پنجاه سالگی کانون نویسندگان ایران -سنگر دفاع از آزادی اندیشه و بیان

“مایلم از کانون به عنوان جمهوری نویسندگان، و از آزادی بی‌قید و شرط بیان به عنوان شاه بیت قانون اساسی جمهوری نویسندگان ایران یاد کنم” (محمد جعفر پوینده – چهار ماه پیش از قتل وی توسط ماموران وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی)

 

اول اردیبهشت ۱۳۴۷ اولین مجمع عمومی کانون نویسندگان با حضور ۴۹ نویسنده به عنوان اعضای هیات موسس برگزار و “کانون نویسندگان ایران” اعلام موجودیت کرد. اولین مجمع عمومی کانون هم‌چنین متنی را با عنوان “درباره‌ی یک ضرورت” انتشار داد که در واقع مرامنامه‌ی آن محسوب می‌شد. پیش از این، همین نویسندگان با انتشار بیانیه‌ای در اواخر سال ۱۳۴۶ شرکت در کنگره جهانی شعرا و نویسندگان را تحریم و تشکیل این کنگره را که هدفی جز تقدیس رژیم سلطنتی با حضور نویسندگان مزدبگیر دربار نداشت، محکوم کرده بودند.

فعالیت کانون نویسندگان که از آزادی بی‌قید و شرط اندیشه و بیان دفاع می‌کرد، از همان آغاز با مخالفت و ایجاد موانع متعدد از سوی رژیم سلطنتی روبرو شد و پس از دو سال با دستگیری و زندانی شدن تعدادی از اعضای کانون و ممنوع‌القلم شدن تعدادی دیگر، فعالیت‌های‌اش در سال ۱۳۴۹ متوقف شد.

پیش از این در اولین کنگره نویسندگان ایران که در ۴ تیرماه سال ۱۳۲۵ به دعوت انجمن روابط فرهنگی ایران و شوروی و با حضور بیش از ۱۰۰ نویسنده هم‌چون نیما یوشیج، ملک‌الشعرا  بهار، بزرگ علوی، دهخدا و صادق هدایت برگزار شده بود، ایده‌ی تشکیل اتحادیه‌ای برای نویسندگان و گویندگان ایران مطرح شده بود که در عمل به نتیجه‌ای منتهی نگردید.

دوره دوم فعالیت‌های کانون نویسندگان ایران به تلاش‌هایی برمی‌گردد که از اواخر سال ۵۵ برای فعالیت مجدد کانون توسط تعدادی از نویسندگان آغاز شد. فعالیت واقعی کانون در دوره‌ی دوم اما با انتشار نامه سرگشاده خطاب به هویدا نخست‌وزیر وقت که امضای ۴۰ نویسنده را با خود داشت، آغاز گردید. پیوستن دیگر نویسندگان به کانون باعث شد تا در میانه‌ی سال ۱۳۵۶ تعداد اعضای کانون به حدود صد نفر برسد. در ۳۱ فروردین ۵۸ نیز مجمع عمومی کانون نویسندگان اساسنامه کانون را تصویب و منتشر ساخت.

یکی از تاثیرگذارترین و ماندگارترین کارهای کانون در این دوره برگزاری مراسم شعرخوانی و سخنرانی از ۱۸ تا ۲۷ مهرماه ۱۳۵۶ بود که به “شب‌های شعر گوته” معروف گردید. در این مراسم که با همکاری انجمن روابط فرهنگی ایران و آلمان برگزار شد حتا تا ۱۰ هزار نفر در یک شب شرکت کردند و حدود ۶۰ نویسنده از جمله سعید سلطانپور و غلامحسین ساعدی در این شب‌ها سخنرانی کرده و شعر خواندند. سخنرانی و شعرخوانی رفیق سعید سلطانپور مورد استقبال شدید شرکت‌کنندگان قرار گرفت و یکی از شلوغ‌ترین و پُرشورترین شب‌های شعر گوته بود.

با آغاز سرکوب و اعدام‌های تابستان ۶۰ و حمله به دفتر کانون در خیابان مشتاق در تیرماه آن سال، فعالیت‌های کانون بار دیگر تعطیل شد. در همان ابتدا سعید سلطانپور از دبیران کانون نویسندگان ایران به دست جلادان رژیم به جوخه‌های اعدام سپرده شد. بسیاری دیگر از اعضای کانون دستگیر شدند و بسیاری به خارج از کشور پناه بردند که بعدتر “کانون نویسندگان ایران در تبعید” را سازمان دادند. حسین صدرایی (اقدامی) یکی دیگر از اعضای کانون نویسندگان بود که در تابستان سال ۱۳۶۷ اعدام شد. محمد مختاری از دیگر اعضای کانون نویسندگان نیز در دهه‌ی ۶۰ چندین سال را در زندان سپری کرد. دوره‌ی دوم کانون نویسندگان به دلیل فضای سیاسی حاکم در طول سال‌های ۵۶ تا خرداد ۶۰، دوره‌ای متفاوت با دوره‌های پیشین است. دوره‌ای که هم فعالیت‌های کانون از جهات گوناگون گسترش یافت و هم تعداد اعضای آن، و همه‌ی این‌ها متاثر از برآمد مبارزات توده‌ها و توازن قوای سیاسی بود. بویژه قیام مسلحانه ۲۲ بهمن که سرنگونی رژیم سلطنتی و دیکتاتوری شاه را بدنبال داشت.

دوره سوم کانون با بیانیه “ما نویسنده‌ایم” که با امضای ۱۳۴ نویسنده در سال ۷۳ منتشر شد، مشخص می‌گردد. اگرچه پیش از انتشار بیانیه، فعالیت‌ها برای آغاز کار کانون با تشکیل جلسات متعدد و حتا صدور بیانیه‌ای با امضای ۶۰ نفر در محکومیت دستگیری “سعیدی سیرجانی” آغاز شده بود. در واقع بیانیه “ما نویسنده‌ایم” حاصل تلاش‌های چند ساله‌ی گروهی از نویسندگان بود. در آذرماه سال ۷۸ نیز نخستین مجمع عمومی کانون با حضور ۱۲۰ نویسنده برگزار شد. پیش از این در شهریور سال ۷۵ منشور پیشنهادی کانون با الهام از فعالیت‌ها و بیانیه‌های دوره‌های پیشین کانون و نیز بهره‌گیری از بیانیه “ما نویسنده‌ایم” انتشار یافته بود.

در بیانیه “ما نویسنده‌ایم” آمده بود: “ما نویسنده‌ایم، یعنی احساس، تخیل، اندیشه و تحقیق خود را به اشکال مختلف می‌نویسیم و منتشر می‌کنیم. حق طبیعی و اجتماعی و مدنی ماست که نوشته‌مان – اعم از شعر یا داستان، نمایشنامه یا فیلمنامه، تحقیق یا نقد، و نیز ترجمهٔ آثار دیگر نویسندگان جهان – آزادانه و بی هیچ مانعی به دست مخاطبان برسد. ایجاد مانع در راه نشر این آثار، به هر بهانه‌ای، در صلاحیت هیچ‌کس یا نهادی نیست. اگرچه پس از نشر راه قضاوت و نقد آزادانه دربارهٔ آنها بر همگان گشوده ‌است.

هنگامی که مقابله با موانع نوشتن و اندیشیدن از توان و امکان فردی ما فراتر می‌رود، ناچاریم به‌صورت جمعی – صنفی با آن روبرو شویم، یعنی برای تحقق آزادی اندیشه و بیان و نشر و مبارزه با سانسور، به شکل دسته‌جمعی بکوشیم”.

توطئه‌ی ناکام وزارت اطلاعات برای قتل ۲۱ نویسنده با به دره انداختن اتوبوس حامل آن‌ها در جریان سفر به ارمنستان در گردنه‌ی حیران در مرداد ۷۵، قتل غفار حسینی در آبان ۷۵، دستگیری و بازجویی از اعضای فعال کانون به مناسبت‌ها و بهانه‌های گوناگون و بالاخره قتل محمد مختاری و محمد جعفر پوینده توسط عوامل وزارت اطلاعات در آذر ۷۷، از جمله هزینه‌هایی‌ست که کانون نویسندگان ایران در تلاش برای فعالیت مجدد پرداخت.

آخرین منشور کانون نویسندگان نیز در آذرماه سال ۷۸ منتشر شد. در این منشور آمده است: آزادی اندیشه و بیان و نشر در همه‌ی عرصه‌های حیات فردی و اجتماعی بی هیچ حصر و استثنا حقِ همگان است. این حق در انحصار هیچ فرد، گروه یا نهادی نیست و هیچ کس را نمی‌توان از آن محروم کرد.
کانون نویسندگان ایران با هر گونه سانسور اندیشه و بیان مخالف است و خواستار امحای همه‌ی شیوه‌هایی ا‌ست که به صورت رسمی یا غیررسمی، مانع نشرو چاپ آرا و آثار می‌شوند”.

در طول حیات کانون نویسندگان، تعدادی از برجسته‌ترین نویسندگان ایران هم‌چون احمد شاملو، غلامحسین ساعدی، سعید سلطانپور و علی‌اشرف درویشیان از اعضای آن بودند و در مسیری که کانون در طی این سال‌ها پیمود نقشی مهم ایفا کردند.

در سال‌های اخیر نیز کانون نویسندگان ایران – براساس سنت همیشگی کانون – که ریشه در ماهیت وجودی کانون و رابطه‌ی آن در دفاع از آزادی بی‌قید و شرط اندیشه و بیان دارد با انتشار اطلاعیه‌ها و بیانیه‌های متعدد به موضع‌گیری در رابطه با مسائل گوناگون پرداخته و در حد توان و امکانات خود تلاش کرد تا در جامعه حضوری فعال داشته و نقش ایفا کند.

کانون در بیانیه خود به مناسبت روز جهانی کارگر در اردیبهشت ۹۶ می‌نویسد: ” بی اعتنایی و سرکوب ِ خواست‌های طبقه‌ی کارگر، پاک کردن ِ صورت مساله است. ما به عنوان کارگران عرصه‌ی اندیشه و قلم، از خواست‌های برحقّ کارگران حول محورهای افزایش دستمزد برابر با استانداردهای زندگی انسانی، آزادی ِ تشکل‌های مستقل و نیز از آزادی کوشندگان و رهبران زندانی کارگران پشتیبانی می‌کنیم”. کانون هم‌چنین در پنجم دی ماه ۹۶ اطلاعیه‌ای در حمایت از رضا شهابی کارگر زندانی منتشر کرد که در بخشی از آن آمده بود: “کانون نویسندگان ایران اقدام ماموران امنیتی و انتظامی در یورش سرکوبگرانه به تجمع اعتراضی (برای رضا شهابی) را محکوم می‌کند و خواهان آزادی فوری و بی قید و شرط رضا شهابی و دیگر زندانیان صنفی، سیاسی و عقیدتی است”.

در حمایت از اعتراضات توده‌ای دی‌ماه نیز کانون نویسندگان ایران شجاعانه به دفاع از معترضان برخاست و در اطلاعیه‌ی خود با عنوان “دست سرکوبگران از جان مردم کوتاه” به تاریخ ۱۲ دی‌ماه نوشت: ” کانون نویسندگان ایران که طی نیم قرن فعالیت خود همواره مدافع حقوق اساسی مردم از جمله حق آزادی بیان و اندیشه بی‌هیچ حصر واستثنا بوده است، هر گونه اقدام سرکوبگرانه و تهدید و کشتار مردم بی‌دفاع، و هر برخورد ضد انسانی با تجمع‌های اعتراضی را محکوم می‌کند و اعلام می‌دارد بیان آزادانه‌ی مسائل و مشکلات اقتصادی، اجتماعی و سیاسی و هر درجه مخالفت با آنها حق مردم است”.

به مناسبت روز جهانی زن نیز کانون نویسندگان با انتشار بیانیه‌ای ضمن تبریک این روز نوشت: “کانون نویسندگان ایران جنبش آزادی‌خواهانه‌ی زنان را ارج می‌نهد و از آن حمایت می‌کند، چرا که باور دارد معیار آزادی هر جامعه‌ای آزادی زنان در آن جامعه است. کانون در فضای حق‌طلبانه و سانسورشکن زنان آزاده، به استقبال ۸ مارس می‌رود و این روز جهانی را گرامی می‌دارد روزی که پیام‌آور دنیایی آزاد و عاری از ستم و تبعیض است”. در سوم اسفند نیز کانون نویسندگان بیانیه‌ای به مناسبت روز جهانی زبان مادری منتشر کرد که در بخشی از آن آمده بود: “کانون نویسندگان ایران در اصل سوم منشور خود تنوع زبانی و رشد و شکوفایی آن را از ارکان اعتلای فرهنگی و پیوند و تفاهم مردم ایران دانسته و با تبعیض و حذف در عرصه‌ی چاپ و نشر و پخش آثار به همه‌ی زبان‌های موجود مخالفت کرده است”.

مواضع کانون در دفاع از آزادی بیان و اندیشه و مخالفت با سانسور و سرکوب در حالی در تمام این سال‌ها تداوم یافت که همواره از بیرون و گاه از درون فشارها و تلاش‌هایی جریان داشته و دارد که از کانون نویسندگان، تشکلی بی‌تفاوت نسبت به مسائل جامعه ساخته و بدین ترتیب کانون را به تشکلی خنثا و بی‌اثر تبدیل سازد.

محمد جعفر پوینده ۴ ماه قبل از این‌که توسط ماموران وزارت اطلاعات به قتل برسد، در مصاحبه‌ای در این رابطه می‌گوید: “کانون نویسندگان ایران از روز اول فعالیت خودش تا آخرین بیانیه‌ای که ادامه دهندگان راه آن منتشر کردند، ویژگی مهمی در کارش دیده می‌شود که اگر آن را نادیده بگیریم در تعاریف سنتی و رایج و کلاسیکی که از اتحادیه و صنف و جنبش اجتماعی داریم دچار اشکال می‌شویم. واقعیت قضیه این بوده است که کانون از روز اول فعالیت تا به حال با الگوی فرهنگی مسلط بر جامعه که در حقیقت می‌خواسته با محدود کردن آزادی بیان و تحمیل سانسور، ادبیات و فرهنگ را زیر سیطره‌ی حکومت در بیاورد – نه به دلیل سیاسی بلکه درست به دلیل الزامات آفرینش فرهنگی – مخالف بوده است. آفرینش فرهنگی هیچ قیدوشرطی برنمی‌دارد… خواست صنفی اولیه‌ی کانون نویسندگان ایران تحکیم آزادی بیان و رفع هر گونه سانسور است. سیاسی‌ترین و حادترین مساله‌ی هر جامعه‌ای همین مساله است. یعنی آزادی بیان در راس آزادی‌های دمکراتیک، در راس آزادی‌های سیاسی قرار دارد… راستش تا موقعی که طبقات و دولت وجود داشته باشد اختلاف بین هنرمند و سیاست‌مدار و اختلاف بین هنر و حکومت که ذاتا با هم ناهمخوان هستند وجود دارد و این دعوا همیشه هست” (فرهنگ توسعه شماره ۳۵ و ۳۶ مرداد ۷۷).

این دعوا و تفاوت نگرش البته در میان نویسندگان و هنرمندان نیز وجود دارد. نگرشی که محمد جعفر پوینده از آن سخن می‌گوید، نگرشی که کانون در تمام این سال‌ها از آن کم‌وبیش پیروی کرده، ریشه در این دارد که برخلاف کسانی که هنر خنثا و بی‌تفاوت نسبت به جامعه را تقدیس کرده و هرگونه واکنش هنرمند و نویسنده به وضعیت اسفبار جامعه را سیاسی کاری قلمداد می‌کنند، هنرمند و نویسنده را اتمی جدا از جامعه نمی‌داند و به قول سیمین بهبهانی “من نمی‌توانم بپذیرم که نویسنده هیچ مشی سیاسی نداشته باشد. حتا عدم دخالت در سیاست کلی مملکت هم خودش یک نوع بینش سیاسی‌ست. نویسنده‌ای که مشی خودش را بی‌طرفی اعلام می‌کند نمی‌توانیم بگوییم که هیچ سیاستی ندارد. غیرممکن است. حتا آن کسی هم که راجع به مسائل خیلی عادی اجتماع، راجع به طبیعت، قصه‌های خیلی سرگرم‌کننده می‌نویسد، او هم به نحوی در سیاست درگیر است. نویسنده چیزی را می‌نویسد که با روح مردم، با سرشت مردم، با زندگی مردم به نحوی سروکار دارد، بنابر این همیشه سیاستی دارد” (منبع بالا).

محمد مختاری به عنوان شاعر و نویسنده‌ای مدافع فرودستان جامعه، در مقاله‌ای با عنوان “نیما و شعر امروز” در همین رابطه می‌نویسد: “آدمیزاد که خیک ماست نیست انگشت بزنی توش ردّ انگشت هم بیاید. ردّ انگشتان بلا در آدم می‌ماند. در درون همه‌ی آدم‌های جامعه می‌ماند. درون هنرمند و شاعرش هم می‌ماند. شعر اگر نتواند زبان، شکل و ساخت و وزن و تصویر متناسب با این ردّ انگشتان بلا را در درون انسان کشف کند و در بیاورد، پس چه کاره است؟”.

همین مساله را علی اشرف درویشیان نویسنده نامدار کارگران و زحمتکشان که دل نوشته‌ی او با نام “آن‌ها هنوز جوانند” زیباترین نوشته در پاسداشت یاد و خاطره‌ی زندانیان سیاسی جانفشانده در تابستان ۶۷ است، در مقاله‌ای با عنوان “مقدمه‌ای بر ادبیات داستانی پس از انقلاب” با زبان خود این‌گونه توضیح می‌دهد: “جامعه‌ای که در آن استخوان‌های لطیف و تُرد کودکان در زیر بارهای طاقت‌فرسا، در برابر آتش کوره‌ها و در کنار دارهای سر به سقف کشیده‌ی قالی‌ها خُرد می‌شوند و ناله‌ی زنان و مردان ستمکش به گوش کسی نمی‌رسد. یک هنرمند حساس نمی‌تواند فارغ از بی‌عدالتی و سرکوب سیاسی دوران خود باشد. بی‌عدالتی‌ای که از بی‌رحمی فزاینده‌ی سرمایه‌داری پدید می‌آید و سرکوب سیاسی‌ای که حاصل عمل‌کرد برخی دولت‌های خودکامه است… به همان‌گونه که درد و رنج هاملت بدون کمک گرفتن از زبان قابل تصور نیست، رنج و عذاب نویسنده نیز باید با کلمات بیان شود تا عمق و سرشاری لازم را کسب کند. بدون وساطت زبان کشف معانی و رسیدن به اعماق زندگی مردم ممکن نیست. در جامعه‌ای که کلمات در اسارت باشند، زبان نقش تکاملی و سازندگی خود را از دست می‌دهد”.

با گرامی‌داشت پنجاهمین سالگرد تاسیس کانون نویسندگان ایران، سنگر دفاع از آزادی بیان و اندیشه و یاد و خاطره‌ی تمامی نویسندگان و هنرمندانی که در دفاع از آزادی بیان و اندیشه جان خود را نثار کردند و زبان گویای کارگران و زحمتکشان جامعه بودند.

متن کامل نشریه کار شماره ۷۷۱ در فرمت پی دی اف

 

POST A COMMENT.