموده باشد. منظور ما این نیست که کارگران یک کارخانه دست به تجمع و راه پیمائی و تظاهرات نمیزنند، کارگران همواره به چنین تجمعات اعتراضی دست زده و یا تظاهرات و راه پیمائی کردهاند و میکنند، منظور ورود کارگران در مقیاس وسیع و تودهای به اعتراضات خیابانی و مداخله طبقه کارگر است.
علاوه بر این در ایران استبدادزده، سلطه چندین دهه استبداد و دیکتاتوری عریان بر جامعه و محرومیت کارگران از آزادی های سیاسی، امر تشکل یابی کارگران را به تأخیرافکنده است. طبقه سرمایه دار حاکم و رژیم سیاسی پاسدار منافع این طبقه، تمام توش و توان خود را برای تحمیل پراکندگی و بی سازمانی بر صفوف کارگران و جنبش کارگری و ممانعت از ایجاد تشکل های کارگری به کار بسته اند . رژیم ارتجاعی جمهوری اسلامی نیز دراین راه، از خشن ترین و رذیلانه ترین شیوه های سرکوب علیه کارگران و علیه فعالان و تشکل های کارگری سود جسته است و از این طریق امکان مداخله فعال و حضور متشکل طبقه کارگر در رویداد های سیاسی را از این طبقه سلب کرده است.
صرف نظر ازاین مسئله، موضوع دیگری که رغبت و علاقه ای درکارگران برای شرکت دراعتراضات توده ای بر نمی انگیخت، عدم توجه به خواست ها و مطالبات کارگری بود. بخشی از بورژوازی و شخصیت ها و محافل حکومتی که سعی داشتند رهبری خودرا برجنبش توده ای تحمیل کنند و خود را حامی آن نشان می دادند، نه فقط هیچگاه ولو برای حفظ ظاهر، صحبتی ازکارگران و مطالبات کارگری ودفاع از آن ها برزبان نیاوردند، بلکه حتا در برابر تمام سرکوب ها و اجحافات آشکاری که علیه کارگران اعمال می شد، مهر سکوت برلب زدند.آن ها درواقع چیزی فراتر از اصلاحات بسیار جزئی در چارچوب قوانین و نظام جمهوری اسلامی نمی خواستند. بدیهیست که کارگران نمی توانستند ونباید به آن ها اعتماد می کردند و نکردند.
بنا بر این در غیاب طبقه کاگر جنبش توده ای نمیتوانست بیش از این دوام آورد. تداوم، توسعه و پیشرفت جنبش تودهای در گرو آن بود که طبقه کارگر پا به عرصه مبارزه سیاسی بگذارد. این موضوع نیز در گام نخست با اعتصابات اقتصادی و سیاسی کوچک و بزرگ و در نهایت اعتصابات سیاسی سراسری که عموماً با شکلگیری تشکلهای کارگری به ویژه تشکلهای سراسری کارگری و فعال شدن آنها همراه است، میتوانست میسر گردد. تجربه انقلابات در دیگر کشورها و نیز تجربه انقلاب ۵۷ ایران نشان میدهند که با اعتلاء بیشتر جنبش و برهم خوردن توازن قوا به نفع تودهها و گذار جامعه به موقعیت انقلابی است که اعتصابات سراسری میسر و همچنین مسیر حضور گسترده خیابانی کارگران هموار میگردد.
بنابراین صرف نظر از عامل سرکوب و عوامل و ضعفهای دیگر جنبش تودهای، از جمله و به ویژه خودانگیختگی و بی سازمانی این جنبش و نداشتن سخنگویان مورد اعتماد مردم و فقدان یک رهبری انقلابی، که همۀ اینها از دوام جنبش تودهای میکاست و برفروکش نمودن آن تأثیرگذاربود، محدود ماندن شکل مبارزه به راهپیمائی و تظاهرات و درگیریهای خیابانی و عدم تلفیق آن با اعتصاب اقتصادی و سیاسی و گذار به اعتصاب سیاسی سراسری که به معنای ورود طبقه کارگر به عرصه مبارزه سیاسیست و میتوانست جنبش تودهای را به مرحله بالاتری ارتقا دهد و مقدمات قیام مسلحانه تودهای را فراهم سازد، مهمترین علت فروکش جنبش تودهای محسوب میگردد. تنها این تاکتیک مبارزاتی بود که میتوانست زمینههای ورود قاطع طبقه کارگر به عرصه مبارزه سیاسی را فراهم سازد و از دل خود یک رهبری انقلابی، توانا و مورد اعتماد تودههای مردم بوجود آورد. جنبش تودههای وسیع مردم زمانی میتوانست دوام و ارتقا یابد و نظم موجود را سرنگون سازد، که طبقه کارگر وارد صحنه میشد، توازن قوا را به نفع مردم و انقلاب برهم میزد و با در دست گرفتن رهبری جنبش، پیروزی آن را تضمین می کرد.
جنبش تودهای در غیاب طبقه کارگر و پس از یک رشته پیشرویها و عقبنشینیها و از سر گذراندن فراز و فرودها، دچار کاهش اعتلا شد و در لحظه کنونی با فروکش آشکار روبروست. تودههای مردم در مقایسه با سال ۸۸ در ابعاد وسیع تودهای به مبارزات علنی و مستقیم روی نمیآورند. بدون حضور فعال سخنگویان مورد اعتماد تودههای زحمتکش مردم، و درغیاب سازماندهی و رهبری انقلابی، تودههای مردم وارد صحنه مبارزه نمیشوند. در شرایط سرکوب شدید و کشتار و در شرایطی که توازن به نحو محسوسی به سود حاکمیت است، مردم در ابعاد وسیع و تودهای به صحنه نمیآیند و این شرایط تأثیرات منفی و محدود کنندهای بر مبارزات آنها میگذارد. در برابر سرکوب شدید و جنایات فجیع رژیم، مردم موقتاً مجبور به عقب نشینی شدهاند.
اما عقب نشینی موقتی تودهها و فروکش مبارزات آنها، اولاً به هیچ وجه به معنای تمکین مردم به شرایط موجود نیست. ثانیاً و مهمتر از آن، این موضوع به معنای حل تضادها و برطرف شدن تمام آن زمینههای عینی که منجر به بروز بحران سیاسی و برآمدهای تودهای گردید، نمی باشد. جنبش تودهای بر بستر یک رشته تضادهای عمیق اقتصادی و اجتماعی شکل گرفت. این تضادها نه فقط حل و یا حتا تعدیل نشده، بلکه پیوسته عمیقتر و شدیدتر گشته اند. مطالبات اقتصادی و سیاسی مردم و نیاز جامعه به تحول و دگرگونی برای تحقق این مطالبات نیز دست نخورده و پابرجاست. بحران اقتصادی نیز عمیقتر و فشارهای اقتصادی بر دوش اکثریت مردم سنگینتر شده است. اختلاف و نزاع در بالاترین ردههای حکومتی نیز تشدید شده و نه فقط هیچ نشانی از ترمیم شکافهای عمیقی که در طبقه حاکم ایجاد شده است دیده نمیشود، بلکه برعکس، این شکافها پیوسته ژرفتر شدهاند. در یک کلام زمینههای عینی خیزشهای تودهای فراهم است.
جنبش تودهای فروکش نموده است اما خاموش نیست بلکه به آتش زیر خاکستر شبیه است. نارضایتی تودهای بیش از بیش تشدید شده است، تشدید فشارهای فزاینده اقتصادی و سیاسی و تراکم نارضایتیها، کارگران و توده مردم زحمتکش را به آستانه انفجار نزدیک ساخته است. یک جرقه کافیست تا این خشم و نارضایتی دوباره منفجر گردد و جنبش تودهای این بار پرتوانتر از گذشته شعله برکشد تا با مشارکت و تأمین رهبری طبقه کارگر، فرجام پیروزمندی را رقم زند!
جنبش توده ای در سال ۸۸ و فرجام آن، باردیگراین موضوع را به اثبات رساند که اگر قرار باشد در ایران یک جنبش توده ای به ثمر نشیند، اگر قرار باشد رژیم جمهوری اسلامی برافتد ونظم موجود برچیده شود، طبقه کارگرباید در عرصه مبارزه سیاسی حضور داشته و رهبری این جنبش را در دست گیرد. بدون حضور و رهبری طبقه کارگر، جنبش ها واعتراضات توده ای هرچقدر وسیع و پرعظمت هم باشند، اما به نتایج مطلوب نخواهند رسید و در بهترین حالت، این نتایج به یک رشته اصلاحات و تغییرات جزئی در چارچوب نظم موجود محدود خواهد ماند. تنها طبقه کارگراست که قادر است پیگیر و تا به آخر با نظم بورژوائی موجود ورژیم سیاسی آن مبارزه کند و بادردست گرفتن رهبری، این جنبش ها وتحولات را از دایره ی نظم موجود فراتر بَرَد و مبارزات توده ای را به نفع توده های مردم زحمتکش به سرانجام قطعی برساند.
نظرات شما