خیزش تودهای هفتم دی ماه که از اعماق جامعه برخاست و زلزلهوار ده روز تمام زمین زیر پای مرتجعین و طبقه حاکم را به لرزه انداخت، حاوی درسها و نکات مهم و قابل تاملیست که باید از آن آموخت و آن را بکار بست. اگرچه در چند روز گذشته در برخی از شهرها و استانهای کشور از جمله بندرعباس، گرگان، آبادان، کرمان و اهواز شاهد پسلرزههای آن زلزله بزرگ بودهایم که آخرین آن تا این لحظه تظاهرات ۱۳ بهمن در تهران بود، اما این خیزش بطور موقت فروکش نموده تا با امواج بلندتری سر بلند کند.
تودههای زحمتکش و تهیدست شهری که در دهها شهر وارد خیابان شدند، با شعارهای کوبنده و مستقل، عمومیترین خواستهای خود را بیان کردند. پارهای از شعارها هنوز به قدر کافی صیقل نخوردهاند و برخی دیگر فرمولبندی دقیق خود را پیدا نکردهاند که بیتردید با توسعه و تکامل جنبش تودهای چنین خواهد شد. اما در جریان اعتراضات اخیر برخی شعارهای ناسیونالیستی، نژادپرستانه، ارتجاعی و به کلی بیربط با منافع تودههای کارگر و زحمتکش نیز مطرح شد. شعارهایی چون “رضا شاه روحت شاد” “ما انقلاب کردیم، ما اشتباه کردیم” و شعارهای دیگری در وصف نژاد آریایی و ضدیت با عربها و تحقیر آنها. این قبیل شعارها اگرچه در سطح بسیار بسیار محدودی مطرح شد و به سرعت از طرف تودههای اعتراضکننده مطرود گشت و هرگز هم تکرار نشد، اما در هرحال بیانگر کوشش یک گرایش ارتجاعی و بورژوایی برای تصاحب یا لااقل به انحراف کشاندن جنبش است.
بهرغم آنکه این گرایش بطور واقعی در میان توده مردم پایگاهی ندارد و از نظر کارگران و زحمتکشان و تمام تهیدستان شهری که علیه دیکتاتوری و دیکتاتور حاکم شعار دادند، نظام سلطنتی و دیکتاتوری شاهنشاهی، نظامی کهنه ، منفور و مردهای است که به تاریخ پیوسته است، با این همه نمیتوان بر این تلاشها چشم فروبست و برای مقابله با آن تلاش نکرد. باید اضافه کرد که شاخههایی از بورژوازی اپوزیسیون و رسانههای امپریالیستی حامی آنها، عامدانه و آگاهانه، این شعار مطلقا فرعی و بیگانه با توده مردم را در بوق و کرنا دمیدند و سعی کردند با بزرگنمایی آن، از آب گلآلود ماهی بگیرند و شعارها و مطالبات مردم را کمرنگ سازند. رژیم جمهوری اسلامی نیز به منظور تحقیر و کاستن از ارزش و اعتبار جنبش و درعین حال برای آنکه با دست بازتری به سرکوب اعتراضکنندگان بپردازد، آگاهانه و موذیانه، نقش و جایگاه این گرایش ضعیف و منفور را برجسته کرد.
اما نه بورژوازی حاکم و نه بورژوازی اپوزیسیون و حامیان امپریالیست آن، از این تلاش مشترک خود طرفی نبستند و چیزی عایدشان نشد. تودههای مردم در جریان اعتراضات خود نشان دادند که هوشیارند و بر سینه شعارهای ارتجاعی، ناسیونالیستی و نژادپرستانه و هر شعار دیگری که با منافع آنها خوانایی نداشته باشد یا احیانا حاوی نفرتفکنی و نفاق در میان مردم باشد، قاطعانه دست رد میزنند و خواهند زد.
یکی از محوریترین شعارهای تودههای زحمتکش مردم، شعار، کار – نان – آزادی بود. شعاری که بطور فشرده، مبرمترین خواستهای اقتصادی و سیاسی تودههای کارگر و زحمتکش را بیان میکند. این شعاریست که از دل مبارزات مردم جوشید و به پرچم اعتراضات تودهای تبدیل شد. این شعاری است که باید آن را زنده نگاه داشت و در ابعاد گستردهتری به میان مردم برد. درعین حفظ این شعار و خواستهای اقتصادی و سیاسی مطرح شده در آن، اما میتوان آن را در شکل شعارهای مشخصتر و با خواستهای مشخصتری نیز بیان کرد و آن را بسط داد. شعار علیه بیکاری، شعار پیرامون وضعیت معیشتی و آزادیهای سیاسی مانند: “جوانان مملکت بیکارند، از بیکاری بیزارند” ، ” بیکاری، بیکاری عامل هر فساد است” ، “دیپلمهها، لیسانسهها بیکارند، آخوندها راس کارند” ، ” نه کار داریم نه بیمهایم، گرسنهایم گرسنهایم” ، “معیشت زندگی حق مسلم ماست”، “شعار زحمتکشان، کار نان آزادی” و…
در زمینه آزادیهای سیاسی نیز میتوان شعارآزادی را به اجزاء کوچکتر و موارد مشخصتری تعمیم داد و به طرح شعارها و خواستهای مشخص پرداخت. شعارهایی مانند: “زندانی سیاسی آزاد باید گردد” ، “حجاب اجباری ملغا باید گردد” ، “ترور شکنجه اعدام ملغا باید گردد” ، “سانسور شکنجه اعدام ملغا باید گردد” ، “کارگران زندانند، غارتگران آزادند” ، ” کارگر زندانی آزاد باید گردد” ، “تجمع، اعتراض حق مسلم ماست” و …
تردیدی نیست که با گستردش و تعمیق مبارزه و اعتلاء آن شعارهای مناسبی با ابتکار و خلاقیت تودهها از دل جنبش زنده و پویای تودهای شکل خواهد گرفت. یکی از شرایط مهم تعمیق و گسترش اعتراضات تودهای، پیوند آن با جنبش اعتصابی کارگران، معلمان، سایر زحمتکشان و دانشجویان است. از این رو شعارهایی برای تقویت این جهتگیری و جلب حمایت کارگران و معلمان و دانشجویان ضروریست. شعارهایی مانند: “اعتصاب اعتصاب، کارگران اعتصاب، معلمان اعتصاب” ، “کارگر بپا خیز برای رفع تبعیض” ، “دانشجو بپاخیز، به اعتراض برخیز” و شعارهای دیگری که بیان ادامه مبارزه تا رهایی جامعه از شر مرتجعین حاکم باشد. مانند: “نه سازش، نه تسلیم نبرد تا پیروزی” ، “نه سازش نه تسلیم نبرد تا آزادی” ، “مرتجعین حیا کنین مملکتو رها کنین” و …
اما نکته بسیار مهمی که در اینجا باید روی آن انگشت گذاشت و کمبود آن در اعتراضات اخیر برجسته بود شعارهای ایجابیست. البته چنانکه در مورد بقیه شعارها این نکته صادق است که با پیشرفت و اعتلای بیشتر جنبش، شعارها صیقل خواهند خورد و شعارهای مناسب نیز به ابتکار و خلاقیت تودهها آفریده خواهند شد، در مورد شعارهای ایجابی نیز مساله به همین گونه است. با این وجود تبلیغ و ترویج شعارهای ایجابی از هم اکنون، نه فقط تعارض و تباینی با این موضوع ندارد، بلکه اتفاقا از ضرورتهای جنبش توده ای ست تا زمانی که جنبش وارد مرحله عالیتر شد در میانه راه متوقف یا به کجراه برده نشود.
در اعتراضات و خیزش تودهای چنانکه دیدیم شعارهای فراوانی نظیر مرگ بر دیکتاتور، مرگ بر خامنهای، مرگ بر روحانی و نظائر این شعارها داده شد. اولا تمام این شعارها که سلبی و نفیگرایانه است، میتواند و جا دارد کاملتر شود و کل حکومت و رژیم جمهوری اسلامی را صریحتر از این نشانه رود. “جمهوری اسلامی نمیخواهیم” ، “حکومت مذهبی نمیخواهیم” و “مرگ بر جمهوری اسلامی” میتواند جزء این شعارها باشند. ثانیا مساله فقط رفتن دیکتاتور و روحانی و خامنهای و امثال آن نیست. جنبش اعتراضی زحمتکشان و تهیدستان شهری با این شعارها و شعارهای دیگر علیه رژیم و جناحهای حکومتی، نشان داد که از نظم موجود عبور کرده و با وضوح قابل قبولی مشخص کرد چه نمیخواهد، که این موضوع البته بسیار مهم است. مهمتر از آن اما این است که به روشنی گفته شود چه میخواهیم. بنابراین وظیفه ما این است که علاوه بر شعارهای سلبی، از همین امروز شعارهای ایجابی خود را نیز در میان تودههای مردم تبلیغ کنیم. چنین شعارهایی اساسا باید این باور را در میان تودههای مردم تقویت کند که نبایستی در انتظار قهرمان و ناجی باشند، بلکه باید این آمادگی را در خود ایجاد کنند که بلافاصله بعد از سرنگونی جمهوری اسلامی خودشان ادارۀ امور کشور را بدست گیرند. مساله فقط این نیست که رژیم جمهوری اسلامی برافتد، آخوندها و دارودستههای حکومتی به زیرکشیده شوند و دسته دیگری از همین طبقه حاکم جایشان را بگیرند. بلکه مساله اساسی این است که قدرت سیاسی باید از دست طبقه حاکم خارج شود و در دست کارگران و زحمتکشان که در شوراها متشکل شدهاند قرار بگیرد. بنابراین “تبلیغ بیوقفه شوراها و دولت شورایی و حکومتی که در آن کارگران و زحمتکشان از طریق شوراهای خود به اعمال حاکمیت میپردازند، امری ضروری و تعویق ناپذیر است.
سازمان ما که از دیرباز مبلغ و مروج شوراها و حکومت شورایی بوده است، کماکان میبایستی دولت شورایی و حکومت شورایی را به عنوان حکومت آلترناتیو و جایگزین رژیم جمهوری اسلامی تبلیغ و ترویج کند. شعارهایی چون “شعار هر ایرانی حکومت شورایی” ، “نه شاه میخواهیم نه ملا، حکومت شوراها” و شعارهای دیگری نظیر آن را میبایستی به میان مردم و اعتراضات تودهای برد و شعار سرنگونی رژیم جمهوری اسلامی را به جایگزین آن حکومت شورایی پیوند زد.
نکته مهم دیگری که باید به آن اشاره کرد این است که جنبش اعتراضی اخیر که به حق تحسین همهگان را برانگیخت، هنوز در آغاز راه است و نباید فراموش کرد که این جنبش تا این لحظه یک جنبش خودبخودیست. تمام سرنوشت جنبش تودهای به این بستگی دارد که آیا طبقه کارگر مهر و نشان خود را بر آن زده است یا خیر؟ پوشیده نیست که در غیاب یک رهبری انقلابی و در نبود رهبری طبقه کارگر، این خلاء رهبری میتواند توسط جریانهای بورژوائی و گروهبندیهای راست و بورژوازی همدست ارتجاع و امپریالیسم پر شود، که جنبش را به انحراف بکشاند و سر آن را به سنگ بکوبد! بنابراین علاوه بر تبلیغ و ترویج حکومت شورایی و شوراها که کل طبقه کارگر با تمام سطوح آگاهی و گرایشهای نظری و فکری را دربر میگیرد، میبایستی در راه تشکیل حزب طبقاتی کارگران که متشکل از پیشروترین و آگاهترین بخش طبقه کارگر یا در واقع حزب کارگران کمونیست است و وظیفهاش سازماندهی و رهبری آگاهانه مبارزه طبقاتی تا پیروزی نهاییست، تلاش نمود. این یک واقعیت انکار ناپذیر است که هیچ جنبش انقلابی و یا هیچ انقلابی منتظر نمانده و منتظر نمیماند تا نخست کمونیستها متمرکز و متحد شوند یا طبقه کارگر حزب اخص طبقاتی خود را ایجاد کند و سپس آنگاه، انقلاب شعلهور شود. انقلاب کار تودههاست. وقتی شرایط لازم که خارج از ارادۀ این و آن است فرا رسد، مستقل از آنکه این فاکتورها چه مراحلی را طی کرده یا میکنند، انقلاب میشود!
اما این هم واقعیتیست – و همه کمونیستها و کارگران آگاه بخصوص باید روی آن مکث و تامل کنند – که هیچ انقلابی ولو بزرگترین انقلابات تودهای در غیاب حزب طبقه کارگر و رهبری آن به پیروزی قطعی نمیرسد.
خیزش اعتراضی تودههای زحمتکش و تهیدستان شهری که نخستین موج آن فعلا فروکش نموده است، از این ظرفیت برخوردار است که به یک جنبش وسیع و تمام عیار انقلابی تبدیل شود. از این رو کمونیستها میبایستی با تمام نیرو، کمک و تلاش کنند تا پیش زمینههای شرکت سازمان یافته طبقه کارگر در این جنبش فراهم شود. کمونیستها ضمن مستحکمتر ساختن صفوف خود میبابیستی با ایجاد هستههای سرخ در کارخانهها و محلات این هسته ها را به مثابه واحدهای پایهای حزب سیاسی طبقه کارگر در راس فعالیتهای خود قرار دهند. همچنین با تبلیغ و ایجاد کمیتههای کارخانه و کمیتههای اعتصاب، باید به آمادگی طبقه کارگر برای سازماندهی اعتصابات گسترده یاری رسانند. برای فراتر رفتن از اعتصابات منفرد و پراکنده، باید کمیتههای مخفی هماهنگی میان کارخانهها و موسسات تولیدی و و خدماتی یک رشته را ایجاد کرد و ابزارهای لازم برای سازماندهی اعتصابات فرا کارخانهای و رشتهای را فراهم ساخت. تنها با یک سلسله اعتصابات گستردۀ رشتهای و فرا کارخانهایست که میتوان به اعتصاب عمومی سیاسی گذر نمود و تنها اعتصاب عمومی سیاسی سراسریست که قادر است رژیم حاکم را بطور کامل فلج کند، نیروی سرکوبش را منقسم سازد و از کارآیی آن بکاهد و شرایط را برای قیام مسلحانه تودهای و وارد آوردن ضربه نهایی برای به زیر کشیدن طبقه حاکم فراهم سازد.
نظرات شما